نشست تخصصی زن در گفتمان سیاسی دکتر بهشتی از سوی کارگروه مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان و کارگروه تعمیق باورهای دینی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در اندیشگاه کتابخانه ملی ایران برگزار شد.

دکتر علی رضا بهشتی در ابتدای این نشست با اشاره به این موضوع که شهید بهشتی معتقد بودند بین جامعه مطلوب و پیرامون آن تفاوتی وجود دارد تصریح کرد: از همین رو ایشان طی 30 سال فعالیت اجتماعی خود هیچ گاه اندیشه ورزی و فعالیت های عملی را فراموش نکردند.از طرفی دیگر بین حوزه اندیشه و حوزه عمل هم فاصله وجود دارد به همین دلیل برای ترسیم جامعه  مطلوب، تحلیل وضعیت موجود راهی برای رسیدن به وضعیت مطلوب است ودر مرحله اجرا و در عرصه عمومی سوالاتی طرح می شود که برای پاسخگویی به آن باید به حوزه اندیشه بازگشت وسوال را مطرح نمود.

وی ادامه داد: شهید بهشتی از معدود افرادی است که از منظومه فکری برخوردار است و در طول آثار ایشان با مجموعه ای از مباحث مرتبط مواجهه مستقیم دارد و در آثار ایشان پراکندگی دیده نمی شود . ایشان به فقه و مقتضیات زمان ومکان خود آشنا بود و دوستان و اساتید ایشان معتقد بودند اگر از حوزه خارج نمی شدند می توانستند به درجه اجتهاد برسند.؛ از همین رو حتی افرادی که با روحیات ایشان آشنا نبودند ایشان را به آشنا نبودن در فقه متهم نمی کنند و اکثریت افراد ایشان را فردی مسلط بر مسایل علمی می دانند که شاید یکی از دلایل تسلط بالای ایشان تسلط بر زبان های خارجه بود که می توانستند به منابع دست اول مراجعه کنند.

وی گفت: شهید بهشتی از معماران انقلاب اسلامی است و نقش ایشان در تدوین قانون اساسی ، شورای انقلاب و جهاد سازندگی بر کسی پوشیده نیست.

دکتر علی رضا بهشتی در خصوص موضوع حضور زن در اجتماع به سه محور اصلی اشاره می  کند و ادامه می دهد: زن به مثابه زن بودن ، زن به مثابه مادر بودن و زن به مثابه همسر بودن از جمله نقش های بانوان است همه ی بانوان دو نقش آخر را تجربه نخواهند کرد و نقش زن به  مثابه زن بودن مساله ای است که تمامی بانوان آن را تجربه می کنند و در سال های گذشته این نقش به صورت تعمدی کنار گذاشته شده است.

وی افزود: در رویکرد زن درجامعه به لحاظ حقوق و یا نظام تکلیف  با چندین نگاه مواجه می شویم؛ در دهه 1980 رویکردی به نام برابری زن و مرد مطرح شد و زنان و مردان را در تمامی امور به مساوات می دید و در دهه های بعدی رویکردی تفاوت گرایانه به معنا که هر فردی تکلیفی دارد، علاوه بر ویژگیهای جسمی و روحی دارد که باید برای تبلور آنها حقوقی خاص تعریف شود.

این استاد دانشگاه با طرح این سوال که دکتر بهشتی در این زمینه چه دیدگاهی دارند به مقدمات انسان شناختی و جامعه شناختی اشاره کرد و ادامه داد: در دیدگاه جامعه شناختی اسلام آیین زندگی است و دین آیین بهتر زیستن است و دنیا در پی یافتن راه های عملی برای بهتر زیستن است و نه راه های ادعایی؛ زندگی از دو قلمرو مرتبط بر یکدیگر تشکیل شده اند، قلمروی فردی و اجتماعی و مبانی شناخت این ارتباط نه اصالت فرد و نه اصالت جمع بلکه اصالت آمیخته فرد و جمع است در نتیجه اسلام نمی تواند یک الگوی زیستی ارائه کند که فارغ از زندگی اجتماعی انسان باشد.

وی در مقدمات انسان شناختی رویکرد شهید بهشتی را بر 4 اصل دانست و گفت: مهم ترین وجه ممیزه انسان از مخلوقات دیگر انتخابگری است  و دو پیش شرط مهم انتخابگری، آزادی و آگاهی است از همین رو پیامد این انتخابگری انسان، مسئولیت اوست چرا که انسان در قبال خویش ، دیگران، محیط زیست ، خالق جهان و تاریخ مسئول است و این مسئولیت پیامد منطقی انتخابگری انسان است .

