مطالعات زنان
امید قادرزاده؛ پریوش حسینی
چکیده
گستره و دامنة قدرت زنان به دلیل جایگاه شکننده و آسیبپذیر در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی با محدودیتهایی همراه است. یکی از عرصههایی که به میانجی آن میتوان به کندوکاو در باب قدرت زنان پرداخت، فرایند تصمیمگیری در زندگی روزمره است. هدف این پژوهش، بازسازی معنایی تجربۀ زیستة زنان متأهل از تصمیمگیریها و کشف زمینهها، ...
بیشتر
گستره و دامنة قدرت زنان به دلیل جایگاه شکننده و آسیبپذیر در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی با محدودیتهایی همراه است. یکی از عرصههایی که به میانجی آن میتوان به کندوکاو در باب قدرت زنان پرداخت، فرایند تصمیمگیری در زندگی روزمره است. هدف این پژوهش، بازسازی معنایی تجربۀ زیستة زنان متأهل از تصمیمگیریها و کشف زمینهها، پیامدها و نحوة مواجهة زنان با پدیدة تصمیمگیری از طریق ادراک و معنای ذهنی کنشهایی است که زنان با استفاده از آنها تلاش میکنند از موقعیتهای زندگی روزمره بهعنوان منبع قدرت برای افزایش عاملیت خود در محیط استفاده کنند. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش نظریة زمینهای میان زنان متأهل شهر سنندج به انجام رسید. برای انتخاب نمونهها از روش نمونهگیری هدفمند و حداکثر تنوع و برای گردآوری دادهها از مصاحبة نیمهساختیافته استفاده شد. نتایج حاصل از مصاحبه با 28 نمونه از زنان سنندجی بیانگر آن است که خودباوری، بازاندیشی و خطرپذیری، پشتوانة خانوادگی، کلیشههای جنسیتی، تجربة (سابقة) تصمیمگیری و منابع در دسترس زنان از زمینههای تصمیمگیری زنان بهحساب میآیند. بازسازی معنایی تجربه و درک زنان از تصمیمگیری نشان میدهد که زنان برای تصمیمگیری از استراتژیهایی چون گفتوگوی منطقی، انجامدادن درست و بهموقع مسئولیتها، استقلال و پشتوانة مالی، قراردادن همسر در عمل انجامشده، بسندهنکردن به وضع موجود و بالابردن سطح توقع از زندگی مشترک و اعتصاب زنانه بهره میگیرند. تجربۀ تصمیمگیری برای زنان پیامدهای احساس ارزشمندی، تعمیم و تعمیق تعلق جمعی، خوداتکایی، توانمندسازی و اعتماد به نفس در پی داشته است.
جامعه شناسی
امید قادرزاده؛ فاطمه غلامی؛ الهه غلامی
چکیده
دختران مجرد در زمرۀ گروههایی محسوب میشوند که به دلیل جایگاه شکننده و آسیبپذیر در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی در معرض طرد قرار دارند. هدف این پژوهش، بازسازی معنایی تجربۀ زیستۀ دختران از تجرد، کشف زمینهها، پیامدها و نحوۀ مواجهۀ دختران با تجرد از طریق ادراک و معنای ذهنی دخترانی است که درگیر این فرایند شدهاند. پژوهش حاضر ...
بیشتر
دختران مجرد در زمرۀ گروههایی محسوب میشوند که به دلیل جایگاه شکننده و آسیبپذیر در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی در معرض طرد قرار دارند. هدف این پژوهش، بازسازی معنایی تجربۀ زیستۀ دختران از تجرد، کشف زمینهها، پیامدها و نحوۀ مواجهۀ دختران با تجرد از طریق ادراک و معنای ذهنی دخترانی است که درگیر این فرایند شدهاند. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش نظریۀ زمینهای میان دختران مجرد شهر ایوان به انجام رسید. برای انتخاب نمونهها از روش نمونهگیری هدفمند و حداکثر تنوع و برای گردآوری دادهها از مصاحبۀ نیمهساختیافته استفاده شد. در نمونۀ پژوهش، 28 نفر از دختران مجرد مشارکت داشتند که به لحاظ بهرهمندی از سرمایههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت بودند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که زمینههایی چون تثبیت دالهای پذیرفتهشده، ازدواج بهمثابۀ نهاد حمایتی، جنسیتیشدن فضای عمومی و تقدیرگرایی در تجرد زنان نقش دارند. در این میان، محدودیتهای پذیرفتهشده بهمثابة زمینۀ تسهیلگر و بازنمایی وابستگی در رسانه بهمنزلة شرایط مداخلهگر عمل کردهاند. بازسازی معنایی تجربه و درک دختران مجرد از تجرد بر الزامهای استتار، مکانهای مذهبی بهمثابۀ پناهگاه، سیاست حضور و رویآوردن به مشاغل زنانه، بازاندیشی و مجازیشدن روابط دلالت دارد. براساس مطالعة حاضر، تجربۀ تجرد برای دختران، خشونت روانی، انزوای مضاعف، آیندۀ مبهم و احساس سرباری و ابژههای حقارت در پی داشته است. مقولۀ هسته نیز بر دسترسناپذیر بودن موقعیتها دلالت دارد.
جامعه شناسی
امید قادرزاده؛ سیده چیمن حسینی
چکیده
در مقایسه با گذشته، که ورزش در ذیل ابعاد آیینی، مذهبی و جنگاوری معنا پیدا میکرد و امری مردانه تلقی میشد، امروزه، به دلیل پیوند عمیق با مدیریت بدن، فراغت و سلامت، ورزش ماهیتی فراجنسیتی به خود گرفته و به بخشی از زندگی روزمره بین زنان مبدل شده است. در پژوهش حاضر، به قصد راه بُردن به تجربه و درک زنان از ورزش، به روش نظریة مبنایی ...
