فریبا حسنی؛ شکوه نوابی¬نژاد؛ رحمت¬الله نورانی¬پور
دوره 6، شماره 3 ، آذر 1387
چکیده
: مقاله حاضر برگرفته از یک پژوهش شبه آزمایشی است که با هدف بررسی تأثیر دو روش زوجدرمانی رفتاری-شناختی و هیجانمحور بر کاهش افسردگی زوجِ مرد نابارور شکل گرفتهاست. نمونه آماری شامل 30 زوج مرد نابارور از بین مراجعین کلینیک ناباروری کوثر بود که با روش نمونهگیری داوطلبانه در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شده و با استفاده از ...
بیشتر
: مقاله حاضر برگرفته از یک پژوهش شبه آزمایشی است که با هدف بررسی تأثیر دو روش زوجدرمانی رفتاری-شناختی و هیجانمحور بر کاهش افسردگی زوجِ مرد نابارور شکل گرفتهاست. نمونه آماری شامل 30 زوج مرد نابارور از بین مراجعین کلینیک ناباروری کوثر بود که با روش نمونهگیری داوطلبانه در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شده و با استفاده از آزمون افسردگی بک-II مورد سنجش قرار گرفتند و دادههای بدست آمده با استفاده از روشهای آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتههای استنباطی حاصل از آزمون غیر پارامتریک یومان ویتنی حاکی از این است که زوجدرمانی رفتاری-شناختی با اطمینان 99 درصد بر کاهش افسردگی زوج مرد نابارور مؤثر است ( ) اما روش زوجدرمانی هیجان محور در تغییر میزان افسردگی معنادار نبوده است ( ). همچنین یافتهها نشان میدهد که جنسیت تأثیر معناداری در میزان کارآیی دو روش زوج درمانی رفتاری-شناختی و هیجان محور بر کاهش افسردگی نداشته است و هر دو رویکرد بر زنان و مردان بهگونهای یکسان تأثیر میگذارد( ).
علیرضا محسنی تبریزی؛ فریبا سیدان
دوره 2، شماره 2 ، تیر 1383
چکیده
هدف از پژوهش حاضر ، بررسی اجتماعی اختلالات روانی زنان، به ویژه افسردگی است. این بررسی با استفاده از مدل علّی / توصیفی با بهره گیری از روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه در زنان 20 تا 60 ساله ساکن شهر تهران انجام شده است. نتایج بررسی نشان می دهد که بیماری روانی افسردگی در زنان از عوامل متعددی تأثیر می گیرد که در شبکه پیچیده ای از روابط علّی با یکدیگر ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر ، بررسی اجتماعی اختلالات روانی زنان، به ویژه افسردگی است. این بررسی با استفاده از مدل علّی / توصیفی با بهره گیری از روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه در زنان 20 تا 60 ساله ساکن شهر تهران انجام شده است. نتایج بررسی نشان می دهد که بیماری روانی افسردگی در زنان از عوامل متعددی تأثیر می گیرد که در شبکه پیچیده ای از روابط علّی با یکدیگر قرار دارند. فشار روانی زنان دارای منشأ اجتماعی است و با ساختارها و نظام اجتماعی ارتباطی وسیع و تنگاتنگ دارد. دست یابی نابرابر زنان به منابع ارزشمند در خانواده، تقسیم جنسیتی کار و نوع روابط قدرت در خانواده همراه وضعیت اجتماعی / اقتصادی و متغیرهای مربوط به پیشینه زنان در ایجاد فشارهای روانی در انها نقش مهمی دارد. فرآیند جامعه پذیری زنان بر اساس صفات منتسب به نقش های جنسیتی زنانه مانند داشتن فشار روانی و فقدان خود اثربخشی در زنان، آنان را برای ابتلا به بیماریهای روانی، به ویژه افسردگی، مستعدتر می سازد. احساس بیگانگی اجتماعی و دوگانگی آگاهی نیز در مقام عوامل اجتماعی مؤثر در بروز بیماری روانی زنان همبستگی معناداری با افسردگی دارند.