وی افزود: یکی از سخنان دکتر بهشتی پیرامون انتخابگری انسان این است که "در اسلام، انسان موجودی است انتخابگر به دنیا می آید، زندگی می کند، به فساد می رود، به صلاح می رود و تا لحظه مرگ هرگز زمینه انتخاب از او گرفته نمی شود" به همین دلیل انسان شدن مستمر، خودآگاه و انتخابگر است؛ از این رو نظام اجتماعی اسلام برای رشد این انتخابگری وظیفه ای دارد و آن نقش تعیین کننده و شکل دهنده است و باید انسان ها با پویایی  و آزادی و انتخاب خویش در راه فضیلت و پاکی قدم بردارند.

دکتر علی رضا بهشتی با اشاره به موضوع انسانیت به مثابه زن بودن به رویکرد شهید بهشتی تاکید می کند و ادامه می دهد: زنان همانند مردان باید امکان تحقق بخشیدن به الگوی زیستی خود را داشته باشندو بخشی از شخصیت زنان در ارتباطات و فعالیت های اجتماعی شکل می گیرد؛ پرده نشینی زنان به عنوان الگوی مربوط به اسلام نیست  بلکه از سنتهای باقی مانده از دوره قبل اسلام است؛ بنابراین باید هر چه مانع حضور آگاهانه و آزادانه زنان در اجتماع باشد و یا در تحقق این زیست  اختلالی ایجاد کند رفع گردد و ایشان در تعیین شکل حجاب هم بر همین اساس عمل می کردند.

 در ادامه خانم صدیقه قاسمی استاد دانشگاه گفت: امروزه در جامعه ما با پرسشهای گوناگونی در باره ی مسایل مربوط به زنان روبرو هستیم شاید کمتر کسی باشد که از افراط و تفریطها در این زمینه گله مند نباشد. جریانی به نام فمنیسم که می توان آن را نه فقط یک جریان اجتماعی بلکه یک جریان فکری نامید و حضور اشکار و پنهان باورمندان این جریان در صحنه های مختلف دینی، فکری و فرهنگی و سیاستگذاری  زمینه ساز بروز پرسشهای بیشتری شده است، چنین به نظر می رسد که شهید بهشتی در اظهار نظرهای گوناگونی که در مسایل مختلف در مورد زنان دارند یک مبنای فکری خاصی دارند که توجه به ان مبنا هم به ما کمک می کند که مواضع ایشان را بهتر درک کنیم و هم در صورت پذیرش این مبنا از سوی حقوق دانان ، جامعه شناسان و فراتر از همه تصمیم سازان جامعه ،چه بسا بتوان یک زاویه دید جدیدی برای مواجه با مسایل مختلف زنان گشود .

وی در حوزه حقوق طبیعی انسان به مبنای بسیاری از قانونگذاری ها و مزیتها و برخورداری های اجتماعی و محدویتها اشاره کرد و ادامه داد: در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر که در حقیقت مبنای نظم مدیریت جهان در قرن بیستم بود و همچنان پا بر جاست، چنین میخوانیم:" از آنجا که بازشناسی حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب ناپذیر تمامی اعضای خانواده بشری بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان است، از آنجا که بی اعتنایی و تحقیر حقوق انسان به انجام کارهای وحشیانه انجامیده به طوری که وجدان آدمی را در رنج افکنده است، و پدید آمدن جهانی که در آن تمامی ابناء بشر از آزادی بیان و عقیده برخوردار باشند و به رهایی از هراس و نیازمندی رسند، به مثابه عالیترین آرزوی همگی انسانها اعلام شده است، از آنجا که بایسته است تا آدمی، به عنوان آخرین راهکار، ناگزیر از شوریدن علیه بیدادگری و ستمکاری نباشد، به پاسداری حقوق بشر از راه حاکمیت قانون همت گمارد، از آنجا که بایسته است تا روابط دوستانه بین ملتها گسترش یابد، از آنجا که مردمان «ملل متحد» در «منشور»، ایمان خود به اساسی‌ترین حقوق انسانها، در حرمت و ارزش نهادن به شخص انسان را نشان داده و در حقوق برابر زن و مرد هم پیمان شده‌اند و مصمم به ارتقای توسعه اجتماعی و بهبود وضعیت زندگی در فضای آزادترند، از آنجا که «ممالک عضو»، در همیاری با «ملل متحد»، خود را متعهد به دستیابی به سطح بالاتری از حرمت جهانی برای حقوق بشر و آزادی‌های زیربنایی و دیده بانی آن کرده‌اند، از آنجا که فهم مشترک از چنین حقوق و آزادیها از اهم امور برای درک کامل چنین تعهدی است، بنابراین، هم اکنون، «مجمع عمومی»، این «اعلامیه جهانی حقوق بشر» را به عنوان یک دستاورد تمامی ملل و ممالک اعلان می‌کند تا هر انسان و هر عضو جامعه با به خاطرسپاری این «اعلامیه»، به جد در راه یادگیری و آموزش آن در جهت ارتقای حرمت برای چنین حقوق و آزادیهایی بکوشد و برای اقدامهای پیشبرنده در سطح ملی و بین‌المللی تلاش کند تا [همواره] بازشناسی مؤثر و دیده بانی جهانی [این حقوق ] را چه در میان مردمان «ممالک عضو» و چه در میان مردمان قلمروهای زیر فرمان آنها [تحصیل و] تأمین نماید."

