مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312414420161221Contexual causes of women’s sexual life in gyms and clubs in Esfahan Cityعوامل زمینهساز زیستجنسی زنان در باشگاه ها و سالن های ورزشی شهر اصفهان3974306096210.22059/jwdp.2016.60962FAسیدعلیهاشمیانفرهیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه اصفهاننفیسهچینیدانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه دهاقانمریممکتوبیانکارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه اصفهانJournal Article20160815By converting the concept of sexual instinct to sexual pleasure, we are faced with entrance of sexual discourses into social life crossing the line between private and public atmosphere. In this research, one aspect of entrance of the sexual discourses into public field is observed in women's gyms and clubs. Therefore, this current research is conducted aiming to understand female sexual life in gyms and clubs by in-depth review, during 18 months. Data was collected by using observation, participant observation and semi-structured interviews methods with 21 female athletes in Esfahan. For data analysis, grounded theory approach and coding strand of Strauss were used. Data analysis in three phases of open, axial and core coding shows that in understanding female's sexual life in gyms and clubs, altered sexual pleasure is a casual condition and Swinger culture is a contextual condition. The fantasy of beauty in frames of strategies, psychological and social consequences is outstanding. Creating new concepts for developing new norms or replacing past insufficient norms can reduce the abnormal sexual life and help bring order to this basic need.با چرخش مفهومی غریزۀ جنسی به لذت جنسی شاهد غلبۀ گفتمانهای جنسی به حوزههای اجتماعی و درنوردیدهشدن مرز میان فضاهای خصوصی و عمومی هستیم. یکی از نمودهای ورود گفتمانهای جنسی به فضاهای عمومی را میتوان در میدان بررسیشدۀ پژوهش حاضر، یعنی در باشگاههای ورزشی، مشاهده کرد. پژوهش حاضر با هدف شناخت عوامل زمینهساز زیستجنسی زنان در باشگاههای ورزشی در سال 1394ـ1395 در بازۀ زمانی 18 ماه مطالعۀ عمیق انجام شد. گردآوری اطلاعات با استفاده از مشاهده، مشاهدۀ مشارکتی و مصاحبۀ نیمساختیافته با 21 نفر از زنان ورزشکار شهر اصفهان انجام گرفت. روش نمونهگیری از نوع نمونهگیری هدفمند، نظری و گلولهبرفی است. برای تحلیل اطلاعات از تکنیکهای نظریۀ دادهبنیاد و رویکرد کدگذاری استراوس استفاده شد. همچنین، برای حصول اعتباریابی پژوهش از روش تطبیق توسط اعضا، بررسی همکار و مشارکتیبودن پژوهش استفاده شد. تحلیل اطلاعات در سه مرحلۀ کدگذاری باز، محوری و گزینشی بیانگر این است که در شناخت عوامل زمینهساز زیستجنسی زنان در باشگاههای ورزشی علایق جنسی تغییریافته بهمنزلۀ شرایط علّی اثرگذار، فرهنگ هوسران بهمنزلۀ شرایط بسترساز، فانتزیهای زیبایی در قالب استراتژیها و پیامدهایی در ابعاد روانی و اجتماعی مهم و درخور توجهاند. بنابراین، درهمریختگی زیستجنسی زنان بهمنزلۀ هستۀ مرکزی باید مورد توجه سیاستگذاران فرهنگی قرار بگیرد. خلق مفاهیم جدید در ایجاد هنجارهای نو یا جایگزینی هنجارهای ناکارآمد گذشته میتواند به کاهش بیهنجاری زیستجنسی و سامان بخشیدن به این نیاز اساسی کمک کند.