مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312419220210622Analysis of emotional divorce and its effective factors in married women of Tonekabon cityتحلیل عوامل مؤثر بر طلاق عاطفی در زنان متأهل شهرستان تنکابن1671918169210.22059/jwdp.2021.316823.1007940FAحدیثهرمضانی فردانشجوی دکتری رشتة جامعهشناسی مسائل اجتماعی ایران، دانشکدة علوم انسانی و اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامیعلیرضاکلدیاستاد گروه جامعهشناسی، دانشکدة علوم انسانی و اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامیبهرامقدیمیدانشیار گروه جامعهشناسی، دانشکدة علوم انسانی و اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامیJournal Article20210107Dissatisfaction with married life, reduced intimacy and emotional distance between couples leads to emotional divorce. Therefore, the purpose of this study is to analyze the factors affecting emotional divorce and strategies to deal with it using the basic theory method among women in Tonekabon. Using purposive sampling method, 21 women involved in emotional divorce referred to counseling centers in Tonekabon were selected and the necessary information was collected using in-depth interviews. The data is encoded and analyzed in 3 steps. The results show that categories such as men's neglect of women, irresponsibility, violence, communication and sexual problems, lack of effective presence at home and lack of proper leisure programs cause emotional divorce and factors such as family conditions and family and base interventions. Socioeconomic status of the individual, occupation, income, duration of marriage, and age of the couple at the time of marriage exacerbate the causal factors affecting emotional divorce. Therefore, the strategy to get rid of this situation has been proposed at both individual and social levelsنارضایتی از زندگی زناشویی، کاهش صمیمیت و فاصلهگیری عاطفی زوجین به طلاق عاطفی منجر میشود. این مسئله یکی از آسیبهای خانوادگی جامعة حاضر است که خانوادهها به گونهای مختلف با آن درگیر بوده و درک و تفسیر متفاوتی از آن دارند. لذا هدف پژوهش حاضر تحلیل عوامل مؤثر بر طلاق عاطفی و راهبردهای مواجه با آن به روش نظریة مبنایی در میان زنان شهرستان تنکابن انجام شده است. با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند 21 نفر از زنان درگیر طلاق عاطفی مراجعهکننده به مراکز مشاورة شهرستان تنکابن انتخاب و با استفاده از مصاحبة عمیق اطلاعات لازم گردآوری شد. دادهها طی سه مرحله کدگذاری و تحلیل شده است. نتایج نشان میدهد مقولاتی همچون بیتوجهی مردان به زنان، بیمسئولیتی، خشونت، مشکلات ارتباطی و جنسی، عدم حضور مؤثر در منزل و نداشتن برنامة مناسب اوقات فراغت موجب بروز طلاق عاطفی شده و عواملی همچون شرایط خانوادگی و دخالتهای خانوادهها و پایگاه اقتصادیـ اجتماعی فرد، شغل، درآمد، مدت زمان ازدواج و سن زوجین موقع ازدواج باعث تشدید عوامل علّی مؤثر بر طلاق عاطفی میشود. لذا راهبرد رهایی از این وضعیت در دو سطح فردی و اجتماعی مطرح شده است.https://jwdp.ut.ac.ir/article_81692_28e771f2ef73a719a4652a295ebb58ea.pdfمرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312419220210622Comparative comparison of concepts of violence in gender, women, family research in Iran and developed countries based on the co-words analysis.