قدیر صیامی؛ ملیحه ستاری وند
چکیده
توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، همثابة هدف غایی برنامههای رفاه و مددکاری اجتماعی، رویکردی نوین است که بر دو رکن مهم «توسعة توانمندیهای زنان سرپرست خانوار در معیشت پایدار برای خود و افراد تحت تکفلشان» و نیز «ارتقای مهارتهای فردی و اجتماعی آنها در مدیریت خانواده» استوار است و اجرای آن نیازمند بهکارگیری راهبردها ...
بیشتر
توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، همثابة هدف غایی برنامههای رفاه و مددکاری اجتماعی، رویکردی نوین است که بر دو رکن مهم «توسعة توانمندیهای زنان سرپرست خانوار در معیشت پایدار برای خود و افراد تحت تکفلشان» و نیز «ارتقای مهارتهای فردی و اجتماعی آنها در مدیریت خانواده» استوار است و اجرای آن نیازمند بهکارگیری راهبردها و سیاستهای هوشمندانه و متناسب با ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و کالبدی در سکونتگاههای غیررسمی است. ازاینرو، هدف این پژوهش، سنجش راهبردهای توانمندسازی برای قریب به 2 هزار 560 زن سرپرست خانوار در دو محلة اروند و انصار واقع در یکی از سکونتگاههای پرجمعیت غیررسمی شهر مشهد، یعنی شهرک شهید رجایی، است. روش پژوهش حاضر به شیوة توصیفیـ تحلیلی بوده و جمعآوری اطلاعات به دو صورت کتابخانهای و میدانی انجام شده است. ابزار جمعآوری اطلاعات در روش میدانی، مصاحبه با 14 مدیر مرتبط با حوزة اشتغال بانوان و نیز توزیع پرسشنامه بود. جامعة آماری (N) برابر با مجموع تعداد زنان سرپرست خانوار در دو محلة انصار و اروند (2 هزار و 560 نفر) و حجم نمونه (n) با استفاده از فرمول کوکران با مقدار خطای 05/0درصد معادل 334 نفر برآورد شد که به صورت تصادفی منظم میان زنان سرپرست خانوار توزیع شده است. شیوة تجزیه و تحلیل براساس روش تحلیل استراتژیک کمّی (QSPM) بوده است. نتیجة این پژوهش گویای این امر است که از میان راهبردهای متنوع در توانمندسازی بانوان سرپرست خانوار در محلات انصار و اروند، «گسترش کارگاههای کسبوکار زنان» (با ضریب جذابیت 65/6)، ارتقاء انسجام اجتماعی و شبکة روابط بانوان (با ضریب جذابیت 48/6) و جذب سرمایهگذاری و ارائة تسهیلات (با ضریب جذابیت 29/6) و حمایت از خوداشتغالی زنان سرپرست خانوار (با ضریب جذابیت 17/6) بیش از دیگر استراتژیها میتواند به توانمندسازی مؤثرتر زنان سرپرستان خانوار و قدرتیابی آنها در تأمین معیشت پایدار و مدیریت مناسبتر خانوادههای آنان کمک کند.
شایسته کرمخانی؛ عالیه شکربیگی؛ احسان رحمانی خلیلی
چکیده
بلایای طبیعی به یک اندازه بر جمعیت درگیر تأثیر نمیگذارند. زنان سرپرست خانوار از گروههای اجتماعی آسیبپذیر در موقعیت بحرانزا هستند. نحوة مواجهة زنان با موقعیت بحران ارتباط بسیار زیادی با زمینة فرهنگی، سازوکارهای قدرت و موضوعات مرتبط با جنسیت دارد. از طرفی، عاملیت زنان نیز در این مواجهه اهمیت دارد. مقالة حاضر به تشریح تجربهزیستة ...
