علوم سیاسی
حاکم قاسمی؛ گلثومه محمدرضایی
چکیده
فقر چندبعدی زنان روستایی یکی از عوامل روی آوردن به راهبردهای کنشگری غیررسمی است و بسته به ویژگیها و مشکلات برآمده از بستر و موقعیت زنان روستایی در ارتباط با زندگی روزمره، آنان را به اقدام برای مطالبهگری و تلاش برای تغییر سیاسی وا میدارد. در این راستا زنان معترض به مشکل آب در روستای نقدی علیای مشکینشهر برای حل مشکلشان در روند ...
بیشتر
فقر چندبعدی زنان روستایی یکی از عوامل روی آوردن به راهبردهای کنشگری غیررسمی است و بسته به ویژگیها و مشکلات برآمده از بستر و موقعیت زنان روستایی در ارتباط با زندگی روزمره، آنان را به اقدام برای مطالبهگری و تلاش برای تغییر سیاسی وا میدارد. در این راستا زنان معترض به مشکل آب در روستای نقدی علیای مشکینشهر برای حل مشکلشان در روند تجربهی روزانهی کولبری آب و عدم کارایی سازوکارهای نهادی روستایی، راهکاری غیررسمی را جهت مطالبهگری برگزیدند. هدف این پژوهش بررسی تاثیر فقر چندبعدی بر راهبردهای غیررسمی کنشگری سیاسی در میان زنان روستایی با تمرکز بر تجربهی زیستهی زنان روستای نقدی علیای مشکینشهر است. چارچوب نظری پژوهش قومنگاری نهادی است که متمرکز بر تجربیات زیستهی گروههای فرودست میباشد. دادههای پژوهش از طریق مصاحبهی نیمهساختاریافته و مصاحبهی گروه کانونی با زنان معترض و متون نهادی شامل خبرها، دستورالعملهای دولتی و فیلم پخششده زنان جمعآوری شده است. تحلیل دادههای مصاحبه برمبنای تحلیل مضمون (تماتیک) میباشد. یافتههای پژوهش حاکیست زنان معترض روستای نقدی علیای مشکینشهر برای حل مشکل آب روستا، به دلیل ناکارآمدی سازوکارهای نهادی روستایی در انتقال مشکل و پاسخدهی مناسب، اقدام به بستن جادهی اردبیل به مشکینشهر کردند، پخش فیلم اعتراضشان در فضای مجازی آن را به امری سیاسی تبدیل کرد و موجب واکنش سریع مسئولان شد. هرچند زنان روستا از قدرت تاثیرگذاری عملکرد گروهیشان آگاه شدهاند اما لحظهای بودن راهکارغیررسمی همراه با پاسخدهی ناقص مسئولان موجب پایداری مشکل آب گشته است. کلیدواژهها: فقر چندبعدی؛ کنشگری سیاسی؛ کنشگری سیاسی غیررسمی؛ کنشگری زنان؛ زنان روستایی؛ قومنگاری نهادی. مقدمه:
علوم سیاسی
محمودرضا رهبرقاضی؛ رضا محموداوغلی
چکیده
احساس برابری جنسیتی توسط شهروندان از آن جهت دارای اهمیت است که موجب ادراک عدالت اجتماعی، کاهش نابرابری و ترویج مردمسالاری در میان شهروندان میشود و فضای اجتماعی-سیاسی کشور را برای توسعه فراهم میکند. محققان معتقدند عوامل مختلفی میتواند بر روی پدیده احساس برابری جنسیتی تأثیرگذار باشد. در این راستا، بهنظر میرسد یکی از پدیدههایی ...
بیشتر
احساس برابری جنسیتی توسط شهروندان از آن جهت دارای اهمیت است که موجب ادراک عدالت اجتماعی، کاهش نابرابری و ترویج مردمسالاری در میان شهروندان میشود و فضای اجتماعی-سیاسی کشور را برای توسعه فراهم میکند. محققان معتقدند عوامل مختلفی میتواند بر روی پدیده احساس برابری جنسیتی تأثیرگذار باشد. در این راستا، بهنظر میرسد یکی از پدیدههایی که بر برابری جنسیتی تأثیرگذار است، رسانههای آنلاین است. هدف این پژوهش آزمون تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم رسانههای آنلاین بر برابری جنسیتی از طریق ارزشهای فرهنگی صدای افراد و حق انتخاب، با استفاده از دادههای موج هفتم پیمایش ارزشهای جهانی برای کشور ایران است که شامل 1499 نفر حجم نمونه میشود. نتایج این پژوهش که با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری و روش حداقل مربعات جزئی و با استفاده از نرمافزار Smart Pls صورت گرفت، نشان میدهد اولاً رسانههای آنلاین بهطور مستقیم بر تمایل شهروندان به برابری جنسیتی، تأثیر مثبت و معنیدار دارند و این رسانهها باعث افزایش چنین تمایلاتی در میان شهروندان ایرانی میشود. دوم اینکه رسانههای آنلاین بهطور غیرمستقیم و از طریق ارزشهای فرهنگی صدای افراد و حق انتخاب، نیز میتوانند سبب افزایش تمایل شهروندان به برابری جنسیتی شوند؛ بنابراین نتایج نشان میدهد مدل نظری پژوهش از طریق دادههای تجربی مورد تأیید و پشتیبانی قرار میگیرد.
علوم سیاسی
الهه مرندی؛ زهرا سادات حجازی
چکیده
در عرصۀ جهانی، پیشرفتهای قابلتوجهی در پیشبرد حقوق زنان و مشارکت برابر آنها در بازار کار و فعالیتهای اقتصادی صورت گرفته است. بااینحال، درحالیکه دستمزد برابر مردان و زنان بهطور گسترده از سوی مراجع بینالمللی تأیید شده، اجرای آن در عمل دشوار بوده است. طبق اعلان سازمان ملل، شکاف جنسیتی دستمزد در سطح جهانی حدود 20 درصد برآورد ...
