دختر بودن یعنی مونس پدر بودن، وردست مادر بودن، رفیق خواهر بودن و برای برادر جانشین مادر. اما دختران به بهانه دختر بودن باید هر لحظه تمامی جوانب را سنجیده و همچون یک زن میانسال رفتار، منش و گفتار معقول از خود ارائه دهند تا مورد قضاوت‌ها و سوءتعبیرهای دیگران قرار نگیرند. دختر بودن در کنار ویژگی‌های لذت بخش اش برای فرد مسئولیت‌های فراوان به دنبال دارد. روز ملی دختر بهانه‌ای شد تا سر صحبت توصیه‌های کارشناسان بنشینم که دختر امروز بتواند با استفاده از رهنمودهای آنها بیش از گذشته در عرصه‌های مختلف موفق عمل کند.

کودک انگاری مزمن دختران

مینو مرتاضی*

اختصاص دادن روزی از روزهای سال به زن یا مرد و دختر و پسر بیانگر اینست که توجه افکار عمومی نسبت بدان جلب شود. و شرایط و اوضاع در پرتوچنین توجه و تمرکزی برای سوژه‌های مورد نظر بهتر گردد. روز دختر هم از آن روزاست. یعنی در روز دختر باید بتوان بدون بیم و خوف از دختران حرف زد و از حال و روزشان گفت و درباره بهبود وضعیت شان حرف زد. هرچند تقریبا روزی نیست که دختران سوژ ه نشریات نباشند. از آموزش و ورزش دختران گرفته تا اوقات فراغت و خشونت‌ها و تبعیض‌های رنگارنگ و نابرابری‌های موجود و مقدورعلیه دختران موضوعاتی هستند که در فضای مجازی و در فضای غیر مجازی و در عرصه عمومی مرتب درباره شان بحث می‌شود.اغلب این بحث‌ها و گفت وگو‌ها و راهکار‌ها به یک نقطه ختم می‌شوند. و آن اینکه دختران برای حیات و زندگی صرفا به‌دلیل دختر بودن نیاز به قیم و حامی دارند. از منظر حقوق خانواده و حقوق شهروندی نگاه به دختران همچون نگاه به بیماری مزمن است. یعنی دختران را دچار بیماری توجه و مهر طلبی مزمن می‌دانند که نیازمند قیمو میت و حامیگری مردانی عاقل در قالب پدر یا برادرهستند که آنهارا مدیریت و اداره کنند. نکته جالب توجه اینست که دختران هرگز بزرگ نمی‌شوند ودچار خرد سالی مزمن هستند. دولت قبلی لایحه داده بود که تا قبل از چهل سالگی دختران حق خروج بدون اذن پدررا ندارند.و نماینده صاحب دغدغه مسائل زنان در همین مجلس خوب طرح داده بود که دختران بشرط داشتن مدرک کارشناسی ارشد و پنج سال سابقه کار از قید اذن پدر برای ازدواج خلاص شوند. اینها راهکارهایی است که مبتنی بر پذیرش کودکی مزمن برای دختران است. یعنی درست است که قانون دختر پانزده ساله و یا هجده ساله را بالغ و عاقل می‌داند و یا شرع دختر نه ساله را بالغ تلقی می‌کند. و بر اساس این تلقیات از دختر نه ساله یا پانزد ه ساله انتظاراتی در حد انتظارات مردان بزرگسال دارد. اما اختیارات لازم برای برآمدن از عهده این انتظارات را ازدختران دریغ می‌کند. کیست که دخترکان فالفروش و متکدی و شیشه شورهای ماشین که در گرمای بالای چهل درجه در خیابانها مشغول "کار" و تلاش برای تامین معیشت خانواده‌های تنگدست خویشند را ندیده باشد ؟ و یا به تازگی دخترکانی که در فضای مجازی برای تامین معیشت خویش کار می‌کنند را از طریق اینستا و سایر فضاهای اینترنتی نشناخته باشد؟ یا کیست که در فامیل یا بین دوستانش چند دختر سرپرست خانواررا نشناسد. دخترکانی که فقر و گرفتاری‌های خانواده به آنها اجازه نمی‌دهد منتظر اذن قانون جهت دادن اختیارات قانونی و حقوق شهروندی برای برخورداری از حداقل‌های زندگی و رفاه بمانند و به واقع از همان دوران نابالغی مسئولیت‌های اداره زندگی خویش و اطرافیان را برعهد می‌گیرند.از طرفی تداوم فرهنگ کودک انگاری دختران سبب تقویت این باور در دختران خانواده‌های مرفه شده است. هر قدر دختران خانواده‌های تنگدست زود وارد بازار کار از نوع تیره و سیاهش می‌شوند. دختران خانواده‌های بسیار مرفه از کودک انگاری مزمن شان لذت می‌برند و برای جبران مافات ظاهرشان را تبدیل به داف‌هایی همچون پلنگ می‌کنند. از این روست که بزرگداشت دختران در فضای مجرد از واقعیت هولناکی که دختران در آن بسر می‌برند مقدور نیست.