بیشتر
بلایای طبیعی به یک اندازه بر جمعیت درگیر تأثیر نمیگذارند. زنان سرپرست خانوار از گروههای اجتماعی آسیبپذیر در موقعیت بحرانزا هستند. نحوة مواجهة زنان با موقعیت بحران ارتباط بسیار زیادی با زمینة فرهنگی، سازوکارهای قدرت و موضوعات مرتبط با جنسیت دارد. از طرفی، عاملیت زنان نیز در این مواجهه اهمیت دارد. مقالة حاضر به تشریح تجربهزیستة زنان سرپرست خانوار از زلزله با هدف ارائة مدل مفهومی «فرایند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در بحران» میپردازد. این مطالعه کیفی و با روش «نظریة زمینهای» است. دادههای میدانی از طریق نمونهگیری نظری و مصاحبة عمیق با 15نفر از زنان سرپرست خانوار در مناطق هشتگانة زلزلهزدة کرمانشاه از جمله ثلاث باباجانی و سرپلذهاب تا حد اشباع نظری جمعآوری و با روش نظریة زمینهای تحلیل شده است. درنهایت، دادهها به 363 مفهوم، 20 مقولة عمده و مقولة هسته تشدید بنیادهای اجتماعی ناتوانساز کدگذاری و تحلیل شد. پدیدة برساختشدة «فقر قابلیتیـ تهدید فرصتها» (زنان ناتوان) ناشی از بستر نظامهای ارزشی و ایدئولوژیهای سرکوبگر حاکم بر زنان، ضعف مدیریت بحران، فقر و محرومیت منطقه و کمبود دانش فنی و مهارت است که راهبردهای تابآوری و کنش فعال، کنش منفعل و... را به دنبال داشت. درماندگی و دلزدگی، چالش قدرت، تهدید و ناامنی، احساس رهاشدگی، آسیبهای جسمی و روانی و چالش فرزندان پیامدهای ناشی از پدیدة ذکرشده است که نظریة زمینهای آن در قالب مدل پارادایمیک ارائه شده است. نتایج نشان میدهد فرایند «قدرتمندشدن» زنان سرپرست خانوار در بلایا مشروط به شرایطی است از جمله اینکه فرصتها از طریق ساختارهای حمایتی قابل دسترسی باشند و موانع و نیروهای بازدارنده آنقدر تهدیدکننده و قوی نباشد که جلوی فرصتها را بگیرد و به محرومیت از قابلیتها منجر شوند و زنان نیز خود را واجد «عاملیت» بدانند.
معصومه جمشیدی؛ حسین مهدی زاده
چکیده
استراتژی مرسوم توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیتة امداد امام و ادارة بهزیستی که در قالب تأمین مالی خرد و اعطای اعتبارات اندک است، تأثیرات و پیامدهای مثبت و منفی دارد. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل ساختاری، به مطالعه و تجزیه و تحلیل آرای کارشناسان مورد مطالعه پرداخته است. هدف اصلی این مقاله شناسایی پیامدهای ...
بیشتر
استراتژی مرسوم توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیتة امداد امام و ادارة بهزیستی که در قالب تأمین مالی خرد و اعطای اعتبارات اندک است، تأثیرات و پیامدهای مثبت و منفی دارد. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل ساختاری، به مطالعه و تجزیه و تحلیل آرای کارشناسان مورد مطالعه پرداخته است. هدف اصلی این مقاله شناسایی پیامدهای مثبت و منفی استراتژی توانمندسازی ذکرشده در مقیاس منطقهای (استانی) و تحلیل اثرگذاری و اثرپذیری آنها برهم است. به منظور گردآوری اطلاعات، ابتدا از روش مصاحبة عمیق با 28 نفر از کارشناسان آگاه و خبره در حوزة توانمندسازی زنان در نهادهای مختلف استان استفاده و اطلاعات کیفی جمعآوری شد و پس از تحلیل کیفی دادهها به روش مفهومسازی و توسعة طبقات و استخراج شاخصها (تأثیرات مثبت و منفی)، پرسشنامة محققساختة ماتریس تحلیل متقاطع طراحی شد. از روش مثلثسازی و بهرهگیری از اطلاعات اسنادی و کتابخانهای، مشاهدة مستقیم و مصاحبة عمیق به منظور اطمینان از اعتبار دادههای کیفی استفاده شد. پس از طیِ فاز اول و دوم، پرسشنامة طراحیشده در اختیار خبرگان مورد نظر قرار گرفت و آنها میزان ارتباط متغیرهای مورد نظر را در ماتریس متقاطع و در ارتباط متقابل باهم بررسی کردند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار میکمک (Micmac) استفاده شده است. نتایج نشان داد که در آینده مهمترین شاخصهای مثبت اثرگذار یا تعیینکننده در تحلیل سیستمی پیامدهای استراتژی مرسوم توانمندسازی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش دو نهاد حمایتی گفتهشده، شامل متغیرهای «ایجاد اشتغال پایدار»، «دسترسی به منابع»، «افزایش تولید» و «کارآفرینی» و در بعد منفی شامل متغیرهای «هدررَوی منابع مالی به دلیل سوء مصرف وامها و نارسایی اعتبارات خرد»، «توجه عمده (و صرفاً) نهادها به پرداخت وام» و «افزایش مصرفگراییهای کاذب» است که در قسمت شمال شرقی ماتریس اثر قرار دارند. براساس نتایج بهدستآمده، برنامة مرسوم توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار در آینده باید به نحوی مدیریت و ساماندهی شود که حداقل اثرگذاری منفی و حداکثر آثار مثبت را به همراه داشته باشد. به عبارتی دیگر، سیستم توانمندسازی ذکرشده در آینده باید به دنبال تقویت و بیشینهکردن آثار و پیامدهای مثبت ذکرشده و کمینهنمودن اثر منفی گفتهشده باشد.
