مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهران
زن در توسعه و سیاست
2538-3124
2538-3132
9
1
2011
03
21
علل افزایش سن ازدواج دختران
7
34
FA
کرم
حبیبپور گتابی
مربی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران
karamhabibpour2@yahoo.com
غلامرضا
غفاری
دانشیار دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
ghaffary2@ut.ac.ir
گذار جامعه ایرانی از نظم سنتی به مدرن و تجربه حیات ملازم با آن، فزونی سن ازدواج دختران را موجب گشته است. بررسی علل افزایش سن ازدواج دختران، موضوعی است که مورد تدقیق معرفتی و روشی این نوشتار قرار گرفته است. در این تحقیق، از روش پیمایشی استفاده شده و جامعه آماری آن را دو گروه، شامل دختران مجرد و زنان متأهل 25 تا 44 ساله ساکن در مراکز شهری کشور تشکیل دادهاند. حجم نمونه برابر با 1291 نفر از این دختران در 5 مرکز شهر تهران، ساری، خرمآباد، مشهد و سنندج بوده است. نتایج نشان داد دخترانی که دیرتر ازدواج میکنند، از تحصیلات بالاتری برخوردارند، نگرش فرامادی به ازدواج دارند و اعتقاد بیشتری دارند که با ازدواج، هزینه فرصتهای ازدسترفته بیش از فرصت ازدواج است. دلالت نتایج بر آن است که همراه با تجربه مدرنیته در سطوح کلان، میانی و خُرد، چنانچه این تجربه بدون سیاستگذاری و برنامهریزی مناسب حاصل گردد و از طرفی شرایط جامعه چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ اجتماعی - فرهنگی آمادگی پذیرش چنین تحولاتی را نداشته باشد، تبعات منفی آن بیش از دستاوردهای مثبت آن خواهد بود.
ازدواج ترتیبدادهشده و خودانتخابی.,برابری جنسیتی,سن ازدواج,نگرش فرامادی
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22491.html
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22491_2848763820abb04d8d16f4d20c1b45ce.pdf
مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهران
زن در توسعه و سیاست
2538-3124
2538-3132
9
1
2011
03
21
بررسی عوامل مؤثر بر بزه دیدگی زنان شهر تهران
35
62
FA
سهیلا
صادقی فسائی
دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
fkhani@ut.ac.ir
زهرا
میرحسینی
کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی
sz_mirhoseini2@yahoo.com
امروزه تحولات نوین در حوزه مطالعات جرم شناسی سبب شده است که توجه محققین علوم اجتماعی و جرم شناسی به آن سوی عمل مجرمانه، یعنی قربانیان جرایم معطوف شود. بر اساس رویکردهای قربانی محور، شرایط حاکم بر تکوین جرم و وقوع بزه دیدگی مورد بررسی و کنکاش قرار میگیرد تا بتوان جهت پیشگیری از جرم و کاهش تبعات آن گام برداشت. مقاله حاضر که مبتنی بر پژوهشی کیفی است، با استفاده از روش تحقیق کیفی و انجام مصاحبههای عمیق با 65 زن 19 تا 60 ساله تهرانی، علل بزه دیدگی زنان را بر اساس روایت خود آنان مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار دهد. یافتههای این تحقیق حاکی از آن است که زنان مصاحبه شونده عواملی نظیر: بیاحتیاطی زنان، نوع فعالیتهای روزمره، نوع رفتار و پوشش، خشونت درحوزه خصوصی و عمومی، نابسامانی خانوادگی و ضعف در جامعه پذیری، ناکارآمدی یا نبود قوانین حمایتی و اجتماعی، عدم آموزش روشهای دفاع از خود، درهم ریختگی فضای شهری، وجود مکانهای جرم خیز و مخفی نظیر زیرگذرها و معابر تاریک، وجود نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی نظیر بیکاری و فقر را در کنار ویژگیهای فیزیولوژیک و زیستی، از جمله مهمترین دلایل بزه دیدگی میدانند.
بزه دیدگی,ترس از جرم,خشونت,زنان,عدم ادغام اجتماعی.