مقایسة تطبیقی مفاهیم خشونت در تحقیقات جنسیت، زنان، خانواده در ایران و کشورهای توسعه یافته براساس تحلیل همرخدادی واژگان1932218169310.22059/jwdp.2021.315678.1007935FAرضاکریمیاستادیار گروه علم اطلاعات و دانششناسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه قمسمیهعرب خراسانیهیئتعلمی پژوهشکدة زن و خانواده0000-0002-5733-9764فائزه الساداتطباطبایی امیریدانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید چمران اهوازمحمدرضانصیریدانشجوی کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه قمJournal Article20201220purpose of the present study identifying and comparing the thematic trend of concepts of violence in research on gender, women, family between developed countries and Iran in three time periods based co-word, network analysis, and science visualization tools. Methods: Bibliometrics methodology and social network analysis are used. Population comprises 3246 records in developed countries from Web of Knowledge and 1295 records from Women and Family Research . The results indicated that the core words before 2001 included 4 keywords, 2011 -2010, 14 keywords and 2011-2020, 22 keywords. The keywords of the 2001-2010 (second period) were 42% different than before 2001 and The keywords of the 2011-2020 (third period) compared to the 2001-2010s (second period) have changed by 62%. The overall result of the three decades confirms that research in the field of violence in the studies gender, women and the family with general topics started before 2001 and in the 2001-2010s and 2011-2020s have been analyzed in a more specialized way. In developed countries, the most important clusters before the before 2001 were violence against women, in the 2001-2010s, ethnic clusters, and in the 2010-2020, domestic violence, and in Iran, before the 2001s, the most important clusters were domestic violence against women, 2001-2010 gender inequalities,2010-2020 and domestic violence and sexual violence. In Iran and developed countries, clusters of domestic violence and domestic violence against women are located in the adult and central regions.پژوهش حاضر با هدف شناسایی و مقایسة روند موضوعی مفاهیم خشونت در تحقیقات جنسیت، زنان و خانواده میان کشورهای توسعهیافته و ایران در سه بازة زمانی صورت گرفته است. این پژوهش از نوع مطالعات علمسنجی و با استفاده از روش تحلیل همرخدادی واژگان و نمودار راهبردی انجام شده است. جامعة پژوهش تعداد 3246 تولیدات علمی کشورهای توسعهیافته وب او نولج و 1295 مقالة فارسی منتشر در ایران از پایگاه تحقیقات پژوهشکدة زن و خانواده است. براساس تجزیهوتحلیل دادهها، واژگان هسته در قبل از سال 1380 شامل 4 کلیدواژه در پژوهشهای داخلی و در بازة زمانی سال 2000 در پژوهشهای کشورهای توسعهیافته 12، دهة 1980، 14 و در فاصلة میان 2000ـ2010 میلادی 30 کلیدواژه و دهة 1990، 26 و در سالهای 2011ـ2020 شامل 56 کلیدواژه مرتبط بوده است. چهار کلیدواژة اصلی پیش از دهة 1980 شامل خشونت خانگی، خشونت، خشونت خانگی علیه زنان و خشونت علیه زنان معادل چهار کلیدواژة اصلی مطالعات کشورهای توسعهیافته شامل خشونت خانگی، خشونت، همسرآزاری و زنان است. دو کلیدواژة اول شامل خشونت خانگی و خشونت در دو حوزة فارسی و لاتین کاملاً مشابه هستند. در دهة 1980 چهار کلیدواژة نخست پژوهشهای داخلی شامل خشونت خانگی، خشونت، خشونت علیه زنان و همسرآزاری است که معادل کشورهای توسعهیافتة آن در رتبهبندی Gendered-based violence, Aggression, Battered women & Dating violence است. در دهة 1990 چهارکلیدواژة نخست پژوهشهای داخلی شامل خشونت خانگی، خشونت خانگی علیه زنان، خشونت علیه زنان و خشونت شوهر است. معادل کشورهای توسعهیافته چهارکلیدواژة نخست در مطالعات لاتین شامل Intimate violence, Domestic violence, violence & Gender اشاره شده است که به نوعی تکرار کلیدواژههای دهة پیشین میلادی با تغییر در رتبهبندی و پرداخت پژوهشی به آنهاست. کلیدواژههای دهة 1980 (دورة دوم) نسبت به قبل از 1380، 42درصد متفاوت بوده است و کلیدواژههای دهة 1990 (دورة سوم) نسبت به دهة 1980 (دورة دوم)، 62درصد تغییر داشته است. کلیدواژههای مهم قبل از 1380 خشونت خانگی، خشونت، خشونت خانگی علیه زنان و خشونت علیه زنان است. مهمترین کلیدواژههای دهة 1980 خشونت خانگی، خشونت، خشونت علیه زنان، همسرآزاری، زن، خشونت جنسی، خشونت خانگی، کودکآزاری، خشونت زناشویی، بارداری، پزشکی قانونی، خانواده و خشونت روانشناختی است. کلیدواژههای