زنان و مردان فعال سیاسی میدانند که جامعه زنان در سیوچند سال گذشته نتوانسته است جایگاه مناسبی در میان احزاب به دست آورد و اکنون زنان تنها چند حزب مستقل زنانه و سهمی کمتر از ٢٠درصد در شورای مرکزی احزاب دارند. سؤال اینجاست که وضعیت فعلی ناشی از کدام موانع و مشکلات است و چطور باید از سد آنها گذشت؟
انتخابات مجلس در پیش است و جامعه زنان نیز مانند گروهها و جریانهای سیاسی کشور همه تلاش خود را به کار گرفته است تا بتواند کرسیهای بیشتری را از آنِ خود کند. این هدفی است که دستیابی به آن بدون کار حزبی و فعالیت سیاسی در چارچوب تحزب بهعنوان سازوکار تحقق دموکراسی بسیار دشوار خواهد بود. زنان و مردان فعال سیاسی میدانند که جامعه زنان در سیوچند سال گذشته نتوانسته است جایگاه مناسبی در میان احزاب به دست آورد و اکنون زنان تنها چند حزب مستقل زنانه و سهمی کمتر از ٢٠درصد در شورای مرکزی احزاب دارند. شاخه زنان در احزاب مختلف کشور نیز عموما از یک نام و یک رکن تشریفاتی فراتر نمیرود و بسیار روشن است که همین ضعف، توان رقابتی زنان را در بزنگاه انتخابات کاهش میدهد. سؤال اینجاست که وضعیت فعلی ناشی از کدام موانع و مشکلات است و چطور باید از سد آنها گذشت؟ زنان در پاسخ به این پرسش عموما به موانع نانوشته همچون بالابودن هزینههای فعالیت سیاسی، مهیانبودن فضای مناسب و فرصتهای برابر با مردان و... اشاره میکنند. مشکلاتی که مورداذعان مردان نیز قرار دارد. چهار گفتوگوی کوتاه با فعالان حزبی از دو جریان سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا نشان داد که فعالان سیاسی و حزبی مرد نیز بهخوبی آگاه هستند که مشکل کار کجا است. از محسن کوهکن رئیس ستاد انتخابات جبهه پیروان، محمدجواد حقشناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، حمیدرضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه و حسین کنعانیمقدم رئیس کمیته سیاسی جبهه ایستادگی، درمورد وضعیت شاخه زنان حزب متبوعشان سؤال کردیم و نهایتا به موانع نانوشته و ضرورت برنامهریزیهای بلندمدت برای توسعه مشارکت سیاسی زنان رسیدیم اما نکته قابلتوجهتر در این گفتوگوها این است که جریان اصولگرا باوجود ضعف بیشتری که در بخش زنان احزاب خود دارد و علم به تلاشهای رقیب اصلاحطلب برای استفاده از فرصت انتخابات در این زمینه، همچنان بر خطکشیها و اما و اگرهای خود در حوزه فعالیت زنان تأکید میکند.
رئیس ستاد انتخابات جبهه پیروان: هیچ مسئولیتی متوجه آقایان نیست
اخیرا از برنامه ویژه جبهه پیروان برای حضور بیشتر زنان در فهرستهای انتخاباتی مجلس خبر دادهاید، لطفا در مورد این برنامه توضیح بیشتری دهید.
در گذشته زنان این انتقاد را مطرح میکردند که فعالیتهای آنها در قالب اقشار محدود میشد و این انتقاد از هر دو جناح بود، بنابراین با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، باید در جهت حضور بیشتر آنها در عرصه انتخابات تلاش شود و ما هم رویکرد جدیدی را در نظر گرفتهایم.
رویکرد جدید این است که زنان در سه بخش حفظ وضع موجود از نظر عده، شناسایی نیروهای زن بالقوه که امکان حضور در مجلس را دارند و برنامهریزی برای حضور زنان در انتخابات دور بعدی مجلس فعالیت کنند، لذا کمیته خواهران ستاد انتخابات جبهه پیروان این موضوع را دنبال میکند.
آیا بزنگاه انتخابات سبب شده است که بخواهید با این روش در راستای جلب آرای زنان و موفقیت بیشتر جبهه پیروان حرکت کنید؟
بههرحال اگر تعداد خانمها در مجلس بیشتر شود به آرامش مجلس کمک خواهد کرد. از طرفی هم بخشی از فعالیت سیاسی زنان میتواند مربوط به انتخابات باشد و از هرجا که آغاز شود هم نمیتوان آن را نقض کرد و باید زیر سقف نظام به آن کمک کرد.
به نظر شما ضعف در فعالیتهای حزبی زنان ناشی از چیست؟
در یک نگاه واقعبینانه به این موضوع هیچگونه کمکاری و مسئولیتی متوجه آقایان نیست. شما وقتی میخواهید کاری را انجام دهید اول باید مطمئن شوید که قانون اجازه این کار را داده است یا خیر. براساس قوانین موجود اجازه فعالیت حزبی به خانمها داده شده است، بنابراین شرایط موجود و موانع مفقود است.