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312414420161221Problems of social interactions of women head of household (Qualitative study amongst Shahin-Shahr women)آسیبشناسی تعاملات اجتماعی زنان سرپرست خانوار (مطالعه کیفی شهرستان شاهینشهر)4314506096310.22059/jwdp.2016.60963FAحسینافراسیابیاستادیار جامعهشناسی، دانشگاه یزد0000-0003-4830-329Xسانازجهانگیریکارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه یزدJournal Article20160905The current study aims to explore problem of everyday social interactions amongst women head of household in Shahin-Shahr. The research was done based on qualitative approach using grounded theory method for data collection and analysis. The purposeful and theoretical sampling method was used for selection of the participants. Semi-structured interviews were carried out with 35 women head of household. By data analysis in open, axial, and selective coding, 8 categories were constructed and presented in a paradigm model. Women head of household have experienced their social interactions in the form of unsafe privacy. Finally, a paradigmatic model of “unsafe limits” is the central concept obtained from the current study.پژوهش حاضر با هدف شناخت آسیبهای تعاملات اجتماعی زنان سرپرست خانوار شاهینشهر در رویکرد کیفی و با روش نظریۀ زمینهای انجام شده است. به این منظور، با 35 نفر از زنان سرپرست خانوار مصاحبههای نیمهساختاریافته و عمیق انجام شد که برای گزینش آنها روش نمونهگیری هدفمند و نظری به کار گرفته شد. دادههای حاصل از مصاحبه با روش کدگذاری نظری تجزیه و تحلیل شد. در کدگذاری باز، 49 مفهوم و در کدگذاری محوری 8 مقوله بهدست آمد. مقولۀ «حریم ناامن» بهمنزلۀ پدیدۀ اصلی ظهور یافت. یافتههای تحقیق نشان داد زنان سرپرست خانوار در تعاملات اجتماعی روزمرۀ خود با مسائل و کلیشههای منفی روبهرو هستند که تجربۀ حریم ناامن را برای آنان به همراه دارد. کنش آنان در مقابل آسیبها به صورت سازگاری نابهنجار رخ میدهد و از پیامدهای آنها میتوان به فرزندان آسیبدیده اشاره کرد. درنهایت، مدل نظری «مرزهای ناامنساز» مفهوم محوری حاصل از این پژوهش است.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312414420161221Women's employment, marital happiness and tendency to divorce (Case study: Married people in Tehran)اشتغال زنان، نشاط زناشویی و گرایش به طلاق (مطالعۀ موردی: متأهلان شهر تهران)4514756096410.22059/jwdp.2016.60964FAفاطمهمدیریاستادیار جامعه شناسی، گروه مطالعات خانواده، ازدواج و طلاق، مؤسسۀ مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشورعلیرحیمیکارشناس ارشد جمعیت شناسی، گروه مطالعات خانواده، ازدواج و طلاق، مؤسسۀ مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشورJournal Article20160809This paper aims to study the effect of women's employment on family stability, and compares Dual-worker family with Single-worker family. Statistical population of cross-sectional survey consistes of married people in Tehran. 1736 samples were selected and analyzed. Multi-stage cluster sampling method was used and due to the different economic and social classes of people, 50 domains were selected in Tehran. A questionnaire was employed using Pearson correlation, variance analysis, and mean difference. The results show that men's marital happiness in dual-worker families are more than single-worker families. In men single-worker families, high income and occupational status is associated with lower marital happiness, while in women single-worker families, high income is associated with higher marital happiness. Correlation between marital happiness and tendency to divorce in women dual-worker families is more than single-worker families and in men is less. Shared spending money in dual-worker families is more than single-worker families and conflict between work and family is less. In general, it can be said that there is no evidence showing women's employment is in conflict with family stability but women's employment provides resources that can be used in dealing with unhappy marriage. The implementation of appropriate employmen policies can help stability of the family. The findings confirm theories of exchange, economic opportunity and new home economics.