وی افزود: طبق این نگاه، انسان به دلیل انسان بودن از یک سلسله حقوق برخوردار است که ساختارها و ضوابط و روابط اجتماعی همه بر اساس پاسداشت این حقوق طبیعی شکل گرفته اند .این نکته در اندیشه ی اسلامی نیز امری پذیرفته شده است و البته طبعا با این تفاوت که از نظر اسلام، این حقوق از ناحیه خداوند به انسان داده شده و این امر موجب اعتقاد به مفهومی به نام "حقوق الهی" شده است که نوع رابطه و تعامل حقوق الهی و حقوق بشری محل بحث و گفتگوهای زیادی بوده است. شهید بهشتی نیز همانند همه متفکران مسلمان و غیر مسلمان حقوق طبیعی انسان را به رسمیت میشناسد و بارها در مباحث مختلف به آن اشاره کرده است. این موضوع، محور بحث من نیست. انچه من می خواهم به آن بپردازم این است که به نظر می رسد شهید بهشتی ضمن اعتقاد به حق طبیعی انسان که شامل زن و مرد میشود و هر دو ی آنها را در بر میگیرد، معتقد به یک سلسله حقوق طبیعی ویژه زن و در کنار آن حقوق طبیعی ویژه مرد می باشد.

خانم قاسمی ادامه داد: در باره حقوق بشری مشترک زن و مرد، ایشان در سخنرانیهای مختلف خود نکات مهمی دارند و در جایی به صراحت چنین میگویند:زن یک انسان است، انسانی که از نظر حقوق کلی و اساسی  و اجتماعی هیچ تفاوتی با مرد ندارد (تفسیر سوره بقره، ص 31)؛ از نظر شهید بهشتی مبنای این حق مشترک، خلقت مشترک و یکسان زن و مرد است. ایشان در تفسیر آیات شریفة 20 و 21 سورة مبارکة روم در مورد خلقت زن و مرد،" و مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ ـ وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ " و بر این نکته تکیه میکنند که زن و مرد از جنس یکدیگرند: "خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً "و در زندگی هیچ یک تنها نیستند، زن شریکی دارد به نام مرد و مرد شریکی دارد به نام زن:" لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً"  و این نکته را در تفسیر آیه اول سوره مبارکه ی نساء هم بیان کرده‌اند:" یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً" که اگر زن شما از جنس خود شما نبود: خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ چطور می توانست شریک زندگیتان باشد؟: خَلَقَ مِنْها زَوْجَها. ایشان ذیل این دو آیه با استناد به خلقت زن و مرد از نفس واحده ، یکسان بودن خلقت زن و مرد را مورد تأکید قرار می‌دهند. جالب است که ایشان در اینجا اشاره ای به داستان خلقت در سِفر پیدایش کرده اند که در آن تاکید شده که ما حوا را از دنده ی آدم آفریدیم.