رفاه و برنامه ریزی اجتماعی
رضا زارع؛ محمد صفری دشتکی
چکیده
زنان و دختران بیشتر از مردان در معرض استثمار، فقر، خشونت و سوء تغذیه قرار دارند و فرصت تحصیل و آموزش برایشان کمتر فراهم است. کارآفرینی اجتماعی به زنان فرصت میدهد سرنوشت خویش را در دست گیرند. کارآفرینی اجتماعی در مقایسه با سرمایهگذاری سنتی و دولتی، دستیابی به استقلال، توانمندی و مشارکت اجتماعی بیشتری را برای زنان میسر میکند. ...
بیشتر
زنان و دختران بیشتر از مردان در معرض استثمار، فقر، خشونت و سوء تغذیه قرار دارند و فرصت تحصیل و آموزش برایشان کمتر فراهم است. کارآفرینی اجتماعی به زنان فرصت میدهد سرنوشت خویش را در دست گیرند. کارآفرینی اجتماعی در مقایسه با سرمایهگذاری سنتی و دولتی، دستیابی به استقلال، توانمندی و مشارکت اجتماعی بیشتری را برای زنان میسر میکند. این مطالعه درصدد است با استفاده از روش پژوهش کیفی و بهکارگیری راهبرد نظریهپردازی دادهبنیاد به ارائة الگویی از کارآفرینی اجتماعی با رویکرد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در کمیتة امداد امام خمینی(ره) بپردازد و عوامل مؤثر بر شکلگیری این فرایند و پیامدهای حاصل از آن را شناسایی و تشریح کند. در این زمینه، با هجده نفر از متخصصان دانشگاهی و مددکاران خانوادة کمیتة امداد امام خمینی(ره) در استان فارس بهعنوان نمونة آماری به صورت نظری و هدفمند و به شیوة نیمهساختاریافته مصاحبه شد و متنهای مصاحبه در سه مرحلة کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد. نتایج نشان داد سیاستهای توانمندساز بهمنزلة پدیدة محوری و در تعامل با عوامل دیگر موجب شکلگیری کارآفرینی اجتماعی میشود. نحوة ارتباط این عوامل در مدل نهایی پژوهش نشان داده شده است. ظرفیتسازی، تقویت جسمیـ روانی و قوانین حمایتی در شکلگیری سیاستهای توانمندساز تأثیر بسزایی دارند که درنهایت این نگرش پایهای برای به وجود آمدن پدیدة کارآفرینی اجتماعی میشود.
جامعه شناسی
سعید خانی؛ فرشید خضری؛ کتایون یاری
چکیده
نرخ جمعیت زنان سرپرست خانوار در دهههای اخیر رشد گستردهای داشته است. در کنار افزایش نرخ رشد جمعیت، این گروه تغییرات کیفیـ مانند تغییر ترکیب سنی، تحصیلی، درآمدی و فقر اقتصادیـ را نیز تجربه کردهاند که مسائل مبتلا به آنان را بهمرور از یک پدیدۀ اجتماعی نسبتاً طبیعی به موضوع اجتماعی از جنس آسیب تبدیل کرده است. هدف این مقاله ...