بیشتر
در عرصۀ جهانی، پیشرفتهای قابلتوجهی در پیشبرد حقوق زنان و مشارکت برابر آنها در بازار کار و فعالیتهای اقتصادی صورت گرفته است. بااینحال، درحالیکه دستمزد برابر مردان و زنان بهطور گسترده از سوی مراجع بینالمللی تأیید شده، اجرای آن در عمل دشوار بوده است. طبق اعلان سازمان ملل، شکاف جنسیتی دستمزد در سطح جهانی حدود 20 درصد برآورد شده است. نابرابری دستمزد صرفاً موضوع مطرحی در حوزۀ عدالت جنسیتی نیست، بلکه موضوعی است که پیامدهای گستردهای برای جوامع و اقتصاد آنها دارد و از جمله اولویتهای نظام بینالملل و کشورها برای تحقق توسعه است. با توجه به اهمیت پرداختن به جایگاه حق برابری بر دستمزد در نظام حقوقی بینالملل و ایران، در این پژوهش با تکیه بر اسناد و متون حقوقی، به این پرسش پاسخ داده میشود که آیا در نظام حقوق بینالملل و حقوق داخلی ایران، در خصوص حق بر برابری دستمزد، ضوابط مناسبی پیشبینی شده است. برآیند پژوهش حاکی از عملکرد نسبتاً مترقی نظام حقوقی بینالملل در بهرسمیتشناختن حق و قاعدهگذاری در این زمینه است، اما تحقق این برابری نیازمند اقدامات عملی مؤثر است. در حقوق ایران، این حق بهموجب قوانین استخدامی و مقررات حاکم بر قراردادهای کار به رسمیت شناخته شده و بعضاً ضمانت اجرای مناسب تمهید شده است. بااینحال هنوز خلأهایی در این زمینه وجود دارد؛ بنابراین ضروری است برای پیشرفت در تحقق کامل این حق، کوششهای بیشتری شود.
علوم سیاسی
ماریا فرح زاده؛ علی علی حسینی
چکیده
در جهان مدرن امروز، یکی از مهمترین پیششرطهای توسعه و ثبات کشورها، استفادۀ بهینه از همۀ ظرفیتهای نیروی انسانی، بهویژه درک موضوعیت نقش زنان در امور اجتماعی و سیاسی است. اگرچه مشارکت و رهبری برابر زنان در زندگی سیاسی و عمومی برای دستیابی به اهداف توسعۀ پایدار در جهان ضروری است، بااینحال، شواهد حاکی از آن است که زنان در ...
بیشتر
در جهان مدرن امروز، یکی از مهمترین پیششرطهای توسعه و ثبات کشورها، استفادۀ بهینه از همۀ ظرفیتهای نیروی انسانی، بهویژه درک موضوعیت نقش زنان در امور اجتماعی و سیاسی است. اگرچه مشارکت و رهبری برابر زنان در زندگی سیاسی و عمومی برای دستیابی به اهداف توسعۀ پایدار در جهان ضروری است، بااینحال، شواهد حاکی از آن است که زنان در تمام سطوح تصمیمگیری در سراسر جهان کمتر حضور دارند و دستیابی به برابری جنسیتی در زندگی سیاسی و اجتماعی را همچنان دور از دسترس میبینند. در این میان، اروپا تنها منطقه در عصر کنونی است که ظرف دو دهۀ گذشته و در پرتو سیاستگذاریهای نسبتاً مناسب در حوزۀ زنان، از این فرصت نسبی برخوردار شده است تا ضمن تلاش برای افزایش مشارکت سیاسی زنان در سطوح ملی و منطقهای، از شایستگی و اعتبار زن در مراتب عالی سیاسی، تقنینی و قضایی دفاع کند. نظر به این مهم، مقالۀ حاضر با کاربست نظریۀ فمینیسم و بهرهمندی از مدل سیاستگذاری جونز در پاسخ به سؤال پژوهش به این نتیجه رسید که حضور زنان در مناصب سیاسی ریاست جمهوری، نخستوزیری و پستهای وزارتی، در کنار تصویب قوانینی همچون قانون سقطجنین، همیاری خانواده و حمایت از کودکان، مرخصی زنان و مراقبت از کودکان، بهداشت و درمان و بودجۀ رفاه اجتماعی، از جمله عوامل تعیینکننده و اقدامهای مؤثر تقنینی بوده است که بهتدریج، بستر مناسب برای تثبیت جایگاه زنان در پذیرش مسئولیتهای بالای سیاسی و پارلمانی را فراهم آورده است.
مطالعات زنان
سیما رییسی؛ حسین تفضلی؛ محمد توحیدفام؛ احمدرضا طاهری
چکیده
در هر جامعهای، مشارکت سیاسی گروههای اجتماعی بر پایۀ ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن جامعه شکل میگیرد که مشارکت را معقول یا سنتی میکند. مشارکت سیاسی زنان بلوچ نیز بر همین پایه شکل گرفته است. در مطالعۀ پیشرو با نگاهی به این پرسش که نظام قشربندی بلوچستان، چگونه مشارکت سیاسی زنان بلوچ را تحتالشعاع قرار داده است، مشارکت سیاسی ...
