مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-31245320080121The Effect of Gender on Discourse:بررسی تأثیر جنسیت در گفتمان27155FAسوسنباستانیعضو هیئت علمی گروه جامعه¬شناسی دانشگاه الزهرامژگاندستوریعکارشناس ارشد مطالعات زنان،دانشگاه تهرانJournal Article19700101یکی از بحثهایی که در حوزه معرفت و فهم متون دینی مطرح است تأثیر عوامل پنهان بر مرحله فهم و اندیشه است. این عوامل را میتوان به سطح معیشت افراد، خلقیات و روحیات، سن مترجم یا مفسر، میزان استعداد مترجم یا مفسر و یا سطح آگاهی از فرهنگ بومی و قومی و همچنین جنسیت توسعه داد. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل گفتمان به بررسی ترجمه برخی از آیات قرآن توسط دو مترجم معاصر (طاهره صفارزاده و محمدمهدی فولادوند) پرداخته است. هدف تحقیق بررسی تأثیر جنسیت در گفتمان دو ترجمه معاصر است. مسئله این است که نظام مردسالاری چه نظام معنایی را ایجاد کردهاست و این نظام در گذر زمان چه تحولاتی را از سر گذرانده است. در این پژوهش نظام مردسالاری به مثابه یک گفتمان با کارکرد ایدئولوژیک آن مطرح میشود که از یکسو خرده گفتمان-هایی را در دل دارد و از سوی دیگر مانع از آن میشود که واقعیات فرهنگی و اجتماعی و حتی زیستی پیرامون آن به صورت بیطرفانه بازنمایی شود.
تحلیل تأثیر جنسیت در گفتمان دو ترجمه از قرآنکریم، تقابل بین دو نظام معنایی را نشان میدهد. گفتمانی که به بازتولید گفتمان مردسالاری میپردازد در مقابل گفتمانی که سعی میکند نظم گفتمانی مردسالاری را به چالش بکشد و معانی جدیدی را بسازد تا دالهای گفتمان برابری را تقویت نماید و تقدم هویت انسانی بر هویت جنسی را نمایان سازد. در واقع هر یک از دو مترجم با استفاده از سازوکارهای گوناگون، سعی در برجستهسازی دالهای گفتمان مطلوب خود و ساختارشکنی و حاشیه-رانی دالهای گفتمان مقابل دارند.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-31245320080121A Study on Social, Cultural and Educational Needs of Girl Students in Iranبررسی نیازهای اجتماعی، فرهنگی و آموزشی دختران دانشآموز سراسر کشور27156FAرحمتالله صدیقسروستانیاستاد گروه جامعه¬شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانکرم حبیب¬پورگتابیدانشجوی دوره دکتری جامعهشناسی توسعه دانشگاه تهرانJournal Article19700101Nowadays, adolescent girls live in such a more complex and challengeable world that considering their infinite desires and potential abilities as social, cultural, economical and geographical conditions change their needs and social inclinations become more diverse and dynamic.
This study probes into the social, cultural, and educational needs of adolescent girls studying at junior high school and high school in different provinces.
4500 female students at junior high schools and high schools from 5 province including Tehran, Esfahan, Fars, Sistan and Balochestan, and Azarbayjane Gharbi constitute the statistical sample of this research.
The results show that the most important needs at high schools are as follows: ontological security, satisfactory philosophy of life, and gender equality and equity. Girls' most important educational needs are continuing with education content and educational technology.
