مرجان رشوند سرخکوله؛ فاطمه وجدانی
چکیده
مدیریت دقیق رسانههای ارتباطی نوین بهعنوان یکی از عوامل مؤثر بر ارزشها و نگرشهای جوانان نیازمند بررسی علمی و دقیق است.هدف از این تحقیق، بررسی رابطۀ میان مصرف فرهنگی (مطالعۀ کتاب، استفاده از ماهواره و استفاده از شبکههای مجازی) و نگرش جوانان به روابط دوستی دختر و پسر است. همچنین شناسایی متغیرهایی که میتوانند بر شدت و ضعف تأثیرپذیری ...
بیشتر
مدیریت دقیق رسانههای ارتباطی نوین بهعنوان یکی از عوامل مؤثر بر ارزشها و نگرشهای جوانان نیازمند بررسی علمی و دقیق است.هدف از این تحقیق، بررسی رابطۀ میان مصرف فرهنگی (مطالعۀ کتاب، استفاده از ماهواره و استفاده از شبکههای مجازی) و نگرش جوانان به روابط دوستی دختر و پسر است. همچنین شناسایی متغیرهایی که میتوانند بر شدت و ضعف تأثیرپذیری جوانان از این کالاهای فرهنگی مؤثر باشند، مدنظر بوده است.تحقیق حاضر یک پیمایش مقطعی است و جامعۀ آماری آن شامل دختران هرگز ازدواجنکردۀ 20-34 سالۀ شهر تهران است.براساس یافتهها، بیشترین نگرش مثبت به این نوع روابط در میان ردۀ سنی 20-24 ساله مشاهده شد. نتایج تحلیل دومتغیره نشان داد سن افراد، تحصیلات، ابعاد مختلف دینداری و میزان مطالعۀ کتاب با نگرش دختران به روابط دوستی دختر و پسر رابطۀ عکس دارد؛ درحالیکه بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی، استفاده از ماهواره و ساکن مناطق بالابودن و نگرش دختران به روابط دوستی دختر و پسر رابطۀ مستقیم وجود دارد. نتایج تحلیل چندمتغیرۀ یافتهها نشان داد با حضور متغیر دینداری، متغیرهای سن، تحصیلات و منطقۀ محل سکونت معناداری خود را از دست میدهند.با توجه به یافتهها، مهمترین راهبردهای تقویت وضعیت فرهنگی جوانان مربوط به دو حوزۀ مدیریت مصرف شبکههای اجتماعی و تقویت دینداری است.
زینب کاوه فیروز؛ بیژن زارع؛ حسین شمس الدینی
چکیده
ایران طی دهههای اخیر با مسئلهای جمعیتی به نام کاهش شدید باروری مواجه شده است. با توجه به حرکت جامعۀ ایران به سمت مدرنیته و درنتیجه تغییر سبک زندگی افراد، سؤال اساسی این تحقیق آن است که تغییر در سبک زندگی چه اندازه میتواند نگرش کنشگران در معرض باروری را تحتتأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف تأثیر مؤلفههای سبک زندگی بر نگرش ...
بیشتر
ایران طی دهههای اخیر با مسئلهای جمعیتی به نام کاهش شدید باروری مواجه شده است. با توجه به حرکت جامعۀ ایران به سمت مدرنیته و درنتیجه تغییر سبک زندگی افراد، سؤال اساسی این تحقیق آن است که تغییر در سبک زندگی چه اندازه میتواند نگرش کنشگران در معرض باروری را تحتتأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف تأثیر مؤلفههای سبک زندگی بر نگرش به فرزندآوری بین زنان در آستانۀ ازدواج مراجعهکننده به شبکههای بهداشت درمانی شهر تهران انجام گرفته است. با استفاده از تکنیک پرسشنامه، 384 نفر از زنان شهر تهران بررسی شدند. طبق نتایج تحقیق، 3/83درصد زنان بررسیشده نگرش متوسط و ضعیفی به فرزندآوری و کارکردهای آن دارند. همچنین، بین مؤلفههای سبک زندگی (مدیریت بدن، اوقات فراغت، مصرف فرهنگی و پایگاه اقتصادی اجتماعی) با نگرش به فرزندآوری رابطۀ معناداری وجود دارد و 32درصد از تغییرات نگرش به فرزندآوری با متغیرهای مستقل تبیین میشود. بین مؤلفههای سبک زندگی، متغیر پایگاه اقتصادی اجتماعی قویترین متغیر پیشبین متغیر وابسته است. به عبارتی، متغیر مذکور علاوه بر اثر مستقیم بر نگرش زنان شهر تهران به فرزندآوری، بر همۀ ابعاد سبک زندگی اثرگذار است و متغیر مصرف فرهنگی نیز علاوه بر تأثیر بلافصل بر نگرش زنان، تحتتأثیر سایر ابعاد و مؤلفههای سبک زندگی است. همچنین، مؤلفۀ مدیریت بدن بعد از پایگاه اقتصادی اجتماعی، بر نگرش زنان به فرزندآوری اثرگذار بوده است.
محمد امین قانعی راد؛ فرهاد خسرو خاور
دوره 4، شماره 4 ، اسفند 1385
چکیده
در اغلب ادبیات موجود حضور زنان در دانشگاهها با مقوله تربیت نیروی انسانی و مسأله اشتغال مرتبط میشود و در تبیین این موضوع از نظریات اقتصاددانان درباب سرمایه انسانی یاری گرفته میشود. اما این مقاله بر ابعادی دیگر از این پدیده دست میگذارد و به ارزیابی انگیزه های اجتماعی و فرهنگی ورود دختران به دانشگاه میپردازد. پرسش اصلی این ...
بیشتر
در اغلب ادبیات موجود حضور زنان در دانشگاهها با مقوله تربیت نیروی انسانی و مسأله اشتغال مرتبط میشود و در تبیین این موضوع از نظریات اقتصاددانان درباب سرمایه انسانی یاری گرفته میشود. اما این مقاله بر ابعادی دیگر از این پدیده دست میگذارد و به ارزیابی انگیزه های اجتماعی و فرهنگی ورود دختران به دانشگاه میپردازد. پرسش اصلی این است که ورود زنان به دانشگاه را در شرایط بیکاری گسترده دانشآموختگان دانشگاهی با توجه به چه عوامل غیراقتصادی میتوان توضیح داد و در این میان تقاضای اجتماعی، چه تأثیری را در جذب زنان به دانشگاهها دارد. آیا این تقاضای اجتماعی به معنای خروج از عرصه خصوصی (خانواده) برای ورود به عرصه عمومی میباشد و یا زنان در دریافتهای خود این دو مقوله را با یکدیگر پیوند میدهند؟ این مقاله با استناد به برخی زمینه های مفهومی و پاره ای مطالعات تجربی مجموعی ای از فرضیات تحلیلی را برای آزمون در پژوهشی روشمندتر ارایه می دهد. بر اساس این پنداشته ها تمایل دختران به ادامه تحصیل علاوه بر انتظارات فردی دارای معانی فرهنگی و اجتماعی بوده و از تعلق آنان به خانواده پیشین و تمایل شان برای مشارکت نمادین در ساختن خانواده آینده تأثیر میپذیرد.