بیشتر
در هر جامعهای، مشارکت سیاسی گروههای اجتماعی بر پایۀ ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن جامعه شکل میگیرد که مشارکت را معقول یا سنتی میکند. مشارکت سیاسی زنان بلوچ نیز بر همین پایه شکل گرفته است. در مطالعۀ پیشرو با نگاهی به این پرسش که نظام قشربندی بلوچستان، چگونه مشارکت سیاسی زنان بلوچ را تحتالشعاع قرار داده است، مشارکت سیاسی زنان بلوچ با توجه به قشربندیهای اجتماعی بررسی میشود. این پژوهش با روش زمینهای و تکنیک مصاحبۀ نیمهساختاریافته و نمونهگیری هدفمند، دربارۀ یازده زن و مرد بلوچ انجام گرفت. اهداف عمدۀ پژوهش عبارتاند از گرهگشایی مسائل و معضلات مشارکت سیاسی منطقۀ بلوچستان، شناسایی تأثیر عملکرد مشارکت سیاسی بر فرایند قشربندی اجتماعی سیستان و بلوچستان و دستیابی به راهکارهایی عملی و دقیق برای مشارکت سیاسی زنان استان تا در راهبردها و چشماندازهای توسعهای کشور بهکار گرفته شود. یافتههای پژوهش نشان میدهد مشارکت سیاسی زنان بلوچ تحتالشعاع قشربندیهای اجتماعی بلوچستان قرار گرفته است. با وجود اینکه عوامل زمینهای مانند مردسالاری، جامعهپذیری جنسیتی، انگارههای مذهبی و پیشینههای تاریخی و ذهنی مشابه هستند، مشارکت زنان با توجه به قشربندیهای اجتماعی هر بخش از منطقۀ بلوچستان شکل گرفته است. قشربندیهای اجتماعی عبارتاند از: قشربندی طایفهای در شمال بلوچستان، قشربندی کاست طبقاتی در مرکز و جنوب بلوچستان، و قشربندی اقتصادی و طایفهای در ساحل بلوچستان. این قشربندیها درمجموع، نهتنها بر مشارکت سیاسی زنان، بلکه بر مشارکت همۀ مردم منطقه تأثیر گذاشته است.
علوم سیاسی
هدی السادات واعظی؛ علی علی حسینی
چکیده
از اواسط قرن بیست میلادی، بهدنبال فراگیری فرایند جهانیشدن و فرهنگ سیاسی دموکراتیک، غالب مردم و زنان امکان مشارکت سیاسی مؤثر و ورود به سیاست را یافتند؛ بهویژه از قرن بیستویکم، روند افزایش حضور زنان در سیاست بهعنوان پدیدهای کلی در حال گسترش بوده است. با توجه به نقش مشارکت سیاسی زنان در سطوح عالی جهت اعتلای جایگاه و حقوق آنان، ...
بیشتر
از اواسط قرن بیست میلادی، بهدنبال فراگیری فرایند جهانیشدن و فرهنگ سیاسی دموکراتیک، غالب مردم و زنان امکان مشارکت سیاسی مؤثر و ورود به سیاست را یافتند؛ بهویژه از قرن بیستویکم، روند افزایش حضور زنان در سیاست بهعنوان پدیدهای کلی در حال گسترش بوده است. با توجه به نقش مشارکت سیاسی زنان در سطوح عالی جهت اعتلای جایگاه و حقوق آنان، این پژوهش توصیفی-تحلیلی به شیوۀ گردآوری اسنادی و تحلیل و مقایسۀ برخی آمارها، درصدد پاسخگویی به این پرسش است که با عنایت به روند وضعیت جهانی حضور زنان در مناصب سیاسی، وضعیت حضور زنان در مناصب ایران و امکانات و موانع مربوط، چگونه است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که ایران از نظر زیرشاخص توانمندسازی سیاسی، حتی نسبت به بسیاری از نظامهای محافظهکار منطقه، در جایگاه نامناسبی قرار دارد و بنا به افزایش ثبتنام زنان ایرانی در انتخابات و افزایش سطح تحصیلات و تلاش ایشان برای ورود به سیاست و با توجه به فراگیری فرهنگ سیاسی دموکراتیک در عصر ارتباطات، با افزایش تقاضای زنان برای نقشآفرینی در عرصۀ سیاسی مواجه خواهیم شد. در این راستا، باید بر امکاناتی از قبیل تحصیلات تکمیلی زنان در رشتههای مرتبط با مدیریت سیاسی، سابقۀ تصدی مناصب میانی و... تکیه کرد. همچنین باید با اتخاذ تدابیر حمایتی نظام در راستای افزایش سهم زنان در مناصب و بهبود وجه بینالمللی کشور، فرهنگسازی در راستای نمایاندن عرصۀ سیاست بهعنوان عرصۀ حضور دو جنس و افزایش خودباوری زنان، از تأثیر موانع دستیابی زنان ایرانی به مناصب سیاسی کاست.
علوم سیاسی
زهرا زمانی؛ حسن ملائکه؛ منصور حقیقتیان
چکیده
با توجه به پیچیدهشدن روابط اجتماعی و سیاسی، منابع اطلاعاتی و آگاهی افراد جامعه که زنان نیمی از جمعیت آن را تشکیل میدهند، نقش مهمی در توسعۀ انسانی و مشارکتهای سیاسی-اجتماعی جامعه ایفا میکند.پژوهش حاضر با هدف شناسایی رابطۀ ابزارهای نوین ارتباطی و آگاهی سیاسی زنان تهرانی، به بررسی رابطۀ سواد رسانهای بر مؤلفههای آگاهی سیاسی ...