* فعال حوزه زنان

دختران مطالبه‌گر حقوقشان باشند

فخرالسادات محتشمی‌پور*

بنده در دولت اصلاحات پیشنهاد تشکیل کمیته دختران جوان را به مشاور رئیس‌جمهور و رئیس‌مرکز امور مشارکت زنان دادم. توجه به مسائل دختران از اهمیت برخوردار است و به همین میزان نیز تاکید می‌شود تا مسائل آنها را از زبان خودشان شنید. اینکه مسئولان، بزرگان، پدر و مادرها بخواهند، در این باره اظهارنظر کنند، اشکالی ندارد، اما به معنای این نخواهد بود که نیازهای واقعی آنها را می‌دانند. در سال ۱۳۷۸ یک نیازسنجی از دختران جوان انجام شد و پاسخ‌هایی که به این نیازسنجی داده شد، کمی عجیب بود، چون نیازهای دختران از ازدواج به سمت حضور اجتماعی، تحصیل و اشتغال تمایل داشت. این مقوله در آن سال‌ها برای اولین بار مطرح شد. امروزه با افزایش سن ازدواج و تمایل دختران به تحصیلات عالیه و اشتغال مواجه هستیم که نشان می‌دهد، نیازسنجی انجام شده مناسب بوده و این مسائل جزو نیازهای اساسی جوانان است. هم اکنون وزارتخانه‌ای تحت عنوان وزارت ورزش و جوانان وجود دارد؛ این سازمان می‌توان با توجه به نیازهای واقعی دختران علاوه بر اقدامات کارشناسی از دختران نظرخواهی کرده و متناسب با نیازهای واقعی آنها برنامه‌ریزی کند. در این شرایط بخش عمده‌ای از مدیریت این امر نیز باید بر عهده دختران باشد. در مسائل و پیشرفت دختران موانع مشاهده می‌شود، در صورت بی توجهی یا کم توجهی به مسئل آنها احساس تبعیض به‌وجود می‌آید. در حالی که احساس تبعیض از خود تبعیض سخت‌تر است. انتظار می‌رود، قوه مقننه در این باره وارد عمل شود. در حالی که باز انتظار می‌رود که دختران از طریق نهادهای مدنی همچون رسانه مسائل خود را مطرح کرده و خواستار اصلاحات شرایط باشند. درضمن قوانین مناسب فراوان در کشور وجود دارد که به شکل مناسب اجرا نمی‌شود. بنده بر این باور هستم که مسیر برای پیشرفت دختران باز است و اگر هم باز نباشد، دختران می‌توانند در این عرصه پیشرو باشند. جوان امروز نمی‌خواهد الگو داشته باشد، بلکه خود را الگوی دیگران در عرصه‌های مختلف می‌داند. با این وجود، با بررسی اقدامات گروه‌های پیشرو باید به این مطلب تاکید کرد که خواستن توانستن است. هم‌ اکنون موانع و مشکلات وجود دارد، بسیاری از سدها وجود دارد، اما باید این سدها را از میان برداشت. برای مثال برای اولین بار از مردان برای فعالیت در منطقه عسلویه دعوت شد، اما مطالبه‌گری زنان باعث شده که امروز زنان در آنجا هم مشغول به کار شوند. بنده بر این باور هستم که دختران باید هدفشان را پیگیری کرده و برای رفع مشکل خستگی ناپذیر باشند. جوانان علاوه‌بر مسائل خود باید مسائل جامعه و کشور را مشاهده کرده و در رفع موانع اقدام کنند. توصیه می‌شود تا در اولین مانع احساس سرخوردگی به افراد دست ندهد. امروز مداخله حکومت به زندگی خصوصی افراد به ویژه جوانان انجام می‌شود، این امر آزار دهنده است. مهم ترین اقدام در این وضعیت به رسمیت شناختن عقیده، افکار و آرای جوانان به ویژه دختران است. دختران می‌توانند به پرورش قابلیت‌هایشان بپردازند. بنده به نظام آموزشی کشور معترض هستم، چون به آرمان‌هایی همچون احترام به رأی و نظر انسان بی‌توجه است.