مهم دهة 1990 خشونت خانگی، خشونت خانگی علیه زنان، خشونت علیه زنان، خشونت شوهر، خشونت، همسرآزاری، عوامل مؤثر بر خشونت خانگی، عوامل خشونت علیه زنان، خشونت روانشناختی، خشونت فیزیکی، زن و خشونت فیزیکی علیه زنان است. برآیند کلی سه دهه مؤید این مسئله است که پژوهشهای حوزة خشونت در حوزة جنسیت، زنان و خانواده با موضوعات کلی قبل از 1380 شروع شده و در دهههای 1380 و 1390 به صورت تخصصیتر واکاوی شدهاند. در کشورهای توسعهیافته، مهمترین خوشهها در قبل از دهة 1380 خشونت علیه زن، دهة 1380 خوشة قومی و در دهة 1390 خشونت خانوادگی و در ایران قبل از دهة 1380 مهمترین خوشهها خشونت خانواده علیه زن، دهة 1380 نابرابری جنسیتی و دهة 1390 خشونت خانگی و خشونت جنسی است. در ایران و کشورهای توسعهیافته خوشههای خشونت خانگی و خشونت خانواده علیه زن در ناحیة بالغ و مرکزی قرار گرفته است.https://jwdp.ut.ac.ir/article_81693_1ba8d890e7d5b986ffacdf37922943d2.pdfمرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312419220210622Explaining the model of Institutional Proponents of Women’s Entrepreneurial Business success through the Mediating Effect of Entrepreneurial Self-Efficacy (Studied Case , Entrepreneurial Women of Khuzestan Province)تبیین الگوی پیشرانهای نهادی موفقیت کسبوکارهای کارآفرینانة زنان با اثر میانجی خودکارآمدی کارآفرینانه (مطالعة موردی: زنان کارآفرین استان خوزستان)2232428169410.22059/jwdp.2021.318342.1007955FAفرج اللهرحیمیدانشیار گروه مدیریت، دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0001-7651-724Xسارامحمدیاستادیار گروه مدیریت،، دانشگاه شهید چمران اهوازمیعادسلامیدانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20210203Entrepreneurship is a process that plays a vital role in the continuation of national growth and development and even the global economy. The improvement of entrepreneurship creates new economic opportunities and businesses in society. Today, evidence shows that women entrepreneurship, given that women make up half of the active population, can increase production and sales, increase capital, economic prosperity, competitiveness and exports, and overall economic development and Help women flourish themselves. The present study was performed to assess the effect of Institutional Proponents of Women’s Entrepreneurial Business success through the Mediating Effect of Entrepreneurial Self-Efficacy (Studied Case, Entrepreneurial Women of Khuzestan Province).<br /> The sampling method was a simple random sampling technique and data were collected using questionnaire. A total of 283 questionnaires were administered to the participants. Data were analysed using version 22.0 of SPSS and AMOS 18 software. A positive and significant relationship was observed between institutional proponents and women’s entrepreneurial business success. Entrepreneurial self-Efficacy play a mediating role in the relationship between institutional proponents and women’s Entrepreneurial Business success. At the end of the study, research implications and limitations were discussed for future studies.کارآفرینی فرایندی است که نقش حیاتی در تداوم رشد و توسعة ملی و حتی اقتصاد جهانی ایفا میکند. با توسعة کارآفرینی، فرصتهای اقتصادی جدید ظهور میکند و کسبوکارهای جدیدی در جامعه پدید میآید. امروزه، شواهد نشان میدهد که کارآفرینی زنان، با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت فعال جامعه را تشکیل میدهند، میتواند به رشد تولید و فروش، افزایش سرمایه، رفاه اقتصادی، قدرت رقابت و صادرات و درکل به توسعة اقتصادی و شکوفایی خود زنان کمک کند. ازاینرو، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر حمایت نیروهای نهادی رسمی و غیررسمی بر موفقیت کسبوکارهای کارآفرینانة زنان پرداخته است. با توجه به اینکه هدف این تحقیق بررسی تأثیر حمایت نهادهای رسمی و غیررسمی بر موفقیت کسبوکارهای کارآفرینانة زنان با نقش میانجی خودکارآمدی کارآفرینانه است، میتوان آن را در زمرة تحقیقات کاربردی قرار داد و از لحاظ نحوة گردآوری دادهها، توصیفی همبستگی دانست. همچنین، جامعة آماری در این پژوهش کارآفرینان زن استان خوزستان است که به روش نمونهگیری تصادفی از نوع ساده، ۲۸۳ نفر از آنان بهعنوان نمونه انتخاب و بررسی شدند. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه بوده است. برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار SPSS22 و AMOS18 استفاده شد. پس از بررسی و تجزیه و تحلیل دادهها، نتایج پژوهش بیانگر تأثیر مثبت و معنادار حمایت نیروهای نهادی رسمی و غیررسمی بر موفقیت کسبوکارهای کارآفرینانة زنان است و خودکارآمدی کارآفرینانه در رابطة بین حمایت نهادهای رسمی و غیررسمی و موفقیت کسبوکارهای کارآفرینانه نقش میانجی را ایفا میکند.https://jwdp.ut.ac.ir/article_81694_d814f828461cb25ea95cd23a8deec0fb.pdfمرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312419220210622Academic Women and Conflict of Work and Familyزنان دانشگاهی و تعارض کارـ زندگی2432678169510.22059/jwdp.2021.320310.1007974FAحمیدهدباغیاستادیار و عضو هیئتعلمی، گروه مطالعات زنان، دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی0000-0002-7044-9992Journal Article20210307The accumulation of multiple responsibilities of jobs and family roles poses conflicts for academic women. In this paper, we intended to answer two important questions about “What is the main features of academic women’s job? What are the most important conflicts experienced by women at work and in the family? To answer these questions has taken advantage of a qualitative approach, in-depth and semi-structured interviews with 26 academic women, and finally a thematic analysis using Max Q.D.A 2018. In this study, many theories like a framework for explaining a favorite job for women and many theories of work-life conflicts have been used to understand the final findings. The findings indicate the extraction of 2 main themes, 6 subthemes, 25 concepts and 282 conceptual codes. In addition, the nature of job as a faculty member brings advantages like: good payment, social presence, but some disadvantages such as the task based, the steady and demanding job which make academic women always worried and stressful, to have time pressure, and to experience torment of mother, forgetfulness of role and so on. In fact, academic women experience conflicts related to their motherhood, the role of spouse, relationships with parents and relatives, and personal priorities.انباشتگی نقش و وظایف متعدد شغلی و خانوادگی در دانشگاه برای بانوان دانشگاهی تعارضهایی به همراه دارد. برای پاسخ به دو سؤال مهم دربارة اینکه: شغل بانوان هیئتعلمی در دانشگاه چه ویژگیهایی دارد؟ و بانوان دانشگاهی چه تعارضهایی را در تناسب میان کار و خانواده تجربه میکنند؟ از رویکرد کیفی، انجامدادن مصاحبههای عمیق و نیمهساختاریافته با 26 نفر از بانوان دانشگاهی در رشتههای مختلف دانشگاهی و تحلیل تماتیک متون مصاحبهها با کمک نرمافزار Max Q.D.A ورژن 2018 استفاده شد. در این مطالعه، از چارچوب و معیارهای یک شغل خوب برای بانوان و نظریات تعارض کارـ زندگی استفاده شده است. یافتهها حاکی از استخراج 2 مقولة اصلی، 6 مقولة فرعی، 25 مفهوم و بیش از 282 عبارت است که در این تحلیلها فقط از 161 عبارت بهطور مستقیم استفاده شد. ماهیت شغل اعضای هیئتعلمی مزایایی مانند انعطاف زمان، دستمزد و حضور اجتماعی به همراه دارد، اما مشکلاتی مانند وظیفهمحوری، استمرار وظایف شغلی موجب میشود بانوان دانشگاهی همواره دغدغة شبانهروزی داشته باشند و حتی بهرغم حضور در خانه، با احساساتی مانند تنش، فشار زمانی، عذاب وجدان مادری، فراموشی نقش و غیره مواجه باشند. درواقع، بانوان دانشگاهی دچار تعارضهایی در مناسبات کار و زندگی خود میشوند که هم در حوزة نقش مادری، نقش همسری، ارتباط