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22492.html
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22492_ca76c832fd626f494d4e23fbe342ad10.pdf
مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهران
زن در توسعه و سیاست
2538-3124
2538-3132
9
1
2011
03
21
تحلیلِ گفتمانِ جراحیهای زیبایی صورت
63
92
FA
مهری
بهار
استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
baharan12345@yahoo.com
محمدرضا
وکیلی قاضی جهانی
دانشجوی کارشناسی ارشد مجموعه علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران
mreza_vakili@ut.ac.ir
این مقاله درصدد است در چارچوب نظریه طبقه ی مرفه وبلن و الگوهای اجتماعی مورد نظر او نظیر مالکیت مالی، گرایش دختران جوان به جراحی های زیبایی را مورد مطالعه قرار دهد. جامعه آماری مورد مطالعه دانشجویان دختر دانشگاه تهران میباشد که از طریق نمونهگیری گلوله برفی انتخاب گردیدهاند و از روش تحلیل گفتمان برای تحلیل گفت و گوهای بدست آمده از مصاحبههای نیمه ساختار یافته استفاده گردیده است.نتایج تحلیل گفتمان دانشجویان درخصوص جراحیهای زیبایی نشان میدهد که رویکرد نظری وبلن در مورد الگوهای اجتماعی قابل استناد و بسط می باشد. دانشجویان به جای "مالکیت مادی" از "مالکیتهای نشانهای " و به عنوان نیروی فرهنگی – اجتماعی تازه به جای چشم و هم چشمی مالی و نیز مصرف متظاهرانه مادی به " چشم و هم چشمی نشانهای" و" مصرف متظاهرانهی نشانهای (زیبایی)" روی آوردهاند. تحلیلهایی پیرامون جنسیت، رسانهها و ابژههای نسلی، نقش مؤثری در شکلگیری گفتمان جراحیهای زیبایی صورت دارند.
جراحیهای زیبایی,چشم و هم چشمی,دختران دانشجو.,مالکیت مالی,مصرف بدن,مصرف متظاهرانه,وبلن
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22493.html
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22493_101f2dfc3b4352e28b6cd9c1d9c34288.pdf
مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهران
زن در توسعه و سیاست
2538-3124
2538-3132
9
1
2011
03
21
تمایلات مصرفی زنان در شهر یزد
93
116
FA
عباس
عسکریندوشن
استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد
aaskarin2@yazduni.ac.ir
سیدعلیرضا
افشانی
استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد
afshanialireza@yazduni.ac.ir
راضیه
ذاکریهامانه
دانشجوی کارشناسیارشد جامعهشناسی در دانشگاه یزد
anthor.negar@yahoo.com
سمیه
عسکریندوشن
دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی توسعه منطقهای و شهری در دانشگاه علامه طباطبایی
somayehaskarin2@yahoo.com
در سالیان اخیر موضوع مصرف، به بحثی داغ در گفتمانهای رایج در سطح حوزه عمومی جامعه و در سطح سیاست گذاریهای کلان کشور تبدیل شده است. با این وجود، عوامل فردی و اجتماعی تأثیرگذار بر ارزشها، اهداف و رفتارهای مصرفی، تاکنون کمتر مد نظر محققین اجتماعی واقع شده است. مقاله حاضر، براساس یک پژوهش موردی در شهر یزد، به مطالعه تمایلات مصرفی زنان حداقل یکبار ازدواج کرده و عوامل تعیینکننده آن پرداخته است. دادهها، از طریق یک پیمایش مقطعی در پاییز 1388 در میان یک نمونه 684 نفری از زنانِ شهر یزد، جمعآوری شده و مورد تحلیل قرار گرفته است. یافتهها، بیانگر تأثیرگذاری سه گروه از عوامل مشتمل بر مشخصههای فردی، وضعیت اقتصادی خانوار و تأثیر بیننسلی مشخصههای والدین بر سطح تمایلات مصرفی پاسخگویان است. براساس نتایج، متغیرهای درآمد خانواده، میزان استفاده از رسانههای جمعی، تحصیلات والدین و بعد خانواده والدین مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر تمایلات مصرفی زنان هستند که با کنترل سایر متغیرها، همچنان تأثیر معنادار خود را حفظ میکنند. تحقیقات دیگری ضروری است تا آثار و پیامدهای تمایلات مصرفی را بر طیف وسیعی از رفتارها و نگرشهای جمعیتی و خانوادگی زوجین، به ویژه در حوزه ازدواج و فرزندآوری مورد مطالعه قرار دهد.
