مشاور حقوقی معاونت امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری
ازدواج دختران و تعیین سن مناسب و قابل قبول برای آنان، چالشی است که سالها با نگرشهای مختلف در جامعه دست به دست میشود و هر گروهی از ظن خود میخواهد در این میدان، سخن خود را به کرسی بنشاند غافل از اینکه موضوع مهم مصلحت عالیه دختران نوجوان است که باید مورد بحث و بررسی قرارگیرد. افرادی در این مورد تصمیم میگیرند و پیشنهاد میدهند که شاهد تضعیف خانواده، عدم تحکیم مبانی خانواده و افزایش طلاق و سستی روابط زن و شوهر هستند – بخصوص طلاق عاطفی - و هیچ کدام از اقدامات آنان مفید برای دسترسی به نتیجه مطلوب و کاهش آمار جداییها نبوده است. طی سالهای گذشته مکرر با تغییر دولت یا تغییر مجلس شاهد پیشنهادات گوناگونی در این موضوع هستیم.دریغ که فرصت حاصله از اجماع بینشهای فوق الذکر از دست میرود و دو چهره از افزایش دختران مجرد و بیعلاقگی به ازدواج شاخص شده و از طرفی همچنان شاهد اعلام آمارهای ناشی از ازدواجهای زودهنگام هستیم.
نگرانی آنجاست که دختران نوجوان بدون شناخت از تشکیل خانواده و آموزش درباره حقوق و تکالیف خود و مسئولیتهای مشترک در زندگی پا به محیطی بگذارند که در روند اهداف عالیه تشکیل خانواده که همانا معاضدت و همکاری طرفینی است با کاستیهایی مواجه شوند که قابل جبران نباشد. اهمیت قرارداد ازدواج در عصر کنونی دیگر فقط به روابط زوجیت بر نمیگردد بلکه هر فعل یا ترک فعلی در این قرارداد نه تنها به زوجین بلکه به فرزندان حاصل از ازدواج و همچنین به خانوادههای طرفین آسیب وارد میکند. تشدید اختلافات خانوادگی، بیم دختران و پسرانی که بدون آگاهی از ترفند و سیاست در زندگی بسرعت تصمیم میگیرند و اقدام میکنند بیانگر عدم آمادگی محیط پیرامونی است. باید به جای تکرار مکرر تغییر این مواد....تصمیم خردمندانه گرفته شود و به ازدواجهای زیر سن۱۳ سال برای همیشه پایان داده شود. مگر آنکه به علم و آگاهی افراد خواهان ازدواج مطمئن شویم که بعید به نظر میرسد. حال نگاهی به هدف ازدواج داشته باشیم و این سؤال را بهخاطر بسپاریم که چه کسی پاسخگوی جبران خسارت حاصله از ازدواجهای زودهنگام است؟ و در آینده اگر مصالح دختران نوجوان را در نظر نگیریم چه آسیبهایی به آسیبهای سابق افزوده خواهد شد. امروز به کمی آینده نگری نیاز داریم!
ازدواج، پیوندی است که بر مبنای یک قرارداد قانونی شکل میگیرد، قراردادی که ویژگی خاصی دارد و آثار و تبعات خاصی نیز بر آن بار میشود. حاصل این پیوند، تشکیل نهادی با ساختاری اصولی که دارای پایه و اساس متناسب و مطلوب باشد، است. بخصوص که برای آن استمرار و دوام مورد انتظار است و اینکه ثمرات نیکویی به بار آید.
چند عامل مهم در پایداری خانواده نقش دارد. نخست قانونمندی و انطباق حقوق و تکالیف زوجین که یکی از مهمترین عوامل پایداری است. بر اساس قانون، مسئولیت مشترک زوجین منجر به نظم و انضباط داخلی شده و منجر به پایهریزی بنایی متفاوت از دیگر قراردادها خواهد شد. ازدواج منطبق با قانون، ضوابط خاص مندرج در بند بند مواد قانونی را به همراه دارد و امنیت ازدواج را تأمین میکند ازاین رو قانونگذار صحت ازدواج را مورد تأیید قرار میدهد. قانون برای افراد قائل به کرامت انسانی و حق انتخاب آزادانه است ازاین رو موضوع رضایت در ازدواج را شرط مهم و لازم میداند. قانون برای قصد ازدواج جایگاه ویژهای قائل است چرا که بدون قصد و نیت ازدواج نمیتوان بر سر سفرهای نشست که آینده شما را رقم میزند ولی شما نسبت به آن شناختی ندارید. موضوع تشخیص و احراز هویت زن و مرد و عدم شبهه در آن بر این مبنا شکل گرفته است و اینکه باید با اختیار- نه با اکراه – تن به ازدواج داد.