بیشتر
با توجه به پیچیدهشدن روابط اجتماعی و سیاسی، منابع اطلاعاتی و آگاهی افراد جامعه که زنان نیمی از جمعیت آن را تشکیل میدهند، نقش مهمی در توسعۀ انسانی و مشارکتهای سیاسی-اجتماعی جامعه ایفا میکند.پژوهش حاضر با هدف شناسایی رابطۀ ابزارهای نوین ارتباطی و آگاهی سیاسی زنان تهرانی، به بررسی رابطۀ سواد رسانهای بر مؤلفههای آگاهی سیاسی زنان تهرانی شامل رویدادها، الگوها، سازمانها و احزاب، شخصیتها، خواستهها، نیازها و حقوق زنان، کارکردهای نظام و تحلیلهای سیاسی میپردازد.روش پژوهش، پیمایشی و اسنادی و جامعۀ آماری شامل کلیۀ زنان تهرانی بالای 20 سال به تعداد 4,369,551 نفر و حجم نمونه 384 نفر بود. پرسشنامهها به روش نمونهگیری خوشهای تصادفی، توزیع و دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS تحلیل شدند.آنچه این پژوهش را از سایر تحقیقات انجامشده متمایز میسازد، برگزیدن سه نوع رسانۀ دیجیتال (وبسایتها، وبپورتالها و شبکههای اجتماعی) و نیز نمونهگیری از میان جامعۀ شهری، بدون توجه به پایگاههای اقتصادی و اجتماعی زنان است.نتایج نشان میدهد رابطۀ آماری معنادار (مستقیم) میان سواد رسانهای دیجیتال و آگاهی سیاسی زنان تهرانی بهویژه در شاخص شناخت و درک آنان از مفاهیم سیاسی، الگوها و مکاتب سیاسی روز وجود دارد. این در حالی است که افزایش آگاهی سیاسی زنان میتواند تعاملات سیاسی آنها را تسهیل کند و در صورت استمرار مشارکت، بستر شکلگیری گفتمانهای متعدد و جدیدی را در جامعه فراهم سازد.
علوم سیاسی
سیده آمنه میرخوشخو؛ سهیلا صادقی فسائی
چکیده
یکی از مهمترین مؤلفهها در افزایش مشارکت زنان در تصمیمگیری و سیاستگذاری، بررسی موانع و محدودیتهای حضور آنها در مدیریت سطوح کلان کشور است. پرسش اصلی این است که چه عوامل و ویژگیهایی موجب وضعیت کنونی عدم اقبال به حضور زنان در سیاستگذاری و تصمیمگیریهای کلان کشور میشود. در پاسخ به این پرسش، پژوهشهای متعددی به بررسی وضعیت ...
بیشتر
یکی از مهمترین مؤلفهها در افزایش مشارکت زنان در تصمیمگیری و سیاستگذاری، بررسی موانع و محدودیتهای حضور آنها در مدیریت سطوح کلان کشور است. پرسش اصلی این است که چه عوامل و ویژگیهایی موجب وضعیت کنونی عدم اقبال به حضور زنان در سیاستگذاری و تصمیمگیریهای کلان کشور میشود. در پاسخ به این پرسش، پژوهشهای متعددی به بررسی وضعیت موجود حضور زنان در دستگاههای حکومتی و قوای سهگانه بهویژه هیئت دولت و مجلس شورای اسلامی پرداختهاند، اما عموم این مطالعات با تمرکز بیشازحد بر شناسایی موانع لحظۀ ورود زنان به مناصب سیاسی کلان، نتوانستهاند تأثیر روندهای سیاسی را با توجه به ساختار سیاسی کشور و پیچیدگی ابعاد سیاسی و فرهنگی آن آشکار سازند. پژوهش حاضر به بررسی علل و عوامل مؤثر در محدودیتهای کنشگری زنان پس از ورود و تصدی مدیریت سیاسی سطوح کلان، در دو طیف سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا میپردازد. برای ایضاح مطلب، از دیدگاه و نظرات بانوانی که تجربۀ مستقیم حضور در پستهای کلان مدیریت سیاسی از جمله هیئت دولت و مجلس شورای اسلامی داشتهاند، استفاده شد. با اتخاذ روش مصاحبۀ نیمهساختاریافته و تحلیل کیفی دادهها از طریق تحلیل تماتیک، عوامل و محدودیتهای کنشگری سیاسی-مدیریتی شناسایی و تبیین شدند.
علوم سیاسی
یحیی کمالی؛ کیانا کامیابی
چکیده
پژوهش حاضر بهدنبال شناسایی و رتبهبندی چالشهای سیاسی و حقوقی ورود زنان به مناصب سیاسی در جمهوری اسلامی ایران است. روش پژوهش شامل دو مرحلۀ کیفی و کمّی است. مرحلۀ کیفی برای شناسایی چالشهاست که با روش تحلیل مضمون انجام شده است. در این مرحله، روش نمونهگیری از دادهها، نمونهگیری هدفمند بوده است. مرحلۀ دوم به روش کمی با استفاده ...
بیشتر
پژوهش حاضر بهدنبال شناسایی و رتبهبندی چالشهای سیاسی و حقوقی ورود زنان به مناصب سیاسی در جمهوری اسلامی ایران است. روش پژوهش شامل دو مرحلۀ کیفی و کمّی است. مرحلۀ کیفی برای شناسایی چالشهاست که با روش تحلیل مضمون انجام شده است. در این مرحله، روش نمونهگیری از دادهها، نمونهگیری هدفمند بوده است. مرحلۀ دوم به روش کمی با استفاده از روش تحلیل سلسلهمراتبی AHP است. در این مرحله ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامۀ مقایسه زوجی شامل 32 چالش برای رتبهبندی چالشها در اختیار خبرگان این حوزه قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان میدهد که چالشهای ورود زنان به مناصب سیاسی شامل دو مضمون چالشهای سیاسی و حقوقی است. چالشهای سیاسی خود به دو مضمون فرعی چالشهای حکومتی و غیرحکومتی تقسیم میشوند. رتبهبندی چالشها نیز به این صورت است که چالشهای سیاسی با وزن 694/0 رتبۀ اول و چالشهای حقوقی با وزن 0.306 رتبۀ دوم را کسب کرده است. در بین زیرمعیارهای چالش سیاسی، چالشهای حکومتی با وزن 713/0 رتبۀ اول و چالشهای غیرحکومتی با وزن 0.287 رتبۀ دوم را کسب کرده است. از بین 32 چالش، سلطۀ مردان در سیاست (مردسالاری) با وزن نهایی 0.07719 رتبۀ اول را کسب کرده است. بعد از آن، فرهنگ اداری مردسالار با وزن نهایی 0.05542 رتبۀ دوم و فقدان حمایت قانونی از زنان با وزن نهایی0.05263 رتبۀ سوم را کسب کردهاند. یافتههای پژوهش بیانگر این است که چالشهای سطح کلان مرتبط با ساختار سیاسی نسبتبه چالشهای فردی و سطح خرد اهمیت بیشتری دارند. این نتایج با برخی از آثار پژوهشی همخوانی دارد.