انتظارات اقتصادی,تمایلات مصرفی,رسانههای جمعی,زنان,سبک زندگی,شهر یزد
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22494.html
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22494_c18faaa1dd07147d62fa434df9917cf3.pdf
مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهران
زن در توسعه و سیاست
2538-3124
2538-3132
9
1
2011
03
21
تأثیر سرمایه اجتماعی بر ارتقاء شغلی زنان
117
147
FA
مریم
رفعتجاه
استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
rafatjah2@ut.ac.ir
سمیه
قربانی
کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی
somayehghtalemi@yahoo.com
امروزه شواهد و تحقیقات نشان میدهد که با وجود افزایش نسبت زنان تحصیلکرده در بازار کار، پیشرفت آنان در مشاغل مدیریتی محسوس نبوده است. از آن جا که بر اساس منابع نظری و پژوهشی، سرمایه اجتماعی یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر ارتقاء شغلی است و زنان به سبب عوامل اجتماعی و فرهنگی در مقایسه با مردان از سرمایه اجتماعی کمتری برخوردارند، در این پژوهش تأثیر سرمایه اجتماعی بر ارتقاء شغلی زنان مورد مطالعه قرار گرفته است. دادههای میدانی از طریق پرسشنامه و مصاحبه گردآوری شده است. بر اساس یافتهها، شانس ارتقاء شغلی زنان دارای پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی بالا، بیشتر از سایر زنان بوده و زنان مدیر عمدتاً از پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی بالا و از خانوادههایی با ساختار دموکراتیک و مشارکتی برخاستهاند؛ درحالیکه زنان غیرمدیر در بیشتر موارد در خانوادههایی با ساختار تساهلگرا یا اقتدارگرا تربیت شدهاند. همچنین میزان سرمایه اجتماعی (مشارکت، روابط و اعتماد اجتماعی) زنان دارای پستهای مدیریتی، بیشتر از سایر زنان بوده و ترکیب و ساختار آن نیز با سایر زنان تفاوت دارد. روابط اجتماعی زنان در مشاغل غیر مدیریتی غالباً به خویشان و همسایگان و افراد خودی ختم میشود، درحالیکه روابط اجتماعی زنان دارای مناصب مدیریتی از افراد فامیل فراتر رفته و همکاران و دوستان را نیز دربرمیگیرد. در نتیجه آنها را از اطلاعات و حمایتهای متنوع و متعدد و امتیازات اجتماعی بیشتری برخوردار میسازد.
ارتقاء شغلی,اعتماد,زنان,ساختار خانوادگی,سرمایه اجتماعی,مشارکت اجتماعی
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22495.html
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22495_a15fbf065d22b77cf22fcb8b5882c635.pdf
مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهران
زن در توسعه و سیاست
2538-3124
2538-3132
9
1
2011
03
21
موانع فرهنگی- اجتماعی مشارکت زنان در فعالیتهای ورزشی
147
163
FA
اسداله
نقدی
استادیار دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه بوعلی سینا
naghdi219@yahoo.com
اسماعیل
بلالی
استادیار دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه بوعلی سینا
balali_e2@yahoo.com
پروین
ایمانی
کارشناس ارشد جامعه شناسی
imani1357@yahoo.com
امروزه مشارکت زنان در فعالیتهای مختلف اجتماعی بخشی از حقوق اجتماعی آنان تلقی میشود، اما موانع فرهنگی و اجتماعی بسیاری در این زمینه وجود دارد. مشارکت زنان در ورزش به دلیل تأثیرات آن بر سلامت جامعه دارای اهمیت بسیاری است. در اینجا برای مطالعه مشارکت زنان در ورزش از مدلی که ترکیبی از نظریههای فیش باین و آیزن، نظریه یادگیری اجتماعی، سرمایه فرهنگی و نیز نظریههای بم، چافتز و چو استفاده شده است. روش تحقیق پیمایشی و تکنیک جمعآوری دادهها از طریق پرسشنامه بوده و از آزمون تی گروههای مستقل و رگرسیون لجستیک استفاده شده است. حجم نمونه 200 نفر از زنان غیر ورزشکار به صورت نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای از جامعه آماری 106404 نفری زنان 40- 20 ساله شهر همدان و یک گروه 50 نفری از زنان ورزشکار بر اساس نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدهاند. نتایج نشانگر پایگاه اقتصادی اجتماعی بالاتر، میزان سرمایه فرهنگی، تمایل فردی و حمایت اجتماعی بیشتر از زنان ورزشکار نسبت به زنان غیر ورزشکار است. نگرش خانواده زنان ورزشکار،مثبتتر و میزان پذیرش باورهای قالبی به طور معنیداری کمتر از زنان غیر ورزشکار است. اما از نظر سودمندی ادراک شده تفاوت معنیداری بین دو گروه وجود ندارد. نتایج رگرسیون لجستیک نشان داد که متغیرهای سرمایه فرهنگی و تمایل فردی دو متغیر تأثیرگذار بر احتمال مشارکت ورزشی است.
