افزایش شکاف میان تقاضا برای ورود به بازار کار و فرصت های شغلی موجود، زمینه پیدایش مشاغل کاذب بیشتر، سختی بیش از پیش شرایط کار و کم توجهی به حقوق کارگران بویژه زنان سرپرست خانوار کم سواد را فراهم می سازد.
شرایط کنونی اقتصاد ایران و عواملی که زمینه ساز آن شده، کار را برای واحدهای تولیدی و صنعتی و ایجاد فرصت های جدید شغلی برای کارفرمایان سخت کرده است.
نیاز مردم به ویژه جوانان به برخورداری از یک شغل و کسب درآمد ثابت در برخی مواقع به سوء استفاده از نیروی کار منجر شده است تا جایی که امروزه کارفرمایانی فقط به پرداخت حداقل حقوق اکتفا کرده و حتی از پرداخت حق بیمه نیروی کار سر باز می زنند.
از سوی دیگر، امروز حضور پررنگ زنان در بازار کار را شاهدیم؛ نه فقط مشاغل واقعی و دائم بلکه این روزها زنان در مشاغل کاذب نیز سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده اند.
بخشی از فعالیت بانوان در بازار کار ناشی از فشارهای اقتصادی است اما از مهمترین دلایل حضور آنان برای حضور در مشاغل کاذب بیکاری همسران، اعتیاد و بی کفایتی مردان خانواده است.
این زنان قصد دارند در تامین معیشت همدوش مردان خود فعالیت کنند اما به علم و مهارت خاصی مجهز نیستند و گاهی اوقات حتی سواد مناسبی نیز ندارند؛ بنابراین به دستفروشی در میادین و خیابان های اصلی شهر، مترو و اتوبوس دست می زنند.
با این همه، گاهی عرصه خیابان نیز به دلیل مداخله برخی سازمان ها یا مزاحمت بعضی افراد برای آنان تنگ می شود.
ساعت پنج صبح در پارک سوار آزادی، جایی که مردان بسیاری با اتوبوس ها از شهرها و شهرک های اطراف تهران به تهران آمده است، با بانویی روبرو می شوم که عمق چین و چروک روی صورت و دستانش هر بیننده ای را به این گمان می رساند که او ۶۰ بهار را پشت سر گذاشته یا شاید کمی بیشتر.
تلاش دارد در هوای گرگ و میش صبحگاهی بساطش را جلو پای عابران پهن کند.
بانوی دستفروش به زحمت بساط خود را پهن می کند و از درون گونی شلوارهای کردی و زیرپوش های مردانه را در معرض دید عابران قرار می دهد.
رفتارش و حتی اجناس و راهی که برای به دست آوردن لقمه ای نان انتخاب کرده است، با جنسیت و مشخصه های خلقتش تناسب ندارد.
خطوط روی پیشانی و گرفتگی صورتش از رنجی بزرگ حکایت می کند؛ برای مصاحبت با او کمی تردید دارم، مبادا جواب رد بشنوم.
کنار بساطش می نشینم و قبل از طرح سوالات نیم نگاهی به اجناسش انداخته و از او می پرسم «لباس برای بانوان نداری؟» با سردی جواب می دهد: کل جنس هام همینه که هست.
می پرسم: الان خیلی زود نیست برای بساط کردن؟ ساعت ۵ صبح مشتری داری؟
جوابش به گلایه از وضع زندگی شخصی ختم می شود.
از او می خواهم چنانچه تمایل دارد پاسخگوی سوالاتم باشد؛ می گوید بپرس اما اسمم را نمی گویم.
درباره دلیل دستفروشی اش می پرسم؛ «برای خرج زندگی و بچه ام».
۴۸ سال دارد؛ سال هاست همسرش او و پسرش را تنها گذاشته اما راجع به دلیل جدایی، حاضر به توضیح نیست.
می گوید سواد درست و حسابی ندارد و کاری هم بلد نیست و نمی تواند پسر معلولش در خانه تنها بگذارد و به دلیل گرانی اجاره خانه، در یک مکان انتظامی ساکن شده است.
هر ماه ۲۵۰ هزار تومان اجاره پرداخت می کند و با محاسبه هزینه خوراک و داروهای فرزندش باید ماهانه ۸۵۰ هزار تومان درآمد داشته باشد، بنابراین غیر از دستفروشی آن هم صبح های زود چاره ای ندارد.
وی می گوید: شرایط فرزندم از یک طرف و مزاحمت هایی که در طول روز ماموران شهرداری و مدعیان مالکیت در محدوده پارک سوار ایجاد می کنند، باعث شده صبح زود برای دستفروشی بیایم.
** دستفروشی برای تامین مخارج همسر
فروش کالاهای مختلف داخل مترو آنچنان رونق دارد که یافتن سوژه این گزارش، کار چندان دشواری به نظر نمی رسد.
پیرزنی که از شدت درد در ناحیه کمر و زانوها نمی تواند زیاد سر پا بایستد، چند کیسه نان شیرین در دست دارد و برای فروش آنها به تک تک مسافران مراجعه می کند.