علوم سیاسی
مرضیه سمائی صحنه سرائی؛ رحیم خستو؛ سعید مقیمی
چکیده
زنان، بهعنوان نیمی از شهروندان جامعه، درصورت بهرسمیت شناختن حقوق برابرشان با مردان، میتوانند نقشی کاربردی و اساسی در توسعۀ پایدار ایفا کنند. نهادها و سازمانهای مدنی همچون احزاب و سمنها نقش مؤثری در توسعۀ سیاسی و سیستم توزیع قدرت داشته و با جلوگیری از انحصار قدرت در دست گروه یا قشر خاص، منجر به اصلاح ساختار سیاسی و اجتماعی ...
بیشتر
زنان، بهعنوان نیمی از شهروندان جامعه، درصورت بهرسمیت شناختن حقوق برابرشان با مردان، میتوانند نقشی کاربردی و اساسی در توسعۀ پایدار ایفا کنند. نهادها و سازمانهای مدنی همچون احزاب و سمنها نقش مؤثری در توسعۀ سیاسی و سیستم توزیع قدرت داشته و با جلوگیری از انحصار قدرت در دست گروه یا قشر خاص، منجر به اصلاح ساختار سیاسی و اجتماعی کشور میشوند و درصورت کاربست درست و منطقی، منجر به مشارکت بیشتر زنان خواهند شد. در پژوهش پیش رو مشکلات زنان کنشگر در دو دهۀ 70 و 80 و میزان مشارکت و نحوۀ عاملیت آنها در احزاب و سازمانهای مردمنهاد بیان شده است، و به این پرسشهای اساسی پاسخ داده شده که علل مشارکت بیشتر زنان در سازمانهای مردمنهاد نسبتبه احزاب سیاسی طی دهههای 70 و 80 چیست و چه عواملی باعث گردیده احزاب سیاسی در حوزۀ فعالیتهای زنان به کارویژههای مطلوب خود دست نیابند. برای یافتن پاسخ این سؤالات از روش کیفی و توصیفی سود برده شده است. نتایج مطالعات اسنادی، کدگذاری و مقولهبندی دادههای مصاحبهها ازطریق نرمافزار MAXQDA و بهرهگیری از روش تحلیل محتوا و تئوری دادهبنیاد نشان داد که هرچند احزاب سیاسی بعد از سالهای دهۀ 70 و 80 مدعی گسترش نقش زنان در عرصۀ سیاسی و اجتماعی بودهاند، بهدلیل ماهیت احزاب سیاسی در ایران، این مهم در سطوح عالی بهندرت اتفاق افتاده است و سازمانهای مردمنهاد تا حدود بسیار زیادی از وضعیت بهتری برای حضور، گسترش و ایفای نقش مشارکتجویانۀ زنان برخوردار بودهاند.
علوم سیاسی
محمودرضا رهبرقاضی؛ امین کوشکی
چکیده
در عصر جدید، کانون توجه مردم به سیاست از حوزههای عمومی به حوزههای خصوصی، از تعلقات جمعی به تعلقات شخصی و از ایدئولوژیهای یکسانساز به هویتهای فردی در حال حرکت بوده است. از طرف دیگر، سیاستهای جدید، شیوهای از مشارکت را پیشنهاد میدهند که از طریق زیر سؤال بردن مشروعیت ساختارهای موجود، با کانالهای ارتباطی موجود ...
بیشتر
در عصر جدید، کانون توجه مردم به سیاست از حوزههای عمومی به حوزههای خصوصی، از تعلقات جمعی به تعلقات شخصی و از ایدئولوژیهای یکسانساز به هویتهای فردی در حال حرکت بوده است. از طرف دیگر، سیاستهای جدید، شیوهای از مشارکت را پیشنهاد میدهند که از طریق زیر سؤال بردن مشروعیت ساختارهای موجود، با کانالهای ارتباطی موجود مخالفت میکنند. در این زمینه، یکی از شیوههای سیاستهای جدید، مصرفگرایی سیاسی است. مصرفکنندگان سیاسی افرادی هستند که کالاها و خدمات مورد نیاز خود را بر اساس ملاحظات سیاسی و اخلاقی جامعۀ خودـ و نه نفس خود کالاـ انتخاب میکنند. هدف از نگارش این مقاله بررسی رابطۀ جنسیت و مصرفگرایی سیاسی شهروندان شهر سبزوار است. روش تحقیق در جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادهها، روش پیمایشی است. این مطالعه روی 416 نفر از زنان و مردان شهر سبزوار انجام گرفته است. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شده است که اعتبار آن به روش صوری و پایایی آن به کمک آمارۀ آلفای کرونباخ سنجیده شده است. با در نظر گرفتن سه وجه از مصرفگرایی سیاسی، یعنی رفتارها، انگیزهها و عادتها، مشاهده میشود که تفاوت معناداری در میزان مصرفگرایی سیاسی پاسخگویان زن و مرد وجود دارد و زنان تمایل بیشتری به استفاده از مصرفگرایی سیاسی جهت تأثیرگذاری بر تصمیمات عمومی در جامعه دارند.
