انتصاب نخستین زن ایرانی (مرضیه افخم) به مقام سفیر جمهوری اسلامی ایران در یک کشور خارجی، سهم کوچکی است از آنچه نظام مدیریتی کشور باید زودتر از اینها به زنان توانمند و شایسته اعطا می‌کرد، اما بی تردید می‌تواند نشانه‌ای از تغییرات خوشایند دیگری باشد که یکی پس از دیگری از راه می‌رسند.

در سال ۱۹۶۷، مسئولان برگزار کننده مسابقه دوی ماراتن بوستون، متوجه شدند یکی از شرکت کنندگان مسابقه، زن است. در آن زمان، هنوز پنج سال باقی مانده بود تا زنان اجازه شرکت رسمی در این مسابقات را پیدا کنند، بنابراین یکی از مقامات رسمی ماراتن سعی کرد آن زن را از میدان مسابقه بیرون بکشد. عکسی که از این صحنه گرفته شد، پس از نیم قرن، هنوز هم در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته می‌شود.

در طول تاریخ، مقابله نقش اجتماعی زنان و مردان در اغلب جوامع دنیا، به دوی ماراتن بوستون می‌ماند. مردسالاری پیدا و پنهان در فرهنگ‌های مختلف، چنان عمل می‌کند که گویی زنان هرقدر مصمم‌تر باشند که با سرعت بیشتری بدوند، مردان با نیروی بیشتری در مقابل آنان قرار می‌گیرند.

اما طبع حساس زنانه، بی عدالتی را در هیچ سطح و شکلی از آن برنمی تابد، بنابراین آنان نه تنها مانند “کاترین سویتزر” – زن دونده ماراتن- برای به دست آوردن حقوق مسلم خود به عنوان یک انسان، دست به تلاش مضاعف می‌زنند، بلکه در موارد خاص، مانند «رزا پارکر»، در مقابل بی عدالتی‌های بزرگتر که در حق انسان‌ها، اعم از زن و مرد روا می‌شود نیز فریاد اعتراض برمی آورند.‏

پارکر، زن سیاهپوستی بود که در روز اول دسامبر سال ۱۹۵۵ از دادن صندلی اش در اتوبوس به یک مرد سفیدپوست خودداری کرد. در نتیجه بازداشت و جریمه شد. از اقدام اعتراض‌آمیز او که به تغییر قوانین نژادپرستانه در آمریکا انجامید، به عنوان نقطه آغاز نمادینی برای جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا یاد می‌شود.

داستان مبارزه زنان برای به دست آوردن حقوق مسلم شان،در همه جای دنیا به شکلی کمابیش مشابه تکرار شده است. در ایران معاصر نیز از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به تلاشی برای بهبود بخشیدن به شرایط اجتماعی همه اقشار مردم و البته زنان تعبیر می‌شود، اما دیدگاه‌های سنتی مردسالارانه که قدمتی به طول تاریخ دارند، در آن میان نیز راهی برای خود گشودند و از فضای پیش از انقلاب به فضای پس از آن منتقل شدند. زنان به امید تغییر با موج معترضان به سیاست‌های شاه همراه شدند، اما در روزهای آشفته نقل و انتقال قدرت، پاسخی درخور انتظاراتشان دریافت نکردند. پس از آن، وقوع جنگ تحمیلی باعث شد تحقق این موضوع همچنان به تعویق افتد و زنان فرهیخته و توانمند برای رسیدن به خواست‌های خود، همچنان چشم به آینده داشته باشند.

پس از پایان جنگ، باز هم اولویت با موضوعات دیگری بود و بازسازی مناطق جنگزده و سازندگی در رأس اقدامات ضروری قرار گرفت. زنان در ماراتن پیشرفت، همچنان به عقب رانده می‌شدند، اما بدون آن که نفس کم بیاورند، دوشادوش با مردان، پیش می‌آمدند. آنان در تمامی روزهای جنگ و بعد از آن، در کنار مردان جنگیدند و ساختند و کوشیدند تا جایگاهی شایسته توانایی‌هایشان پیدا کنند.

جنگ تحمیلی تمام شد، اما جنگ دیگری همچنان در جریان بود. نابرابری‌های جنسیتی کماکان در برابر زنان قد علم کرده و به نادیده گرفتن توانمندی‌های آنها می‌انجامید. اگرچه در طول سال‌های اخیر، زنان توانسته بودند با تلاش فراوان، بیش از نیمی از صندلی‌های دانشگاه‌ها را به خود اختصاص دهند، اما در مرحله بعدی ماراتن، آنجا که حرفِ استفاده بهینه از تخصص‌ها و توانایی‌ها به میان می‌آمد، آنها هنوز به عقب کشیده می‌شدند.

با این حال زنان با اراده‌ای آهنین به تلاش‌های فردی خود افزودند و با وجود همه موانع و مشکلات، در مسیر ناهموار موفقیت تا جایی که می‌توانستند، پیش رفتند. بسیاری از مدال‌ها و جایزه‌هایی که زنان طی این سال‌ها در عرصه‌های ورزش و علم و ادب و هنر به دست آوردند، ثمره همین تلاش‌های فردی زنانه است.

از آنجا که هیچ بذری نیست که با بذل توجه و تلاش، روزی به بار ننشیند، زنان، بارها توانایی‌هایشان را در عرصه‌های متفاوت اثبات کردند، تا جایی که جامعه را ناگزیر به پذیرش کارآمد بودن خود در ایفای نقش‌های اجتماعی سازند.

امروز دولت‌ها یکی پس از دیگری روی کار می‌آیند و هرکدام، مسئولیت‌های بیشتری را بر عهده زنان می‌گذارند. تجربه استفاده از زنان متخصص در حوزه‌های مرتبط، تنها ارائه یک نمایش از حضور آنها در بدنه مدیریت کشور نیست، بلکه پاسخی نسبتا دیرهنگام به لزوم به کارگیری نیروهای شایسته‌تر بدون توجه به جنسیت آنها به شمار می‌رود. ‏

از طرف دیگر، هنوز مدیران و متخصصان زن برای انجام وظایفشان، گرفتار چنبره نواقص قانونی ناشی از نگاه مردسالارانه اند، زیرا قانون در بسیاری از موارد آنان را برخلاف خواست‌های خودشان، ناچار به تبعیت از این نگاه مردسالارانه می‌سازد.

انتصاب نخستین زن ایرانی (مرضیه افخم) به مقام سفیر جمهوری اسلامی ایران در یک کشور خارجی، سهم کوچکی است از آنچه نظام مدیریتی کشور باید زودتر از اینها به زنان توانمند و شایسته اعطا می‌کرد، اما بی تردید می‌تواند نشانه‌ای از تغییرات خوشایند دیگری باشد که یکی پس از دیگری از راه می‌رسند.