یک فعال حوزه زنان و مولف کتاب «موانع مشارکت سیاسی زنان در ایران» با بیان اینکه زنان در جوامع اسلامی به حاشیه رانده شدند اظهار کرد: تجربه کشورهای شمال آفریقا تجربه جالبی از نظر سیاسی اجتماعی نبود؛ زنان دوباره به حاشیه رانده شدند یعنی تلاش هایی که کرده و توانسته بودند بخشی از حاشیه ها را بر طرف کنند با بهار عربی به کنار رفت و آن انتظار و امکاناتی که قبلا داشتند را هم از دست دادند.
دکتر زهرا نژاد بهرام، پژوهشگر و فعال حوزه زنان بیان کرد: اگر زنان بخواهند از فضای مشارکت در تغییر فضای سیاسی اجتماعی کنار بکشند فکر نمی کنم مردان به تنهایی بتوانند کاری از پیش ببرند و این باعث تجربه ناموزون در شمال آفریقا و کشورهایی بود که با رویکرد بیداری اسلامی یا بهار عربی وارد قضیه شدند اما جواب مثبتی نگرفتند.
در ادامه گفت وگوی شفقنا با دکتر نژاد بهرام را بخوانید:
* منطقه خاورمیانه خصوصا در سال های اخیر با خیزش ها و انقلاب های زیادی مواجه بود که آنچه در این میان اهمیت دارد حضور تمامی اقشار در این انقلاب هاست. زنان در بیداری ملت ها و هدایت خیزش های انقلابی در منطقه خاورمیانه چقدر نقش داشتند و چطور می توان آن را تفسیر کرد؟
نژاد بهرام: اولین نداهای بیداری اسلامی یا بهار عربی در کشورهای تونس، مراکش، مصر، لیبی و سوریه دیده شد. تعداد کشورهایی که بهار عربی را آغاز کردند بیشتر در شمال آفریقا بودند که پیش قراولان نقطه های اتکا بر حرکت بهار عربی هستند. زنان پا به پای مردان در عرصه های مختلف حضور داشتند و جریان انقلاب را همراهی می کردند، کشته می دادند، دستگیر می شدند و هزینه می دادند اما بعد از اینکه بهار عربی به ثبات رسید یعنی روزی که انقلاب تمام و وارد مرحله قدرت شدند با حضور کمرنگ زنان مواجه هستیم. در اینجا تصویری از شرایط بهار عربی را باید مطرح کنیم. جریاناتی شروع می شود زنان همگام با مردان حرکت می کنند و در عرصه های هزینه دادن اعم از هزینه های مادی، جسمی، روحی و… همه را می پردازند اما زمانی که جریان انقلاب و اعتراض به پایان می رسد و زمانی که بحث قدرت مطرح می شود زنان به حاشیه رانده می شوند و این مردان هستند که قدرت را به دست می گیرند.