* فعال حوزه زنان

دختران مهارت زندگی کردن بیاموزند

ناهید تاج الدین*

در تقویم ملی‌ مان روز زن داریم و روزی برای زنان اختصاص داده شده است، اما امروز متعلق به دختران است و روز دختر نام گرفته و این بسیار مهم است که ما هویتی به نام « دختر » را به رسمیت بشناسیم و آن را با هویت دیگر یعنی « زن » دچار اختلاط نکنیم. به ویژه در برنامه‌ ریزی‌هایمان «دختران» و هویت مستقل آنها را مدنظر داشته باشیم، چون ما اغلب برای حوزه زنان برنامه‌ریزی می‌کنیم، حتی در سطح معاونت رئیس جمهور برای آن مسئولیت و پست سازمانی تعریف شده است، اما برای دختران و هویت مستقل آنها برنامه‌ای مستقل نداریم. این نارسایی ناشی از آن است که دختر بودن و دخترانگی را به عنوان یک هویت مستقل خیلی به رسمیت نشناخته‌ایم. این در حالی است که به لحاظ تغییرات اجتماعی سن بلوغ فرهنگی در جامعه کاهش یافته و مشاهدات اجتماعی و به تبع آن مطالبات دختران ما قبل از ورود به سن قانونی به تبع کاهش سن بلوغ فرهنگی، افزایش یافته و نیازمند پاسخگویی به این مطالبات هستیم. در واقع اگر به‌دنبال توسعه انسانی هستیم، باید یکی از مهم ترین جوامع هدف ما برای برنامه‌ریزی، دختران باشند، همین دختران‌اند که مادران آینده‌اند، همین دختران‌ هستند که فرزندان آینده را تربیت می‌کنند، بخش بزرگی از فرآیند اجتماعی شدن در آینده بدوش آنها است. اگر دختران امروز درست اجتماعی شوند، خیالمان از بابت جامعه ‌پذیری فرزندان آینده نیز راحت است. البته ما نمی‌خواهیم زندگی دختران را تحت تاثیر آینده قرار دهیم و آنها را دچار «فشار نقش» کنیم، نمی‌خواهیم آنقدر به دختران و نقش آنها در آینده اتکا کنیم که حال و امروز را از دست بدهند. چون یکی از اشکالات نظام آموزشی و نظام تربیتی ما این است که آنقدر دانش آموزان را به آینده حوالت می‌دهد و آنقدر پیرامون آینده متمرکز می‌شود که حال را از دست می‌دهد. در حالی که به نظر بنده مهم ترین امری که نظام آموزشی در همین لحظه باید به دختران ما بیاموزد مهارت زندگی کردن است‌.‌ اینکه چطور زندگی کنیم و از زندگی کردن‌مان لذت ببریم. نظام آموزشی ما آنچنان درگیر «چگونه موفق شدن است ؟ » که « چگونه زندگی کردن» را از دست می‌دهد و دختران ما با فقدان مهارت‌های زندگی دست به گریبان هستند. مهارت‌هایی همچون دوست داشتن، دوست داشته شدن و مدیریت احساسات که اساسی‌ترین مهارت‌ها است و طلاق و طلاق عاطفی از دل فقدان این مهارت‌ها بر می‌خیزد. درضمن مهارت‌های دیگر نیز همچون مهارت مدیریت استرس، مدیریت احساسات، مهارت مدیریت رابطه، مهارت تصمیم‌ گیری، مهارت حل مساله مهارت‌هایی هستند که دختران ما باید به عنوان مهارت‌های زندگی بیاموزند، چون این مهارت‌ها آنها را از آسیب‌های اجتماعی دور می‌کند. تمام آسیب‌های اجتماعی زنان حاصل نداشتن این مهارت‌ها است، اعتیاد، طلاق، طلاق عاطفی، روابط پر خطر، خشم و نزاع همه و همه ناشی از عدم مهارت‌های زندگی در دختران ما است.

* عضو کمیسیون اجتماعی مجلس