علوم سیاسی
محمودرضا رهبرقاضی؛ لیلا رادی؛ ایوب لیموچی
چکیده
جامعهشناسی سیاسی سنتی به طرزی جزمی، زنان را به لحاظ نگرش سیاسی محافظهکارتر از مردان میپندارد، اما الگوی تجدیدنظرطلبانة شکافهای جنسیتی اینگلهارت نشان میدهد که از دهۀ 1990 به اینسو زنان از برنامهها و اهداف احزاب چپ جدید که عمدتاً مبتنی بر ارزشهای فرهنگی فرامادیگرایی است، بیشتر حمایت میکنند. در این راستا، ...
بیشتر
جامعهشناسی سیاسی سنتی به طرزی جزمی، زنان را به لحاظ نگرش سیاسی محافظهکارتر از مردان میپندارد، اما الگوی تجدیدنظرطلبانة شکافهای جنسیتی اینگلهارت نشان میدهد که از دهۀ 1990 به اینسو زنان از برنامهها و اهداف احزاب چپ جدید که عمدتاً مبتنی بر ارزشهای فرهنگی فرامادیگرایی است، بیشتر حمایت میکنند. در این راستا، مطالعۀ حاضر، پژوهشی است در زمینۀ مقایسۀ نگرشهای سیاسی زنان و مردان که روی 596 نفر از دانشجویان دانشگاههای سراسری شهر اصفهان در سال 1395 انجام گرفته است. در این راستا، نتایج پژوهش نشان میدهد اول اینکه بین زنان و مردان در میزان گرایش به دموکراسی تفاوتی وجود ندارد و هر دو گروه به یک میزان از نگرشهای دموکراتیک حمایت میکنند و بدین ترتیب صحت مفروضات الگوهای کلاسیک در مورد گرایش زنان به سوی محافظهکاری در حوزههای سیاسی رد میشود. ثانیاً، یافتههای پژوهش حاکی از آن است که میزان گرایش به ارزشهای فرامادیگرایانه، که براساس نظریههای اینگلهارت بنیان احزاب چپ جدید را تشکیل میدهند، بین زنان به شکل معناداری بیشتر از مردان است و این امر نشان میدهد که نهتنها زنان از نگرشهای راستگرایانه در حوزههای سیاسی فاصله گرفتهاند، بلکه براساس الگوهای تجدیدنظرطلبانه حتی تمایل بیشتری به برنامههای چپ جدید پیدا کردهاند.
علوم سیاسی
محمودرضا رهبرقاضی؛ حسین مسعودنیا؛ زهرا صادقی نقدعلی
چکیده
بررسیها و تحقیقات در دهههای 1960 و 1970 نشان میدهند که زنان در برخی از مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و همچنین هویت حزبی متفاوتتر از مردان عمل میکنند؛ بهطوریکه زنان گرایشهای محافظهکارانة نسبتاً قویتری دارند، اما یافتههای جدید از دهة 1980 به اینسو حاکی از آن است که از شدت محافظهکاری زنان کاسته شده است. حال ...
بیشتر
بررسیها و تحقیقات در دهههای 1960 و 1970 نشان میدهند که زنان در برخی از مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و همچنین هویت حزبی متفاوتتر از مردان عمل میکنند؛ بهطوریکه زنان گرایشهای محافظهکارانة نسبتاً قویتری دارند، اما یافتههای جدید از دهة 1980 به اینسو حاکی از آن است که از شدت محافظهکاری زنان کاسته شده است. حال هدف این پژوهش بررسی چنین تفاوتهایی در گروههای زنان و مردان در جامعة آماری مورد پژوهش است. در این زمینه، جامعة آماری پژوهش شامل کلیة دانشجویان دانشگاههای شهر اصفهان است که با شیوة نمونهگیری خوشهای 914 نفر از آنان بررسی شدند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که زنان در حوزههای فرهنگی و سیاسی بیش از مردان گرایشهای محافظهکارانه دارند. اما، برعکس، در مسائل اقتصادی این مردان بودند که از بازارهای آزاد و خصوصیسازی اقتصادی بیشتر حمایت میکردند و این امر نشاندهندة آن است که زنان در مقایسه با مردان گرایشهای محافظهکارانة اقتصادیِ کمتری دارند. از سوی دیگر، بررسی جزئیتر یافتهها حاکی از آن است که اندازة اثر میان متغیر جنسیت و مؤلفههای محافظهکاری فقط در زمینة محافظهکاری فرهنگی متوسط است و در بقیة فرضیهها اندازة اثر کوچکی مشاهده شد. بنابراین، میتوان به این نتیجه دست یافت که بهاستثنای حوزههای فرهنگی که هنوز شکافهای نسبتاً عمیقی میان زنان و مردان وجود دارد، در عرصههای دیگر جامعه، یعنی حوزههای سیاسی و اقتصادی، این شکافهای جنسیتی نسبتاً ضعیف و در حال رنگباختناند.
علوم سیاسی
محمودرضا رهبرقاضی؛ سیدجواد امام جمعه زاده؛ علی عارفیان جزی
چکیده
بشر، از اوان پیدایش تا کنون، نظام های سیاسی مختلفی را تجربه کرده است. اما در این میان هیچ نظامی تاکنون به اندازة نظامهای دموکراتیک جایگاه ویژهای نداشته است. از سوی دیگر، به نظر میرسد پیشرفت و توسعة عمیق سیاسی در جوامع در جهت رسیدن به اهداف تعیینشده، که از هرگونه افراط و تفریط به دور باشد، خصوصاَ در عرصة اجتماع و سیاست، بدون ...