Also, the most important social, cultural and educational needs of girl students at junior high school are similar to that of high school students. With the exception that in social and cultural needs category the satisfactory philosophy of life and ontological security are placed in a different order.امروزه دختران نوجوان در جهانی پیچیدهتر و چالشبرانگیزتر از گذشته زندگی میکنند که همراه با تحول شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی، نیازها و تمایلات اجتماعی آنها نیز با توجه به آرزوهای نامحدود و تواناییهای بالقوهای که دارند، تنوع پذیرفته و پویایی بیشتری مییابند. هدف این مطالعه، شناخت نیازهای اجتماعی و فرهنگی و آموزشی دختران نوجوان مقاطع راهنمایی و متوسطه در استانهای مختلف بوده است. نمونه آماری این تحقیق را، 4500 نفر از دختران دانشآموز مقاطع راهنمایی و متوسطه در مراکز پنج استان تهران، اصفهان، فارس، سیستان و بلوچستان و آذربایجان غربی تشکیل دادهاند. نتایج مطالعه نشان داد که در مقطع راهنمایی، مهمترین نیازهای اجتماعی و فرهنگی دانشآموزان دختر به ترتیب: نیازهای امنیت هستیشناختی، فلسفه رضایتبخش زندگی، برابری و عدالت جنسیتی است و مهمترین نیاز آموزشی آنها نیز شامل ادامه تحصیل، پیامی و تکنولوژی آموزشی میباشد. در مقطع متوسطه، مهمترین نیاز اجتماعی و فرهنگی دانشآموزان شامل نیازهای امنیت هستیشناختی، برابری و عدالت جنسیتی، و نیاز به فلسفه رضایتبخش از زندگی، و مهمترین نیازهای آموزشی آنها ادامه تحصیل، پیامی و تکنولوژی آموزشی بودهاند. مهم-ترین نیازهای آموزشی، اجتماعی و فرهنگی دختران با آنچه در مورد دختران مقطع راهنمایی بدست آمده، یکی بوده، جز آنکه در ترتیب نیازهای اجتماعی و فرهنگی آنها، جای فلسفه رضایتبخش زندگی و امنیت هستیشناختی عوض شده است.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-31245320080121The Relationship between Domineering Behaviors of Primary School Male and Female Teachers and Their Likability Acceptance in Manager’s Evaluationرابطه بین رفتارهای تحکمآمیز معلمان زن و مرد مدارس27157FAحمیدرضاعریضیاستادیار گروه روانشناسی دانشگاه اصفهانپروینبهادراناعضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهانمریمفاتحیزادهاستادیار دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، گروه مشاوره دانشگاه اصفهانJournal Article19700101The aim of the current research is to investigate relationship between domineering behavior of male and female teachers and rating of their performance and likeability by school managers. The sample consists of 79 school teachers and 79 school managers (including men and women). Instruments used are Wiggins(1995) Interpersonal adjective scale, Wayne & Liden (1995) teachers performance assessment, Ahvaz distortion inventory (1377) and domineering inventory by Bolino & Turnely (1999). Simple randomization is utilized for sampling method. Findings suggest domineering behavior brings acceptance for men while such behavior reduces women’s likability and acceptance. Similar results hold for performance appraisal (p<0.05).
There is significant relation between interaction of teacher’s gender and domineering behavior(regression B for men is positive, for women it is negative.
These findings confirm interaction of behavior and gender model. Findings are also discussed according to other theoretical models.هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه بین رفتار تحکمآمیز درعملکرد معلمین زن و مرد در مدارس و میزان مقبولیت و ارزشیابی عملکرد آنها توسط مدیران بود. جمعیت نمونه 79 نفر معلم و 79 نفر مدیر (زن و مرد) هستند و ابزارها: مقیاس صفات بین فردی ویگینز، ارزشیابی عملکرد وینلیدن، اعوجاج اهواز و رفتار تحکم آمیز بولینو و ترنلی و با شیوه نمونهگیری تصادفی ساده بود. نمرات بدست آمده با استفاده از شیوه رگرسیون سلسله مراتبی مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که رفتار تحکمآمیز برای مردان مقبولیت میآورد برعکس از مقبولیت زنان میکاهد و در مورد ارزشیابی عملکرد آنها نتایج مشابه است (05/0p<) و بین جنسیت معلم و رفتار تحکمآمیز وی رابطه معنیداری وجود دارد (B رگرسیون برای مردان مثبت و برای زنان منفی است). این یافتهها مدل تعامل رفتار و جنسیت را تأیید میکند. یافتهها همچنین با توجه به اصول نظری مدلهای دیگر نیز مورد بحث قرار گرفتهاند.