نیک به اذن پدر بنگریم، این اجازه ناشی از مسئولیت پدر در قبال فرزند و علاقه او به آسایش و امنیت فرزند است نه فقط تحکم و سلطه پدرانه. لذا اگر این نیت نیکوی پدر به چالش کشیده شود و مشخص گردد که این اذن در جهت مصلحت فرزند نیست قانون این پیشبینی را کرده است که فرزند بتواند با تمرد از پذیرش وصلت به دادگاه مراجعه کند و از قاضی احقاق حق نماید. بیشک در صورت اثبات اجبار و اکراه، قاضی اجازه این وصلت را نخواهد داد. تشخیص هرگونه سوء نیت یا تهدید و اجبار با دادگاه است که علت موجه و ناموجه را تشخیص و حکم میدهد.
اگر به ماده ۱۰۴۱ که درباره ازدواج دختران زیر ۱۳ سال است بنگریم، قانون مدنی در ماده مذکور به سه شرط مهم اشاره دارد: ۱- رعایت مصلحت ۲- تشخیص دادگاه صالح ۳- اذن ولی. این سختگیری برای ازدواج دختران زیر سن ۱۳ سال است که قاعدتاً باید در شرایط استثنایی صورت گیرد. حال آنکه افراد بالای ۱۳ سال از توانایی و شناخت بیشتری برخوردارند و امکان اعتراض به وضعیت پیش آمده برای آنان امکان پذیرتر خواهد بود.
حاصل عقد ازدواج، تشکیل نهاد خانواده، طی کردن سالیان متمادی زندگی مشترک، مشارکت در غمها و شادیها و وجود فرزندانی است که حیات و مماتشان در گرو وجود والدینی مهربان، آگاه و فهیم است. حال چگونه میتوان قراردادی به این اهمیت در بستری اتفاق افتد که در آن رضایت، اختیار، آگاهی و در مجموع شناختی وجود نداشته باشد؟
نکاح عقدی لازم است و جز به طرق پیشبینی شده در قانون قابل انحلال و فسخ نیست. حاصل آن در اکثر مواقع فرزندانی است که به همراه تولدشان به والدین، حقوق، مسئولیت و وظایف خاص محول میشود.
در ازدواج وظایف زن و شوهر و حقوق و مسئولیت آنها مشخص است. بخش اخلاقی این ازدواج ضرورت حسن معاشرت و مشارکت زوجین و همکاری آنان در نهاد خانواده را تبیین کرده است. با اوصاف برشمرده شده، چگونه میتوان دخترکی نوجوان را بر سر سفره عقد نشاند که هنوز هدف از تشکیل خانواده را نمیداند و از فلسفه ازدواج اطلاعی ندارد. دخترکی که نیتی برای ازدواج نکرده است، رضایت قلبی ندارد و به رشد لازم دست نیافته است؛ دخترکی که از پروسه روبهروی خود مطلع نیست و فرآیند پیش رو برای او ناشناخته است.دست کم گرفتن ازدواج که یکی از مهمترین پیوندهای اجتماعی و تشکیل دهنده جامعه بزرگ کنونی است، وضعیت کنونی گریز از ازدواج، طولانی شدن تجرد، کاهش فرزندآوری و... را به بار نشانده است و باید راهی سنجیده تر برای آن یافت.
آیا با پوشیدن یک لباس سفید و تقدیم چند زیورآلات میتوان رضایت قلبی دختران نوجوان را برای تشکیل یک خانواده سالم و متناسب جلب کرد؟
آیا با روش ازدواج در خردسالی میتوان به کاهش طلاق و رضایتمندی در ازدواج رسید؟