* چرا زنان آمدند و در جریانی که قرار نیست سهمی از آن بگیرند حضور پیدا کردند؟ آیا در میان کشورهای آفریقایی اسلامی خاورمیانه این مساله نهادینه شده است که زنان در مبارزات شرک کنند اما سهمی از قدرت نداشته باشند؟
نژاد بهرام: این انتظار غیرمعقولانه است که بگوییم زنان نیامدند که سهمی در قدرت داشته باشند بلکه تنها مثل سربازان باید مجروح شوند، زندان بروند همه نوع آسیب ببینند و بعد قدرت را دو دستی تحویل مردان دهند، یقینا اینگونه نبوده است. این سوال یک وجه دیگری هم دارد. می توان گفت که در میان کشورهای خاورمیانه، تونس و مراکش از نظر قوانین سوییس خاورمیانه هستند، زنان آزادی های زیادی را داشتند و جزو کشورهایی بودند که کنوانسیون منع خشونت علیه زنان را پذیرفتند؛ بنابراین زنان در این کشورها نسبت به زنان عربستان، یمن و بحرین موقعیت خوبی داشتند اما چه شد که وارد بهار عربی شدند؟ اگر که دغدغه آنها دغدغه زنان بود که موقعیت خوبی داشتند و اگر در همان مسیر پیش می رفتند موقعیت های بهتری را هم در بحث حقوق و آزادی به دست می آوردند اما آمدند تا در جریان انقلاب مشارکت کنند. آنها مصالح کشور را دیدند درست است که شاید بن علی و مبارک نسبت به مساله زنان تعدیل هایی را داشته و نسبت به این حوزه نرمش به خرج داده بودند اما برای کل کشور این مساله جاری و ساری نبود. زنان به میدان آمدند تا بگویند ما همگام با مردم هستیم درست است موقعیت ما شاید خوب باشد اما موقعیت آزادی در این کشور با چالش رو به روست، شاید از لحاظ دسترسی به حقوق خانواده بهتر باشد اما جامعه من از لحاظ عدم شفافیت، عدم وابستگی، فقر و فساد و …رنج می برد پس من به مسایل خودم نگاه نمی کنم بلکه همگام با مردان در مبارزات علیه دیکتاتور مشارکت می کنم و هزینه آن را هم می پردازم. پس آنچه که باعث شد زنان در بهار عربی در کشورهای خاورمیانه خصوصا شمال آفریقا شرکت کنند، دغدغه آنها نسبت به مسایل جامعه خودشان بود نه اینکه زن ها به میدان آمدند تا برای مردان قدرت بیشتری زمینه سازی کنند. پس نه زنان از نظر جنسی موقعیت بدی داشتند و نه قرار این بود که قدرت را به دست مردان بدهند پس دلیل حضور زنان در بهار عربی تنها دغدغه جامعه و دغدغه نیاز انسانی مردمان جامعه بود. این دغدغه باعث شد زنان در مجموعه فعالیت هایی که برای سرنگون کردن دیکتاتور محسوب می شد فعالیت کنند. حالا زنان وارد عملیات شدند و انقلاب به پیروزی رسید و انتظارشان از جامعه بعد از انقلاب بهبود شرایط اجتماعی بود اما بعد از بهار عربی می بینیم زن ها دوباره به حاشیه رانده می شوند و این مردان هستند که دوباره قدرت را به دست می گیرند اما با یک تفاوت، تفاوت در این است که این زنان قبل از بهار عربی و بیداری اسلامی موقعیت بهتری داشتند اما بعد از انقلاب تمام آن قوانین نسخ شد و قوانین جدید بر اساس نیازها و دیدگاه هایی که خودشان فکر می کردند درست است، نصب شد.
* آنها می خواستند وضعیت را بهتر کنند پس چرا قوانین قبلی را نسخ کردند؟ آیا ترس از افزایش حضور زنان وجود داشت یا فکر می کردند قوانینی که وضع می کنند قوانین درستی است؟
نژاد بهرام: در طول انقلاب به زنان گفته نمی شد ما زمانی که به قدرت رسیدیم شما را کنار می گذاریم چون اگر این را می گفتند زن ها انقلاب نمی کردند. در جریان مبارزات همه با هم مبارزه می کردند و آن زمان بحث قدرت مطرح نبود زمانی که بحث قدرت مطرح می شود افراد به دنبال این هستند که رقبای خود را کمتر کنند یعنی قدرت یک گوی چند وجهی است و کسی که در آن قرار می گیرد به هیچ وجه حاضر نیست وجوه دیگر را به کسی نشان دهد و همه وجوهش را برای خود نگه می دارد بنابراین اولین رقبایی که می توانستند از صحنه دسترسی به قدرت حذف شوند، زنان بودند؛ یعنی قدرت لایه به لایه تسویه می شود و رقبا را از دایره نزدیک شدن به قدرت حذف می کند.