پس مشکل چیست؟ چرا شاخه زنان در احزاب به یک عنوان تشریفاتی تبدیل شده است؟
من از این بالاتر را میگویم. چرا احزاب باید شاخه خانمها داشته باشند؟ اشکالی ندارد اگر زنان خودشان حزب تشکیل دهند. ما تشکلهای مشخصا زنانه داریم. دلیل شکلگیری این تشکلها نیز این است که معمولا با بحثهای افراطی و تفریطی بهعنوان مشکل مواجه هستیم. یعنی بخشی آنقدر تفریط میکنند که حتی در مورد فعالیت سیاسی زنان در جامعه علامت سؤال ایجاد میکنند و بخشی آنقدر افراط میکنند که با راهانداختن کمپین و... حرکات فمینیستی انجام میدهند.
شما با زنانه و مردانهکردن تشکلهای سیاسی موافق هستید؟ چرا زنان و مردان هم نظر از لحاظ سیاسی نمیتوانند در چارچوب یک تشکل در راستای هدف سیاسی خود حرکت کنند؟
وقتی فضا افراط و تفریطی تعریف شده باشد؛ ویژگیهای زن مسلمان ایرانی که کرامت، نجابت و... جزئی از آن است، اجازه نمیدهد که در این فضا به میدان آید. مثلا چه ضرورتی دارد اگر جمعی از خانمها فعالیتی را شروع کردند به جای دستگذاشتن روی امور مهمی مانند امور خانواده که زنان باید علمدار آن باشند، یکبار پیوستن به فلان کنوانسیون و... طرح شود. معمولا این کنوانسیونها خالی از اشکال نیست، و با مبانی اعتقادی ما تطابق ندارد.
بههرحال مشارکت سیاسی زنان فراتر از موضوع خانواده است. ما از این حرف میزنیم که چرا تعداد زنان در مجلس افزایش نمییابد؟ چرا مناصب اجرائی مهم به زنان داده نمیشود و...؟
من در نقطه مقابل شما و مخالف با این هستم.
چرا؟
شما میخواهید در یک مانور سیاسی که نتیجه آن حضور خانمها در انتخابات است، این را مطرح کنید، اما من میگویم اگر حضور دائمی زنان در عرصه سیاسی را میخواهیم باید این حضور با علم حمایت از خانواده شروع شود. من اعتقاد دارم نباید علم و کتل رسانهای و فعالیت سیاسی و حزبی در نزدیکی انتخابات شعلهور شده و بعد از آن فراموش شود. اینکه میگویید چرا فعالیت حزبی و سیاسی زنان گسترده نیست، به دلیل آن است که عامل آن انتخابات و مقطعی بوده است؛ اما اگر با یک خودشناسی و خودباوری به اتکای مبانی دینی و اخلاقی باشد، میتوانند یک نحله محکم با شاکله حمایت از خانواده داشته باشند.
برای پایداربودن مشارکت زنان در بخش تقنین یا اجرا و...، آیا فعالیت در چارچوب احزاب، روش مؤثر و مفیدتری نیست؟
احزاب ما در کشور با یکسری چالشها و مشکلاتی مواجه هستند که زن و مرد نمیشناسد؛ البته این مشکلات برای زنان کمتر است.
کمتر؟!
به این دلیل که معمولا خانمها به خاطر روحیه سیاسی خود، کمتر به سمت رادیکالکردن فضا میروند و عمدتا با آرامش سعی میکنند امور را پیش ببرند و این ناشی از ذات مادری و خانمبودن آنهاست؛ البته ما از ابتدا فعالیت حزبی را در جمهوری اسلامی به هیچ عنوان جنسیتی ندیدهایم. الان هم که میگوییم باید مشوق حضور خانمها باشیم با نگاه جنسیتی نیست. باید روی این موضوع کار کرد و برنامه بلندمدتی برای آینده داشت.
از برنامه گفتید؛ زنان اصلاحطلب به دنبال سهم ٣٠ درصدی در مجلس آتی هستند و موضوع از سوی این جریان حمایت میشود. برنامه اصولگرایان برای رقابت در این بخش چیست؟
دقت کنید این یک شعار بدون پشتوانه است. وقتی میگوید ٣٠ درصد، یعنی شما هنوز مطالعه نکردهاید و نمیدانید خانمهایی که در گذشته اعلام آمادگی کرده بودند، زیر ١٠ درصد بودند. شما قبل از اینکه بگویید ٣٠ درصد از مجلس سهم خانمها باشد، باید سازوکار تشویق و ترغیب زن مؤمن، متدین و فرهیخته و متخصصی را که میتواند نماینده خود باشد، در نظر داشته باشید و در این زمینه کار فرهنگی کنید؛ ازهمینرو اینکه ٣٠ درصد یا ٢٠ درصد باشد، یک تابلو و کار تبلیغی برای جلب نظر خانمهاست و معتقد هستم این یکی از آفات کار سیاسی است.
صحبت از پیگیری بهدستآوردن ٣٠ درصد از کرسیهای مجلس، حداقل تلاش جامعه زنان را برای رسیدن به این هدف نشان میدهد، حتی اگر به صورت کامل محقق نشود.
همین که میگویید سهم، یعنی مسیر را میخواهید اشتباه بروید. ما قبل از اینکه معتقد باشیم در مجلس خانمها باشند یا آقایان، انتخاب نمایندگان و رأیدادن را حق مردم میدانیم. ما باید به حق رأی مردم احترام بگذاریم و نمیتوانیم به مردم چیزی را تحمیل کنیم؛ اما اینکه زمینهسازی کنیم تا از دل رأی مردم، خانمهای بیشتری به مجلس راه یابند، کار درستی است که در یک روز و دو روز محقق نمیشود. البته در همین مسیر هم باید به آفتهای آن توجه داشت.