با والدین و خویشان و هم اولویتهای شخصیشان ادامه دارد.https://jwdp.ut.ac.ir/article_81695_e43cdac5d7729cc33661f2c080a9dcfd.pdfمرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312419220210622Discourses and Narratives of Gender Justice Policy-making in Iran: Investigating the Causes and Directions of the Multiplicity of Programs and Policiesگفتمانها و روایتهای خطمشیگذاری عدالتجنسیتی در ایران: واکاوی علل و جهات تکثر برنامهها و خطمشیها2693048169610.22059/jwdp.2021.318461.1007957FAناهیدسلیمیدکتری مطالعات زنان، دانشگاه تربیت مدرس0000-0002-5266-7662سیدحسینکاظمیاستادیار، گروه مدیریت دولتی، دانشکدة مدیریت و اقتصاد، دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20210205Being entangled with the political and social discourses and currents, the policy-making process for women and the family in the field of gender justice has faced high level of complexity in Iran. As a result, many fragmented and conflicting policies has been developed especially over the last two decades. In this way, by focusing on the role of policy actors, this study aims to investigate the discursive causes of this obvious inconsistency in the relevant policy-making process. To do so, by using Laclau and Mouffe's critical discourse analysis theory, firstly, we analyze the dominant discourses as manifested in policy documents in order to represent the existing fragmentation. Then, based on the policy subsystems theory and its arguments about the effect of policy subsystems on the directions of policies, we explore the policy narratives of the supporting and allied actors in the policy making process. Findings show that the gender justice policies in many cases suffer from the untamed fragmentation affected by the multiplicity of the policy subsystems’ discourses. Specifically, when the nodal points of the formal policies’ discourses are compared with the policy narratives used by the actors, the influences of discourse coalitions in the relevant problem-solving process and policy-making is quite evident.درهمتنیدگی فرایند برنامهریزی حوزة زنان و خانواده در موضوع عدالت جنسیتی با گفتمانها و جریانهای سیاسی و اجتماعی به پیچیدگی مسائل زنان در فرایند خطمشیگذاری منجر شده است. این پژوهش کوشیده است با تأکید بر این امر که خطمشیهای عدالت جنسیتی در ایران در دو دهة اخیر متکثر و متعارض بودهاند، به واکاوی دلایل و نحوة ایجاد تشتت در فرایند خطمشیگذاری با محوریت نقشآفرینی بازیگران پیدا و پنهان بپردازد. در این مسیر، این پژوهش در ابتدا گفتمانهای غالب در خطمشیهای نهایی را به روش تحلیل گفتمان انتقادی لاکلا و موفه و به منظور بازنمایی تشتت موجود تحلیل کرده و در ادامه براساس نظریة اتخاذی در پژوهش، مبنی بر اثری که خردهسیستمها بر جهتنهایی خطمشیها دارند، به تحلیل روایت و احصای روایتهای بازیگران فرعی فرایند خطمشیگذاری پرداخته است. یافتهها نشان میدهد که متأثر از تعدد گفتمانی خردهسیستمها، خطمشیهای رسمی حوزة زنان و خانواده با محوریت عدالت جنسیتی در بسیاری از موارد دچار تعدد جهات نهایی هستند. به طور مشخص، زمانی که دالهای اصلی خطمشیها با روایتهای بازیگران مقایسه میشود، نفوذ قدرت غیرمستقیم ائتلافهای گفتمانی در فرایند مسئلهشناسی و راهحلدهی خطمشیگذاری کاملاً مشهود است.https://jwdp.ut.ac.ir/article_81696_0ce1ab60ed0ca8c1aa5c2f66b3e89986.pdfمرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312419220210622The synergistic leadership style of women and its effects on the development of sustainable human capital; By analyzing the mediating role of maturity level of employees' abilityسبک رهبری تضایفگرای زنان و اثر آن بر توسعه پایداری سرمایههای انسانی؛ با تحلیل نقش میانجی سطح بلوغ قابلیت کارکنان3053288169710.22059/jwdp.2021.317118.1007942FAمحمدحکاکدکتری مدیریت استراتژیک، دانشیار دانشکدة