حمایت اجتماعی,زنان,سرمایه فرهنگی.,فعالیت ورزشی,کلیشههای جنسیتی
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22496.html
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22496_4faa2c03b6525e71a9ff44aff882e39d.pdf
مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهران
زن در توسعه و سیاست
2538-3124
2538-3132
9
1
2011
03
21
نیازسنجی آموزشی زنان روستای قمام شهرستان سنقر
(بر مبنای مدل بوریچ و تحلیل کوادرانت)
165
183
FA
کیومرث
زر افشانی
دانشیار دانشکده کشاورزی و عضو پژوهشکده اقتصادی اجتماعی دانشگاه رازی
zarafshani20002@yahoo.com
حسین
آگهی
دانشیار دانشکده کشاورزی، دانشگاه رازی
agahi-h@yahoo.com
خوشقدم
خالدی
کارشناس ارشد ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه رازی
sahar.kh61@gmail.com
در بسیاری از برنامههای آموزشی ترویجی توجه اندکی به نیازهای آموزشی از دیدگاه مخاطبین و کارشناسان ترویج میگردد و درنتیجه اثربخشی فعالیتهای ترویجی تحت شعاع قرار میگیرد. لذا هدف از این پژوهش توصیفی- پیمایشی بررسی نیازهای آموزشی زنان روستای قمام شهرستان سنقر با استفاده از دو مدل نیازسنجی بوریچ و کوادرانت بود. جامعهی آماری این مطالعه را زنان روستای قمام در شهرستان سنقر و کارشناسان ترویج تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده و بهرهگیری از جدول کرجسی و مورگان تعداد 100 نفر از زنان روستایی انتخاب شدند. با توجه به محدودیت تعداد کارشناسان ترویج اقدام به سرشماری نموده و تعداد 35 نفر از آنان در این مطالعه شرکت نمودند. این پژوهش در دو مرحله انجام گردید؛ نخست نیازهای آموزشی زنان روستایی از دیدگاه خودشان با استفاده از پرسشنامه مبتنی بر مدل بوریچ مشخص گردید. نتایج این بخش نشان داد که 12 نیازآموزشی، دارای بالاترین اولویت میباشند که 3 اولویت اول به ترتیب شامل اقتصاد خانهداری، آموزش تغذیهی کودکان و مهارتهای طبخ غذا بود. در مرحله دوم با استفاده از مدل کوادرانت نیازها از دیدگاه زنان و کارشناسان تطبیق داده شد، نتایج نشان داد که اکثر نیازهای آموزشی از دید گاه زنان وکارشناسان با یکدیگر تطابق دارد. به منظور اثربخشی برنامههای ترویجی، توجه به دیدگاه زنان روستایی و کارشناسان ترویج امری ضروری بوده و این مسئله با استفاده از مدل نیازسنجی بوریچ و کوادرانت امکان پذیر است.
زنان روستایی,مدل بوریچ,مدل کوادرانت,نیازسنجی,نیازهای آموزشی.
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22497.html
https://jwdp.ut.ac.ir/article_22497_ab8349a31b8ec7e9a39f4ec4478a3603.pdf