جامعه شناسی
مرضیه موفق؛ رسول نظری؛ الهام مشکل گشا
چکیده
هدف از این پژوهش، ارائۀ مدل تبیین راهکارهای کاهش نابرابری جنسیتی در مدیریت ورزش ایران است. این پژوهش به لحاظ فلسفی از نوع تفسیرگرایانه و از منظر رویکرد از نوع استقرایی است. این مطالعه به لحاظ راهبرد از نوع نظریۀ دادهبنیاد و از نوع پژوهش کیفی است. دادهها بهوسیلۀ مصاحبه به دست آمدهاند و جامعۀ آماری آن را 15 نفر از صاحبنظران حوزۀ ...
بیشتر
هدف از این پژوهش، ارائۀ مدل تبیین راهکارهای کاهش نابرابری جنسیتی در مدیریت ورزش ایران است. این پژوهش به لحاظ فلسفی از نوع تفسیرگرایانه و از منظر رویکرد از نوع استقرایی است. این مطالعه به لحاظ راهبرد از نوع نظریۀ دادهبنیاد و از نوع پژوهش کیفی است. دادهها بهوسیلۀ مصاحبه به دست آمدهاند و جامعۀ آماری آن را 15 نفر از صاحبنظران حوزۀ مدیریت ورزش تشکیل میدهند. برای نمونهگیری از روش گلولهبرفی استفاده شد و نمونهگیری تا رسیدن به حد اشباع نظری ادامه پیدا کرد. برای جمعآوری اطلاعات، از مصاحبۀ نیمهساختاریافته و بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از سه فرایند همپوش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری نظری استفاده شد. با درنظرگرفتن متن تمام مصاحبهها در مرحلۀ کدگذاری باز، تعداد 303 مفهوم شناسایی شد که پس از تجمیع کدهای مشابه، 23 مفهوم به دست آمد. سپس در مرحلۀ کدگذاری محوری ده مقولۀ اصلی مشخص شد. نتایج نشان داد که معیارهای انتخاب و احراز پستهای مدیریت در سازمانهای ورزشی به دلایل فرهنگی و فردی منصفانه نیستند. پیشنهاد میشود معیارهای انتخاب به گونهای باشند که هم سلسلهمراتب لحاظ شود و هم شروع از سطح میانی باشد؛ درنتیجه قوانین به صورتی تنظیم شوند که حضور بانوان در حیطههای اجتماعی و فرهنگی و از جمله فعالیتهای ورزشی، برجستهتر شود و انتخاب بانوان با نگرش به شایستهسالاری و تخصصگرایی باشد.
مرضیه موفق؛ رسول نظری؛ ناصر شهریاری
چکیده
هدف این پژوهش، تبیین ابعاد سقف شیشهای فراروی مدیریت بانوان در ورزش است که از پارادایم تفسیری و منطق استقرایی با رویکرد کیفی تبعیت میکند. با استفاده از شیوۀ فراترکیب، مطالعات 10 سال اخیر از پایگاههای اطلاعاتی متنوع به دو زبان انگلیسی و فارسی، درمجموع 163 مطالعه استخراج شد. معیار ورود پژوهشها برای تحلیل، پیروی از پرسش اصلی پژوهش، ...