آفت آن چیست؟
به نظر من مهمترین آفت این است که خانمهای مؤمن و متدین ما در امر انتخابات به کسانی میدان دهند که در گذشته در امور مربوط به خانمها افراطوتفریط کردهاند. اگر آنها به میدان آیند و اکثریت میانهرو کنار بکشند با رویارویی و تعارض آنها مواجه میشویم و نهایتا حق خانمها ضایع میشود.
زمینهسازیای که شما از آن صحبت میکنید، چیست؟
شیوههای زمینهسازی این است که شما از امکانات رسانهای که در اختیار دارید استفاده کنید تا موضوع را مطرح کنید. اگر موضوع طرح و تابلو و شعارهای درستی هم برگزیده شود بهصورت آرام و پلکانی میتوان پیش رفت. به نظر من بالاترین مطالبه خانمها در ارتباط با دفاع از کیان خانواده است و موضوع بسیار مهم و حساسی است.
فکر میکنید فاصلهگرفتن از مباحث حوزه خانواده و پرداختن به زنان بهعنوان یک فرد، ما را به سمت افراط و تفریط میبرد؟
اگر از حقوق خانواده دفاع کنید حتما خیلی خوب از حقوق خانمها، آقایان و فرزندان دفاع کردهاید. یک مثال ساده میزنم. از شما میپرسم که در اقتصاد باید از کارفرما دفاع کرد، یا کارگر یا کارگاه؟ بنده میگویم که اگر قوام و دوام و ماندگاری کارگاه را در نظر داشته باشیم هم به کارگر و هم به کارفرما توجه شده است.
با این مدل، خانمها کارگر در نظر گرفته میشوند یا کارفرما؟
مثال زدم و در مثل مناقشه نیست. این مثال را زدم که به ذهن نزدیک شود و قصد نداشتم که بگویم چه کسی کارفرما است و چه کسی کارگر. بههرحال به نظر من نیاز به یک برنامه بلندمدت و در چارچوب ارزشها و بهدور از افراطوتفریط داریم تا مشارکت سیاسی زنان گسترش یابد.
عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی:
فعالیت حزبی زنان فقر ساختاری دارد
بهطور معمول شاخه زنان در هیچیک از احزاب اصولگرا و اصلاحطلب آنطور که انتظار میرود فعال نیست. از وضعیت شاخه زنان در حزب اعتماد ملی بگویید؟
شاخه زنان ما از شاخههای فعال حزب بوده است و تلاش میشود باوجود همه مشکلاتی که حزب بعد از ٨٨ داشت در فعالیت دوباره خود - بعد از ٩٢- به جایگاه زنان بیشتر توجه شود و امیدواریم که بتوانیم از حضور خانمهای مستعد، توانمند و علاقهمند استفاده بیشتری کنیم.
فکر میکنید میزان فعالیت این شاخه بهقدری هست که بتوانید در انتخابات کاندیدای خانم هم داشته باشید؟
بله، به این موضوع هم توجه داریم و امیدواریم که کاندیدای مناسب زن هم در انتخابات داشته باشیم.
به نظر شما ضعف موجود در کار حزبی زنان ناشی از چیست؟
اصولا فعالیت حزبی در کشور ما دچار یک فقر گسترده است. با وجود اینکه سه سده از تولد و سابقه نهاد حزب میگذرد و ما هم در کشور خود حدودا یک قرن کار حزبی را تجربه کردهایم متأسفانه بهخاطر نگاه نادرست از یک سو و عدم اقبال نخبگان و سیاستمداران در بخشهای حکومتی و فعالان جامعه سیاسی یا حتی در اجتماع، نتوانستهایم حداقلهای لازم را برای فعالیتهای حزبی تعریف کنیم. چون این سازوکار شکل نگرفته است دچار یک فقر تاریخی، نهادی و ساختاری شدهایم که این مسئله را برای ما به ارمغان آورده است.
نمود این نگاه نادرست در فعالیتهای حزبی زنان چه بوده است؟
احزاب قرار است در عرصه بسیار سخت رقابت سیاسی به فعالیت بپردازند. متأسفانه در کشورمان هزینههای فعالیت سیاسی بهشدت بالاست و بالابودن این هزینه موجب شده تا رغبت لازم از سوی نخبگان بهخصوص نخبگان فکری به عرصه فعالیت حزبی کم شود. از آنجایی که روند فعالیت سیاسی برای زنان در جامعه ما پرهزینهتر بوده و به نوعی زنان هم حضورشان در فعالیت اجتماعی با محدودیتهایی توسط نهاد خانواده و بهخصوص نهادهای سنتی و بعضا نهادهای مذهبی در گذشتههای دور با مشکل مواجه شده، به همین خاطر رویکرد زنان به عرصه سیاست خودبهخود با محدودیت مواجه شده است.
این محدودیت وقتی در حوزه فعالیت حزبی هم سامان گرفته به نوعی مضاعف شده و هزینه هم افزایش پیدا کرده است. این دو عامل کاهش حضور زنان در عرصه فعالیت سیاسی و حزبی را فراهم کرده است.
در همین شرایط چطور میتوان شاخه زنان را در درون احزاب تقویت کرد؟
یکی از اشتباهاتی که بعد از انقلاب میبینیم، شکلگیری احزابی است که از ابتدا با ساختار زنانه ایجاد شده. که به نظر من بار اضافیای بوده و مقداری از منابع به شدت محدود را صرف خود میکند.
