در جهانی زندگی می کنیم که تبعیض و نابرابری و جنگ و درگیری و ترور و خشونت همه انسان ها را به نوعی تهدید می کند. گاهی در خاورمیانه، زمانی در اروپا و وقتی دیگر در آفریقا، کشتن انسان ها به یک افتخار و داشتن یک وعده غذای گرم به یک آرزو برای میلیون ها انسان فقر در این سیاره تبدیل می شود، نسل کشی ها و راندن انسان ها و خانواده ها از محلی به محل دیگر(میانمار) به صرف تفاوت ایدئوژیک و قومیت و نژاد به یک تراژدی انسانی تبدیل می شود و پیامدهای این خشونتها و درگیری های قومی، نژادی و دینی،  قرار گرفتن نهاد خانواده در معرض آسیب و رویاروی های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و نسل کشی است ، علیرغم همه ی این بلایا، خانواده همچنان ویترین سیاستمداران و دانشگاهیان و روشنفکران در همه جای دنیا است. خانواده نهاد دیرپای اجتماع است که محل و مأمن آسایش و آرامش جسم و روان آدمی می‌باشد. خانواده جزیی از جامعه می‌باشد و هر بحرانی که جامعه را فرا گیرد، خانواده را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. خانواده سنگ زیربنای جامعه و تنها نظام اجتماعی است که در همه جوامع مورد پذیرش می‌باشد و در جوامع گوناگون دارای نقش و پایگاه و منزلت متفاوت است و با وجود اینکه هسته‌ای کوچک از اجتماع می‌باشد ولی نقش آن در حیات اجتماعی انسان‌ها فوق‌العاده است. استواری و تحکیم روابط و پیوندهای خانوادگی در بهبود روابط اجتماعی و کم شدن از مشکلات جامعه نقش ارزنده و مثبتی دارد. از طرفی نهاد خانواده رابط فرد با ساخت اجتماعی بزرگتر یا به عبارتی جامعه است. قدیمی‌ترین و اساسی‌ترین و در عین حال بادوام‌ترین نهاد انسانی، نهاد خانواده است. مراقبت‌های اولیه در خانواده صورت می‌گیرد و نیازهای اساسی در آن تأمین می‌شود. این نهاد مهم و سرنوشت ساز در زندگی مدرن و شهری هم دچار آسیب‌های فراوانی شده است و از ایفای نقش اساسی خویش باز مانده است. امروزه ارزش‌های خانوادگی یا مربوط به خانواده، با ارزش‌های سنتی در تضاد و تناقض هستند. ارزش‌های خانوادگی مبتنی بر الزامات وفاداری، همدردی، تعهد، اعتماد، احترام به نقش و جایگاه بین اعضای خانواده است در حالی که ارزش‌های امروزی جدید بیشتر تمایل به تخصص، کارآیی و دستیابی به موقعیت اجتماعی بهتر و لذت و خشنودی و منفعت شخصی بالاتر می‌باشد. بینش فردگرایانه به عنوان یکی از شالوده‌های فرهنگ مدرن در کنار تأثیرهای عمیقی که در ابعاد مختلف حیات اجتماعی به جای می‌گذارد، نهاد خانواده را نیز به شدت تحت تأثیر قرار داده است. سقوط ارزش‌های اخلاقی ارتباط نزدیکی با سقوط خانواده یا کم بها شدن آن دارد.