بیشتر
هدف این پژوهش، تبیین ابعاد سقف شیشهای فراروی مدیریت بانوان در ورزش است که از پارادایم تفسیری و منطق استقرایی با رویکرد کیفی تبعیت میکند. با استفاده از شیوۀ فراترکیب، مطالعات 10 سال اخیر از پایگاههای اطلاعاتی متنوع به دو زبان انگلیسی و فارسی، درمجموع 163 مطالعه استخراج شد. معیار ورود پژوهشها برای تحلیل، پیروی از پرسش اصلی پژوهش، استفاده از مصاحبه جهت جمعآوری اطلاعات، وجود مشارکتکنندگان مشخص، استفاده از اشباع نظری برای تعیین مشارکتکنندگان و کاربرد کدگذاری جهت تجزیه و تحلیل است. درنهایت 8 مطالعه با احراز معیارهای لازم، انتخاب و با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا، بررسی و تحلیل شدند. پژوهش حاضر مبنی بر سقف شیشهای مدیریت بانوان در ورزش، از 5 مقولۀ اصلی و 14مقولۀ فرعی تشکیل شده است. مقولههای اصلی شامل: غالب بودن فرهنگ مردسالاری در جامعه، نبود اعتمادپذیری در جامعه به توانمندی بانوان، بیتوجهی به سیاستگذاری کلان در توسعۀ ورزش بانوان، عزتنفس پایین بانوان در توسعۀ ورزش و ناسازگاری محیط شغلی و شخصی بانوان است. نظر به ابعاد سقف شیشهای مدیریت بانوان در ورزش، معیارهای انتخاب احراز پستهای مدیریت در سازمانهای ورزشی بهدلایل فرهنگی و فردی منصفانه نیست. با انجام مطالعات وسیع باید مفاهیم ساختاری در این زمینه اصلاح شود تا نگرشها نسبت به بانوان و توانمندیهای آنان تغییر یابد.
زهرا قاسمی
چکیده
خانواده از ارکان مهم اجتماعی است و میزان نابرابری جنسیتی میان دختر و پسر در خانواده بر سایر ابعاد جامعه تأثیر میگذارد. درحالیکه قواعد و قوانین قضایی در حوزة خانواده حقوق ویژهای برای مرد قائلاند و هنجارهای تبلیغی ازدواج و روابط زناشویی نیز میل به اقتدارگرایی مردانه را دارد. نوع روابط والدین با فرزندان تغییر کرده و با گرایش به ...
بیشتر
خانواده از ارکان مهم اجتماعی است و میزان نابرابری جنسیتی میان دختر و پسر در خانواده بر سایر ابعاد جامعه تأثیر میگذارد. درحالیکه قواعد و قوانین قضایی در حوزة خانواده حقوق ویژهای برای مرد قائلاند و هنجارهای تبلیغی ازدواج و روابط زناشویی نیز میل به اقتدارگرایی مردانه را دارد. نوع روابط والدین با فرزندان تغییر کرده و با گرایش به تکفرزندی الویت میان دختر و پسر در خانواده تحول یافته است. این مقاله با دو هدف 1. شناخت میزان نابرابری جنسیتی بین دختر و پسر در خانواده و 2. شناخت عوامل مؤثر بر نابرابری جنسیتی در خانواده میان دختر و پسر تدوین شده است. تحقیق روش تبیینی کمی دارد که با 500 تن از والدین ساکن در تهران که دارای حداقل یک فرزند پسر و یک دختر هستند پرسشگری شده است. نتایج پژوهش نشان داد: نابرابری جنسیتی میان دختر و پسر در خانواده در تهران کاهش یافته است. رابطة معنادار میان میانگین درآمد خانواده و پدرسالاری و پذیرش تبعیض اجتماعی، پذیرش تبعیض قانونی، رشد شخصیتی و عاطفی والدین، جامعهپذیری تبعیض در کودکی والدین و تحصیلات والدین با سطح نابرابری جنسیتی میان دختر و پسر درخانواده وجود دارد. همچنین بین رشد شخصیتی و عاطفی والدین و درآمد خانواده با نابرابری جنسیتی رابطة معکوس وجود دارد.
مطالعات زنان
سهیلا صادقی فسایی؛ مرضیه ابراهیمی
چکیده
درحالیکه خشونت مردان در متن زندگی اجتماعی آنها بررسی میشود، خشونت زنان، بدون در نظر گرفتن تأثیر عوامل اجتماعی، به عوامل فردیای چون استرسهای روانی، پرخاشگری یا عصبانیتهای زنانه نسبت داده میشود. برخلاف اینگونه تفسیرهای رایج و متعارف، که سعی میکند خشونت زنان را در قالب تفاسیر فردی و کلیشهای قرار دهد، در این مقاله، ...