بیشتر
بشر، از اوان پیدایش تا کنون، نظام های سیاسی مختلفی را تجربه کرده است. اما در این میان هیچ نظامی تاکنون به اندازة نظامهای دموکراتیک جایگاه ویژهای نداشته است. از سوی دیگر، به نظر میرسد پیشرفت و توسعة عمیق سیاسی در جوامع در جهت رسیدن به اهداف تعیینشده، که از هرگونه افراط و تفریط به دور باشد، خصوصاَ در عرصة اجتماع و سیاست، بدون توجه به ساختار خانواده و روشهای تربیتی حاکم در آنها میسر نخواهد بود. حال، هدف این پژوهش بررسی تأثیر روشهای تربیتی مختلف در درون خانوادهها بر روی ایستارهای دموکراتیک در بین شهروندان مرد و زن شهر اصفهان در سال 1394 است. با تقسیم روشهای تربیتی به سه نوع شیوههای مقتدرانه، مستبدانه و سهلگیرانه، نتایج نشان میدهد که روشهای مقتدرانه با ضریب 49/0 باعث افزایش ایستارهای دموکراتیک میشود، اما روشهای مستبدانه با ضریب 18/0- باعث کاهش ایستارهای دموکراتیک در بین شهروندان میشود. از سوی دیگر، یافتهها نشان میدهد که هرچند بین مردان هر دو شیوة تربیتی مستبدانه و مقتدرانه با ایستارهای دموکراتیک آنها ارتباط داشتند، بین زنان، فقط روش تربیتی مقتدرانه بر روی ایستارهای دموکراسیخواهی آنان تأثیر میگذاشت و باعث افزایش این نوع ایستارها در بین آنان میشد. سرانجام، نتایج نشان میدهد که روش سهلانگارانه تأثیری در افزایش یا کاهش ایستارهای دموکراتیک ندارد.
علوم سیاسی
محمدعلی توانا؛ فرزاد آذرکمند
چکیده
در فلسفۀ سیاسی متأخر، راهحلهای متعددی برای رهایی سوژۀ زنانه از سرکوب و نابرابری ارائه شده است. برای مثال، فمنیستهای پساساختارگرای فوکویی از امتناع دائمی زنان، فمنیستهای پسامدرن بودریاری از حادسازی امر واقع مردانه، فمنیستهای شالودهشکن پسااستعماری همانند اسپیواک از واکاوی دوگانههای حاکم بر عقلمحوری (لوگوسسنتریسم) ...
بیشتر
در فلسفۀ سیاسی متأخر، راهحلهای متعددی برای رهایی سوژۀ زنانه از سرکوب و نابرابری ارائه شده است. برای مثال، فمنیستهای پساساختارگرای فوکویی از امتناع دائمی زنان، فمنیستهای پسامدرن بودریاری از حادسازی امر واقع مردانه، فمنیستهای شالودهشکن پسااستعماری همانند اسپیواک از واکاوی دوگانههای حاکم بر عقلمحوری (لوگوسسنتریسم) مردانۀ استعماری، فمنیستهای پسامارکسیستی همانند سیلویا والبای از الحاق زنان به انقلاب سیاسی علیه سرمایهداری، فمنیستهای لیبرال متأخرـ همانند سوزان مولر اوکینـ از حقوق جهانشمول و... دفاع میکنند. در این میان، به نظر میرسد ژولیا کریستواـ متفکری که در مرز میان مدرنیسم و پسامدرنیسم در حرکت استـ راهحلی متفاوت برای مسئلۀ سوبژکتیویتة زن ارائه میکند که بنابر فرض نگارندگان مقاله، میتواند حاوی پیشنهادهای سازندهای برای جامعۀ ما در عصر حاضر باشد. بر این اساس، مقالۀ حاضر دو پرسش اصلی را طرح میکند: 1. راهحل کریستوا برای رهایی سوژۀ زنانه از سرکوب و نابرابری چیست؟ 2. این راهحل حاوی چه نتایج عملی و نظری برای جامعۀ ما در عصر حاضر است؟ به نظر میرسد ایدۀ نبوغ زنانه راهحل خاص کریستوا برای رهایی سوبژکتیویتۀ زن است که براساس آن زنانـ که بیش از مردان حاوی امر نشانهایاندـ میتوانند در امر نمادین مردانه مشارکت کنند و آن را به تعادل برسانند. همچنین، به نظر میرسد مهمترین نتایج این نظریه برای جامعۀ ما نیز بدین قرار است: 1. به جای تغییرات رادیکال یا مقاومت منفی میتوان از ایدۀ مشارکت خلاقانه سوژههای نشانهای زنانه در بافتار زبانیـ فرهنگی جامعه بهره برد؛ 2. مشارکت سیاسیـ اجتماعی زنان ایرانی مستلزم نادیدهانگاشتن نهاد خانواده، نقشمادری، و ارزشهای زنانه نیست. مقالۀ حاضر از چارچوب نظری منطق درونی برای بازخوانی کلیت اندیشۀ کریستوا بهره میبرد. روش مقاله هم هرمنوتیک زمینهمحور است.
مطالعات زنان
ام البنین چابکی
چکیده
نقش تعیینکنندۀ نگرش سیاسی در رفتار سیاسی و اهمیت شناسایی تفاوتهای جنسیتی برای پژوهشگران حوزۀ مطالعات زنان، ضرورت پژوهش در این زمینه را آشکار میکند. براساس این ضرورت علمی، مطالعۀ حاضر به بررسی نقش گروههای مرجع دانشگاهی در تغییر نگرش سیاسی دانشجویان دختر و پسر به تفکیک جنسیت میپردازد. این پژوهش توصیفیـ تحلیلی بوده و به ...