* آیا اسلام در تضاد با توسعه سیاسی زنان است؟ اگر اینچنین نیست چرا در جهان اسلام جایگاه زن اینگونه تفسیر می شود؟
نژاد بهرام: ادعای آنها این است «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ» «مردان، سرپرست و نگهبان زنانند» درحالی که اینچنین نیست نه خدا این را قبول دارد نه پیامبر(ص) و نه شرایط سیاسی اجتماعی جامعه امروز این تفکر را می پذیرد. درست است که مردان، سرپرست و نگهبان زنان هستند اما اولا این مساله فقط در حوزه خانواده است به منظور اینکه مردان بتوانند تامین کننده نیازهای اقتصادی زنان باشند دوم اینکه اگر قرآن و حدیث نظرشان این بود که زنان در قدرت مشارکت نکنند پس چرا قرآن حکایت ملکه سبا را مثال می زند و او را زن باهوشی می خواند، زنی که اهل مشورت بود، حکما و علما کشورش را جمع کرده و با آنها مشورت می کند، خوب فکر می کند و همه جوانب را در نظر می گیرد؟ اینها همه تعاریفی است که از ملکه سبا در قرآن آمده است. اگر قرار بود زن ها به حاکمیت نرسند پس چه ضرورتی داشت که قرآن به این مساله اشاره کند؟ ممکن است عده ای بگویند ملکه سبا هم به سلیمان تکریم کرد در حالیکه ملکه سبا سلیمان را به عنوان پیامبر خدا پذیرفت نه به عنوان حاکم اما اتفاقی که در خاورمیانه می افتد این است که قدرت با اتکا با خوانش رایج، نه خوانش متفاوتی که آن زمان وجود دارد لایه های مختلف را حذف می کند. خوانش متداول منجر به این می شود که زنان به حوزه خصوصی بروند و به حوزه سیاست نزدیک نشوند و از نظر صاحبان این کشورها زن ها فقط باید به خیابان بروند دستگیر و کشته شوند. این انقلاب ها برای حوزه زنان تجربه خوبی نبود یعنی اگر باز هم بخواهد در کشورهای دیگر اتفاقات مشابه به وجود آید ممکن است زنان با یک بازبینی در رفتار رو به رو شوند و آن وقت یقینا انقلاب بدون زنان به پیروزی نخواهد رسید. در هیچ جای دنیا انقلاب مردانه نداریم؛ اینطور نیست که فقط مردها انقلاب کرده باشند. اگر زنان بخواهند از فضای مشارکت در تغییر فضای سیاسی اجتماعی کنار بکشند فکر نمی کنم مردان به تنهایی بتوانند کاری از پیش ببرند و این باعث تجربه ناموزون در شمال آفریقا و کشورهایی بود که با رویکرد بیداری اسلامی یا بهار عربی وارد قضیه شدند اما جواب مثبتی نگرفتند.
*یکی از نمودهای اسلامی بودن در این کشورها حفظ سنت ها به ویژه در بخش زنان و خانواده است از سوی دیگر زنان در این کشورها همچون سایر کشورهای جهان به دنبال رشد و توسعه سیاسی و اجتماعی خود هستند این دوگانگی را چطور می توان تفسیر و حل کرد؟
نژاد بهرام: نمی خواهم کلمه افکار سنتی را به کار ببرم در واقع نوعی خوانش خاص خودشان است چون من فی نفسه با سنت مخالفتی ندارم. نوع خوانشی که ما از رفتارها داریم بد است. پیامبر(ص) برای همسرانش کرامت داشت و دست حضرت زهرا(س) را همواره می بوسید. مردم در صدر اسلام که پیامبر(ص) حضور داشت مشکلی با این قضایا نداشتند پیامبر در قالب یک فرایند، هر روز بهتر از روز قبل موقعیت زن ها را تغییر می داد زنانی که قبل از آن زنده به گور می شدند نجات پیدا کرده، مشارکت اقتصادی داشته و صاحب سهم الارث شدند. پیامبر(ص) موقعیت زن ها را ارتقا داد. پس همه اینها مسایلی است که در نسل اول اسلام شاهد آن بودیم. آیات قرآن هم با توجه به شرایط خاصی که برای هر موردی پیش می آمد پیامبر(ص) را همراهی می کرد و نسبت به تعداد زن ها اشاره می کند که چهار زن را می توانید به همسری برگزینید اما چون نمی توانید عدالت را اجرا کنید پس نمی توانید چهار همسر اختیار کنید اما قسمت آخر این آیه را هیچ کس رعایت نمی کند. ما در زندگی حضرت رسول(ص) چند نمونه شاخص داریم یکی حضرت خدیجه(س) که تحول زیادی در زندگی پیامبر(ص) ایجاد کرد، حضرت زهرا(س) را داریم که سلاله پیامبر(ص) را نشر داد. پیامبر(ص) حتی به دخترش اجازه می دهد که بین خواستگارانش انتخاب کند. سومین نفر عایشه بود. عایشه زن بسیار توانمندی بود و احادیث بسیاری نسبت به عایشه وجود دارد که در زندگی پیامبر(ص) تاثیرگذار بود.
