بیش از ۳۸ میلیون نفر از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند و جمعیت زنان تحصیلکرده با جمعیت مردان تحصیلکرده در کشور تقریبا برابر است. اما چرا نرخ بیکاری زنان بیش از ۲ برابر نرخ بیکاری مردان است؟
توسعه پایدار در هر کشوری از طریق سرمایهگذاری بلند مدت درسرمایههای اقتصادی، انسانی و محیطزیستی به دست میآید.
در حال حاضر زنان نیمی از سرمایه انسانی را در کشور ما تشکیل میدهند اما کمتر از ارزش واقعی خود ارزش گذاری شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند و سهم بالقوه آنها در پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی و حفاظت محیط زیست به حاشیه رانده شده است.
اما علیرغم اینکه زنان دارای نقش مهمی در کشاورزی و دامداری، تولید مواد غذایی، مدیریت اقتصاد خانوار و تغذیه و تربیت کودکان هستند، چرا نقش آنان در بسیاری از برنامه ریزیهای توسعه و تحول کشور نادیده انگاشته شده است؟ چراجایگاه واقعی زنان چه در شهرها و چه در روستاها در اقتصاد مقاومتی که قاعدتا اهداف اجرایی آن باید منجر به توسعه پایدار اقتصادی شود به درستی تعریف نشده است؟ چرا در حل معضل بیکاری که نیازمند رشد ۸ درصدی اقتصاد کشور است به زنان بهای لازم داده نشده است؟
بیش از ۳۸ میلیون نفر از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند و جمعیت زنان تحصیلکرده با جمعیت مردان تحصیلکرده در کشور تقریبا برابر است. اما چرا نرخ بیکاری زنان بیش از ۲ برابر نرخ بیکاری مردان است؟
زنان روستایی وعشایر حدود ده میلیون از جمعیت کشور را تشکیل میدهند. براساس طرح پژوهشی معاونت ترویج و مشارکت مردمی وزارت جهاد، زنان روستایی وعشایر به میزان ۶۰ درصد در زراعت برنج، ۹۰ درصد در تولید سبزی و صیفی، ۵۰ درصد در زراعت پنبه و دانههای روغنی، ۳۰ درصد در باغبانی، ۲۳ درصد در چرای دام، ۴۲ درصد در مراقبت از دام، ۸۶ درصد در شیردوشی از احشام مشارکت دارند. همچنین بیش از ۷۰ درصدازتولیدات صنایع دستی، صنایع نساجی و صنایع چوب در انحصار زنان است. اما علیرغم این سهم بالای مشارکتی در عرصههای کشاورزی و دامداری و صنایع سنتی، زنان از مشکلات متعددی در زمینههای مختلف اجتماعی، عرفی، تحصیلی، آموزشهای رسمی و غیر رسمی، بهداشتی و فشارهای اقتصادی رنج میبرند. عدم درک مسائل و مشکلات زنان روستایی و عشایر و عدم توانمندسازی آنان منجر به کاهش هر چه بیشتر جمعیت روستایی در آینده خواهد شد.
اثرات کاهش جمعیت روستاها منجر به معضلاتی چون غیر مولد شدن روستاها، به خطر افتادن امنیت غذایی، وابستگی اقتصادی به واردات مواد غذایی، افزایش سرعت مهاجرت، عدم تعادل نسبتهای جنسیتی، کاهش زاد و ولد، گسترش حاشیه نشینی درشهرهای بزرگ، افزایش نرخ بیکاری و حتی به خطر افتادن امنیت مرزها میشود.
روشن است که معضل بیکاری، عامل ایجاد بحرانهای متعدد در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و سیاسی است. افزایش نرخ بیکاری منجر به گسترش فقر، آسیبها و بزهکاریهای اجتماعی مثل روسپیگری، دختران فراری، بچههای خیابانی و نیز بیماریهای ویروسی مثل ایدز میشود. ساستفاده بهتر از جمعیت زنان میتواند باعث افزایش رشد اقتصادی، کاهش سطح فقر، افزایش زاد و ولد، بالا رفتن امید زندگی، افزایش سطح تجارت و خلاقیت، کاهش هزینههای بهداشت و سلامت و برنامههای اجتماعی، کاهش صدمات محیط زیستی ناشی از فعالیتهای ناپایدار و پاسخ بهتر دولت به نیازمندیهای شهروندان شود.
سئوال این است که چه عواملی باعث شده است که نیروی کاری زنان به درستی دیده نشده و ارزش واقعی، مهارتها و استعدادهای بالقوه آنها در سطوح مختلف نادیده انگاشته میشود؟ کاهش و یا از بین بردن خلا جنسیتی بستگی به در نظر گرفتن ابعاد جنسیتی در آمارها، مطالعات و اساسنامهها، افزایش درک نقش زنان در نگهداری سه رکن اساسی توسعه پایدار یعنی ارکان اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی و اتخاذ سیاستهای روشنی داردکه میتواند منجر به وضعیت اقتصادی پایدارتر و بهتر شود. به طوخلاصه، استفاده ازسرمایه زنان در اقتصاد مقاومتی و توسعه پایدار در کشور بستگی به سیاستهای اتخاذی دولت دارد که می تواند شامل:
۱) ارتقا و بهبود امنیت اقتصادی برای زنان، افزایش دسترسی به خدمات مالی و حمایتی برای زنان کارآفرین
۲) انعطاف پذیری برنامههای کاری به صورت تمام وقت، پاره وقت و دور کاری بر اساس خواست خود زنان
۳) تقویت جایگاه و دستمزد برای فعالیتها و کارهای سنتی زنان
۴) ارتقا و بهبود برنامههای بهداشت و سلامت و درمان خاص برای زنان وارتقا و بهبود بیمه درمانی برای زنان و خانواده آنها
۵) پرداخت حقوق برابر با مردان در مشاغل نیازمند تحصیلات و تجربه کاری یکسان برای زن و یا مرد
۶) افزایش حداقل دستمزد
۷) پرداخت برای مهد کودک و مراقبتهای قبل از مهدکودک
۸) حذف قوانین تبعیض آمیز در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی
۹) تقویت امنیت اجتماعی و برنامههای بازنشستگی زنان
۱۰) دادن نقش وزینتربه زنان در سیاستهای محیطزیستی