مطالعات زنان
فائزه زمانیان؛ مجید وصالی ناصح؛ الهام فروزنده
چکیده
هدف از مطالعه حاضر بررسی نحوه مدیریت بدن توسط ورزشکاران زن فوتبال با توجه به ناسازگاری دو هویت زنانگی و ورزشکاری در متن فوتبال و خارج از آن بود. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی تحلیل پدیدارشناختی به مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با 8 نفر از فوتبالیستهای زن لیگ برتر فوتبال (19 تا 27 سال) پرداخته شد. جمعآوری دادهها تا حد رسیدن به اشباع ...
بیشتر
هدف از مطالعه حاضر بررسی نحوه مدیریت بدن توسط ورزشکاران زن فوتبال با توجه به ناسازگاری دو هویت زنانگی و ورزشکاری در متن فوتبال و خارج از آن بود. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی تحلیل پدیدارشناختی به مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با 8 نفر از فوتبالیستهای زن لیگ برتر فوتبال (19 تا 27 سال) پرداخته شد. جمعآوری دادهها تا حد رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. کلیه مصاحبهها ضبط و سپس خط به خط دست-نویس شد. تحلیل یافتهها در حین گردآوری دادهها و بعد از آن انجام شد. برخی از شرکتکنندگان اظهار داشتند که زنانگی و ورزشکاری با یکدیگر سازگار هستند و در هر دو متن ورزش و خارج از آن، این دو هویت را آشکار ساختند. برخی دیگر بیان کردند که زنانگی و ورزشکاری ناسازگار هستند. سه تجربه کلی در رویارویی با این ناسازگاری توسط شرکتکنندگان بیان شد. 1- آشکار کردن هویت ورزشکاری در متن ورزش و هویت زنانگی در متن خارج از ورزش 2- برجسته کردن هویت زنانگی در هر دو متن 3- برجسته کردن هویت ورزشکاری در هر دو متن. به طورکلی، بازیکنان فوتبال زن از طریق مدیریت بدن و ظاهر از جمله؛ پوشش، آرایش، دستکاری مو و بدن، لحن صدا، رفتار و وظایف نقشهای جنسیتی؛ هویت زنانگی یا ورزشکاری خود را تقویت کرده و آن را راهبردی برای کاهش فشارهای ناشی از ناسازگاری دو هویت درک کردند. همچنین یک همپوشانی بین وجود یا عدم وجود سازگاری با نوع مدیریت بدنی که توسط بازیکنان فوتبال زن به کارگرفته شده آشکار گردید.
زینب کاوه فیروز؛ بیژن زارع؛ حسین شمس الدینی
چکیده
ایران طی دهههای اخیر با مسئلهای جمعیتی به نام کاهش شدید باروری مواجه شده است. با توجه به حرکت جامعۀ ایران به سمت مدرنیته و درنتیجه تغییر سبک زندگی افراد، سؤال اساسی این تحقیق آن است که تغییر در سبک زندگی چه اندازه میتواند نگرش کنشگران در معرض باروری را تحتتأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف تأثیر مؤلفههای سبک زندگی بر نگرش ...
بیشتر
ایران طی دهههای اخیر با مسئلهای جمعیتی به نام کاهش شدید باروری مواجه شده است. با توجه به حرکت جامعۀ ایران به سمت مدرنیته و درنتیجه تغییر سبک زندگی افراد، سؤال اساسی این تحقیق آن است که تغییر در سبک زندگی چه اندازه میتواند نگرش کنشگران در معرض باروری را تحتتأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف تأثیر مؤلفههای سبک زندگی بر نگرش به فرزندآوری بین زنان در آستانۀ ازدواج مراجعهکننده به شبکههای بهداشت درمانی شهر تهران انجام گرفته است. با استفاده از تکنیک پرسشنامه، 384 نفر از زنان شهر تهران بررسی شدند. طبق نتایج تحقیق، 3/83درصد زنان بررسیشده نگرش متوسط و ضعیفی به فرزندآوری و کارکردهای آن دارند. همچنین، بین مؤلفههای سبک زندگی (مدیریت بدن، اوقات فراغت، مصرف فرهنگی و پایگاه اقتصادی اجتماعی) با نگرش به فرزندآوری رابطۀ معناداری وجود دارد و 32درصد از تغییرات نگرش به فرزندآوری با متغیرهای مستقل تبیین میشود. بین مؤلفههای سبک زندگی، متغیر پایگاه اقتصادی اجتماعی قویترین متغیر پیشبین متغیر وابسته است. به عبارتی، متغیر مذکور علاوه بر اثر مستقیم بر نگرش زنان شهر تهران به فرزندآوری، بر همۀ ابعاد سبک زندگی اثرگذار است و متغیر مصرف فرهنگی نیز علاوه بر تأثیر بلافصل بر نگرش زنان، تحتتأثیر سایر ابعاد و مؤلفههای سبک زندگی است. همچنین، مؤلفۀ مدیریت بدن بعد از پایگاه اقتصادی اجتماعی، بر نگرش زنان به فرزندآوری اثرگذار بوده است.
