جمال محمدی؛ لطیفه پاشایی
چکیده
همزمان با گشایش نسبی فضای سیاسی و برآمدن گفتمان جامعۀ مدنی و گسترش تقریبی حوزۀ عمومی در اواسط دهۀ 1370، زنان شهرنشین جامعۀ کردستان این امکان را یافتند که با ورود به حوزۀ عمومی تشکلهایی اجتماعی با محوریت امر زنانه و به قصد پیگیری مطالبات، حقوق و خواستهای زنان پیریزی کنند. این تشکلها از آن زمان تاکنون، بهرغم محدویتها ...
بیشتر
همزمان با گشایش نسبی فضای سیاسی و برآمدن گفتمان جامعۀ مدنی و گسترش تقریبی حوزۀ عمومی در اواسط دهۀ 1370، زنان شهرنشین جامعۀ کردستان این امکان را یافتند که با ورود به حوزۀ عمومی تشکلهایی اجتماعی با محوریت امر زنانه و به قصد پیگیری مطالبات، حقوق و خواستهای زنان پیریزی کنند. این تشکلها از آن زمان تاکنون، بهرغم محدویتها و موانع ساختاری بسیار، به حیات و فعالیت خود ادامه دادهاند. موضوع این پژوهش چگونگی برساختهشدن سوبژکتیویتۀ زنانه در این تشکلها، بهمثابة نمادی از حوزۀ عمومی، است؛ یعنی این مسئله که سوبژکتیویتۀ زنانه در این تشکلها در متن چه زمینهها، مؤلفهها و فعالیتهایی و در مواجهه با کدام نوع قواعد و عرفها شکل میگیرد؟ و زنان چگونه در تقلای تثبیت موقعیت سوژگی خود از نو خود را در برابر دیگریِ مذکر تعریف میکنند؟ برای پاسخ به این پرسشها، با هجده نفر از فعالترین اعضا و بعضاً پایهگذاران تشکلهای زنانه، در چهار شهر مهم استان کردستان، مصاحبههای عمیق به عمل آمده است. طبق نتایج بهدستآمده، از میان مؤثرترین زمینههای شکلگیری این تشکلها در کردستان میتوان به پیشنیههای تاریخی کنشگری عمومی زنان، رشد فزایندۀ ورود دختران به دانشگاهها، رواج نگرشهای فمینیستی و پیوستن روزافزون زنان به نیروی کار اشاره کرد. همچنین، تعاملها، مناسبات و فضاهایی که سوبژکتیویتۀ زنان در این تشکلها در متن آنها شکل میگیرد واجد مؤلفههایی مثل روابط افقی اعضا، زنانگی معطوف به مقاومت، محوریت فعالیتهای مدنی و خشونتپرهیزی است. دستآخر اینکه فرایند تثبیت موقعیت سوژگی زنان در این تشکلها عمدتاً از خلال تلاش آنها برای ازـ آنِـ خودـ کردنِ فضاهای عمومیِ مردانه، بازپسگیری گسترههای فعالیت مدنی از دیگریِ مذکر و تمرین فردیت و خودآیینی در پیشگاه عموم میگذرد. به باور زنان، بسط این تشکلها یگانه کورسوی امید رهایی آنان از کهنالگوی مردسالاریِ بازتولیدشده در وضعیت کنونی جامعۀ کردستان است.
علوم سیاسی
محمدعلی توانا؛ فرزاد آذرکمند
چکیده
در فلسفۀ سیاسی متأخر، راهحلهای متعددی برای رهایی سوژۀ زنانه از سرکوب و نابرابری ارائه شده است. برای مثال، فمنیستهای پساساختارگرای فوکویی از امتناع دائمی زنان، فمنیستهای پسامدرن بودریاری از حادسازی امر واقع مردانه، فمنیستهای شالودهشکن پسااستعماری همانند اسپیواک از واکاوی دوگانههای حاکم بر عقلمحوری (لوگوسسنتریسم) ...
بیشتر
در فلسفۀ سیاسی متأخر، راهحلهای متعددی برای رهایی سوژۀ زنانه از سرکوب و نابرابری ارائه شده است. برای مثال، فمنیستهای پساساختارگرای فوکویی از امتناع دائمی زنان، فمنیستهای پسامدرن بودریاری از حادسازی امر واقع مردانه، فمنیستهای شالودهشکن پسااستعماری همانند اسپیواک از واکاوی دوگانههای حاکم بر عقلمحوری (لوگوسسنتریسم) مردانۀ استعماری، فمنیستهای پسامارکسیستی همانند سیلویا والبای از الحاق زنان به انقلاب سیاسی علیه سرمایهداری، فمنیستهای لیبرال متأخرـ همانند سوزان مولر اوکینـ از حقوق جهانشمول و... دفاع میکنند. در این میان، به نظر میرسد ژولیا کریستواـ متفکری که در مرز میان مدرنیسم و پسامدرنیسم در حرکت استـ راهحلی متفاوت برای مسئلۀ سوبژکتیویتة زن ارائه میکند که بنابر فرض نگارندگان مقاله، میتواند حاوی پیشنهادهای سازندهای برای جامعۀ ما در عصر حاضر باشد. بر این اساس، مقالۀ حاضر دو پرسش اصلی را طرح میکند: 1. راهحل کریستوا برای رهایی سوژۀ زنانه از سرکوب و نابرابری چیست؟ 2. این راهحل حاوی چه نتایج عملی و نظری برای جامعۀ ما در عصر حاضر است؟ به نظر میرسد ایدۀ نبوغ زنانه راهحل خاص کریستوا برای رهایی سوبژکتیویتۀ زن است که براساس آن زنانـ که بیش از مردان حاوی امر نشانهایاندـ میتوانند در امر نمادین مردانه مشارکت کنند و آن را به تعادل برسانند. همچنین، به نظر میرسد مهمترین نتایج این نظریه برای جامعۀ ما نیز بدین قرار است: 1. به جای تغییرات رادیکال یا مقاومت منفی میتوان از ایدۀ مشارکت خلاقانه سوژههای نشانهای زنانه در بافتار زبانیـ فرهنگی جامعه بهره برد؛ 2. مشارکت سیاسیـ اجتماعی زنان ایرانی مستلزم نادیدهانگاشتن نهاد خانواده، نقشمادری، و ارزشهای زنانه نیست. مقالۀ حاضر از چارچوب نظری منطق درونی برای بازخوانی کلیت اندیشۀ کریستوا بهره میبرد. روش مقاله هم هرمنوتیک زمینهمحور است.