بیشتر
نقش تعیینکنندۀ نگرش سیاسی در رفتار سیاسی و اهمیت شناسایی تفاوتهای جنسیتی برای پژوهشگران حوزۀ مطالعات زنان، ضرورت پژوهش در این زمینه را آشکار میکند. براساس این ضرورت علمی، مطالعۀ حاضر به بررسی نقش گروههای مرجع دانشگاهی در تغییر نگرش سیاسی دانشجویان دختر و پسر به تفکیک جنسیت میپردازد. این پژوهش توصیفیـ تحلیلی بوده و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعۀ آماری پژوهش، شامل همۀ دانشجویان دانشگاه تهران در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد، و دکتری است که از میان آنها 400 نفر (174 دختر و 226 پسر) به شیوۀ نمونه در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامۀ محققساخته پاسخ دادند. فرضیۀ اصلی پژوهش وجود تفاوتهای جنسیتی در رابطۀ بین میزان تعامل با گروه مرجع، (شامل: استادان، تشکلهای دانشجویی، و دوستان دانشگاهی) و میزان تغییر نگرش سیاسی (در سه بعد شناختی، عاطفی، و کنشی) دانشجویان است. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که در هر سه بعد نگرش سیاسی، تفاوتهای جنسیتی وجود داشته است. براساس یافتههای پژوهش، دوستان و همدورهایهای دانشگاهی و سپس استادان بیشترین نقش را در تغییر نگرش سیاسی دانشجویان داشته اند.
مطالعات زنان
محمدرحیم عیوضی؛ زهره همتی
چکیده
گزینش سیاسی فرایندی است که بهوسیلۀ آن افراد مقامات رسمی را در نظام سیاسی بهدست میآورند. موضوع مشارکت سیاسی زنان یکی از موضوعات مهمی است که مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته و بخش عمدهای از مباحث اجتماعیـ سیاسی را به خود اختصاص داده است. مجالس قانونگذاری یکی از عرصههایی است که زمینهای مناسب را برای حضور سیاسی زنان فراهم کرده ...
بیشتر
گزینش سیاسی فرایندی است که بهوسیلۀ آن افراد مقامات رسمی را در نظام سیاسی بهدست میآورند. موضوع مشارکت سیاسی زنان یکی از موضوعات مهمی است که مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته و بخش عمدهای از مباحث اجتماعیـ سیاسی را به خود اختصاص داده است. مجالس قانونگذاری یکی از عرصههایی است که زمینهای مناسب را برای حضور سیاسی زنان فراهم کرده است. مقالۀ حاضر، در چارچوب روشی توصیفی و تحلیلی، درصدد است موانع حضور سیاسی زنان در جمهوری اسلامی ایران را، با تأکید بر مجلس شورای اسلامی، در چارچوب ساختارهای فرصت بررسی کند. با بررسی دورۀ 32ساله پس از انقلاب اسلامی، یافتههای پژوهش حاکی از آن است که در قالب سه ساختار فرصتهای سیاسیـ حقوقی، فرصتهای فردیـ شخصیتی، و فرصتهای اقتصادیـ اجتماعی زنان ایرانی بهرغم اینکه از لحاظ قانونی و حقوقی با موانع جدی روبهرو نیستند، به دلیل برخی عوامل فردیـ شخصیتی و نیز سیاسیـ اجتماعی نتوانستهاند حضور گستردهای در انتخابات مجلس داشته و کرسیهای قابل توجهی در مجلس شورای اسلامی بهدست آورند.
علوم سیاسی
حسین مسعودنیا؛ مینا نظری؛ نجات محمدی فر
چکیده
از جمله تغییر و تحولاتی که در دهههای اخیر در حوزۀ سیاسی و اجتماعی در ایران بهوجود آمد، تغییر در میزان حضور و مشارکت سیاسیـ اجتماعی زنان بوده است و انتظار میرود با افزایش توانمندیها و ارتقای سطح تحصیلات زنان و افزایش تعاملات در سطح بینالملل، حضور زنان در حوزۀ قدرت سیاسیـ اجتماعی، بهویژه در قوة مقننه، دوچندان شود. این ...
بیشتر
از جمله تغییر و تحولاتی که در دهههای اخیر در حوزۀ سیاسی و اجتماعی در ایران بهوجود آمد، تغییر در میزان حضور و مشارکت سیاسیـ اجتماعی زنان بوده است و انتظار میرود با افزایش توانمندیها و ارتقای سطح تحصیلات زنان و افزایش تعاملات در سطح بینالملل، حضور زنان در حوزۀ قدرت سیاسیـ اجتماعی، بهویژه در قوة مقننه، دوچندان شود. این پژوهش با تأکید بر اهمیت مشارکت سیاسی زنان در توسعه و پیشرفت کشور، با رویکردی مقایسهایـ تحلیلی درصدد ارزیابی میزان مشارکت و حضور زنان در قوة مقننه از قبل تا بعد از انقلاب اسلامی بوده است. یافتههای این مطالعه نشان میدهد مشارکت سیاسی زنان از دوران پهلوی تا انقلاب اسلامی ایران شاهد فرازونشیبهایی بوده است و بهرغم پیشرفتهای علمی و کسب تجارب سیاسیـ اجتماعی زنان، هنوز تا بهرهمندی مناسب از توانمندی آنها در ساختار مدیریتی کشور فاصله وجود دارد و به نظر میرسد مشارکت آنها در این سطح، نیازمند ایجاد انگیزه و برطرفکردن موانع پیش روست.