وی ادامه داد:  ایشان ضمن تاریخی دانستن این جنبه از خلقت در تورات، آنچه در آیات سوره مبارکه روم و نساء آمده را یک گزارش محض تاریخی نمی دانند بلکه به اعتقاد ایشان قرآن در صدد بیان یک قانون زنده ناظر به زمان حال و گذشته و اینده است و چنین نتیجه گرفته اند که خلقت از نفس واحده به معنای خلقت مشترک و یکسان زن و مرد است که مبنای یک سلسله حقوق مشترک بین زن و مرد می شود که مایل هستم به یک مورد آن اشاره کنم. در بحث شهادت حقوقی در دادگاه، حکم شهادت دو زن مساوی با شهادت یک مرد است. مبنای این حکم شرعی، بخشی از آیه 282 سوره مبارکه بقره است: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی‏ أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ ... وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری‏ ..." ترجمه مرحوم آیت الله مشکینی از این بخش آیه چنین است: و دو گواه از مردانتان ( مردان مسلمان ) را به شهادت بطلبید ، و اگر دو مرد نباشد ، یک مرد و دو زن را از میان گواهانی که ( از دینشان ) رضایت دارید گواه بگیرید ، تا اگر یکی از آن دو زن فراموش نمود آن دیگری او را یادآوری نماید. شهید بهشتی پس از بحثی دقیق در باره این آیه، از خود این آیه و بر مبنای یکسان بودن خلقت زن و مرد احتمال کاملا نو و بدیعی را مطرح می کنند :"پس علت این‌که برای شهادت اگر دو مرد نبود باید یک مرد و دو زن باشد این است که دو زن از نظر قدرت حفظ و نگهداری و ادای مطلب و ادای شهادت، دوتایی‌شان در جمع به اندازه ی آن یک مرد هستند. این را (قرآن) به عنوان یک واقعیّت می‌گوید. اگر قرار باشد یکی از زن‌ها هم قدرت ضبط و نگهداری و بیان مطلبش از آن یک مرد بیشتر یا مساوی باشد، آیا بیان این جمله برای توجیه این قانون می‌تواند وافی، کافی و رسا باشد؟ بنابراین سؤال این است که با آمدن این جمله در این آیه، این قانون اسلامی را چگونه بفهمیم؟ آیا این‌گونه بفهمیم که در نظام تربیتی آن زمان، وضع پیشرفت فرهنگی زن‌ها نسبت به مردها این‌طور بوده است که قدرت ضبط و نگهداری زن‌ها نسبت به مسائل بیرون از خانه کمتر بوده است. (یعنی کم بودن قدرت ضبط، به دلیل زن بودن نیست بلکه ریشه در مسائل اجتماعی دارد) چون این‌گونه مسائل از دائره ی زندگی عادی زن آن روز بیرون بوده است، بنابراین درک و ضبط و ادای این مطالب و یاد نرفتن این مطالب و نگهداری‌اش در حافظه برای زنان، نسبت به مردان 50 درصد بوده است. اگر این‌گونه باشد، پس خیلی طبیعی است که در چنین شرایطی قانون بگوید: شاهدها دو مرد باشند وگرنه، یک مرد و دو زن باشد. به خاطر این‌که اگر یکی از آن‌ها فکرش عوضی رفت، دیگری به او یادآوری کند؛ یعنی دوتایی مکمّل ضبط و حفظ و ادای شهادت یکدیگر هستند. چون واقعیّت موجود این بوده است. اگر این‌گونه بفهمیم، بنابراین اگر شرایط دگرگون شد، فرض کنید زمانی فرا رسید که زن‌ها به این‌گونه مسائل آشناتر باشند و قدرت ضبط و نگهداری‌شان نسبت به مردان بیشتر باشد. آیا باز هم می‌توان قانون این آیه را نسبت به چنین شرایطی تعمیم داد؟ سؤالی قابل ملاحظه است. سؤالی که اگر کسی دچار وحشت از خوب، عمیق و اساسی فهمیدن آیات و روایات نباشد، لااقل می‌تواند سؤال را مطرح کند و روی آن کار کند."

این استاد دانشگاه ادامه داد: ایشان بر اساس فهم از یکسان بودن خلقت زن و مرد، مساوی بودن دو شاهد زن با یک شاهد مرد را به خلقت ویژه زن برنمیگرداند و مستند به دلیلی که خود قرآن ذکر کرده یک احتمال دیگر را مطرح کرده اند و آن عدم اشتغال زنان به امور اجتماعی و بی دقتی زنان در این گونه امور در جامعه عرب پیش از اسلام است و طبعا هر گاه این حالت از بین برود حکم هم از بین خواهد رفت. 