* آیا با توجه به وضعیت فعلی منطقه که زنان اغلب مورد هجمه و آسیب های اجتماعی قرار می گیرند می توان انتظار چنین نقشی را از زنان داشت چراکه بیشترین آسیب دیدگان زنان بودند و امکان دفاع نداشتند. پس زنان می توانند رویه ای در پیش بگیرند که در کاهش خشونت تاثیر داشته باشند یا وقتی بحران به این حد است این دولت ها هستند که می توانند تاثیرگذار باشند؟
نژاد بهرام: قطعا نه. تجربه کشورهای شمال آفریقا تجربه جالبی از نظر سیاسی اجتماعی نبود؛ زنان دوباره به حاشیه رانده شدند یعنی تلاش هایی که کرده و توانسته بودند بخشی از حاشیه ها را بر طرف کنند با بهار عربی به کنار رفت و آن انتظار و امکاناتی که قبلا داشتند را هم از دست دادند اما اتفاقاتی که در سرزمین های تحت حاکمیت داعش رخ می دهد اتفاق های بسیار نگران کننده برای زنان است. داعش را از دو منظر باید بررسی کرد اول اینکه داعش یک جریان وابسته به یک نوع خوانش کاملا بسته مذهبی است که به ظاهرِ قوانین مذهبی عمل می کند بدون توجه به شرایطی که پیامبر(ص) در آن زمان قوانین را مطرح می کرد و دوم نظام حکومتی که داعش در موصل برپا کرده منطبق با آن چیزی است که خلفای عباسی و اموی انجام می دادند نه بر اساس زندگی پیامبر(ص). قطع دست و بریدن سر شیوه هایی است که در رفتار خلفای اموی و عباسی مشاهده می شد و با رویکردهایی که پیامبر(ص) و امام علی(ع) نسبت به اسرا داشتند متفاوت است. پیامبر(ص) صراحتا در جنگ ها می فرمود به اسرا آسیب نرسانید و هر کدام از شما مهارتی دارد انجام دهد تا آزاد شود ولی رفتار داعش، رفتاری بسیار وحشی گرانه و متضاد با معیارهای اسلامی است. زنان سیستم حکومت داعش هم با همین نوع نگرش دیده می شوند آنها هیچ نقشی در حکومت داعش ندارند فقط نقششان تولید مثل و اطاعت از همسر است. در حوزه خصوصی هم فقط نقش تولید مثل را دارند از دید آنها خدا زنان را برای مردان خلق کرده در حالی که صراحتا در قرآن آمده است که «برترین شما با تقواترین شماست» فارغ از جنسیت رنگ و نژاد زبان و کلام. این نگاه در داخل سیستم و بدنه حکومت داعش دیده می شود و برای اینکه بخواهد این دیدگاه را در جامعه نشر دهد از شدت عمل بیشتری استفاده می کند چراکه در حلقه داخلی، همسرانشان را به خاطر رابطه عاطفی و فکری که دارند به خود وابسته می بینند و میزان نگاه و آزار و اذیت نسبت به آنها بسیار محدودتر است اما وقتی وارد جامعه بیرونی می شوند زنان ابزار اقتصادی و لهو و لعب هستند خصوصا زن هایی که اسیر شده یا با داعش مخالفت می کنند یا حتی زنانی که با دیدگاه دیگر در آن مجموعه زندگی می کنند هم جزو اموال موسوم به دولت اسلامی محسوب می شوند. پس موقعیت زنان در مجموعه ای که داعش در آنجا حاکمیت دارد شاید از حد ابزار هم پایین تر باشد. همواره ایرادی که به جامعه غربی می گیریم این است که آنها به زن به عنوان یک ابزار نگاه می کنند اما درحالی که در یک مجموعه که مدعی اسلام هستند زن ها در این حد قرار دارند، در واقع فقط نوع ابزار ها فرق می کند اما