مدیریت و اقتصاد دانشگاه لرستانحسنکولیونددانشجوی دکتری مدیریت منابع انسانی، دانشکدة مدیریت و اقتصاد دانشگاه لرستان، عضو هیئت علمی دانشگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص)Journal Article20210118Today, in developing countries, women participate in higher levels of organizations is lower than men. Hence, the theory of synergistic leadership has a far-reaching approach to leadership that conceptualizes the presence of women in the leadership position of the organization as a factor of synergy. On the other hand, considering the importance of the level of maturity of employees' capabilities and the sustainability of human capital in organizations, the main purpose of this study is to investigate the impact of women-oriented leadership style on the development of sustainability of human capital. In this regard, the level of maturity of employees' capabilities has been studied as a mediating variable. The present research is applied in terms of purpose and descriptive survey in terms of research method. For data collection, Curtis (2009) Employees' Capacity Maturity Model Questionnaire, Synergistic leadership Questionnaire of elahi and Isfahani Aybaghi (2016) and Aybaghi et al. (2017) Human Capital Sustainability Questionnaire were used. The validity of the questionnaires was calculated based on content validity and their reliability by Cronbach's alpha test with 0.84, 0.89 and 0.91, respectively. Data analysis was performed using structural equation modeling and Amos software. The statistical population of the study is 443 people of all officials, experts and medical staff of Besat Nahaja Medical, Educational and Research Center. The required statistical sample size was determined through Krejcie and Morgan table of 210 people and the sample was selected using random sampling method. The results of this study showed that the Synergistic female leadership style has a positive and significant effect on the level of maturity of employees and the development of sustainability of human capital and also the level of maturity of capability of employees on the development of sustainability of human capital.امروزه، در کشورهای در حال توسعه، مشارکت زنان در سطوح عالی سازمانها نسبت به مردان کمتر است. ازاینرو، تئوری رهبری تضایفی، رویکردی فرانوگرا به رهبری دارد که حضور زنان در جایگاه رهبری سازمان را بهمنزلة عامل همافزایی مفهومسازی میکند. از سوی دیگر، با توجه به اهمیت سطح بلوغ قابلیتهای کارکنان و پایداری سرمایههای انسانی در سازمانها، هدف اصلی این پژوهش مطالعة تأثیرگذاری سبک رهبری تضایفگرای زنان بر توسعة پایداری سرمایههای انسانی است و در این زمینه سطح بلوغ قابلیتهای کارکنان بهمنزلة متغیر میانجی مطالعه شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی است. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامة الگوی بلوغ قابلیت کارکنان کورتیس (2009)، پرسشنامة رهبری تضایفی الهی و آیباغی اصفهانی (1395) و پرسشنامة پایداری سرمایههای انسانی آیباغی اصفهانی و همکاران (2017) استفاده شده است. روایی پرسشنامهها براساس روایی محتوا و پایایی آنها نیز با آزمون آلفای کرونباخ، به ترتیب، با مقدار 84<sub>/</sub>0، 89<sub>/</sub>0، 91<sub>/</sub>0 محاسبه شد. تحلیل دادهها با استفاده روش معادلات ساختاری از طریق نرمافزار Amos انجام شد. جامعة آماری پژوهش کلیة مسئولان، کارشناسان و کادر درمان مرکز درمانی، آموزشی و پژوهشی بعثت نهاجا به تعداد 443 نفرند. حجم نمونة آماری مورد نیاز از طریق جدول کرجسی و مورگان 210 نفر تعیین شد و افراد نمونه با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که سبک رهبری تضایفگرای زنان بر سطح بلوغ قابلیت کارکنان و توسعة پایداری سرمایههای انسانی تأثیرگذار است و همچنین سطح بلوغ قابلیت کارکنان نیز بر توسعة پایداری سرمایههای انسانی تأثیر مثبت و معناداری دارد.