بیشتر
درحالیکه خشونت مردان در متن زندگی اجتماعی آنها بررسی میشود، خشونت زنان، بدون در نظر گرفتن تأثیر عوامل اجتماعی، به عوامل فردیای چون استرسهای روانی، پرخاشگری یا عصبانیتهای زنانه نسبت داده میشود. برخلاف اینگونه تفسیرهای رایج و متعارف، که سعی میکند خشونت زنان را در قالب تفاسیر فردی و کلیشهای قرار دهد، در این مقاله، خشونت زنان در ارتباط با تجربیات زندگی آنها توضیح داده میشود. مطالعة حاضر، که از نوع مطالعات کیفی است، با انجامدادن مصاحبههای عمیق با 30 زن، که به علت ارتکاب جرایم خشن در زمان اجرای مصاحبهها (سالهای 1391 تا 1393) در زندان بودهاند، به این مطلب دست یافت که خشونت زنان عمدتاً مواجههای است و تفسیر جرایم خشن زنان بدون توجه به نابرابریهای ساختاری، نابرابریهای جنسیتی، انزوا و بیقدرتی آنها ممکن نیست. روایت زندگی زنان مصاحبهشده نشان میدهد که خشونت زنان انعکاسدهندة سبک زندگی آنهاست که با محرومیتها و تبعیضهای فردی، خانوادگی و اجتماعی درهم تنیده است و به عبارت دیگر، رفتارهای خشن زنان نوعی مقابله با شرایطی است که دائماً آنها را در موضع قربانیشدن قرار داده است. پیشینه و نحوة زندگی زنان مطالعهشده نشان میدهد که بسیاری از آنها در دوران کودکی خشونتهای فیزیکی، عاطفی، روانی و جنسی را تجربه کردهاند یا با ازدواجهای اجباری و زودرس دائماً تحت یک نوع رابطة اجباری و سلطهجویانه درآمدهاند که درواقع منعکسکنندة تعاریف فرهنگی از نقش مردان است.
بهجت یزدخواستی؛ حسینعلی میرزایی؛ لاله فتحی
دوره 7، شماره 2 ، مرداد 1388
چکیده
یکی از مباحث مطرح در حوزهی توسعه، میزان مشارکت فعال زنان در عرصههای مختلف اجتماع از جمله در تصمیمگیریهای کلان جامعه است. نابرابریهای جنسیتی بهویژه در حوزهی مدیریتی سبب شده تا آنگونه که شایسته است از نیروی بالقوهی زنان استفاده نشود، البته این نابرابریها با توجه به سطح توسعهی کشورها متفاوت است. در تحقیق حاضر بهمنظور ...
بیشتر
یکی از مباحث مطرح در حوزهی توسعه، میزان مشارکت فعال زنان در عرصههای مختلف اجتماع از جمله در تصمیمگیریهای کلان جامعه است. نابرابریهای جنسیتی بهویژه در حوزهی مدیریتی سبب شده تا آنگونه که شایسته است از نیروی بالقوهی زنان استفاده نشود، البته این نابرابریها با توجه به سطح توسعهی کشورها متفاوت است. در تحقیق حاضر بهمنظور تبیین نابرابریهای جنسیتی نظریههایی گوناگون ارایه، اما بر نظریهی نئوکلاسیک بیشتر تأکید میشود. بر اساس این نظریه مسئولیتهای خانوادگی زنان، ویژگیهای جسمی و جنسیتی آنان و شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه و سازمانها باعث ایجاد نابرابریهای جنسیتی و تداوم آنها میشود. در نتیجه، نگرشی مثبت نسبت به واگذاری مشاغل مدیریتی به زنان وجود ندارد. این پژوهش با هدف محوری «شناخت نگرش شاغلان سازمانهای دولتی استان آذربایجان شرقی به موضوع مدیریت زنان» و بهشیوهی پیمایشی و با نمونهی 408 نفر انجام میشود. مهمترین نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که موانع نامریی و به تعبیری «سقف شیشهای» بهگونهای محسوس در سازمانهای مورد مطالعه وجود دارد. نتایج آزمون ضریب همبستگی و رگرسیون چندمتغیره نشان میدهد که به ترتیب؛ پذیرش باورها و کلیشههای مربوط به «ویژگیهای جسمی و جنسیتی زنان»، «مسئولیتهای خانوادگی»، «وضعیت اجتماعی حاکم بر جامعه و سازمانها» و سپس متغیرهای «سطح تحصیلات»، «تعداد اعضای خانوار» و «سن» مهمترین عوامل مرتبط با نگرش جامعهی آماریِ مورد مطالعه نسبت به تصدی پستهای مدیریتی توسط زنان است.