خانم قاسمی گفت: از سوی دیگر شهید بهشتی معتقد است که زن در اساس خلقت تفاوتهایی با مرد دارد، یعنی ضمن یکسان بودن بنیاد خلقت او با مرد یک ویژگیهای اختصاصی و متمایز کننده با مرد هم دارد: هر دو از نظر مواهب الهی حقوق اجتماعی یکسان دارند لکن با هم از نظر طبیعی اختلافاتی دارند که در مسائل حقوقی و اجتماعی مؤثر واقع می شود؛ نیاز به ذکر نیست که یکسان بودن خلقت و تفاوت خلقت در اینجا مانند جنس و فصل است و منافاتی با هم ندارند. خلقت ویژه زن از نظر شهید بهشتی که  مستند به متون دینی است در یک نگاه کلی عبارت است از همچون گل لطیف بودن: ایشان با توجه به روایت المراه ریحانه و لیست بقهرمانه زن را مخلوقی ریحانه، عطوف و مهربان برمیشمرد و می گویند زن در خلقت خود لطیف است. پیامد این خلقت خاص این است که پس نباید بار سنگین جسمانی رابه او تحمیل کرد لذا شرکت در جنگ و جهاد در شرایط عادی از از او سلب شده است و در صورت نبودن مردها این امر متوجه زنها میشود. پیامد دیگر این است که تلاش اقتصادی زندگی نیز در نظام خانواده بر این اساس متوجه مردان می باشد هر چند راه کوشش اقتصادی به روی زنان بسته نشده است، یعنی حق طبیعی زن به دلیل خلقت خاصی که دارد بهره مندی از زحمات مرد است. شهید بهشتی با عنوان کردن اینکه در خانواده سالم عامل لطافت خانواده را برعهده ی زن و عامل خشونت به معنای سختی را بر عهده مرد برشمرده شده است، بر همین اساس، و با توجه به لطافت جسمی و روحی زن نسبت به مردان، زنان را با وفاتر از مردان معرفی می کنند و در یک تقسیم بندی وفاداری به دو شکل احساسی و عاطفی، وفاداری زن را بیشتر در بعد عاطفی تعیین می‌کنند.

وی افزود: بنابراین زن به دلیل این خلقت خاص در مسایلی که برشمردیم از حقوقی برخوردار است. یادآور می شوم در باره شهادت دو زن به جای یک مرد احتمال دیگری که از سوی شهید بهشتی ذیل آیه 282 سوره مبارکه بقره ذکر شده است این است که بگوییم اساسا به دلیل خلقت ویژه زن، شهادت دو زن با یک مرد برابر است.

وی اظهار کرد: شهید بهشتی مستند به قرآن تاکید می کنم مستند به قرآن و به عنوان یک مجتهد دین شناس چنین برداشت کرده اند که اولا زن به عنوان یک انسان و خلقت ویژه ی انسان از یک سلسله حقوق مساوی و مشترک با مرد برخوردار است و ثانیا به عنوان یک زن و خلقت ویژه ای که دارد از یک سلسله حقوق ویژه ای برخوردار است و طبعا این اعتقاد دارای پیامدهای بسیار مهمی در احکام و باید و نبایدهای ویژه بانوان می باشد که به برخی از آن اشاره شد. به نظر بنده که به دلیل انس با آثار و اندیشه های شهید بهشتی از سال 1382 تا کنون به خود اجازه اظهار نظر می دهم این نگاه شهید بهشتی بر خلاف دیدگاه کسانی که آن را متأثر از حضور ایشان در غرب می دانند ریشه در هویت حوزه ای ایشان و درکشان از متون و منابع دینی است.

خانم قاسمی افزود: مباحث زنان را می توان به شکلهای مختلفی دسته بندی کرد که شاید کارآمدترین تقسیم بندی تقسیم انها به دو دسته ی مسایل مربوط به نقش خانوادگی و مسایل مربوط به حضور اجتماعی است. در نقش خانوادگی مسایل مختلفی مطرح است مانند مسأله ازدواج ، ازدواج موقت، تعدد زوجات، نفقه، مسایل مربوط به زوجیت، ارث و مانند آن ؛ در مسایل مربوط به حضور اجتماعی هم مسایل مهمی مانند پوشش زن در جامعه، مرز اختلاط با مردان نامحرم، مناصب و مشاغل اجتماعی، تبعیض جنسیتی و مانند آن. به نظر می رسد دیدگاههای خاص شهید بهشتی در این مسائل ریشه در همان یکسانی و ناهمسانی خلقت زن و مرد دارد. به عنوان مثال در بحث  ازدواج موقت در خانواده، از نظر ایشان ازدواج موقت تنها یک حق و فرصت و مزیت برای مرد نیست، بلکه زنی که به هر دلیل، تمایلی به تشکیل خانواده ندارد می تواند پاره ای از نیازهای خود را از طریق ازدواج موقت برطرف کند، زنی که به شناخت کامل از مردی که به او اقبال نشان داده ندارد می تواند از روش ازدواج موقت  به عنوان فرصتی برای شناخت بیشتر و تصمیمگیری عاقلانه استفاده نماید.