بیشتر
نرخ جمعیت زنان سرپرست خانوار در دهههای اخیر رشد گستردهای داشته است. در کنار افزایش نرخ رشد جمعیت، این گروه تغییرات کیفیـ مانند تغییر ترکیب سنی، تحصیلی، درآمدی و فقر اقتصادیـ را نیز تجربه کردهاند که مسائل مبتلا به آنان را بهمرور از یک پدیدۀ اجتماعی نسبتاً طبیعی به موضوع اجتماعی از جنس آسیب تبدیل کرده است. هدف این مقاله بررسی و تحلیل آسیبپذیری اجتماعی زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنان در مقایسه با زنان دارای سرپرست است. چارچوب نظری مسئله از نظریههای فشار، پیوندهای اجتماعی و نظریۀ زنانهشدن فقر برگرفته شده است. پژوهش حاضر تحقیقی شبهآزمایشی و برمبنای تکنیک پیمایش انجام گرفته است. پژوهش دو جامعۀ آماری دارد. جامعۀ آماری نخست، شامل زنان سرپرست خانواری است که در کلینیک مددکاری اجتماعی ستایش مهر منطقۀ سلطانآباد تهران در سال 1394 دارای پروندۀ فعال بودهاند. روش نمونهگیری این جامعۀ آماری تمامشماری است. جامعۀ آماری دوم، زنان دارای سرپرست همین منطقه هستند که برای مقایسه با گروه نخست به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدهاند. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام گرفته است. نتایج نشان میدهد که به لحاظ آماری تفاوت معناداری بین انزوای اجتماعی، گرایش به اعتیاد، بزهکاری فرزندان و فقر اقتصادی زنان سرپرست خانوار و زنان دارای سرپرست وجود دارد. این شواهد ملازم با چارچوب نظری نشاندهنده موقعیت زنان سرپرست خانوار در ساختار اجتماعی-اقتصادی جامعه است. فقر و فقدان پیوندهای اجتماعی و درنتیجه، تجربۀ آنها از فشار و عدم دریافت حمایت مناسب، چه از نوع رسمی و چه از نوع غیررسمی، این زنان و فرزندانشان را در معرض آسیب قرار میدهد.
جامعه شناسی
منصوره اعظم آزاده؛ مریم تافته
چکیده
پژوهش حاضر با هدف اندازهگیری میزان احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران و همچنین شناسایی منابع طرد و محرومیت اجتماعی این جمعیت و مکانیزم اثرگذاری آن بر شادمانی آنها صورت گرفته است. روش پژوهش در این تحقیق، اکتشافیـ پیمایشی است. بدینمنظور، ابتدا نمونهای 30نفری از زنان سرپرست خانوار تهران به روش نمونهگیری گلولهبرفی ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف اندازهگیری میزان احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران و همچنین شناسایی منابع طرد و محرومیت اجتماعی این جمعیت و مکانیزم اثرگذاری آن بر شادمانی آنها صورت گرفته است. روش پژوهش در این تحقیق، اکتشافیـ پیمایشی است. بدینمنظور، ابتدا نمونهای 30نفری از زنان سرپرست خانوار تهران به روش نمونهگیری گلولهبرفی انتخاب و دادهها با تکنیک مصاحبه جمعآوری شده است. سپس پیمایش با نمونة 180نفری و روش نمونهگیری دردسترس و تکنیک پرسشنامه اجرا شده است. نتایج حاصل از مصاحبهها نشان داد: مجموعه عواملی مثل محرومیت از نیازهای اساسی و احساس نابرابری، دست به دست هم داده و زمینۀ طرد و محرومیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار را فراهم کرده و از طریق و بهواسطۀ ایجاد این طرد و محرومیت، احساس بیانصافی در این قشر از زنان شکل گرفته است؛ درنتیجه این وضعیت باعث کاهش احساس شادمانی در زندگی آنها شده است. طبق معادلة رگرسیون نزدیک به 70درصد از کل تغییرات میزان احساس شادمانی در بین زنان سرپرست خانوار تهران از سوی متغیرهای احساس بیانصافی، طرد اجتماعی و احساس نابرابری پیشبینی میشود. درنهایت، طبق معادلة تحلیل مسیر، متغیر طرد اجتماعی قویترین و مهمترین قدرت پیشبینیکننده نسبت به مابقی عوامل تأثیرگذار بر احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر شادمانی این قشر از زنان تأثیر منفی داشته است. در مرتبة بعدی، به ترتیب احساس بیانصافی و احساس نابرابری بهصورت مستقیم و عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای اساسی به صورت غیرمستقیم بر احساس شادمانی این جمعیت تأثیر منفی گذاشته است.
