زنان کار‌های سخت 


زنان شهرکرد برای روستای گل سرخ ٥ کیلومتر جاده ساختند فقط می‌خواهیم جامعه ما را باور کند

مائده امینی| جرثقیل، اتوبوس، گریدر، تراکتور، لودر و کامیون برایشان با پراید فرقی ندارد، آنها در غیاب مردان، برای روستای گل سرخ چهارمحال‌وبختیاری جاده ساخته‌اند. پشت ماشین‌های سنگین نشسته‌ و روبه‌روی همه مخالفت‌ها ایستاده‌اند تا ثابت کنند حتی به مشاغل نمی‌توان برچسب جنسیت زد.

نخستین زنان جاده‌ساز کشور از سوال‌ها و گزاره‌های تکراری که نه‌تنها در طول اجرای این پروژه بلکه در تمام این سال‌ها شنیده‌اند، می‌گویند: «زن پشت گریدر بشیند؟» «خانم‌ها نمی‌توانند آمبولانس برانند.» «امکان ندارد یک خانم خلبان بالگرد باشد» و... و... و...

این زنان برای رفع مشکل دسترسی به روستای گل سرخ، ٥کیلومتر راه ساخته‌اند. «فتحی» راننده آمبولانس در این پروژه به «شهروند» می‌گوید: روزهای اول که برای ساخت جاده گل سرخ به این روستا آمدیم، هرکس ما را می‌دید به نحوی توهین می‌کرد. یکی می‌گفت: «تو را چه به جاده‌سازی؟ برو آشپزی‌تو بکن!» یکی دیگر تهدید می‌کرد که مردها اگر به ده برگردند، حساب شما را می‌رسند! و دیگری مسخره می‌کرد... حتی زن‌های خود روستاها هم به ما چشم‌غره می‌رفتند؛ تابوی ذهنی آنها با نشستن ما پشت کامیون و گریدر و... شکسته شده بود.

«اسدی» راننده گریدر است. او به «شهروند» می‌گوید که دستمزدی برای جاده‌ساختن نگرفتند. «مقدم» حرف او را تکمیل کرده و ادامه می‌دهد: ما دستمزد نخواستیم و نمی‌خواهیم، اما شما بدانید اگر هم قرار بود دستمزدی به ما پرداخت شود، دقیقا یک‌دوم آقایان بود! خانم‌ها این‌جا با ماهی ٤٠٠‌هزار تومان کاری را انجام می‌دهند که آقایان برای آن یک‌میلیون تومان دریافت می‌کنند.

جاده ٣٢ روستای دیگر در این استان هنوز مشکلات جدی دارد. زن‌های این پروژه همچنان مصمم‌اند. آنها این‌بار می‌خواهند هموارسازی و ساخت جاده «مالک‌آباد» را دست بگیرند و مدام تکرار می‌کنند: کاش این‌بار دردسر گرفتن کار برایشان کمتر باشد.

داستان از چه قرار است؟

باورکردنش سخت است. هنوز روستاهای بسیاری هستند که یک حادثه کوچک یا تغییر فصل ساده آنها را تبدیل به زندان می‌کند. راه‌های ارتباطی با آنها قطع و ساکنین در آن حبس می‌شوند. گل سرخ یکی از آن روستاهاست. امسال هم اولین برف که در کوهرنگ به زمین نشست، مردان این روستا، گوسفندها را به قشلاق بردند. باز هم جاده گل سرخ غیرقابل تردد و قصه تکراری روستاییان آغاز شد. روستاییان می‌گویند که فرقی ندارد اهالی مریض شوند یا باردار باشند، هیچ پزشکی نمی‌تواند وارد «گل سرخ» شود.

زنان امدادگر اما این‌بار منتظر ننشستند. آستین همت بالا زدند و به گفته خودشان بیش از یک‌ماه هر روز از ٧ صبح تا ٧ شب پشت ماشین‌های سنگین نشستند.

زنانی که پای همه سختی‌های این کار ایستادند: «کار در گردنه‌ها بسیار سخت می‌شد. بعضی قسمت‌های این مسیر دره‌ها عمیق و برخی قسمت‌های دیگر کوه‌ها سخت بودند.»

زنانی که نگاه‌های سنگین و سنگ‌اندازی‌ها را تاب آوردند و با کار سنگین روزی ١٢ساعت کنار آمدند. آن‌قدر صبوری کردند که بعد از مدتی که یخ منطقه شکست و اهالی روستا هم توانستند با این زنان کنار بیایند، برای آنها در آشپزخانه یک مدرسه شبانه‌روزی آشپزی کردند و پلیس راه‌ور و مهندس نقشه‌کش و... همه به یاری‌شان آمدند. حتی «بی‌بی» خانم هم برای آنها چای دم کرد.