منصوره اعظم آزاده
دوره 3، شماره 2 ، مرداد 1384
چکیده
رویکردهای معاصر گرچه به تضعیف هویت و آگاهی طبقاتی رای می دهند در مقابل به تقویت جنسیت به عنوان جنبه فعال و سیاسی آن می پردازند. رشد آگاهی در زنان و هویت یابی زنانه بخشی به درگیری آنها در تعاملات اجتماعی و حوزه عمومی و بخش دیگر به فعالیت های آگاهی بخش جنبش های زنان نسبت داده می شود. باور عمومی بر این است که حتی زنانی که به نحوی این حرکت ...
بیشتر
رویکردهای معاصر گرچه به تضعیف هویت و آگاهی طبقاتی رای می دهند در مقابل به تقویت جنسیت به عنوان جنبه فعال و سیاسی آن می پردازند. رشد آگاهی در زنان و هویت یابی زنانه بخشی به درگیری آنها در تعاملات اجتماعی و حوزه عمومی و بخش دیگر به فعالیت های آگاهی بخش جنبش های زنان نسبت داده می شود. باور عمومی بر این است که حتی زنانی که به نحوی این حرکت را رد می کنند، به خاطر سطح بالای باخبری از مسائل جنسیتی توسط رسانه ها و یا سایر مراجع و منابع اطلاع دهنده، هویت جنسی فعالی را از خود بروز می دهند. در شکل گیری آگاهی بر مؤلفه های ساختاری و جمعیتی ، تجربیات زنانه و تمایلات ایدئولوژیک تاکید می شود. نقش پیش داوری های ایدئولوژیکی ، شرایط زندگی دوران کودکی و بزرگسالی ، جامعه پذیری فرهنگی و جنسیتی ، منابع اعتباری مانند تحصیلات ، روابط خانوادگی و میزان قدرت زنان در خانواده و اجتماع از طریق دست یابی به سرمایه ها و منابع ارزشمند ، همگی و در کنار بسیاری از متغیرهای دیگر در شکل گیری آگاهی و شناخت جنسیتی مهم قلمداد شده است. اما علی رغم طرح مسأله زنان به عنوان یک گروه اجتماعی و فرض رشد آگاهی جامعه نسبت به نابرابری ها و شکاف جنسیتی و بازتعریف هویت زنانه ، هنوز دقیقاً مشخص نشده است که در ذهنیت فرهنگی جامعه و خصوصاً زنان در مورد آن چه می گذرد. زنان ایرانی با پیشینه های مختلف ، موقعیت خود را در سلسله مراتب اجتماع و در خانواده چگونه ارزیابی می کنند. در این مقاله ابتدا به چگونگی شکل گیری آگاهی از نابرابری های جنسیتی ، مراحل آن و بازتعریف جنسیتی پرداخته می شود و سپس مدلی نظری برای تبیین آگاهی جنسیتی پیشنهاد می شود.