وی افزود: شهید بهشتی معتقد بودند: اگر خانمی بخواهد از همه آزادی ها استفاده کند اقدام به ازدواج دایم ننماید و می تواند هر چندوقت یک بار به عقد موقت کسی دراید و البته حتی اگر در انتخاب مرد دلخواهش موفق نیست می تواند چندین ازدواج موقت داشته باشد و اگر تمایلی داشت ازدواج دایم داشته باشد. نکته حایز اهمیت در اینجا رویکردی متفاوت شهید بهشتی در بحث ازدواج موقت است که بر خلاف نگاه رایج که غالبا ان را به صورت یک فرصت شرعی برای هدایت میل جنسی مردان متأهل می‌دانند اما شهید بهشتی صراحتا با این کار مخالفت می نمایند و با مبنای آزادی و انتخابگری انسان، آن را حکم و یا فرصتی مشترک بین زن و مرد ـ البته با رعایت موازین شرعی ـ می دانند.  دکتر بهشتی گویا از قضاوتها و اتهامات این مباحث به خوبی مطلعند لذا می گویند نگوییم این کارها خلاف اخلاق است و با تقوی زن و مرد جور در نمی آید و معیاری که برای دیدگاه خود در ازدواج موقت مطرح می کنند اینگونه است که حق طبیعی قبل از اخلاق و مقدم بر آن است و زن و مرد باید بدانند که اقدام به ازدواج موقت حرکت در مسیر حق طبیعی آنها ست و خلاف شرع نیست و ریشه در حق انتخاب دارد که این حق به نوبه خود ریشه در حقوق طبیعی انسان  اعم از زن و مرد دارد.

وی ادامه داد: در باره تعدد زوجات، اگرچه در اسلام از تعدد زوجات به عنوان حق طبیعی مردان نام برده شده اما از نظر شهید بهشتی حق طبیعی زنان در اینجا محدودیتهای جدی برای این حکم ایجاد کرده است. از نظر ایشان، حکومت برای رعایت حق طبیعی زنان و جلوگیری از ناسالم شدن کانون خانواده که محور عاطفی آن زن است، می تواند برای مردان ایجاد محدودیت نماید و مانع انجام این کار شود، یعنی حق مرد نفی نمی شود ولی کنترل می شود. این موضوع تا آنجا اعتبار دارد که از نظر شهید بهشتی: اگر خانمی هست که شوهرش زن دوم گرفته و زن ناراحت می باشد و تحمل این کار را ندارد، حکومت به صرف ناراحتی زن اول، می تواند به خاطر اهمیت خانواده به این مرد بگوید زن دوم نگیر چون کانون خانواده از هم می پاشد و بچه ها غیر سالم می شوند و عین عبارت این است:"یعنی آقا نمی توانی زن دوم بگیری، خدا این حق را به مرد داده ولی اجازه استفاده از این حق را به حکومت واگذار کرده است زیرا حکومت سرپرست عالی اجتماع است".

 این استاد دانشگاه گفت: در نهایت ایشان موضع صریح خود در ازدواج دایم و موقت را چنین ابراز می کنند که: من نمی توانم بگویم مردی که زن دارد می تواند زن دیگری را صیغه کند این صریح کلام من است. نقطه مقابل این دیدگاه را می توان نزد برخی کارشناسان حقوق و فقه اسلامی دانست که به اعتقادآنها بنای اسلام بر تعدد زوجات است و راضی کردن زنان ایرانی توسط فقها را لازمه این اقدام می دانند و به فقها توصیه می کنند به جای بررسی های فقهی در این مورد به دنبال تغییر نگاه زنان ایرانی باشید وا صرار دارند که انچه در ایات الهی و سنت معصومین علیهم السلام است پذیرش تحقق تعدد زوجات است نه تک همسری و در مورد ازدواج موقت نیزرویکردی کاملا متفاوت دارند وروایات مورد قبول غالب عالمان دینی را که درآنها به مردان متأهل توصیه شده در هر حال به ازدواج موقت اقدام ننمایند را رد  و یا محل تردید می دانند. به هر حال به نظر می رسد مبنای این نگاه فقهی شهید بهشتی باورمندی به حقوق ویژه زن بر مبنای خلقت ویژه اوست.