بیشتر
در مقایسه با گذشته، که ورزش در ذیل ابعاد آیینی، مذهبی و جنگاوری معنا پیدا میکرد و امری مردانه تلقی میشد، امروزه، به دلیل پیوند عمیق با مدیریت بدن، فراغت و سلامت، ورزش ماهیتی فراجنسیتی به خود گرفته و به بخشی از زندگی روزمره بین زنان مبدل شده است. در پژوهش حاضر، به قصد راه بُردن به تجربه و درک زنان از ورزش، به روش نظریة مبنایی با 30 نمونة زن دارای تجربة فعالیت ورزشی مصاحبۀ نیمهساختیافته بهعمل آمد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که زنان بهدلیل تناسب بافت فضایی و مکانی و ترس از افتادگی بدن به ورزش روی میآورند. در این میان، فهم برابریطلبانه از جنسیت، ایدهآلنگری بدن بهمثابة زمینۀ تسهیلگر و رسانهایشدن و فراگیری ورزش بهمنزلة شرایط مداخلهگر عمل کردهاند. بازسازی معنایی تجربه و درک زنان از ورزش بر آگاهانهبودن ورزش (ورزش بهمثابة هویت نقشی)، واسازی ردهبندیهای اجتماعی، تناسب اندام و لذتطلبی دلالت دارد. براساس مطالعة حاضر، ورزش برای بانوان کسب پذیرش اجتماعی، بازاندیشی و ارتقای سلامت جسمی و روانی در پی داشته است.
مطالعات زنان
امید قادرزاده؛ سارا خزایی
چکیده
این پژوهش درصدد است از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به کشف و بررسی دلالتهای ذهنی و معنایی احساس ناامنی زنان در فضاهای عمومی شهر بپردازد. دادههای این مطالعۀ کیفی از طریق مصاحبۀ نیمهساختیافته گردآوری و از روش نظریه مبنایی برای تحلیل دادهها استفاده شده است. به کمک روش نمونهگیری نظری و هدفمند با 27 نفر از زنان مصاحبه شد و ...
بیشتر
این پژوهش درصدد است از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به کشف و بررسی دلالتهای ذهنی و معنایی احساس ناامنی زنان در فضاهای عمومی شهر بپردازد. دادههای این مطالعۀ کیفی از طریق مصاحبۀ نیمهساختیافته گردآوری و از روش نظریه مبنایی برای تحلیل دادهها استفاده شده است. به کمک روش نمونهگیری نظری و هدفمند با 27 نفر از زنان مصاحبه شد و درنهایت دادههای گردآوریشده در قالب 10 مقولۀ محوری و یک مقولۀ هسته، کدگذاری و تحلیل شد. نتایج پژوهش بیانگر آن است کهآزار جنسی، ترس از بدنامی، و جامعهپذیری جنسیتی به منزلۀ شرایط علّی احساس ناامنی زنان را در فضاهای عمومی بهدنبال دارد. در این میان، کدگذاری جنسیتی فضا به منزلۀ زمینه و شیءوارگی بدن زنانه بهمنزلۀ شرایط مداخلهگر عمل کردهاند. بازسازی معنایی تجربه و درک زنان از احساس ناامنی در فضاهای عمومی بیانگر آن است که مشارکتکنندگان با قرارگرفتن در شرایط یادشده به استراتژیهای کتمان و گریز توسل میجویند. براساس مطالعۀ حاضر، تجربۀ ناامنی در فضاهای عمومی، بیاعتمادی، نهادینهشدن ترس، و انزوای اجتماعی را در پی داشته است.
روانشناسی
امید قادرزاده؛ احمد غلامی
چکیده
تناول غذا در کنار ابعاد فیزیولوژیک، کارکردهای تمایزبخشی دارد و همین مسئله تناول غذا را از یک نیاز جسمی به مسئلهای بنیادین در بیان هویت اجتماعی مبدل کرده است که افراد به تناظر آن به بیان روایتی خاص از جایگاه و هویت اجتماعی خود میپردازند. در همین زمینه، مسئلة اصلی نوشتار حاضر این است که زنان چگونه، به میانجی یک امر زیستی و بیولوژیک، ...
بیشتر
تناول غذا در کنار ابعاد فیزیولوژیک، کارکردهای تمایزبخشی دارد و همین مسئله تناول غذا را از یک نیاز جسمی به مسئلهای بنیادین در بیان هویت اجتماعی مبدل کرده است که افراد به تناظر آن به بیان روایتی خاص از جایگاه و هویت اجتماعی خود میپردازند. در همین زمینه، مسئلة اصلی نوشتار حاضر این است که زنان چگونه، به میانجی یک امر زیستی و بیولوژیک، جایگاه اجتماعی خود را بازسازیِ معنایی میکنند. روششناسی مطالعۀ حاضر کیفی است و روش مردمنگاری برای انجامدادن عملیات میدانی و برای تحلیل دادهها از نظریۀ مبنایی استفاده شده است. نتایج حاصله از مصاحبۀ نیمهساختیافته با 30 نمونۀ زن، نشان از تغییر در رویکرد زنان متعلق به جایگاههای مختلف اجتماعی نسبت به غذا و تناول آن دارد. برای زنان مورد مصاحبه، غذا و تناول آن دلالتهای معناییِ سیرشکمی، سادهگرایانه، کارکردگرایانه، زیباییشناسانه، و سبکبخشی دارد.