این مقاله با هدف بررسی تأثیر اشتغال زنان بر پایداری خانواده، به مقایسۀ خانوادههای تکشاغل و خانوادههای هردو شاغل پرداخته است. جامعۀ آماری این پیمایش، زنان و مردان متأهل شهر تهران است و به شیوۀ نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای هزار و 736 نمونه از 50 حوزۀ شهر تهران انتخاب شد و در تجزیۀ تحلیل نهایی به کار گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان میدهد: نشاط زناشویی در مردان خانوادههای هردو شاغل بیش از مردان خانوادههای تکشاغل است. درآمد و منزلت شغلی بالا در مردان خانوادههای تکشاغل با کاهش نشاط زناشویی و در زنان خانوادههای تکشاغل افزایش درآمد با افزایش نشاط زناشویی در ایشان همراه است. همبستگی نشاط زناشویی و گرایش به طلاق در زنان خانوادههای هردو شاغل بیش از زنان خانوادههای تکشاغل و در مردان خانوادههای تکشاغل بیش از مردان خانوادههای هردو شاغل است. هزینهکرد مالی اشتراکی در خانوادههای هردو شاغل بیش از خانوادههای تکشاغل و تضاد میان کار و خانواده در آنها کمتر است. بهطورکلی، میتوان گفت یافتههایی که نشان دهد اشتغال زنان پایداری خانواده را تضعیف میکند مشاهده نشد، اما اشتغال زنان منابعی را برایشان فراهم میکند که از آن میتوانند در انحلال زندگی زناشویی ناخوشایند استفاده کنند. با توجه به اینکه نشاط زناشویی و گرایش به طلاق از شرایط شغلی متأثر است، بهکارگیری سیاستهای مناسب اشتغال میتواند در پایداری خانواده کمککننده باشد. یافتههای تحقیق تأییدکنندۀ تئوریهای مبادله، فرصت اقتصادی و اقتصاد خانۀ جدید است.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312414420161221Discursive space of Iranian women's physical activityفضای گفتمانی فعالیت بدنی زنان4774916096510.22059/jwdp.2016.60965FAبتولعرب نرمیاستادیار گروه علوم ورزشی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه دامغانJournal Article20170108This article examines women's discursive space of physical activity in order to answer an important question: Why most women have problems with regular physical activity and cannot permanently benefit from a long-term regular exercise program. The analysis was performed with concepts discussed in the discourse theory of Laclau and Mouffe (1995). There are two main discourses in women's physical activity, fear of fat as a big discourse and healthism as a small discourse. The result introduces a hypothesis: long-term goals and regular attendance in physical activity is related to goals created by healthism discourse and personal responsibility about health behaviors, also irregular attendance activity is related to priorities and goals created by fear of fat discourse. Identifying and categorizing topics show each of physical, mental and social targets achieve meaning from the fear of fat discourse because of its dominance and superiority. Future planning of physical activity for women should be established while taking into account the dominant discourses in these spaces.این مقاله فضای گفتمانیِ فعالیت بدنی زنان را به منظور پاسخ به سؤالی اساسی بررسی میکند؛ چرا اغلب زنان با تداوم فعالیت بدنی مشکل دارند و موفق نمیشوند بهطور دائمی از یک برنامۀ تمرینی سبک، منظم و طولانیمدت استفاده کنند؟ تحلیل حاضر با استفاده از توصیف مفاهیم بهکاررفته در نظریۀ گفتمان لاکلو و موف (1992) انجام شده است. در فضای فعالیت بدنی زنان، دو گفتمان ترس از چاقی و گفتمان سلامتجویی بهمنزلۀ گفتمان بزرگ و کوچک شناسایی شده است. دستاورد این مقاله تبیین این فرضیه است که آنچه اهداف بلندمدت و حضور منظم در فعالیت بدنی را رقم میزند مرتبط با اهدافی است که گفتمان سلامتجویی و مسئولیت فردی نسبت به رفتارهای سلامت ایجاد میکند و برنامههای مشارکتی نامنظم نیز مرتبط با اولویتها و اهدافی است که گفتمان ترس از چاقی تعریف میکند. همچنین، شناسایی و دستهبندی مقولات مرتبط با هریک از اهداف فیزیکی، روانی و اجتماعی در این دو گفتمان نشان میدهد به دلیل غلبه و برتری گفتمان چاقی این اهداف، معنا و هویت خود را از گفتمان چاقی دریافت میکنند. برنامهریزیهای آیندۀ فعالیت بدنی برای زنان باید با در نظر گرفتن گفتمانهای غالب در این فضا تدوین شود.