https://jwdp.ut.ac.ir/article_81697_6672580c2d47c1a060a0f0df05fca2a4.pdfمرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312419220210622Femininity and the Construction of Masculine Ideals: An Ethnography Amongst the Generation of the 1990s Men in Tehran.زنانگی و برساخت ایدئالهای مردانه: مطالعهای در میان مردان متولد دهة ۱۳۷۰ در تهران3293498169810.22059/jwdp.2021.316052.1007936FAنفیسهشریفیدکتری انسانشناسی، پژوهشگر پسادکتری گروه انسانشناسی، دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه تهران0000-0002-1681-9323امیلیانرسیسیانسدانشیار،گروه انسانشناسی، دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه تهران0000-0003-3060-1758Journal Article20201227This paper bases on an ethnographic study on the sexual experiences of 15 male university students belong to the 1990s generation in Tehran. Through conducting in-depth and semi-structured interviews with men to understand their sexual experiences at an intersection with their socio-cultural, economic, and religious backgrounds, we highlight the role of female virginity in reconstructing hegemonic as well as "tormented," "ethical," and "loose" masculinities. By applying Connell's theory of "Hegemonic Masculinity," this paper analyses the differences and similarities between each type and argues masculinity not as a unified meaning but as a spectrum. On one end of the range is the hegemonic masculinity, which acts upon the double standard of virginity and finds it an essential feature in defining manhood. Next to it, there is a type that this paper calls "Tormented Masculinity," which considers virginity significant, and while has pre-marital sexual relations with virgin girls, feels guilty for it. Next in the spectrum is a type with a more complex approach named "Ethical Masculinity". It takes responsibility for its sexual conduct by evaluating women's social contexts and the importance of virginity for their family and future husbands. However, this paper argues that this masculinity still defines itself by controlling female sexuality, similar to hegemonic masculinity. On the other end of the spectrum, "Loose Masculinity" ignores the norm of female virginity and position himself against it. In general, by showing interviewees' different attitudes and reactions, this paper argues the multiple meanings of the norm of female virginity for this generation and the diverse range of masculine ideals that it constructs.این مقاله برآمده از مطالعة مردمنگاری است که روی تجارب جنسی ۱۵ نفر از دانشجویان مرد متولد دهة 1370 در تهران انجام شده است. با تحلیل مصاحبههای عمیق و با استفاده از نظریة مردانگی هژمونیک کانل، این مقاله بحث میکند که هنجار باکرگی چه نقش و معنایی در بازتولید ایدئالهای مردانه یا تولید اشکال جدید مردانگی برای گروه نسلی مورد مطالعه دارد. جدای از مردانگی هژمونیک که رابطة جنسی را حق خود و حفظ باکرگی را وظیفه و مسئولیت زن میداند، سه گروه دیگر نیز، در طیفی از مردانگیها تحلیل شده است: «مردانگی معذب»، «مردانگی اخلاقمدار» و «مردانگی رها». مردانگی معذب نزدیکترین به مردانگی هژمونیک است، زیرا به هنجار باکرگی اهمیت میدهد، اما احساس عذاب وجدان دارد که در عمل به این هنجار پایبند نیست. مردانگی اخلاقمدار با آنکه منتقد هنجار باکرگی است، خود را مسئول و نگران آیندة زن و جایگاه اجتماعی او میبیند و همچنان ریشههای مردانگی هژمونیک در آن قابل تشخیص است. در سوی دیگر طیف، مردانگی رها قرار دارد که در عقیده و عمل منتقد هنجار باکرگی است. این مقاله تأکید میکند که هریک از این اشکال مردانگی را نمیتوان بهمنزلة مقولههایی جدا از هم دید و هریک با دیگری در عین تفاوت، همپوشانی دارد.https://jwdp.ut.ac.ir/article_81698_c1e68dffe4840688d017f40008427ed9.pdf