به نظر من فعالیت حزبی زنانه خیلی محلی از اعراب ندارد و تشکیل احزاب ویژه زنان و به نوعی زنانه و مردانهکردن کار حزبی مثل سرویسهای عمومی، محل اجتماعات، مساجد و... کارایی ندارد و حتی به شدت به کار حزبی و سیاسی زنان لطمه زده؛ زیرا در شرایطی که منابع محدود است بخشی از همین منابع را صرف احزاب زنانه کرده است و حتی میبینیم که کارآمد هم نیستند.
راهکار خروج از این وضعیت چیست؟
خود خانمها نباید سراغ این نوع احزاب بروند و به جای آن باید به دنبال این باشند که در احزاب سراسری نقش و موقعیت لازم را به دست آورده و نقش خود را ایفا کنند.
به نظر شما این فرصت در احزاب سراسری به خانمها داده میشود؟
بخشی از مشکلات فعلی که شاهدیم زنان در شورای مرکزی احزاب چندان حضور ندارند یا شاخه زنان قوی وجود ندارد به خود زنان مربوط میشود. خود آنها خیلی در این حوزهها ورود پیدا نمیکنند و میبینیم در حوزههایی که ممانعت چندانی هم نیست، استقبال کافی ندارند. در انتخابات مجلس مثل ریاستجمهوری و خبرگان برای زنان محدودیت وجود ندارد و براساس آمار نسبت رأیدهندگان زن بیشتر از مردان است اما نتیجه آن در مجلس خیلی عجیب است. حتی در شهری مثل تهران که معمولا خانمها پرنامزد هم هستند تعداد نمایندگان خیلی کم است و بخشی از این مسئله مربوط میشود به نبود حمایت زنان از زنان.
اما آمار نشان میدهد که تعداد خانمهایی که وارد عرصه انتخابات شدهاند، رأی هم آوردهاند اما مشکل اینجا است که تعداد داوطلبان خانم برای حضور در رقابتهای انتخاباتی کم است. جامعه زنان هم معمولا در توضیح این مسئله به این موضوع میپردازد که ضعف در کار حزبی سبب میشود ورود زنان بهصورت مستقل به جریان رقابتها کار سختی باشد. به نظر شما چطور احزاب باید در این مسئله کار کنند؟ حزب اعتماد ملی برای این موضوع چه تدبیری داشته است؟
ما احساسمان این است که سهم و جایگاه زنان با واقعیات موجود جامعه، فاصله جدی دارد. در دهه اخیر خوشبختانه شاهد حضور پررنگ خانمها در عرصه فضای آموزشی بودیم و آمار نشان میدهد که بیش از ٦٠ درصد راهیافتگان به دانشگاه زنان بودهاند و این یعنی جامعه زنان در حال رسیدن به خودباوری است.
یک نگاه وجود دارد که پیشنهاد تبعیض مثبت را میدهد برای حل مسئله، اما من این روش را خیلی مناسب نمیدانم. به نظر من این حمایتی است که نهایتا منجر به تضعیف زنان جامعه ما میشود. در دوره ریاستجمهوری قبل که اصولگرایان حاکم بودند دیدیم که قوانینی مثل افزایش مرخصی زایمان یا دادن زمان بیشتر برای شیردادن به بچه و... وضع شد که ظاهر حمایت از زنان داشت. زنان هم خیلی خوشباورانه با موضوع برخورد کردند و خیلی هم بهبه و چهچه شد اما کسانی که نگاه عمیقتری داشتند میدانستند که معنی این قوانین کناررفتن تعداد بیشتری از زنان از بازار کار است.
یعنی اعتقاد دارید که تبعیض مثبت برای افزایش سهم زنان در مجلس هم پیامدهای منفی دارد؟
من معتقد هستم که موجب تضعیف زنان میشود. اگر میخواهیم کمک کنیم نسبت به توانمندسازی زنان توجه بیشتری نشان دهیم؛ نه اینکه فضایی را خالی کنیم تا زنان وارد عرصه شوند. اگر توأم با این حضور توانمندسازی زنان صورت نگرفته باشد جامعه شاهد خواهد بود که زنان ٣٠ درصد مجلس را در اختیار دارند اما ارزیابی فعالیت آنها نشان میدهد که به اندازه پنجدرصد هم فعالیت نکردهاند.
اما این تجربه در کشورهای دیگر حتی اطراف ما مثل ترکیه و افغانستان هم به کار گرفته شده است. به نظر شما این موضوع خوشبینی ایجاد نمیکند که ما هم با همین شیوه به نتیجه موردانتظار برسیم؟
شاید در افغانستان جواب داده باشد اما جامعه ما با این کشور قابلمقایسه نیست بنابراین باید بهلحاظ ساختاری کمک کنیم که زنان توانمند شوند.
چطور باید توانمند شوند و از کجا باید شروع کرد؟
نه از مجلس و در سطوح بالا بلکه اول باید از سطوح پایینتر سیاسی آغاز کرد. باید ببینیم الان در کشور چند بخشداری و چند بخشدار زن داریم.
آیا یک درصد هستند؟ در میان ٣٤٠ یا ٥٠ فرمانداری، چند درصد فرماندار زن داریم؟!