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312414420161221Risky society and the mean age at first marriage of women and men in Iranجامعة مخاطرهآمیز و میانگین سن زنان و مردان در نخستین ازدواج در ایران4935126096610.22059/jwdp.2016.60966FAفاطمهترابیاستادیار گروه جمعیتشناسی دانشگاه تهران0000-0003-4311-1889سجادمسگر زادهکارشناس ارشد جمعیتشناسی دانشگاه تهرانJournal Article20160614Increased rate of unemployment and growth of divorce are instances of a risky society that can affect women and men’s decisions about family formation. The present study aims to investigate the relationship between the indicators of risky society and the mean age at first marriage among women and men in Iran. The paper uses the district-level data from the 2011 Iranian census. The results show that these indicators explain a considerable proportion of district-level differences in age at marriage (51% of the variation in the mean age at first marriage of men and 38% of the variation in the mean age at first marriage of women). In particular, economic indicators (i.e. unemployment rate and unemployment rate among highly educated people) have the greatest positive impact on the mean age at first marriage among both men and women. Furthermore, among factors measuring the risk of marriage breakdown, the percentage of divorced men has a positive impact on the mean age at first marriage among both sexes. Thus, actions towards job creation and higher stability of marriage can be expected to reduce the risk factors associated with marriage and facilitate its formation.گسترش بیکاری و افزایش وقوع طلاق از مصادیق جامعة مخاطرهآمیزند که میتوانند تصمیمات زنان و مردان را دربارۀ تشکیل خانواده تحتتأثیر قرار دهند. مطالعة حاضر با هدف بررسی رابطة بین شاخصهای جامعة مخاطرهآمیز با میانگین سن زنان و مردان در نخستین ازدواج و با استفاده از دادههای سرشماری 1390 در سطح شهرستان انجام شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که این شاخصها نسبت درخور توجهی از تفاوتهای شهرستانی موجود در سن ازدواج را تبیین میکند (51درصد از واریانس میانگین سن مردان و 38درصد از واریانس میانگین سن زنان در نخستین ازدواج). بهطورخاص، شاخصهای اقتصادی (متغیرهای میزان بیکاری و میزان بیکاری بین افراد دارای تحصیلات عالیه) با میانگین سن زنان و مردان در نخستین ازدواج بیشترین رابطة مستقیم را دارند. درصد مردان طلاقگرفته از دیگر متغیرهایی است که با میانگین سن هر دو جنس در نخستین ازدواج رابطة مستقیم دارد. براساس این یافتهها، میتوان انتظار داشت اقدامات مؤثر در اشتغالزایی و افزایش پایداری ازدواج، از طریق کاهش مخاطرهآمیزی جامعه، ازدواج و تشکیل خانواده را در کشور تسهیل کند.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312414420161221Femininity typology and girl students (Case study: Students of Guilan University)دختران دانشجو و سنخشناسی زنانگی (مطالعۀ موردی: دانشجویان دانشگاه گیلان)5135336096710.22059/jwdp.2016.60967FAعلییعقوبیاستادیار جامعه شناسی دانشگاه گیلانهانیهمقدس یزدیکارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه گیلانJournal Article20160911The concept of femininity is similar to a social structure with varied notions in different time and backgrounds. This article aims to develop a typology of girl students of Guilan University. In the current study, semi-organized interviwes aiming for tageted sampling and qualitative methods are employed. For this reason, thirty people were interviewed. Then, the interviews were examined using theme analysis method. On the basis of the obtained conversations, women are classified into three classes including agreementative, combined, and refractory clearly depicting Cannel's theory in compatible, combined and refractory femininty. The findings show that the main reason of feminine changes is growth of media and social network usage.