ماهیت یکی است ابزار لهو و لعب در غرب رقاص خانه ها هستند که از زنان استفاده می کند داعش هم از زنان برای سربازان خود استفاده می کند پس فرقی با هم ندارند. ولی این دغدغه و نگرانی همیشه برای جامعه زنان در کشورهای اسلامی وجود دارد و ما نیازمند این هستیم که با رویکردی دیگر و با اتکا به سنت پیامبر(ص) به زنان نگاه کنیم. سنت پیامبر(ص) تکریم زنان بوده است پس تکریم زنان اصل است اما هر کاری که موجب شود تکریم زنان خدشه بردارد مشخصا جزو سنت پیامبر(ص) نیست اگر در جامعه ای دیه زن نصف دیه یک مرد است کرامت انسانی زن خدشه برداشته است. پیامبری که دست زهرا(س) را می بوسد پیامبری که بدون زهرا حرکت نمی کند پس چطور خون بهای زهرا (س) نصف خون بهای حضرت علی(ع) است؟ بنابراین مشخصا سیره پیامبر(ص) را رعایت نمی کنیم اگر به سیره پیامبر بازگردیم، همه این قوانین به نفع کرامت انسانی زن قابل تغییر می شود.
* امروز در کشورهای اسلامی دسترسی زنان به قدرت چقدر قابل مشاهده است؟
نژاد بهرام: با توجه به تمام این مواردی که گفته شد کشورهایی که جزو کشورهای عربی و مسلمان هستند سهمیه هایی را برای ارتقای مشارکت سیاسی زنان و دسترسی به قدرت مشخص کردند که در مصر، تونس و مراکش این سهمیه ها در نظر گرفته شده است اما در انقلاب تغییرات جدی صورت گرفت و به نظر من این سهمیه ها حذف شد. کشورهای خاورمیانه یک سهمیه هایی را برای میزان حضور زنان در نظر گرفتند مثلا ۲۰ درصد پارلمان مشورتی عربستان را زنان تشکیل می دهند یا در افغانستان ۲۰ الی ۲۵ درصد سهمیه برای مشارکت زنان در نظر گرفته شده است. زنان عراق ۲۰- ۲۵ درصد سهمیه دارند، در ترکیه حدود ۱۷ درصد کرسی های پارلمان را زن ها به خود اختصاص دادند. در واقع موضوع دسترسی به قدرت یک پدیده عام است که ما مجبور به رعایت آن هستیم زیرا جهان دارد به این سمت حرکت می کند. در اهداف توسعه هزاره سوم در سال ۲۰۰۰ که کشورها مکلف به امضای آن بودند ارتقای مشارکت سیاسی زنان نیز مطرح شد، در کنوانسیون لغو خشونت علیه زنان به مشارکت آنها در عرصه قدرت تاکید شده است، در کنوانسیون حقوق اجتماعی سیاسی انسان ها که توسط سازمان ملل تصویب شده است باز هم تاکید بر ارتقای مشارکت سیاسی زنان است. این پروسه چون یک پروسه بین المللی است پس همه کشورهای اسلامی هم مجبور هستند در این پروسه گام بردارند و مشارکت داشته باشند از همین جهت است که بعضی از کشورهای اسلامی سهمیه بندی را برای مشارکت زنان در نظر می گیرند. زنان در کشورهای اسکاندیناوی حضور ۳۰ الی۴۰ درصدی دارند و هم اکنون مشکل آنها کمبود حضور زنان در حوزه اقتصاد است. جمهوری اسلامی ایران هم بخشی از کشورهای اسلامی در حوزه خاورمیانه بوده و جدا از حرکت هایی که در جوامع اسلامی به وقوع می پیوندد نیست اما موقعیت ایران متفاوت تر است. تفاوت در این است که زنان ایرانی شاید خیلی زودتر از زنان انگلیس توانستند به حق رأی برسند یعنی در سال ۱۹۴۱ توانستند به حق رأی دسترسی پیدا کنند و از مجلس ۲۱ به بعد در مجلس شورای ملی مشارکت کردند. همچنین قبل از انقلاب اسلامی وزیر و سناتور زن داشتیم یعنی مشارکت سیاسی زنان قبل از انقلاب نهادینه شده بود، در آخرین مجلس شورای ملی قبل از انقلاب ۲۰ نماینده زن حضور داشتند یعنی حدود ۷.