با توجه به دگرگونی‌های تدریجی خرد و کلان اجتماعی، فرهنگی ناشی از رویارویی نظام اجتماعی ایران با جریان مدرنیته، این مواجهات به شکل‌گیری تأملات اجتماعی در جامعه ایران منجر شده است؛ به گونه‌ای که مقارن با مشغول ساختن ذهن برخی از متفکران اجتماعی پیرامون چیستی و چگونگی تحولات و پیامدهای آن، به تدریج تأثیراتی را در لایه‌های نظام اجتماعی نمایان و هویدا ساخت که نهاد خانواده از مهمترین بخش‌های اثر پذیرفته از این تحولات بود. به دنبال تغییرات تدریجی حاصل از مدرنیته در جامعه، گروه‌های اولیه که مصداق بارز آن نهاد خانواده است، در کنار سایر گروه‌های ثانویه قرار گرفته و از قدرت و نفوذ اجتماعی‌شان کاسته شد همچنین فرآیند نوسازی در ایران بیشتر در حوزه روابط سنتی خانواده مؤثر بوده، به نحوی که ایران در مقایسه با سایر کشورهای اسلامی نسبت به روابط خانوادگی نوگراتر بوده است. در واقع، از بین رفتن روابط فئودالی، رشد شهرنشینی، توسعه طبقه متوسط و صنعتی شدن کشور، از عواملی هستند که خانواده ایرانی را به ویژه پس از دوران قاجار و پهلوی اول متحول کردند. همچنین در ادامه، با رشد بطئی سبک‌های زندگی جدید، ضرورت بسط هنجارها و الگوهای اجتماعی مدرن مورد توجه قرار گرفت. از این رو، همانطور که چپل می‌گوید، خانواده دقیق‌ترین و شفاف‌ترین نهاد اجتماعی است که حوادث بزرگ و تاریخی جهان را انعکاس می‌دهد. به اعتقاد گورویچ، خانواده پدیده‌ای است که هر لحظه در حال دگرگونی بوده و از فراگردهای ساخته شدن، از ساخت افتادن و بازساختی شدن برخوردار است. با گذشت و ورود ایران به مرحله‌ای خاص از پیشرفت و با عنایت به پیامدهای ناخواسته مدرن شدن، ضرورت توجه به وضعیت خانواده ایرانی بیشتر مشخص می‌شود زیرا در وهله نخست؛ شاهد باقی ماندن برخی از هنجارهای الگوی سنتیِ خانواده که بعضاً ناهماهنگ و نامتجانس با تغییرات جدید بوده، می‌باشیم و به تعبیر روبن هیل، نوعی تأثیر از الگوهای اجتماعی غرب و تلفیق آن با الگوهای ایرانی در اشکال جدید خانواده دیده می شود. خانواده ایرانی پس از تحولات ناشی از مدرن شدن در بستر جامعه، تغییراتی را تجربه کرد که از نظر ابعاد، سرعت تغییرات، سنخیت، تجانس، پیچیدگی و مقاومت عناصر سنتی برجای مانده از خانواده پدرسالار، با تحولات جامعه متفاوت بود. پس از وقوع و تأثیر این تغییرات، آسیب‌ها و مسائلی در خانواده و به تبع آن در جامعه ایجاد شده که لازم است برای پیشگیری از تشدید آنها و یا مقابله با آنها، ماهیت تغییرات خانواده، ابعاد و پیامدهای آن بازشناسی شود. در وهله بعدی؛ شاهد غفلت در اتخاذ الگویی مناسب برای تحلیل و سیاستگذاری‌های مقتضی با نهاد خانواده ایرانی هستیم. الگویی که در مواجهه با واقعیت‌ها و مسائل موجود در خانواده ایرانی از کفایت ذهنی و عینی مناسبی برخوردار باشد و با تحولات اخیر جامعه ایران نیز همسویی بیشتری داشته باشد. به نظر میرسد که معرفی الگوی مناسب، زمانی میسر خواهد بود که نخست بتوان سیمای جامعه‌شناختی کنونی خانواده ایرانی را بازنمایی کرد. بازنمایی جامعه شناختی کنونی خانواده ایرانی نیازمند هم اندیشی متخصصین این حوزه فارغ ازهر جهت گیری جناحی و سیاسی است، چون به نظر می رسد خانواده در ایران معاصر بیشتر از هرچیزی از جهت گیریهای بدون برنامه و پشتوانه ی علمی ضربه خورده است و روحش در رویایی با آسیب های اجتماعی مجروح گشته است و این جراحت عمیق و نه سطحی منجر به مستعد شدن بستر خانواده برای زایش انواع آسیب های اجتماعی گشته است؛ . آسیب‌های اجتماعی به خانواده و سایر بخش‌های جامعه و گروه‌های انسانی تحمیل می‌گردند و به آنان صدمه وارد می‌کنند.