مفهوم زنانگی بهمثابۀ سازهای اجتماعی است که در زمانهای مختلف مدلولهای متعددی داشته است. هدف این مقاله سنخشناسی دختران دانشجو در دانشگاه گیلان است. در مطالعۀ مزبور، با تکیه بر روشهای کیفی و نمونهگیری هدفمند از مصاحبههای نیمهسازمانیافته فردی و گروهی (گروه متمرکز) استفاده شد. برای این منظور، با 30 نفر مصاحبه شد. سپس مصاحبهها به شیوۀ تحلیل مضمون بررسی شدند. براساس گفتوگوهای بهدستآمده، زنان به سه سنخ سازشی، تلفیقی و مقاوم تقسیم شدند که تداعیکنندۀ نظریۀ کانل در سه گونۀ زنانگی سازگار، ترکیبی و مقاوم است. برمبنای یافتههای تحقیق، هستۀ اصلی دلایل تغییرات زنانگی افزایش مصرف رسانهای و شبکههای اجتماعی است.مرکز مطالعات زنان و خانواده دانشگاه تهرانزن در توسعه و سیاست2538-312414420161221The resiliency, hardiness, life satisfaction and body image in high school female students of Sabzevarمیزان تابآوری، سخت رویی، رضایت از زندگی و تصویر بدنی دانشآموزان دختر دبیرستانی سبزوار5355526096810.22059/jwdp.2016.60968FAعلی محمدناعمیاستادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سبزوار، سبزوار، ایرانJournal Article20161005The current study aims to investigate the relationship between resilience, hardiness and life satisfaction with body image of high school students of Sabzevar in 2014. This study was correlational. The population of this study included 1578 high school girls of Sabzevar and 311 persons were selected through Multistep cluster sampling method. The data was collected using Conner-Davidson Resilience Scale, Kobasa Hardiness Scale, Diener life satisfaction scale and Fisher body image Scale. Pearson correlation and stepwise regression were used for data analysis with SPSS18. The results showed that there were significant and positive correlation between resilience, hardiness and life satisfaction with body image. In addition, it was found that resilience, hardiness and life satisfaction could explain 25 Percent of body image variance among students. The results showed that increasing resilience, hardiness and life satisfaction can decrease dissatisfaction of body image among female students and can improve their mental health and wellbeing .پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان تابآوری، سخترویی و رضایت از زندگی با تصویر بدنی دانشآموزان دختر دبیرستانی سبزوار انجام شد. این پژوهش از نوع توصیفیـ همبستگی بود. جامعة آماری پژوهش شامل هزار و 578 نفر از دانشآموزان دختر دبیرستانهای سبزوار در سال تحصیلی 1393 بود که تعداد 311 نفر از طریق روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای استاندارد تابآوری کونور و دیویدسون، سخترویی کوباسا، رضایت از زندگی داینر و تصویر بدن فیشر استفاده شد. دادههای گردآوریشده با استفاده از نرمافزار SPSS<sub>18</sub> و روشهای آمار توصیفی، همبستگی و رگرسیون چندمتغیری تجزیه و تحلیل شد. یافتههای پژوهش نشان داد که بین میزان تابآوری، سخترویی و رضایت از زندگی با تصویر بدنی رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، متغیرهای مذکور توانستند حدود 25درصد واریانس تصویر بدن را تبیین کنند. براساس نتایج حاصل از پژوهش میتوان با افزایش میزان تابآوری، سخترویی و رضایت از زندگی، نارضایتی از تصویر بدن دانشآموزان دختر را کاهش داد و سلامت روان و بهزیستی آنان را بهبود بخشید.