پست‌های مورد علاقه‌مان را

با خون دل می‌گیریم

«ما را باور ندارند. نه مسئولان نه حتی خود مردم اما ما تسلیم نمی‌شویم!» اسدی راننده گریدر در این پروژه به «شهروند» می‌گوید: من در فعالیت‌های امدادونجات راننده آمبولانس‌ام اما برای بازگشایی راه روستای گل سرخ پشت گریدر نشستم. وقتی از سختی‌های کار از او می‌پرسیم، مدام تکرار می‌کند که این پروژه سختی نداشت و شیرین و پرهیجان بود. او ادامه می‌دهد: بیشتر ما سال‌ها امدادگر بودیم. عملیات نجات را درجاده‌ها انجام داده‌ایم. در ١٣روز نوروز من به‌عنوان راننده آمبولانس مشغول به فعالیت بودم، اما همین پست رانندگی را با خون دل به ما دادند. همه می‌گفتند خانم‌ها نمی‌توانند راننده آمبولانس باشند!

اسدی می‌گوید که پشت لیفتراک و تراکتور هم نشسته است اما... «برخی‌ها که گارد کمتری نسبت به ورود زنان به این حوزه داشتند، یکی دوساعت ماشین‌های سنگین‌شان را به ما قرض می‌دادند بعد که خودمان را ثابت می‌کردیم، به ما مسئولیتی می‌دادند. حتی برخی اوقات برای اثبات مجبور می‌شدیم با لیفتراک وسایل را جابه‌جا کنیم.»

می‌گفتند شما زن‌اید، نمی‌توانید!

او در پاسخ به این سوال که چرا تصمیم به بازگشایی جاده گل سرخ گرفتند، می‌گوید: واقعیت این است که من و همکارانم در ابتدا به‌عنوان امدادگر به آن‌جا رفته بودیم. بعد دیدیم که چقدر وضعیت تردد خراب است. عزم‌مان جزم شد که کار را دست بگیریم اما برادران مخالفت کردند و گفتند خانم‌ها از پس راهسازی برنمی‌آیند. اصرار و خواهش و پیگیری ما جواب داد و کار را شروع کردیم. اسدی می‌گوید که حتی از اهالی روستا لباس‌های محلی اهالی را گرفتیم تا هم بتوانیم با آنها ارتباط بهتری برقرار کنیم و هم نماد قدرت زنان در همه جای ایران باشیم. اسدی ادامه می‌دهد: روستاهایی هستند که خانم‌ها بیشتر از آقایان کار می‌کنند. به‌خصوص عشایر که در فصل‌هایی از ‌سال مردها نیستند و خانم‌ها تمام بار اقتصادی روستا را به دوش می‌کشند اما چشمی آنها را نمی‌بیند.

به حمایت مسئولان نیاز داریم

یک روز درجایی بودیم که مردی پشت تراکتور نشسته بود و زمین‌ها را شخم می‌زد، به او گفتم اجازه می‌دهی من هم شخم بزنم؟ اصرار کردم و او با ترس و لرز تراکتورش را به من داد تا با آن تمرین کنم!

اسدی که ٤٦سالش تمام‌شده با ذکر این خاطره ادامه می‌دهد: من پشت موتورسیکلت هم نشسته‌ام اما هنوز آقایان ما را باور ندارند.

ما یک گروه ٣٣نفره‌ایم که از جک‌های سنگین استفاده می‌کنیم. آواربرداری می‌کنیم. پشت لودر می‌‌نشینیم.

اما کاش وسیله و امکانات را همان‌طور که در اختیار آقایان می‌گذارند، در اختیار ما هم می‌گذاشتند.

قید خانه و زندگی را زدیم تا کاری کنیم

«مینا مقدم» در پروژه گل سرخ مسئول خاکبرداری بوده است. او که در پروژه‌های امدادونجات حتی خلبان بالگرد هم بوده، به «شهروند» می‌گوید: ٢٠‌سال است سنگ جلوی پای خانم‌ها می‌اندازند. ٢٠‌سال می‌گفتند زن نباید در ارتفاع باشد. نباید بالگرد براند!

مقدم ادامه می‌دهد: از پارسال شروع کردیم. مردای روستا بیرون از روستا بودند. مشکلات اهالی روستا زیاد شده بود. قید خانه و زندگی رو زدیم و چند ماهی به این جاده و روستا آمدیم.

این راننده کامیون می‌گوید: اصلا سخت نیست. فکر می‌کنند که از دست زن‌ها برخی کارها برنمی‌آید، ولی من به آنها می‌گویم که برمی‌آید و روی این ادعا می‌ایستم.

او که نیمی از زندگی‌اش را در آمریکا گذرانده می‌گوید: در آمریکا راه برای زنان باز است. اختلاف جنسیتی معنا ندارد و حتی در مواردی حقوق خانم‌ها بیشتر از آقایان است.