کار سیاسی اجرائی در سطح مدیریتها فرصتهایی است که زنان میتوانند به آن ورود کنند و بعد از یک دوره ١٠ ساله اگر بتوانیم تعداد مدیران خانم را به سطح معاونان وزرا یا سفرا برسانیم، حتما تحول مهمی است. اینها همان لایههایی است که فرصت توانمندی زنان را فراهم میکند تا بعد از آن بتوانند در عرصههای رقابتی به رقابت با مردان بپردازند تا جامعه به آنها رأی دهد و از رأی خود احساس پشیمانی نکند.
سپردن مسئولیتهای اجرائی به زنان نیز مستلزم ثابتشدن توانمندی آنهاست. وقتی که این فرصتها وجود ندارد، دولتها چطور میتوانند یک وزارتخانه یا سفارتخانه را به زنان بسپارند. آیا کار حزبی و ورود به عرصه تقنین مسیر بهتری نیست؟
اتفاقا ما شخصیتهایی داشتهایم که بهراحتی میتوانستند یک سفارتخانه یا شهرستان و... را اداره کنند. اینها در میان خانمها کم نبودهاند اما جامعه این ریسک را نکرده است. حرکتی که در دوران اصلاحات شروع و در مقاطعی از دوران احمدینژاد هم به آن توجه شد، اگر به جای آنکه به سمت نمایشیشدن برود، تبدیل به سیاست میشد و خود خانمها بیشتر تلاش میکردند که از توانمندیهای خود بیشتر استفاده کنند، حتما وضع بهتری داشتیم.
رئیس کمیته سیاسی جبهه ایستادگی:
خودسانسوری داریم
به نظر شما چرا شاخه زنان و فعالیت سیاسی آنها در چارچوب تحزب چندان موردتوجه نیست و بسیاری از احزاب کشور از شاخه زنان فقط یک نام دارند؟
متأسفانه نگاه جنسیتی به بحث فعالیت سیاسی زنان در احزاب نیز وجود دارد و این نگاه باعث محدودیتهایی برای فعالیت زنان در نهادهای مدنی و حزبی و تشکلاتی زنان میشود در حالی فعالیت حزبی و سیاسی میتواند جای مناسبی برای زنان فعال سیاسی و اجتماعی باشد. این محدودیت باید از چند منظر موردتوجه مسئولان و قانونگذاران باشد؛ مثلا اینکه برخی از احزاب ما، تشکلهای مستقل زنانه هستند و این موضوع اینطور تفهیم میکند که زنان باید بروند در احزاب زنانه و مردان هم در چارچوب احزاب مردانه کار کنند.
یعنی وجود تشکلهای مستقل زنانه خودش عاملی در جهت تضعیف فعالیت زنان در قالب احزاب سراسری است؟
این نگاه درستی نیست اگرچه ممکن است برخی افراد بخواهند نگاه سیاسی با این تفکیک جنسیتی باشد، اما نباید این را به صورت قانون درآورد.
نگاه جنسیتی در انتخابات پیشِرو به شکل تأکید بر ضرورت تبعیض مثبت مورد توجه قرار گرفته است، با این نگاه موافق هستید؟
خیر، میبینیم نمایندگان مجلس و جریانهای سیاسی افزایش تعداد نمایندگان زن را مورد توجه قرار میدهند و حرف از یکسومشدن یا ٣٠درصدشدن میزنند. این نگاه هم نوعی تبعیض جنسیتی است در صورتی که زنان اگر بتوانند در مجلس و جایگاههای دیگر فعالیت کنند و به رقابت بپردازند، نیازی به این سهمیهبندیها نیست.
جامعه زنان، این مسئله را برای غلبه بر موانع موجود در مسیر فعالیت سیاسی و کار حزبی در نظر گرفته است. اگر قرار باشد از این شیوه بهره نگیریم، چطور باید از پس موانع موجود برآمد؟
یکی از موضوعاتی که با آن مواجه هستیم، همین مسئله قانونهای نانوشته در حوزه کار حزبی است. مثلا محدودیتها یا شاید هم ممنوعیتهایی که بعضا در میتینگها و تجمعات و... قائل میشویم، تا شبهه ایجاد نشود و کسی این مراسمها را - با اختلاط آقایان و خانمها - از نظر شرعی زیر سؤال نبرد. ١٠ سال قبل بود من یک ماده واحده قانونی را به مجلس پیشنهاد کردم تحت عنوان منع تفتیش عقد ازدواج. اکنون هم بهنظرم میرسد بسیاری از زنان و مردان از ترس مورد سؤال قرارگرفتن و تفتیششدن ترجیح میدهند وارد میدان نشوند. دقت داشته باشید من از کنارگذاشتن موازین شرعی در بحث جنسیتی صحبت نمیکنم، اما اعتقاد دارم سختگیریهای موجود به صورت قوانین نانوشته فعلی سبب میشود زنان کمتر به سمت کار و فعالیت حزبی و سیاسی روی آورند.
موضوع شبهاتی است که برخی ایجاد میکنند و میگویند وقتی خانمها وارد کار حزبی میشوند، ممکن است مورد اتهام یا سوءظن - بهخاطر شرکت در جلسات آقایون و کار حزبی- قرار گیرند. این هم نگاه غیرشرعی به فعالیت خانمهاست در حالی که برخی هم فکر میکنند با رعایت مسائل شرعی این کار را میکنند، بهعبارتی دچار افراطوتفریط هستیم. بهنظر من اگر مسائل شرعی را رعایت کنیم، صحنه برای فعالیت سیاسی زنان بسیار باز است و آنها بهعنوان نیمی از جامعه میتوانند نقش اثرگذاری در این حوزه داشته باشند. بهاضافه اینکه خود زنان باید ورود کنند و در خطمقدم باشند تا جامعه زنان وارد صحنه مشارکت سیاسی شود.