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-31245320080121Positive and Negative Feminismفمینیسم مثبت- فمینیسم منفی27158FAهالهلاجوردیاستادیار گروه ارتباطات دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه تهرانJournal Article19700101از عنوان مقاله نباید اینگونه استنباط شود که هدف، بررسی آرای نظریهپردازان فمینیست و قضاوت دربارة آنهاست. بکار بردن واژة فمینیسم به این سبب است که این واژه به طور عام و رایج در بین برخی ایرانیان به واژهای برای احقاق حقوق زنان بدل شده است. گاه مشاهده میشود که مدعیان و طرفداران فمینیسم از مبانی نحلههای فکری و شاخههای متعدد و متکثر و گاه مغایر آن با یکدیگر اطلاعی ندارند. در این مقاله میکوشم تا با اتکاء بر آرای نظریهپردازان انتقادی در آن چه با تسامح فمینیسم مثبت و منفی نامیدهام تحقیق کنم. میانجی من برای انجام این تحقیق سینماست. هنر قبل از فیلسوفان و جامعهشناسان کاوش در زندگی روزمره، سرنوشت زنان و خانواده – تولستوی در آنا کارنینا، فلوبر در مادام بووآری، تاماس هاردی در تس دوربرویل – را آغاز کرده بود، و سینمای بعد از جنگ جهانی دوم، خاصه سینمای نئورئالیستی و ژانر ملودراما سرنوشت خانواده و دست و پنجه نرم کردن آنان خاصه زنان با معضلات زندگی روزمره را به موضوع اصلی خود بدل کردند. در سینمای بعد از جنگ ایران نیز ژانر ملودراما گسترش یافت. دیدگاه فمینیستی که جسته گریخته در ایران مطرح شده بود، در این سینما به شیوهای گسترده مطرح شد. در این مقاله کوشیدهام تا با دو مقولة مذکور تصویری را که سینما از زندگی زنان ترسیم کرده است، نمایان سازم.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-31245320080121A Sociological Analysis of Tendency towards Divorceتحلیل جامعهشناختی میزان گرایش به طلاق27159FAمحمّداسماعیلریاحیاستادیارگروه علوم اجتماعی دانشکده علوم انسانی دانشگاه مازندراناکبرعلیوردیاستادیارگروه علوم اجتماعی دانشکده علوم انسانی دانشگاه مازندرانسیاوشبهرامیکاکاوندکارشناس ارشد جامعه¬شناسیJournal Article19700101This study aims to offer a sociological explanation of influential factors on the rate of tendency toward divorce in Kermanshah City. A combination of Homogamy theory, Exchange theory, and Network theory is used as the theoretical framework of the study. The study has been conducted via survey method and data is collected through questionnaire and interview. The statistical sample of study consists of the couples who had referred to Family Court in Kermanshah City to file for divorce during 2006.
Overall, 364 people (182 men and 182 women) are chosen through systematic random sampling method. Dependent variable is the rate of tendency toward divorce. Impacts of independent variables, including interference of others in the couple's marital life; disability of satisfying the spouse's expectation, having positive imagination about divorce outcomes, on the dependant variable is measured through statistical techniques, based on SPSS.
The results of the study show that almost half of the couples reported medium tendency towards divorce, whereas only 9 percent of couples had a strong tendency. Multivariate Regression Analysis reveals that tendency towards divorce is under direct influence of such variables as disability in satisfying spouse’s expectations, having positive imagination about divorce outcomes, and interference of others in couple’s marital life. Furthermore, such variable as age-related differences, educational differences, and opinion-related differences of couples have indirect effect on tendency towards divorce, through increasing disability in satisfying mate’s expectations. Interference of others in couple’s marital life has the strongest influence on tendency toward divorce.هدف از انجام این پژوهش، توصیف و تبیین جامعهشناختی عوامل مؤثر بر گرایش زوجین به طلاق در شهرستان کرمانشاه با استفاده از مفاهیم موجود در نظریههای همسان همسری، مبادله و شبکه بوده است.
تحقیق حاضر، با استفاده از روش پیمایش انجام شد و برای جمعآوری اطلاعات، «پرسشنامه همراه با مصاحبه» بهکار گرفته شده است. جامعهی آماری، 6410 نفر از مردان و زنان متأهلی بودهاند که در طول سال 1385 به دادگاه خانوادهی شهر کرمانشاه مراجعه کرده و دادخواست طلاق داده بودند. با استفاده از شیوهی نمونهگیری تصادفی سیستماتیک، حجم نمونهی برابر با 364 نفر از زوجین (سهم مردان و زنان بهطور مساوی 182نفر) بهعنوان پاسخگویان تحقیق انتخاب گردیدند. متغیر وابستهی تحقیق، میزان گرایش به طلاق بوده که سعی شد اثرات برخی از متغیرهای مستقل(نظیر دخالت دیگران در زندگی زوجین، میزان برآورده نشدن انتظارات همسران از یکدیگر و میزان تصور مثبت از پیامدهای طلاق) بر آن مورد سنجش قرار گیرد.