جامعه شناسی
امیر رستگار خالد؛ هاجر عظیمی
چکیده
چکیده زنان سرپرست خانوار، بهمنزلۀ یکی از گروههای آسیبپذیر اجتماعی، با مشکلات متعددی در زندگی روبهرو هستند که در این میان، تعارض بین نقشهای شغلی و خانوادگی به دلیل ایفای نقش دوگانه (پدر و مادر) یکی از مسائل مهمی است که این گروه از زنان با آن مواجهاند. به همین دلیل، پژوهش حاضر با استفاده از روش گراندد تئوری و مصاحبۀ عمیق و رودررو، ...
بیشتر
چکیده زنان سرپرست خانوار، بهمنزلۀ یکی از گروههای آسیبپذیر اجتماعی، با مشکلات متعددی در زندگی روبهرو هستند که در این میان، تعارض بین نقشهای شغلی و خانوادگی به دلیل ایفای نقش دوگانه (پدر و مادر) یکی از مسائل مهمی است که این گروه از زنان با آن مواجهاند. به همین دلیل، پژوهش حاضر با استفاده از روش گراندد تئوری و مصاحبۀ عمیق و رودررو، که با 25 نفر از زنان سرپرست خانوار صورت گرفته است، به بررسی مشکلات عمدۀ آنان در این زمینه میپردازد. نتایج بهدستآمده براساس تحلیل دادهها و مدل پارادایمی حاکی از آن است که اجبار به ایفای همزمان نقش شوهری (نانآوری) و زنی (مادری) شرایط علّیِ ایجاد تعارض را در زنان سرپرست خانوار فراهم میکند و از جهت دیگر، فقدان حمایت خانوادگی و اجتماعی بهمنزلۀ شرایط مداخلهگر، سهم زیادی در تشدید این تعارض برعهده دارند که در بستر مشکلاتی چون اضافهبار نقش خانوادگی و شغلی بروز میکند. راهبرد زنان سرپرست خانوار در این وضعیت برقراری توازن بین نقشهای شغلی و خانوادگی است که به دلیل نبود حمایتهای لازم در این زمینه، با تعارض بین نقشها مواجه میشوند که برای آنان پیامدهای نامطلوبی چون کاهش کیفیت زندگی و تضعیف نقشهای خانوادگی را به دنبال دارد.
توسعه روستایی
حشمت اله سعدی؛ هاجر وحدت مودب
چکیده
زنسرپرست خانوار به زنی اطلاق میشود که به یکی از دلایل فوت، مفقودالاثرشدن، متارکه، طلاق، اعتیاد، ازکارافتادگی (دائم یا موقت)، محکومیت به زندان، اعزام به سربازی، یا بیماری، سرپرست مرد را از دست داده و مسئول تأمین معاش مادی و نیازهای معنوی خانواده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی امنیت غذایی زنان سرپرست خانوار روستایی شهرستان ...
بیشتر
زنسرپرست خانوار به زنی اطلاق میشود که به یکی از دلایل فوت، مفقودالاثرشدن، متارکه، طلاق، اعتیاد، ازکارافتادگی (دائم یا موقت)، محکومیت به زندان، اعزام به سربازی، یا بیماری، سرپرست مرد را از دست داده و مسئول تأمین معاش مادی و نیازهای معنوی خانواده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی امنیت غذایی زنان سرپرست خانوار روستایی شهرستان رزن و عوامل مؤثر بر آن انجام شد. روش تحقیق پیمایشی است و از پرسشنامۀ استاندارد مقیاس ناامنی غذایی خانوار (از بعد دسترسی) HFIAS استفاده شده است به این منظور، 92 نفر از زنان سرپرست خانوار شهرستان براساس فرمول کوکران برای نمونه انتخاب و بررسی شد. پس از بررسی ادبیات موضوع، از پرسشنامۀ استانداردشده برای ارزیابی امنیت غذایی استفاده شد. میزان روایی ابزار پژوهش با کمک الفای کرونباخ برابر 5/89 بود. نتایج پژوهش نشان داد فقط 25 درصد از زنان بررسیشده در امنیت کامل غذایی بهسر میبرند و 75 درصد از آنها درجات مختلفی از ناامنی غذایی دارند. همچنین، امنیت غذایی با عواملی چون بار تکفل، میزان تحصیلات، تعداد فرزند زیر 18 سال، علت سرپرستی، و وضعیت تملک منزل مسکونی ارتباط معنادار دارد.