«فاطمه» خود را همسر یک جانباز اعصاب و روان و ساکن محدوده پیروزی معرفی می کند و مدعی است دنبال کارهای جانبازی همسرش نرفته و برای تامین هزینه های زندگی و دارو ناچار به دستفروشی است.
وی اضافه می کند هر قرص نان را یک هزار تومان خریداری کرده و به قیمت ۲ هزار تومان می فروشد و در پایان روز ۱۰۰ هزار تومان درآمد دارد اما کمر و پاهایش به دلیل ناراحتی و درد هر روز یاری نمی کنند تا از خانه بیرون بیاید.
می گوید: سختی کار از یک طرف و ترس از ماموران مترو از طرف دیگر همراه با نارضایتی ها از حضور ما برای مزاحمتی که ایجاد می شود، خستگی کار را زیاد می کند؛ همکارانی هم که اجناس مشابه می فروشند بسیارند.
«چنانچه جای مشخصی برای عرضه کالا باشد، مشکلات کار ما کم می شود و راحت تر می توانیم لقمه ای نان حلال در بیاوریم و از شر بسیاری از مزاحمت ها در امان باشیم».
** تعاونی ها به کمک زنان سرپرست خانوار می آیند
زنان دستفروش گلایه دارند؛ هم از فشارهای اقتصادی و هم از سختی های بی اندازه ای که در مسیر به دست آوردن نانی حلال باید با آن دست و پنجه نرم کنند.
زنان سرپرست خانوار می کوشند حتی از راه مشاغل کاذب درآمدی به دست آورند و زیر بار هزینه های اقتصادی زندگی قامت خم نکنند. آنان برای عبور از سختی های روزگار به تدابیر حمایتی مناسب نیاز دارند تا بدین ترتیب فقط غم «کم و زیاد نان» را داشته باشند و ناچار نباشند بیش از آن فشارهای روانی و اجتماعی را تحمل کنند.
آیا برای حل این معضلات می توان چاره ای اندیشید؟
چندی پیش معاون امور تعاون وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گفت و گو با ایرنا بر آسیب هایی که به زنان دستفروش برای کسب روزی وارد می شود، تاکید کرد و گفت: زنان کم سواد، بی سواد و روستایی بدسرپرست و بی سرپرست برای تامین معاش و یافتن شغلی که بتوانند از طریق آن امرارمعاش کنند مورد سوء استفاده قرار می گیرند.
«حمید کلانتری» پیش از این از تاسیس تعاونی زنان دستفروش برای ساماندهی آنان خبر داده و گفته بود: تحقق این ایده به همراهی انجمن های مردم نهاد و برخی نهادها از جمله شهرداری نیاز دارد.
وی اضافه کرد: ایده تشکیل تعاونی زنان دستفروش می تواند مشکلات اجتماعی را برطرف کرده و معضل بیکاری زنان بی سرپرست و بدسرپرست را از میان بردارد.
کلانتری یادآوری کرد: زنان کم سواد و بی سواد با قوانین کار آشنایی ندارند و معمولا از طریق عده ای سودجو با حقوق و دستمزد بسیار پایین به بیگاری گرفته می شوند.
وی تاکید کرد «بدون تردید باید از ظرفیت تعاونی ها برای مقابله با حل معضل بیکاری زنان دستفروش بدسرپرست و بی سرپرست، بهره کافی برد».
آنگونه که بیست و دوم خردادماه رییس اتاق تعاون ایران گفت، نزدیک به ۱۷ میلیون نفر در تعاونی ها عضوند که اگر تعاونی های سهام عدالت حفظ شود و مجلس در این زمینه یاری کند این رقم به بیش از ۵۰ میلیون نفر می رسد.
البته «حمید کلانتری» معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، یازدهم شهریورماه در گفت و گو با ایرنا سهم تعاون از اقتصاد را حدود ۶ درصد اعلام کرد؛ در حالی که باید حدود ۲۵ درصد باشد.
بدون شک قرار گرفتن بار هزینه زندگی بر دوش بانوان، سنگین و طاقت فرساست؛ بنابراین باید از آنان حمایت کرد تا تحمل سختی برای آنها کمتر شود.
ضرورت حمایت از بانوان بدسرپرست، بی سرپرست یا آن دسته از زنانی که قصد دارند درآمدی مستقل داشته باشند بر کسی پوشیده نیست و ایجاد تعاونی زنان دستفروش شاید راهکاری مناسبی باشد در این راستا.
به گفته «محمد وحدتی هلان» عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، امسال شمار زنان سرپرست خانوار سه میلیون نفر است که یک میلیون نفر از آنان همسر خود را از دست داده اند.
با این همه، تعاونی یاد شده نباید فقط محلی برای تجمیع زنان دستفروش باشد؛ بلکه باید پس از شناسایی آنان، تعاونی تولیدی باثبات در زمینه های گوناگون ایجاد شود تا از یک سو برای بانوان بدسرپرست و بی سرپرست فرصت شغلی مناسب و مداوم ایجاد شود و از سوی دیگر گامی همسو با اقتصاد مقاومتی برای اشتغالزایی مولد و مقابله با دستفروشی که عامل ایجاد اختلال در نظام توزیع است، برداشته شود.