۵ درصد اما امروز حداکثر میزان مشارکت زنان در مجلس شورای اسلامی ۴ درصد است مجلسی که بیشترین تعداد حضور زنان را داشته مجلس پنجم با ۱۴ نماینده بود. لذا می خواهم بگویم این سهمیه بندی اگر رعایت شود دسترسی زنان به قدرت می تواند مسیر بهتری را طی کند. در ایران تنها یک وزیر زن در دولت دهم و یک سفیر در دولت فعلی داریم اما اتفاق جالبی که افتاد ۵ برابر شدن تعداد کاندیدای زن و راه اندازی دو کمپین است به حدی که احزاب و گروه های مختلف سیاسی هم نسبت به این قضیه تن دادند بر این اساس که چیزی حدود ۳۰ درصد لیست در جریان اصلاح طلبان باید زنان باشند در کمپین اصولگرا ها هم ۳۰ درصد مطرح شده است اما در ۱۰ درصد متوقف شده است. کمپین هایی راه اندازی شد که همه تغییرات نشان دهنده این است که زنان می خواهند در عرصه قدرت مشارکت داشته باشند و جامعه هم آن را پذیرفته است. این جامعه متشکل از زنان و مردان است اما لایه های قدرت برای اینکه نمی خواهند رقیب جدی داشته باشند ترجیح می دهند اولین رقیب را به نام جنسیت حذف کنند و در این زمینه هم تقریبا همیشه موفق بودند چون سابقه حضور زنان در عرصه قدرت خیلی طولانی مدت نیست ابزارهای دینی و مذهبی هم می تواند در به حاشیه راندن زنان کمک کند و تفکرات پدرسالارانه که در کشورهای شرقی به شدت جاریست، عامل دیگری است که می تواند این جنس را از دایره قدرت دور کند.
* درحالی که امام خمینی(ره) اعلام کرد که زنان و مردان هستند که انقلاب را به پیروزی رساندند اما عده ای بر این عقیده هستند که زن باید در خانه بماند اینگونه افکار چقدر در اذهان عمومی آسیب زاست؟
نژاد بهرام: در جریان انقلاب دعوت امام از زنان و مردان مساوی بود. حوزه سیاست است که روابط داخلی و خارجی و روابط اقتصادی را تعریف می کند؛ لذا وقتی امام می گوید زنان باید در مقدرات اصلی کشور شرکت داشته باشند منظورش این است که زنان باید به بدنه قدرت اتصال پیدا کنند. امام در اولین گروهی که در سیاست خارجی به عنوان پیام رسان عمومی پیام انقلاب برای گورباچف فرستاد یک زن را هم (خانم دباغ) با آنها همراه کرد؛ همچنین فرمانده سه شهر یک زن بود زیرا رویکرد امام این نبود که زنان را از دایره قدرت جدا کند. ۱۷ شهریور نماد هزینه دادن زنان در انقلاب است چون زنان در صف اول حرکت می کردند و اولین گروهی که به تیر بسته شدند، زنان بودند. کف میدان ژاله شاهد هزینه دادن زنان برای این انقلاب است پس چگونه برای این انقلاب هزینه دهند اما در قدرت آن سهیم نباشند؟
* اما این نگاه کنار گذاشتن زنان در زمان انقلاب وجود نداشت، چرا بعد از آن رواج پیدا کرد؟