زنان علیه زنان

«فتحی» یکی دیگر از دست‌اندرکاران است. او به‌عنوان راننده آمبولانس در این پروژه می‌گوید: نگاه‌ها روی ما همیشه سنگین است. در این پروژه حتی خود روستا همان ابتدا مقاومت می‌کرد و زنان گل سرخ ما را دوست نداشتند. همان ابتدا با تعجب می‌پرسیدند مگر شما هم می‌توانید؟ بروید آشپزی‌تان را بکنید، اما کم‌کم با ما راه آمدند و حتی برای ما چایی و غذا درست می‌کردند.

کم می‌آوریم اما تسلیم نمی‌شویم

«رضاپور» دیگر زن فعال در این پروژه که به‌عنوان امدادگر همکاری می‌کرده، به «شهروند» می‌گوید: ما امدادگریم و باید همه چیز بلد باشیم؛ از کار با دستگاه‌ و بازکردن راه گرفته تا کمک به مصدومان. باید همه فن حریف باشیم. او که ٤٤ساله است، می‌گوید؛ از ٧٩ وارد هلال‌احمر شده و توضیح می‌دهد: ما پیش از این هم در کوهستان بودیم. در توان خانم‌ها همه چیز هست. در هیبت همین حجاب می‌توانیم پا به پای آقایان حرکت کنیم.

از او می‌پرسیم آیا شده که جایی حس کند، کم آورده؟ رضاپور پاسخ می‌دهد: یک‌بار به زردکوه رفته بودیم. برای برگشت از عملیات مجبور بودیم از جاده خاکی برگردیم. میان راه حس می‌کردم بند‌بند بدنم از هم جدا می‌شود و مریض شده‌ام اما درنهایت سالم به دامنه رسیدیم.

رضاپور ماجرای جالب دیگری را هم تعریف می‌کند، او می‌گوید: سرآقاسید نام روستایی در استان ماست که در زمستان‌ها جاده‌اش کاملا بسته است. یک‌بار برای زایمان یک خانم با بالگرد رفتیم. وقتی به کمک هم جاده این روستا را در حد تردد باز کردیم، برخی از آقایان ده آن‌قدر عصبانی بودند که مرا با گوله برفی می‌زدند آن‌قدر که عینکم شکست.

توان زنان بیش از اینهاست

شهرکردی‌ها پیشتاز شده‌اند؛ نخستین‌بار است که زنان در ایران جاده می‌سازند. حسین جمشیدی مدیرکل راهداری استان چهارمحال‌وبختیاری در این‌باره در آیین تجلیل از این زنان در شهرکرد گفت: این همت بالا از زنان استان ما توقع می‌رفت. آمار تصادفات جاده‌ای ما بسیار بالاست و راه‌های ما نیاز به بازنگری دارند. به گفته او، اگرچه تلفات جاده‌ای را در سال‌های اخیر از ٢٦‌هزار کشته به ١٦‌هزار رسانده‌ایم اما هنوز ١٦‌هزار نفر در جاده‌های ما می‌میرند و این عدد کمی نیست. برای کاهش این عدد یک عزم ملی نیاز است.

جمشیدی به «شهروند» می‌گوید: حرکت زنان شهرکردی در کشور بی‌نظیر است. این نخستین‌بار نیست که زنان در امور کشوری پیشرو بوده و آخرین‌بار هم نیست. او با اشاره به این‌که جاده‌سازی امری کاملا تخصصی است و سختی‌های خود را دارد، ادامه می‌دهد: ما خانم‌ها را باور داریم. می‌دانیم نه‌تنها از پس جاده گل سرخ که یکی از ناهموارترین جاده‌های ماست، بلکه از پس امور سخت‌تر هم برمی‌آیند.

برای به صحنه آمدن زنان محدودیت‌ها بسیار است

با همه اینها اما اشتغال زنان حال و روز خوشی در کشور ندارد. معصومه ابتکار معاون رئیس‌جمهوری در امور بانوان و خانواده هشتم آبان‌ماه امسال گفت که بیکاری زنان دانش‌آموخته در برخی استان‌ها بیش از ٣برابر مردان است.

از طرفی بنا بر آمارهایی که وحیده نگین مشاور وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی در امور زنان در آخرین اظهارات خود اعلام کرده؛ با تکیه بر آمارها، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در کشور تنها ١٣‌درصد است؛ همچنان موانع و محدودیت‌های بسیاری برای به صحنه‌کشاندن زنان وجود دارد.

از نگاه دیگر، براساس آمارها حدود ٨٧‌درصد از جمعیت زنان کشور به لحاظ اقتصادی در‌ سال ٩٤، غیرفعال محسوب شده‌اند. به عبارت دیگر، از ٣٢‌میلیون نفر جمعیت زن کشور، بیش از ٢٨‌میلیون نفر غیرفعال اقتصادی هستند.

تصور کنید اگر به جای ٨٧‌درصد غیرفعال در جمعیت زنان، ٨٧‌درصد فعال و مشارکت‌کننده در امور اقتصادی کشور داشتیم، چه اتفاق‌های خوبی در انتظار کشور می‌بود؟