خانم قاسمی با اشاره به تفاوت دیدگاه شهید بهشتی با فمنیسم گفت: در این باره باید در فرصتی دیگر با تفصیل بیشتری سخن گفت. آن چه اجمالا می توان گفت این است که اعتقاد شهید بهشتی به حقوق طبیعی زنان به معنای پذیرش فمنیسم به معنای متعارف و اصالت دادن به زن در نظام اجتماعی و به بهای نفی مردان نمی باشد این دیدگاه حداقل با دو جنبه با فمنیسم فرق دارد: یکی این که حق طبیعی زن ذیل حق طبیعی انسان مطرح است و زن و مرد در انسانیت مشترک هستند که مستندات آن بیان شد و فرق دوم آن که حق طبیعی زن در مقام تحقق بیرونی با رعایت حق طبیعی مردان است و گاه به وسیله آن محدود میشود و گاه هم آن را محدود میکند که نمونه های آن ذکرشد. همچنین آن چه به عنوان فمنیسم اسلامی در جوامع مسلمان مطرح میشود نیز به دنبال تحقق بخشیدن به مردسانی زنان و یا تربیت مردانه زنان می باشد که با توجه به حقوق طبیعی زنان از دایره رعایت حق آنها به دور بوده و نوعی انفعال در مسیرحق طبیعی آنان ایجاد می نماید و آنان را در برزخی از هویت قرار داده و عطوفت و مدیریت عاطفی زنان و اثربخشی نقشهای مؤثر آنان در جامعه و خانواده و همچنین حق انتخاب آنان را در تناقضی آشکار با حقوق طبیعیشان قرارمی دهد که حسب فهم و آگاهی اندک بنده در تعارض با اندیشه های شهید بهشتی است. حتی گسترش رشته مطالعات زنان در جوامع اسلامی و رو به توسعه و در جامعه ما و به اعتقاد بنده حتی در حوزه های علمیه که مشغول فعالیت در این زمینه هستند، نمادی دیگر از تاثیر گذاری اندیشه و فرهنگ فمنیسمی و در جای خود شایسته نقد است.  به نظر من مبانی فکری شهید بهشتی در باره زنان، می تواند پنجره ای نو برای چگونه نگریستن به انبوه مشکلات رو به فزونی ما در مسائل مربوط به زنان باشد، بی تردید تدوین یک نگاه نو بر اساس اندیشه های ایشان از یک سو نیازمند یک نگاه واقع گرا و منصفانه به عینیت جامعه و از سوی دیگر نیازمند نقد و بررسی حقوق دانان، روانشناسان و جامعه شناسان است.

در ادامه فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به بحرانی بودن شرایط اجتماعی ایران گفت: دیگر هیچ فردی به این بحران تردیدی ندارد و این خود قدمی رو به جلو و یک فرصت است، بنابراین سوالی در این جا مطرح می شود که آیا ما در جامعه ی خود بر اساس موازین عمل کرده ایم که با این مشکلات مواجه شده ایم؟ از دیدگاه من همه ی مشکلات ما به دلیل فاصله گرفتن از اصل و موازین و بنیاد های اساسی است؛ به همین دلیل تا به بنیاد های موجود خود بازنگردیم و اندیشه های افرادی همچون شهید بهشتی را مورد تحلیل قرار ندهیم مشکلی حل نخواهد شد و متاسفانه برخورد نظام رسمی با آراء شهید بهشتی برخوردی بیش از حد ابزارگرایانه است.

وی افزود: از نظر من شهیدبهشتی یک اسلام شناس با مبناست و در نتیجه طبق بررسی های شخصی من برای برون رفت از بحران، شناخت اسلوب روش شناختی این شهید اهمیت بسیاری دارد؛ یکی از خصوصیات آثار ایشان این است که وقتی مسلمانی آن را می خواند گویا پرواز را به او می آموزد و ما در حال حاضر دچار یک غفلت بزرگ تاریخی شده ایم. یکی از ویژگی های منحصر به فرد ایشان دقت در روش شناختی است که نجات بخش است و در فرآیند فهم دین به ما کمک می کند.

این استاد دانشگاه یکی از استنتاج های شهید بهشتی را تقدم عقل بر نقل دانست و ادامه داد: بنابراین ایشان تاکید می کردند باید روشی از اسلام برگزیده شود تا هر انسان منصف در هر جای دنیا آن را بپذیرد.

مومنی ادامه داد: یک رکن از روش شناسی ایشان که یکی از پایه های اصلی جمهوری اسلامی است در برخورد با مساله زنان هم راهگشاست موضوع عدالت محوری است. به اعتقاد ایشان اسلام شناس باید در فهم امور اسلامی مساله عدالت اجتماعی را به عنوان یک رکن اساسی بشناسد و ما در ایران از زمانی به مشکلات اساسی برخورد کرده ایم که مساله عدالت را به حاشیه رانده ایم.

وی گفت: عدالت و بی عدالتی خلاء معرفتی در ایران است که در شرایط نگران کننده ای قرار دارد؛ مساله حقوق های نامتعارف که امروزه محل دغدغه شده است در زمان دکتر بهشتی و شهید رجایی به این موضوع پرداخته شد و عملیاتی هم شد از طرف دیگر مساله حضور زنان در ریاست جمهوری به همین شکل بود و وقتی این موضوع از شهید بهشتی پرسیده شد ایشان پاسخ دادند: یک سلسه حقوق مشترک انسانی برای زنان و مردان وجود دارد و این حق بدون تردید به زنان هم تعلق می گیرد و اگر نظر اسلام جز این بود حتما در قرآن به آن اشاره می شد.