کمتوجهی در درون احزاب به فعالیت زنان نیز ناشی از همین موانع نانوشته و نگاههای اینچنینی است؟
بله، چنین نگاهی در میان احزاب وجود دارد. در همین انتخابات خانه احزاب که اخیرا انجام شد، ٢٤٠ تا حزب حاضر بودند و فقط یک خانم اصولگرا - خانم دکتر محمدزاده- به شورایعالی راه پیدا کرد. این موضوع جای تعجب دارد که چرا احزاب اصولگرا، اصلاحطلب یا مستقل خانمها را کاندیدا و یا از آنها حمایت نکردند تا وارد شورایعالی خانه احزاب شوند.
رویکرد مبنی بر گسترش فعالیت سیاسی و حزبی زنان باید در میان دبیران کل احزاب ایجاد شود و راه آن فعالکردن کمیتههای بانوان احزاب است. به اضافه اینکه باید دید اگر موانع قانونی در این زمینه وجود دارد، برداشته شود.
جبهه ایستادگی در این زمینه چه کرده است؟ چرا فعالیتهای شاخه زنان شما آنطور که باید، فعال نیست؟
ما در جبهه ایستادگی و در حزب سبز نگاهمان جنسیتی نیست و حتی در انتخابات شوراها، در انتخابات قبلی مجلس به این نحو کار کردیم که هرکسی میتواند در مسئولیت قانونگذاری قرار گیرد، وارد میدان شود. میتوانم بگویم اگر اولویت را به خانمها نداده باشیم حداقل نگاه مساوی به موضوع داشتهایم. خیلی از کاندیداهای ما در استانها خانم بودند. حتی برخی از مسئولان استانی ما از خانمها هستند. این برمیگردد به اینکه شما وقتی خانمها را در معرض انتخابات و فعالیت سیاسی قرار میدهید، آنها بتوانند با رعایت حدود لازم مسائل شرعی عمل کنند و به نظر من حتی میتوانند خیلی فعالتر از آقایان حاضر باشند.
یعنی موانع نانوشته باعث شده است که زنان خودشان کنار بکشند و تمایل به حضور پررنگتر نداشته باشند؟
بله، خودسانسوری در این بخش وجود دارد که باعث میشود هم زنان به قدر کافی تمایل به حضور نداشته باشند و هم آقایان از حضور آنها استقبال نکنند و مایل نباشند در جایی قرار گیرند که خانمها به آنان دستور دهند.
موافق هستید که فضای انتخاباتی در ماههای پیشرو فرصت خوبی است تا زنان و احزاب مختلف به موضوع مشارکت سیاسی زنان توجه بیشتری نشان دهند و سازوکاری تعریف کنند که مسئله بعد از انتخابات هم به فراموشی سپرده نشود؟
قطعا اگر احزاب و تشکلهای سیاسی نسبت به حضور خانمها در آینده سیاسی در قالب انتخابات مجلس و شوراها اقبال نشان دهند، هم سهم خانمها در تصمیمسازیهای سیاسی کشور بالا میرود و هم اینکه فضا برای حضور بیشتر خانمها در عرصه سیاسی باز میشود. وقتی خانمها میبینند که چند نفر از نمایندگان مجلس خانم هستند یا تعداد زیادی از آنها در شوراهای شهر فعالیت میکنند، رغبت به حضور بیشتر میشود و ترس و واهمه ایجادشده براساس قانونهای نانوشته کاهش مییابد.
وقتی قرار باشد از فرصت انتخابات برای توسعه فعالیت سیاسی زنان بهره گرفت، این سؤال به ذهن میرسد که کدامیک از جریانهای سیاسی کشور در این زمینه بهتر عمل میکنند. نظر شما در این مورد چیست؟
اصلاحطلبها نسبت به حضور خانمها در عرصه سیاسی خیلی بازتر عمل کردهاند. شواهد و قرائن در احزاب اصلاحطلب این را کاملا نشان میدهد. اصولگرایان مقداری نسبت به این موضوع آهستهتر حرکت کردهاند اگرچه در همین انتخابات خانه احزاب یک خانم اصولگرا وارد شورای مرکزی شد و کسی از اصلاحطلبان نیامد. از سویی هم نگاه مردم نسبت به انتخابات مجلس نگاه جنسیتی ندارند یعنی نه دنبال رأیآوری مردان هستند و نه بهدنبال رأیآوری زنان. به عبارتی شاخصهایی که یک نفر را واجد شرایط قانونگذاری و نمایندگی مردم در مجلس میکند اهمیت بیشتری دارد بهاضافه اینکه خانمبودن یکسری محدودیتها برای نماینده ایجاد میکند و ممکن است زمانی که یک نماینده زن برای فعالیتهای سیاسی خود صرف میکند با توجه به مسائلی که در خانه و خانواده دارد، کمتر از نمایندگان آقا باشد. بااینحال معتقد هستم که اثرگذاری اینها در شور و نشاط سیاسی در جامعه و جذب خانمها به سمت فعالیتهای سیاسی بسیار است.