طلاق، خودکشی، اعتیاد، فحشا و... را می‌توان از انواع آسیب‌های اجتماعی تلقی نمود که طیف گسترده آن از ابتدایی‌ترین سطح یعنی خانواده تا سطوح کلان جامعه را مبتلا و درگیر می‌نماید. در کنار آسیب‌های اجتماعی و در طول مسیر آن انحرافات اجتماعی شروع به شکل‌گیری و گسترش می‌نمایند. انحرافات دگرگونی در مسیر است و منحرف شدن به معنای انحراف از راه درست است و در حیات اجتماعی سرپیچی از حرکت در طرق تعیین شده است. انحرافات اجتماعی ماهیت جمعی دارند و از علت یا منشأ اجتماعی برخوردارند. معمولاً این انحرافات در گروه‌هایی چون خانواده از آن جهت بروز می‌کنند که ساخت و سازمان اجتماعی حاکم بر آنها قادر به حل مسایل و مشکلات مطرح شده نیست. بدین سان انحرافات در زمره‌ی نتایج و آثار  از هم گسستگی به شمار می‌روند و در رفتار اجتماعی گروه‌های بنیادی‌تر چون خانواده، رواج می‌یابد. خانواده به عنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماعی، آسیب‌پذیرترین گروه در برابر آسیب‌های اجتماعی است به طوری که اکثر مشکلات و آسیب‌ها ابتدا در خانواده‌ها بروز پیدا می‌کند و در صورت عدم پیشگیری و برخورد ناصحیح با آنها، به درون جامعه نیز رسوخ می‌کند و در این شرایط دشوار دیگر نمی‌توان به راحتی مشکلات و آسیب‌ها را کنترل کرد. با توجه به شرایط اجتماعی امروز جامعه ما، افزایش مشکلات، آسیب‌ها و ناهنجاری‌ها و تغییرات در سبک زندگی نسبت به گذشته و سایر عوامل دیگر، چنانچه نتوانیم پایه‌های خانواده را محکم و استوار بنا کنیم در این صورت شاهد بروز آسیب‌ها و ناهنجاری‌ها در خانواده‌ها خواهیم بود. علیرغم همه ی این مشکلات و بارهای سنگینی که بر دوش خانواده تحمیل گشته است، همچنان حمایتگر اعضای خود است و همچنان معنایش یعنی عشق، حمایت، اعتماد، هم دلی، پیوندهای اجتماعی، افزایش تعلقات خویشاوندی و آینده نگری برای ساختارش است، مطمئنا در جایی که خانواده سرمایه اجتماعی اعضای خود باشد، دیگر محلی برای زایش و رویش آسیب های اجتماعی نیست و پویا و پایدار است .بدون تردید،  پویایی و پایداری خانواده ، یعنی رویکرد خانواده محوری، امروز در جهان و ایران زیربنای توسعه پایدار و  توازن همه جانبه دراجتماع می باشد و مشارکت اجتماعی و حقوق شهروندی بذرش در نهاد خانواده کاشته و در مسیر زندگی از تمام بحران ها و بلایا حفظش می کند تا آنجا که روح همدلی و عشق و مشارکت درش دمیده شود. رابطه ی دوسویه خانواده و اجتماع یک واقعیت روشن است و نهادهای اجتماعی ، تصورات ما را از خانواده را شکل می دهند و خانواده هم ساختمان ذهنی ما را از اجتماع و جامعه. پس اگر خانواده سالم باشد و سرمایه اجتماعیش و پیوندهایش در جهت سلامت و سعادت انسان حرکت کند، طبعا ما شاهد جامعه ای توسعه یافته و توانمند با بسترهای متوازن خواهیم بود.

عالیه شکربیگی؛ دبیر کارگروه خانواده سلامت معاونت امور زنان و خانواده