سید احمد فیروزآبادی؛ علیرضا صادقی
دوره 8، شماره 2 ، تیر 1389
چکیده
مقالهی حاضر به مطالعه وضعیت طردِ اجتماعی زنان فقیر روستایی برحسب متغیرها و مؤلفههای طرد اجتماعی میپردازد. سؤالهای اصلی تحقیق این است که آیا وضعیت طرد اجتماعی در میان گروههای متفاوت زنان و بهطور خاص؛ زنان شاغل- غیرشاغل و بومی- مهاجر، از الگویی متفاوت پیروی میکند؟ آیا زنان توانستهاند از طریق فعالیت اقتصادیِ بیرون از خانه ...
بیشتر
مقالهی حاضر به مطالعه وضعیت طردِ اجتماعی زنان فقیر روستایی برحسب متغیرها و مؤلفههای طرد اجتماعی میپردازد. سؤالهای اصلی تحقیق این است که آیا وضعیت طرد اجتماعی در میان گروههای متفاوت زنان و بهطور خاص؛ زنان شاغل- غیرشاغل و بومی- مهاجر، از الگویی متفاوت پیروی میکند؟ آیا زنان توانستهاند از طریق فعالیت اقتصادیِ بیرون از خانه به شبکهی بینِگروهی بپیوندند و حمایت دریافت کنند؟ آیا فقر و طرد اجتماعی، پدیدههایی مشابه هستند و در زندگی زنان فقیر با هم به وقوع میپیوندند؟ در این تحقیق با بهره گیری از روش کمّی، تفاوتِ میزانِ طرد در میان گروههای زنان بر حسب اشتغال و نوع اقامت مورد سنجش قرار میگیرد و با به کار گیری روش کیفی نیز کوشش میشود درکی عمیقتر از تجربهی زیستهی زنان در این رابطه بهدست آید. نتایج مقایسهی وضعیت طرد اجتماعی در میان دو گروهِ زنانِ بومی و مهاجر حاکی از آن است که زنان فقیر، از نظر حمایتی از شبکهی درونگروهیِ قویتری برخوردارند و در فعالیتهای اجتماعی غیررسمی ، مشارکتی فعالتر نسبت به همتایان مهاجر خود دارند. همچنین، زنان شاغل نسبت به زنان غیرِشاغل، از شبکهی حمایتی بینگروهیِ قویتر و ناهمگونتری برخوردارند و فعالیت اقتصادی این دسته از زنان، شعاع حمایتی گستردهتر و منابع حمایتی بیشتری را برای آنها فراهم کرده است.
علی شکوری؛ مریم رفعت جاه؛ معصومه جعفری
دوره 5، شماره 1 ، شهریور 1386
چکیده
: تداوم فقر و تبعیض جنسیتی علیه زنان به علت وجود موانع و محدویتهای گوناگون تاریخی و فرهنگی در سر راه پیشرفت و تحول وضعیت اقتصادی و اجتماعی آنان موجب طرح رویکردها و تدابیر مختلف از جمله توانمندسازی زنان در ادبیات توسعه و جنسیت شده است. این مقاله در چارچوب مفهومی فقر و توانمندسازی و با بهرهگیری از روش پژوهش میدانی به بررسی ابعاد ...
بیشتر
: تداوم فقر و تبعیض جنسیتی علیه زنان به علت وجود موانع و محدویتهای گوناگون تاریخی و فرهنگی در سر راه پیشرفت و تحول وضعیت اقتصادی و اجتماعی آنان موجب طرح رویکردها و تدابیر مختلف از جمله توانمندسازی زنان در ادبیات توسعه و جنسیت شده است. این مقاله در چارچوب مفهومی فقر و توانمندسازی و با بهرهگیری از روش پژوهش میدانی به بررسی ابعاد توانمندی زنان سرپرست خانوار، به عنوان یکی از گروههای مهم در معرض خطر فقر، در شهر تهران میپردازد. بررسی نشان میدهد که ویژگیهای فردی زنان نقش بسزایی را در فقر آنان دارد و فقر زنان دارای ابعاد چندگان? اقتصادی، اجتماعی و روانی است. مطابق یافتههای این پژوهش به رغم برخی تلاشها که در قالب طرحهای حمایتی انجام شدهاست؛ توانمندی آنان همچنان در سطحی پایین قرار دارد. علل این مسئله را مقاله حاضر، در ماهیت و رویکرد حاکم بر این تلاشها، کمیت پایین آنها و همچنین فقر قابلیتی زنان ذکر میکند. با توجه به یافتههای پژوهش، مقاله نتیجه میگیرد که برای از بین بردن فقر زنان و نابرابری جنسیتی و تحول در پایگاه اقتصادی و اجتماعی آنان تحولات ساختاری ضروری است.