مومنی گفت: در اندیشه شهید بهشتی فهم اسلوب اندیشه ورزی بسیار مهم تر از تفکر ایشان در یک مساله خاص است. مساله عدالت در کتاب"حق و باطل" و "باید و نباید ها از دیدگاه قرآن"   به خوبی دیده می شود و با مطالعه این دو کتاب متوجه تفاوت درک و عمل ما از مساله امر به معروف و نهی از منکر  می شویم. تعبیر ایشان از جامعه ای که علم، عقل و اخلاق درآن رشد نمی کند جامعه ای لجن مال است و می گوید: در جامعه ای که فهم عادلانه از مساله عدالت وجود نداشته باشد استفاده ابزاری از دین رایج خواهد شد.

وی افزود: یکی از مشکلات اساسی جامعه ی ما این است که از روابط تابعی و پیامدهای نابرابرساز آگاهی کافی ندارد و این مساله در شرایطی است که اگر امثال شهید بهشتی هم نبود به حکم ویژگی های تاریخی و اقتصادی ایران که ذاتا نابرابرساز است باید برای بالندگی جامعه ی خود به این مساله حساس می شدیم البته اهمیت این موضوع در دوره بیشتر است چرا که قرائت های داعشی، طالبانی و القاعده ای از اسلام بازتاب نابرابری ها در جهان اسلام است و ما هم اگر در کشور خودمان حمایت کافی را نداشته باشیم باید منتظر قرائت های این چنینی باشیم و اگر به دنبال راه نجات هستیم تنها اسلوب روش شناختی شهید بهشتی که نام آن را اسلوب ناظر بر وقوف روش شناختی نسبت به نقص اطلاعات انسان ها ست راهی برای رهایی از این شرایط است.

در ادامه نشست خانم ملوک السادات بهشتی فرزند ارشد شهید بهشتی با اشاره به تجربه های زیستی خود گفت: مساله مهمی که ایشان همیشه در نظر می گرفتند خانواده بود و مساله عدالت را در خانه و خانواده به بهترین شکل اجرا می کردند و در همان زمان ایشان خانواده را برای تفریح به باغ های اطراف تهران می بردند و این رفتار ایشان برای بسیاری از افراد تعجب برانگیز بود.

وی با اشاره به موضوع زنان و دختران گفت: مادر ما همیشه ودر همه شرایط درکنار ایشان بودند و ایشان هم زمینه حضور خانواده و همسر خود را فراهم می کردند و موضوعاتی مانند تحصیل برای دختران را در اولویت قرار میدادند و حتی در زمانی که من دو فرزند داشتم واز ایشان سوال پرسیدم که آیا به دانشگاه بروم ایشان گفتند اگر به فرزندانت آسیب نمی رسد حتما این کار را انجام بده.

فرزند ارشد شهید بهشتی ادامه داد: موضوع حجاب از جمله مسایل مهم در آن زمان بود و ما وقتی به آلمان سفر کردیم این مساله برای من دغدغه های زیادی را ایجاد کرد و ایشان با استدلال های محکم خود من را قانع کردند و حتی این رفتار ایشان باعث شد تا در بین همکلاس های من هم سوالاتی ایجاد شود و برای حل این سوالات جلسات متعددی در مسجد هامبورگ برگزار شد و در بسیاری از دانش آموزان تغییرات اساسی ایجاد شد.

وی در خصوص نگاه سیاسی شهید بهشتی به حضور اجتماعی زنان تصریح کرد: ایشان در همه ی فعالیت های سیاسی از زنان می خواستند که شرکت داشته باشند و زمینه هایی را برای حضور آنان فراهم می کردند و کلاس هایی را برای آموزش مبانی برای بانوان برگزار می کردند و از همسر و دختران خود می خواستند که در کلاس ها حضور داشته باشند. تاکید ایشان برای حضور بانوان در مجلس خبرگان به مذاق بسیاری خوش نمی آمد اما با تاکیدات ایشان در آن زمان بالاخره یک بانو توانست حضور داشته باشد؛ از دیگر کارهای ایشان تشکیل جامعه الزهرا بود چرا که بسیاری از خانواده ها دختران خود را از تحصیل منع میکردند اما با تاسیس جامعه الزهرا زمینه تحصیل بسیاری از دختران فراهم شد.یکی از موضوعات مهم که ایشان در جلسات انجمن اسلامی به آن می پرداختند موضوع تنظیم خانواده بود مساله ای که این روزها دغدغه جامعه ما شده است و راه حل درستی برای آن برگزیده نشده در آن زمان دغدغه این شهید بزرگوار بود.