از آهسته حرکتکردن اصولگرایان در این مسیر گفتید، شاخه زنان احزاب اصولگرا نیز نسبت به اصلاحطلب ضعیفتر عمل میکند، آیا این نشان میدهد که موانع نانوشته در میان این جریان بیشتر است؟
البته ممکن است در درون احزاب اصولگرا شاخه زنان ضعیفتر بوده باشد اما در درون این جریان نیز تشکلهای زنان به صورت جداگانه فعالیت میکنند مانند جامعه زینب و... . البته نمیتوان نادیده گرفت که نگاه محدودکننده برخی از اصولگرایان بهصورت قانونی نانوشته موجب این امر شده است درحالیکه در تاریخ اسلام زنانی همچون فاطمهزهرا(س)، حضرت زینب(س) و زنان اثرگذاری را داریم که اگر آنها را ملاک قرار دهیم باید فضا برای حضور زنان در عرصه سیاسی خیلی بازتر شود.
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه:
یک سیاست کلی نداریم
حزب مؤتلفه اسلامی یکی از قدیمیترین و باسابقهترین احزاب اصولگراست اما وقتی بخش ارکان حزب را در سایت این مجموعه باز میکنیم، بخشی بهعنوان شاخه زنان وجود ندارد. لطفا وضعیت فعالیت زنان در حزب مؤتلفه را تشریح کنید.
قسمت بانوان حزب مؤتلفه بخش فعالی از حزب است. بیش از ٢٠درصد اعضای فعال حزب در استانها زنان هستند. خانم فخر، مسئول واحد بانوان کشور و خانم یزدی هم مسئول واحد خواهران استان تهران هستند. در میان اعضا هم که خانمها رهبر، افتخاری و... حضور دارند.
واحد بانوان که از آن صحبت میکنید چقدر سابقه دارد و محور فعالیتهای آن چیست؟
از ابتدای حزب که نبوده است اما اکنون نزدیک به ١٠ سالی است که بخش بانوان فعالیت خود را آغاز کرده و ادامه داده است. در مورد محور فعالیتهای این بخش نیز میتوان گفت که هم به مسائلی مانند خانواده، جوانان و... پرداخته و هم به بحث فعالشدن زنان در حوزه سیاسی و اجتماعی توجه شده است.
فعالشدن زنان در حوزه فعالیتهای سیاسی چطور مورد توجه بوده و چه اقداماتی در این راستا شده است؟
در بخش سیاسی تلاش بخش بانوان در راستای افزایش تعداد خانمها در حزب، همچنین دفاع از افزایش تعداد نمایندگان زن در مجلس، شکلگیری تشکلهای زنان و همراهی با آنها و تربیت زنان در عرصه سیاسی و مطبوعاتی بوده است.
ایجاد بخش بانوان در نشریه حزب که بهطور مستمر فعال است از دیگر محورهای کار شاخه بانوان است. علاوه بر این در بخش آموزش نیز فعالیتهایی از جمله آموزش خانمهای عضو حزب و تربیت کادر و... مورد توجه قرار دارد. ارتباط با خانمهای خارج از کشور نیز از طریق بخش بینالملل حزب فعال است. از طریق حضور نمایندگان زن عضو حزب مؤتلفه اسلامی در کمیته اتحادیه احزاب آسیا و شرکت در اجلاسهای متعدد آنها در خارج از کشور و ارائه مقالات مختلف پیرامون فعالیتهای زنان از جمله فعالیتهای بخش بانوان حزب بوده است.
فعالیت حزبی زنان را در مؤتلفه و بیرون از آن چطور ارزیابی میکنید؟
ضعف کلی تشکلهای زنان به ضعف کلی احزاب و تشکلهای کشور مربوط میشود که در این امر با آقایان مشترک هستند؛ یعنی هم تشکلهای مردان چنین وضعی دارد و هم تشکلهای زنان. اما به نظر میرسد فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان تبعاتی دارد که زنان ما به دلیل رعایت مسائل دینی و اسلامی در ارتباطات و روابط خود کمتر رغبت میکنند وارد این عرصه شوند ازاینرو بهطور طبیعی تمایل به کار تشکلی در میان زنان کمتر از مردان است.
منظورتان این است که رعایت مسائل دینی و اسلامی از سوی زنان با ورود آنها به عرصه کار سیاسی منافات دارد؟
خیر، منافاتی ندارد؛ اما حساسیتهایی که زنان برای رعایت معیارها و ارزشها دارند آنها را در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی محتاط کرده است.
باید از این صحبت شما نتیجه بگیریم که جامعه و فضای سیاسی کشور نیازمند آمادهسازی بستر مناسبتر برای حضور زنان است؟
قطعا نیاز به مقداری آموزش یا فراهمکردن زمینههای سالمتر برای فعالیت زنان در این نوع محیطها داریم. به تعبیر دیگر نیاز به مساعدسازی فعالیت سیاسی برای زنان در عرصه اجتماعی داریم. بسیار مهم است که محیط مساعد برای فعالیت زنان فراهم شود و ویژگیها و مختصات این محیط باید با روحیات و فرهنگ و ارزشهای دینی و اسلامی زنان منطبق شود.
این بسترسازی کافی است؟ در این صورت شاهد افزایش مشارکت سیاسی زنان خواهیم بود؟
کافی نیست؛ زیرا جایگاه زنان در عرصه سیاسی به لحاظ جایگاه قدرتی خیلی محسوس نیست و انگیزه ایجاد نمیکند؛ بنابراین این نوع فعالیتهای سیاسی هم مورد توجه قرار نمیگیرد چون خیلی نتیجهای در پررنگشدن سهم زنان از قدرت نداشته است.