نتایج تحقیق نشان میدهد که نیمی از پاسخگویان گرایش متوسطی به طلاق داشتهاند در حالیکه نزدیک به 9 درصد از آنها دارای گرایش قوی به طلاق بودهاند. تحلیل رگرسیونی دادهها حاکی از آن است که متغیرهای میزان برآورده نشدن انتظارات همسران از یکدیگر(به شکل مستقیم)، میزان تصور مثبت از پیامدهای طلاق و دخالت دیگران در زندگی زوجین(به شکل مستقیم و غیرمستقیم)، و متغیرهای تفاوت سنی، تفاوت تحصیلی و تفاوت عقاید همسران (به شکل غیرمستقیم از طریق تأثیر بر میزان برآورده نشدن انتظارات همسران از یکدیگر) بر میزان گرایش به طلاق تأثیر داشتهاند که از این میان، متغیرهای دخالت دیگران در زندگی زوجین و میزان برآورده نشدن انتظارات همسران از یکدیگر دارای بیشترین تأثیر بر میزان گرایش به طلاق بودهاند.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-31245320080121Verification of Women's Negative Stereotypes in Organizationsبررسی صحت و سقم کلیشههای منفی زنان در سازمانها27160FAآرینقلی¬پوراستادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه تهرانامین بلاغیاینالودانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه تهران(پردیس قم)میثمقاسمیدانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه تهران(پردیس قم)مهدی روحیخلیلیدانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه تهران(پردیس قم)Journal Article19700101One of the important problems concerning women in Iranian organizations is the stereotype attitudes towards women inherited from the past. Many of these negative attitudes have been made by men, and that’s why, women's efficiency and effectiveness in organizations seems low as compared to that of men.
This study attempts to examine the popular clichés concerning women's organizational commitment, job involvement and organizational citizenship behavior in educational organizations (Ministry of Education, Ministry of Research & Technology, and Ministry of Health and Medical Education).
The statistical sample consists of 819 people. The findings show that women's organizational commitment in educational organizations is not qualitatively different from that of men. Thus Women's involvement and organizational citizenship behavior is actually more than men's. Furthermore, the results show that organizational commitment has a significant causal relationship with job involvement and organizational citizenship behavior.یکی از مسائل پیش روی زنان در سازمانهای ایران، کلیشههای رسوبگذاری شده از دوران گذشته است. بسیاری از این کلیشههای منفی نسبت به زنان را مردان ساختهاند و شاید از اثرات آن کلیشه-سازیهاست که کارایی و اثربخشی زنان در سازمانها نسبت به مردان پایین بنظر میآید. در این تحقیق تلاش میشود کلیشههای متداول در رابطه با تعهد سازمانی، عجین شدن با شغل و رفتار شهروندی سازمانی در نهادهای آموزشی (آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی) بررسی شود. یافتههای تحقیق که از یک نمونه819 نفره میباشد، نشان میدهد که تعهد سازمانی زنان نسبت به مردان در نهادهای آموزشی تفاوت معنیداری ندارد، عجین شدن با شغل زنان نسبت به مردان بیشتر و رفتار شهروندی سازمانی زنان نسبت به مردان بیشتر میباشد. علاوه بر این یافتههای تحقیق نشان میدهد که تعهد سازمانی با عجین شدن با شغل و رفتار شهروندی سازمانی رابطه علّی معنیداری دارد.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-31245320080121Influential Factors on Couple's Relationship among Rural Familiesعوامل مؤثر بر روابط زوجین در خانوادههای روستایی استان تهران27161FAشرارهمهدی¬زادهاستادیار گروه علوم اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی و اقتصاد دانشگاه الزهراناهیدصالحیکارشناس ارشد جامعه¬شناسی از دانشگاه الزهراJournal Article19700101: این مقاله بر این فرض شکل گرفته است که اشتغال زنان و نیز قدرت مالی و نگرشهای جنسیتی آنان، ضرورتهای کارکردی جدیدی را در تقسیم نقشهای خانگی ایجاب نموده است و اثراتی بر روابط زوجین باقی گذاشته است که نظام سنتی حاکم بر روابط زوجین را به چالش میکشد. هدف از انجام این تحقیق، شناخت تأثیر وضعیت اشتغال زنان (زنان بهورز) ، قدرت مالی و نگرشهای جنسیتی؛ بر روابط زوجین در ابعاد قدرت تصمیمگیری و تقسیمکار خانگی در خانوادههای روستایی استان تهران است.
سنجه روابط زوجین از دو بُعد میزان قدرت تصمیمگیری زنان در امور اساسی خانواده و میزان مشارکت همسرانشان با آنان در انجام کارهای مربوط به خانه ساخته شد. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه و با انتخاب نمونهای بالغ بر400 نفر از زنان بهورز و خانهدار ساکن در روستاهای اطراف استان تهران و با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انجام شد. برای تحلیل اطلاعات از مقایسه درصدها و میانگینها، ضرایب همبستگی r پیرسون و eta ، آزمون t استیودنت و تحلیل رگرسیونی استفاده شده است. یافتهها حاکی از آن است که زنان بهورز که شغلی متفاوت از مشاغل سنتی داشته و در تعامل با محیط و افراد خارج از روستا هستند؛ و همچنین زنانی که تمکن مالی دارند، بیشتر بر پایه تقسیم کار مشارکتی در خانواده عمل میکنند و سهم بیشتری در اتخاذ تصمیمات مربوط به خانواده دارند.