ژاله شادی طلب؛ علیرضا گرایی نژاد
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1383
چکیده
پارادیم جدید فقر به عواملی که در تأیید محرومیت زنان سرپرست خانوار مطرح شده پرداخته است: جنسیت و در پی آن ، محرومیت از منابع؛ طرح این پرسش را ضروری می سازد که آیا زنان سرپریت خانوار «فقیرترین فقرا» هستند؟ بررسی تعمیم پذیری این مفهوم در ایران هدف این مقاله است. داده های قابل دسترسی در سطح کلان ملی، در دو زمینه فقر مطلق و نسبی ،در سه مقطع ...
بیشتر
پارادیم جدید فقر به عواملی که در تأیید محرومیت زنان سرپرست خانوار مطرح شده پرداخته است: جنسیت و در پی آن ، محرومیت از منابع؛ طرح این پرسش را ضروری می سازد که آیا زنان سرپریت خانوار «فقیرترین فقرا» هستند؟ بررسی تعمیم پذیری این مفهوم در ایران هدف این مقاله است. داده های قابل دسترسی در سطح کلان ملی، در دو زمینه فقر مطلق و نسبی ،در سه مقطع از یک دوره 10 ساله – 1370 تا 1380 – تجزیه و تحلیل شده است. اصلی ترین یافته های پژوهش نشان می دهد که همواره سهم فقر زنان سرپرست خانوار بیشتر از مردان سرپرست خانوار بوده است و زن بودن احتمال قرار گرقتن در دایره فقر را افزایش می دهد، اما شکاف و فاصله میان این دو گروه به مرور زمان کاهش یافته است. گرچه فقر زنان سرپرست خانوار در شهر روند نزولی داشته ، اما زنان بی سواد و کم سواد در مناطق شهری به شدت در معرض فقر قرار داشته اند. با افزایش تعداد شاغلان در خانوار، خطر قرار گرفتن خانوار در فقیرترین گروه ها کاهش می یابد. زنان سرپرست خانوار به دلیل بی سوادی، داشتن خانوارهای کوچک، و تعداد شاغلان کمتر در خانوار جزو فقیرترین فقرا هستند.
ستاره فروزان؛ اکبر بیگلریان
دوره 1، شماره 5 ، فروردین 1382
چکیده
توسه یافتگی هدفی است که هر کشوری برای رسیدن به آن تلاش می کند . ارزش های اساسی توسعه پایدار را می بایست در ارتقای کیفیت زندگی یعنی توانمندسازی زنان و مردان جست و جو کرد. از مواردی که توسعه یافتگی را تحت تاثیر قرار می دهد، امکان دسترسی زنان مانند مردان به فرصتهای برابر، کسب امنیت اقتصادی و رفع فقر از آنان است. این مساله برای زنان سرپرست ...
بیشتر
توسه یافتگی هدفی است که هر کشوری برای رسیدن به آن تلاش می کند . ارزش های اساسی توسعه پایدار را می بایست در ارتقای کیفیت زندگی یعنی توانمندسازی زنان و مردان جست و جو کرد. از مواردی که توسعه یافتگی را تحت تاثیر قرار می دهد، امکان دسترسی زنان مانند مردان به فرصتهای برابر، کسب امنیت اقتصادی و رفع فقر از آنان است. این مساله برای زنان سرپرست خانوار، در جامعه محسوس تر است. هدف این مقاله بررسی وضعیت زنان سرپرست خانوار و فرصتها چالشهایی است که این کروه از زنان با آن مواجه هستند. این مقاله بر پایه یافته های یک مطالعه میدانی درباره 4280 زن سرپرست خانوار در مراکز پنج استان کشور تدوین شده است. بررسی شاخصهای توسعه و فقر و معیارهای توانایی وابسته به جنسیت ضروری است. اطلاعات به دست آمده حاکی از فقر شدید زنان است. شاخص فقر انسانی زنان سرپرست خانوار رقمی معادل 527/0 است که در مقایسه با همین شاخص در کل کشور که برابر 193/0 می باشد، بسیار بالا است. زنان سرپرست خانوار 4/8 درصد از خانوارها در ایران را تشکیل میدهند که مهم ترین علل این سرپرست از کار افتادگی (24 درصد) است.