فعالیت حزبی زنان و بهدستآوردن سهم بیشتری از قدرت به هم وابستهاند و بهنوعی لازم و ملزوم یکدیگر هستند، به نظر شما این مساعدسازی فضا را باید از کجا شروع کرد؟
مشکل اینجاست که ما برای این مسئله در ساختار و قوانین سیاسی کشور جایگاه خاصی نداریم. فقط یک معاون امور زنان ریاستجمهوری و یک معاونت امور زنان در وزارت کشور داریم. بقیه هم که تشکلهایی غیردولتی هستند. به عبارتی دو جایگاه در حد معاونت در ساختار قوانین کشور، اصلا جوابگوی این کار نیست و نمیتواند برای حضور گسترده زنان در عرصه سیاست برنامهریزی کرده و کار جدی انجام دهد.
بهویژه اینکه افرادی که در این جایگاهها قرار میگیرند نیز گاهی گرایشهای فمینیستی دارند و این گرایشها بهجای جذب زنان با فرهنگ و ارزشهای مورد توجه آنان، بیشتر زنان را از فعالیتهای سیاسی طرد میکند، بنابراین نیاز داریم زنانی در این نوع مسئولیتها قرار بگیرند که اولا وجهه ملی، اجتماعی و مردمی آنها در بین زنان مثبت باشد و همه بتوانند به آنها اعتماد کنند و حول محور آنها زمینه همکاری بیشتر فراهم شود. ثانیا گرایشهای سیاسی مسئولان این سمتها بهگونهای نباشد که عدهای را جذب و عدهای را دفع کند.
به نظر من، باید در ساختار برنامهریزی برای زنان در بخش دولت یا وزارت کشور و... تجدیدنظر کرده و جایگاه مناسبتری با شخصیتهای وزینتری در نظر گرفته شود. در مجلس نیز تعداد فراکسیون زنان در چند دوره اخیر رو به کاهش بوده است و این جای نگرانی دارد. به نظر میرسد باید به تقویت این فراکسیون بیشتر پرداخت تا نقش بیشتری ایفا کنند.
انتقاد به عملکرد و گرایشهای سیاسی مسئولان اجرائی و نمایندگان مجلس خیلی به زنان محدود نیست و امری معمول است، به نظر شما بهتر نیست بهجای تمرکز بر این مسائل، از داغبودن تنور انتخابات بهره برد تا فرصت فعالیت سیاسی زنان نیز مهیا و به قول شما مساعد شود؟
ایجاد این فرهنگ نیازمند زمان است و شاید بتوان گفت از یک مرکز و ارگان هم نمیتوان انتظار داشت که این فرهنگ را در جامعه گسترش دهد. اولا همه دستگاههای فرهنگی در کشور باید براساس یک سیاست کلی در رابطه با نحوه حضور زنان در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور حرکت هماهنگ داشته باشند و با یک شیب پذیرفتنی در جامعه به سمت افزایش حضور و فعالیت خانمها حرکت کنیم. این رشد باید متناسب با رشد فرهنگی و احساس نیازی که در این قشر به وجود میآید، باشد و کادرسازی و نیروسازی برای مدیریت این حرکت روبهافزایش فراهم شود تا بتوانیم به مرور نقش زنان را در عرصههای مختلف افزایش دهیم.
موضوع فقط سیاست نیست؛ در عرصه اقتصاد هم زنان زیادی فعال هستند، اما هیچ مرکزی برای ساماندهی و تشویق و ترغیب آنها وجود ندارد.
البته در این بخشها کمیتههای بانوان در اتاقهای بازرگانی فعال هستند، اما کارایی و نقشآفرینیها در حد همین معاونتهای موجود در حوزه سیاست است.
بله همینطور است، به نظر من در همه بخشهایی که زنان حضور دارند، نیاز داریم با پیشبینیها بهلحاظ قانونگذاری، ساختاری و پذیرش فرهنگ عمومی و... مقدمات توسعه حضور آنها را فراهم کنیم. در این راستا رسانهها، احزاب و تشکلهای مردمی و دولت همه سهیم هستند.
یعنی یک حرکت همسوی چندجانبه است؟
بله، یک حرکت همگرا نیاز داریم، اما در درجه اول باید سیاست کل نظام در این راستا شفاف و مشخص شود.
الان مشخص نیست؟
نه، الان یکی میگوید زنان به ورزشگاه بروند، یکی میگوید نروند. یکی میگوید فعالیت اقتصادی آنان در این رشتهها باشد و یکی نظر دیگری دارد. یکی از تساوی جنسیتی دفاع میکند و یکی از تفاوت جنسیتی و... همه اینها باید در مجموعه سیاستهای کلان نظام مشخص شود.
اینها خیلی مصداقی است. درباره مشارکت سیاسی زنان از ابتدای انقلاب تاکنون بسیار تأکید شده و همیشه مشخص بوده است.
من در هیچ بخشی از سیاستهای کلی نظام ندیدهام که روی این مسائل تأکید شود.
منظورتان این است که در برنامههای توسعه بر آنها تأکید شود؟
برنامههای توسعه هم حداکثر پنجساله است و طولانی نیست. در چشمانداز، نمایی از این مسائل هست، اما برای چشمانداز هم نیاز به تدوین سیاست داریم. با این شیوه میتوان به یک وحدت نظر برای نوع و شیوه حرکت رسید و در مرحله بعد قانونگذار و مجری و مردم و تشکلها بدانند که بر چه اساسی میتوانند فعالیت کنند.