احسان رحمانی؛ عصمت حسینی
چکیده
تحقیق حاضر با رویکرد تفسیرگرایی و روششناسی کیفی به پرسش های"علل ایجاد مسایل اخلاقی در انتقال چمدانی کالا چیست و چه پیامدهایی برای زنان انتقالدهنده و خانواده هایشان دارد؟"از طریق جمعآوری دادهها تا به اشباع نظری به وسیله50مصاحبه نیمهساختاریافته انجام شده در بین30زن انتقالدهنده و20کارشناس که به روش هدفمند و گلولهبرفی تعیین ...
بیشتر
تحقیق حاضر با رویکرد تفسیرگرایی و روششناسی کیفی به پرسش های"علل ایجاد مسایل اخلاقی در انتقال چمدانی کالا چیست و چه پیامدهایی برای زنان انتقالدهنده و خانواده هایشان دارد؟"از طریق جمعآوری دادهها تا به اشباع نظری به وسیله50مصاحبه نیمهساختاریافته انجام شده در بین30زن انتقالدهنده و20کارشناس که به روش هدفمند و گلولهبرفی تعیین شده اند، پاسخ می-دهد. دادهها بر مبنای نظریه زمینهای استراس وکوربین، تجزیه و تحلیل شده و درکدگذاری باز،96مفهوم و917دلالت مفهومی، درکدگذاری محوری،26 مقوله و در کدگذاری انتخابی، مقولهی هستهای"گسیختگی اخلاقی/پایبندی اخلاقی"تعیین گردید. پاسخگویان، کارکرد متناقض انتقال چمدانی را با پیامدهای مثبت: پایبندی به اصول اخلاقی و حفظ زندگی آبرومندانه و پیامدهای منفی: عدم پایبندی به اصول اخلاقی، استفاده ابزاری از روابط نامشروع و قضاوت نادرست درباره همه زنان انتقال دهنده ارزیابی نمودهاند. در مدل زمینهای نیز، مشکلات روحی وخانوادگی، نبود فرصت شغلی، عدم رسیدگی به اقشار محروم، نیاز مالی، اجبار، تامین مخارج زندگی و ایجاد رفاه،"شرایط علی"و هزینه انتقال و سفر، سختی انتقال، مسیر و خرید، تخلف گمرک و راه آهن، فساد اداری و دولتی،"شرایط زمینهای"و عدم افشا حقایق توسط زنان، عدم امنیت اخلاقی، رونق تنفروشی در قشم و زمینه مسایل غیراخلاقی،"شرایط مداخلهگر"در ایجاد پیامدهای اخلاقی انتقال چمدانی شناخته شدند. نتایج به خوبی نشان می دهد انتقال چمدانی برخلاف تصور عموم تنها پیامدهای اخلاقی منفی منتهی نمی شود، بلکه پیامدهای اخلاقی مثبت هم بر آن مرتب است. انتقال چمدانی به مثابه ابزار دو لبه عمل می کند، از یک طرف می تواند بستر ساز گسیختگی اخلاقی باشد برای تمامی اقشار مرتبط با آن و در مقابل می تواند راهی باشد برای حفظ سلامت اخلاقی زنانی که حاضر به تنفروشی نیستند و راهی جز انتقال چمدانی برای تامین معاش خود ندارند.
شایسته کرمخانی؛ عالیه شکربیگی؛ احسان رحمانی خلیلی
چکیده
بلایای طبیعی به یک اندازه بر جمعیت درگیر تأثیر نمیگذارند. زنان سرپرست خانوار از گروههای اجتماعی آسیبپذیر در موقعیت بحرانزا هستند. نحوة مواجهة زنان با موقعیت بحران ارتباط بسیار زیادی با زمینة فرهنگی، سازوکارهای قدرت و موضوعات مرتبط با جنسیت دارد. از طرفی، عاملیت زنان نیز در این مواجهه اهمیت دارد. مقالة حاضر به تشریح تجربهزیستة ...
بیشتر
بلایای طبیعی به یک اندازه بر جمعیت درگیر تأثیر نمیگذارند. زنان سرپرست خانوار از گروههای اجتماعی آسیبپذیر در موقعیت بحرانزا هستند. نحوة مواجهة زنان با موقعیت بحران ارتباط بسیار زیادی با زمینة فرهنگی، سازوکارهای قدرت و موضوعات مرتبط با جنسیت دارد. از طرفی، عاملیت زنان نیز در این مواجهه اهمیت دارد. مقالة حاضر به تشریح تجربهزیستة زنان سرپرست خانوار از زلزله با هدف ارائة مدل مفهومی «فرایند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در بحران» میپردازد. این مطالعه کیفی و با روش «نظریة زمینهای» است. دادههای میدانی از طریق نمونهگیری نظری و مصاحبة عمیق با 15نفر از زنان سرپرست خانوار در مناطق هشتگانة زلزلهزدة کرمانشاه از جمله ثلاث باباجانی و سرپلذهاب تا حد اشباع نظری جمعآوری و با روش نظریة زمینهای تحلیل شده است. درنهایت، دادهها به 363 مفهوم، 20 مقولة عمده و مقولة هسته تشدید بنیادهای اجتماعی ناتوانساز کدگذاری و تحلیل شد. پدیدة برساختشدة «فقر قابلیتیـ تهدید فرصتها» (زنان ناتوان) ناشی از بستر نظامهای ارزشی و ایدئولوژیهای سرکوبگر حاکم بر زنان، ضعف مدیریت بحران، فقر و محرومیت منطقه و کمبود دانش فنی و مهارت است که راهبردهای تابآوری و کنش فعال، کنش منفعل و... را به دنبال داشت. درماندگی و دلزدگی، چالش قدرت، تهدید و ناامنی، احساس رهاشدگی، آسیبهای جسمی و روانی و چالش فرزندان پیامدهای ناشی از پدیدة ذکرشده است که نظریة زمینهای آن در قالب مدل پارادایمیک ارائه شده است. نتایج نشان میدهد فرایند «قدرتمندشدن» زنان سرپرست خانوار در بلایا مشروط به شرایطی است از جمله اینکه فرصتها از طریق ساختارهای حمایتی قابل دسترسی باشند و موانع و نیروهای بازدارنده آنقدر تهدیدکننده و قوی نباشد که جلوی فرصتها را بگیرد و به محرومیت از قابلیتها منجر شوند و زنان نیز خود را واجد «عاملیت» بدانند.