نژاد بهرام: بله این تفکر وجود نداشت و بعد از انقلاب رشد پیدا کرد. در این ۳۷ سال که از انقلاب می گذرد ده دولت روی کار آمدند، ۱۰ دولت هر کدام به طور متوسط ۲۰ وزیر و هر کدام از آنها هم ۲۰ معاون داشتند یعنی یک بدنه قوی قدرت، اما چند نفر آنها زن بودند؟ شاید تعداد انگشت شمار. به خاطر همین ورق برگشت؛ زنان باید به حاشیه می رفتند چون نوعی خوانش از انقلاب باعث این کار شد. در کشورهای شرقی یک نظام پدرسالار حاکم است که بر همه چیز اعم از دین، اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و سیاست احاطه دارد و همه آنها را به نفع خود به کار می گیرد. اگر دین به کارش می آید از آن استفاده می کند و نقاطی را پیدا می کند که بتواند با اتکای به آن قدرت خود را تحکیم کند. نظام پدرسالار احساس می کند برای تحکیم پایه های قدرت بهتر است بگوید مردان کار ندارند پس زنان در خانه بنشینند که مردان کار کنند چون مردان باید هزینه زندگی زنان را تامین کنند اما زنی که شوهر ندارد تا چه زمانی باید دستش را جلو پدرش دراز کند؟ هویت زن به عنوان یک زن مورد توجه قرار نمی گیرد چون نظام پدرسالار است که می تواند لایه های قدرت را تحکیم کند گاهی دین به کمکش می آید؛ گاهی سیاست و گاهی هم اجتماع. سیاست، آنجا به کمکش می آید که بخواهد تصمیم گیری کند یا قوانین را ترسیم کند. پس یک جریان خیلی پر سابقه، عمیق با قدرت در این جوامع به ویژه جوامع اسلامی حرکت می کند که تمام تلاشش به حاشیه راندن رقبای قدرت است و اولین گروه که حذف می شوند زنان بعد جوانان و… هستند پس لایه به لایه تسویه می کند تا تنها خودش بماند و هسته قدرت متمرکز شود.
* موضوع حقوق زنان در این کشورها با چه چالش ها و چشم اندازهایی روبه روست؟
نژاد بهرام: زنان کشورهای اسلامی جدا از جامعه زنان نیستند؛ روزی که ۸ مارس را روز جهانی زن اعلام کردند تمام زنان جهان اعم از مسلمان و غیرمسلمان، سیاه و سفید، شرقی و غربی، توسعه یافته و توسعه نیافته جزو این روز هستند. در این روز عده ای کارگر زن که حقشان تضییع شده بود در خیابان های نیویورک به میدان آمدند و کشته شدند پس آن روز به عنوان روز جهانی زن نامگذاری شد. آن سابقه برای همه زنان جهان ارزشمند و با اهمیت است به همین دلیل، زنان مسلمان خاورمیانه و زنان شرقی نمی توانند آینده خود را جدا از جامعه زنان در سایر نقاط جهان ببینند. سایر نقاط، حرکت های دسترسی به قدرت، ارتقای موقعیت اجتماعی و سیاسی را گام به گام طی می کنند نسبت به تضییع حقوق، شرایط بد اجتماعی و حضور کمرنگ در مسایل اقتصادی اعتراض می کنند و زنان جوامع شرقی هم این مسیر را با سرعت کمتری طی می کنند. در انقلاب هیچ تفاوتی وجود نداشت حقوق زن و مرد برابر بود زن هم اسلحه به دست می گرفت و هر دو کشته می شدند و این حرکت به دو دلیل متوقف نمی شود؛ دلیل اول خواست عمومی جامعه و دلیل دوم خواست زنان برای مشارکت در قدرت به عنوان نیمی از جامعه است. خواست عمومی به این معنا که مردان هم در این زمینه معتقد هستند زنان باید همراه باشند چون در غیر اینصورت به توسعه دست پیدا نمی کنند و تجربه نشان داده است با تک جنسیتی نمی توان به نتیجه رسید.