روانشناسی
امید قادرزاده؛ احمد غلامی
چکیده
تناول غذا در کنار ابعاد فیزیولوژیک، کارکردهای تمایزبخشی دارد و همین مسئله تناول غذا را از یک نیاز جسمی به مسئلهای بنیادین در بیان هویت اجتماعی مبدل کرده است که افراد به تناظر آن به بیان روایتی خاص از جایگاه و هویت اجتماعی خود میپردازند. در همین زمینه، مسئلة اصلی نوشتار حاضر این است که زنان چگونه، به میانجی یک امر زیستی و بیولوژیک، ...
بیشتر
تناول غذا در کنار ابعاد فیزیولوژیک، کارکردهای تمایزبخشی دارد و همین مسئله تناول غذا را از یک نیاز جسمی به مسئلهای بنیادین در بیان هویت اجتماعی مبدل کرده است که افراد به تناظر آن به بیان روایتی خاص از جایگاه و هویت اجتماعی خود میپردازند. در همین زمینه، مسئلة اصلی نوشتار حاضر این است که زنان چگونه، به میانجی یک امر زیستی و بیولوژیک، جایگاه اجتماعی خود را بازسازیِ معنایی میکنند. روششناسی مطالعۀ حاضر کیفی است و روش مردمنگاری برای انجامدادن عملیات میدانی و برای تحلیل دادهها از نظریۀ مبنایی استفاده شده است. نتایج حاصله از مصاحبۀ نیمهساختیافته با 30 نمونۀ زن، نشان از تغییر در رویکرد زنان متعلق به جایگاههای مختلف اجتماعی نسبت به غذا و تناول آن دارد. برای زنان مورد مصاحبه، غذا و تناول آن دلالتهای معناییِ سیرشکمی، سادهگرایانه، کارکردگرایانه، زیباییشناسانه، و سبکبخشی دارد.
قربانعلی ابراهیمی؛ عباس بهنوئیگدنه
دوره 8، شماره 3 ، مهر 1389
چکیده
مدیریتِ ظاهر و بدن که در دنیای امروزی آنرا سرمایهی جسمانی افراد میدانند، بر حسب اینکه افراد بیشتر از چه محصولات فرهنگی استفاده میکنند بهنوعی از جایگاه فرهنگی آنها متأثر است زیرا افراد بر حسب اینکه دارای چه میزان سرمایهی فرهنگی میباشند، دارای نگرشهای خاصی نسبت به بدن و چگونگی ظاهر شدنشان در اجتماع هستند. از این ...
بیشتر
مدیریتِ ظاهر و بدن که در دنیای امروزی آنرا سرمایهی جسمانی افراد میدانند، بر حسب اینکه افراد بیشتر از چه محصولات فرهنگی استفاده میکنند بهنوعی از جایگاه فرهنگی آنها متأثر است زیرا افراد بر حسب اینکه دارای چه میزان سرمایهی فرهنگی میباشند، دارای نگرشهای خاصی نسبت به بدن و چگونگی ظاهر شدنشان در اجتماع هستند. از این رو، تحقیق حاضر در صدد مطالعهی رابطهی بین سرمایهی فرهنگی و مدیریت ظاهر جوانان است. بهمنظور سنجش این رابطه، از نظریهی پیر بوردیو و آنتونی گیدنز استفاده میکنیم. به اعتقاد بوردیو، سرمایهی فرهنگی از طریق قریحه و سلیقهی افراد بر مدیریت ظاطر و بدن آنان تأثیر میگذارد. در نظریهی گیدنز، مدیریت بدن نشانهی دخالتِ آگاهانهی کنشگر در شکل دادن به خود در متن اجتماعی است. این تحقیق به روش پیمایشی و با ابزار پرسشنامه در میان جوانان 25- 15 سالهی شهر بابلسر در سال 1386 انجام میشود. روش نمونهگیری، طبقهای خوشهایِ چندمرحلهایِ متناسب و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 380 نفر انتخاب میشود. نتایج بهدستآمده بیانگر آن است که مدیریت ظاهر در میان جوانان از اهمیتی ویژه برخوردار است. همچنین نتایج حاصل از آزمون فرضیات حاکی از آن است که هرچه میزان سرمایهی فرهنگی افراد بیشتر باشد، نحوهی مدیریت ظاهر نیز در میان دختران و پسران جوان اهمیت ییشتری پیدا میکند. از سوی دیگر، نتایج حاصل از جداول توصیفی بیانگر آن است که الگوی رایجِ مدیریت ظاهر در میان جوانان، متأثر از نوگرایی و مؤلفه-های مرتبط با دنیای مدرن است.