خشونت علیه زنان از مهمترین آسیب های اجتماعی به شمار می رود که سلامت جامعه و ارتقای شاخصهای توسعه پایدار را با چالش روبرو می کند. از همین رو تامین امنیت و تدوین قوانین محکم و بازدارنده از طرف مسوولان و متولیان امر سبب می شود تا این قشر بتوانند در عرصه های مختلف فعالیت داشته باشند و به حقوق خود دست یابند.
«ارتقای شاخص های توسعه پایدار با تحقق مطالبات زنان، اجتماعی، مهار تخریب زیست بوم با فوریت تدوین راهبردهای اصولی و ارتقای فرهنگ کتابخوانی با بهره مندی از راهبردهای متولیان فرهنگی» از جمله مهمترین موضوعات اجتماعی و فرهنگی محسوب می شود که در مطبوعات امروز(دوشنبه) برجسته شده است.
** ارتقای شاخص های توسعه پایدار با تحقق مطالبات زنان
در جامعه کنونی زن از ارزش های والایی در اجتماع برخوردار است و این لزوم فعالیت تشکل ها را بیش از پیش آشکار می کند. تضییع حقوق زنان آبستن ناهنجاری های بسیاری در جامعه است که می توان با اطلاع رسانی مناسب به آحاد مردم، آموزش و فرهنگ سازی از دوران کودکی و با بازنگری در قوانین از تداوم آن جلوگیری کرد.
روزنامه «آرمان» با درج یادداشتی با عنوان «ابعاد و بروز خشونت علیه زنان» که به قلم لیلا شفاعی نگاشته شد، آورده است: خشونت علیه زنان را می توان خشونت علیه کل جامعه دانست که در شکل ها وابعاد مختلف در جوامع بشری هر روزه در حال بروز و ظهور است. نگاه فرادستی مردان در جامعه و نهادین هشدن این فرهنگ با ترکیب حسن نیاز به قدرت حس نیاز به تفریح، حس نیاز به آزادی بدون قید و شرط، نگاه جنسیتی به زنان ، عدم آموزش و آگاهی مردان و زنان نسبت به ابعاد و بروز خشونت، فرهنگ و عرف محله و جامعه و ... از عوامل بروز خشونت و تکرار آن در خانه و امعه است که به بازتولید آن درشکل های جدید ادامه حیات می دهد. قطعا زمانی که در روند حرکت چرخه زندگی دچار عدم تعامل و ناهمگونی می شویم تبعات و آثار مخرب آن در ابعاد پنهان و آشکار بر خانواده و به تبع آن جامعه شاهد خواهیم بود و هزینه های این آثار و تبعات به باز تولید خشونت بیشتر منجر می گردد و امروز شاهدیم که بحران های بزرگ در ابعاد مختلف رواب انسانی روند طبیعی زندگی افراد را به مخاطره انداخته است و مسلامت و بهداشت و امنیت روانی و جسمی جامعه در سطح وسیعی مخدوش است.
در ادامه این یادداشت می خوانیم: با توجه به اینکه استفاده از ادله اثبات جرم به خصوص در موارد خشونت خانگی و خشونت در معبار عمومی مانند آزادر یابانی و بعضا تعرض به زنان و مقابله ایشان در مقام دقاع مشروع برای زنان بسیار سخت و از سویی به دلیل ترس از بزهکار و عدم حمایت از زنان بزه دیده و عدم استقلال مالی و اقتصادی ایشان در موارد بسیاری زنان بزه دیده ناچار به ماندن در محل بروز خطر و خشونت هستند و شاهد آن هستیم که پیشرفت و توفیق چندانی در کاستن ابعاد خشونت علیه زنان به برکت اندک قوانین موجود نبوده ایم. لذا تامین امنیت زنان از جمله زنان سرپرست خانوار، زنان دچار کم توانی ذهنی و جسمی و هر زنی که به عنوان همسر یازن فعال در جامعه که به عنوان یک زن هویت دارد از یک سو و میزان و نوع و انوع خشونت علیه آنان در قوانین از جمل هخشونت در محیط کار خشونت در خیابان، خشونت خانگی، سواستفاده از زنان در حواد اجتماعی و دیگری که منجر به بروزی موارد آشکار خشونت در جامعه می گردد از سوی دیگر باید مورد بررسی قرارگیرد.
روزنامه «جوان» با درج مطلبی با عنوان «اینستاگرام دنبال مدیریت رفتار و نگرش زنان است» به گفت وگو با سمیرا خطیب زاده پرداخت و نوشت: یکی از ابزارهای نقوذ بر خانواده و زان ایران مد و مدلینگ است و نباید نگاهی سطحی به این موضوع داشت. ریشه یابی بحث های مدلینگ نشان می دهد سرمنشا بسیاری از مدهایی که از یک نقطه ای از یک جای کشور شروع و بعد فراگیر می شود همه حلقه های یک زنجیره متحد است. یکی از ابزارهای جنگ نرم همین مدلینگ است رسانه ابزار پیاده سازی این روند است. فلسفه شکل این شبکه های اجتماعی همین است. قبل از راه اندازی و در مرحله طراحی هر رسان ه ای و به خصوص شبکه های اجتماعی مخاطب شناسی کاملی صورت می گیرد اینکه هدف این رسانه چیست؟ چه ابزارهایی باید در این رسانه تعبیه شود تاروی مخاطب خاص اثر بگذاریم. اصلا گفته می شود اینستاگرام رسانه و شبکه اجتماعی کاملا زنانه ای است و بر اساس ویژگی های خاص و منحصربه فردی که در زنان و مخاطب زن وجود دارد این شبکه شکل گرفته است، این اعترافی است که خود طراحان شبکه اجتماعی اینستاگرام به آن اذعان دارند.
در ادامه این گفت وگو آمده است: آمارها نشان می دهد زنان و دختران بیش از آقایان و پسران مخاطب رسانه ها هستند چه ماهواره و چه تلویزیون و شبکه های اجتماعی دلیل این ماجرا هم این است که خانم ها به خصوص خانم های خانه دار به واسطه اوقات فراغت بیشتر مخاطبان پروپا قرص رسانه ها هستند. به همین خاطر هم به واسطه حضور بیشتر در رسانه ها بیشتر از تبعات منفی و پیامدهای آن آسیب می پذیرند. از سوی دیگر آقایان به دلیل مشغله بیشتر فرصت کمتری برای حضور در شبکه های اجتماعی دارند.
روزنامه «قانون» با درج یادداشتی با عنوان «افزایش خشونت علیه زنان در جهان مجازی» می نویسد: یکی از معضلات اجتماعی دنیای کنونی، خشونت علیه زنان و گسترش آن در حوزه های دیگری چون فضای مجازی است. پدیده خشونت علیه زنان چه در محیط خانواده و چه در سطح جامعه، نه تنها امری غیرقابل انکار بلکه در حال رشد است. البته عده ای معتقدند که خشونت ها همان هایی هستند که درگذشته بودند، ولی زنان دیگر زنان سابق نیستند. از این رو، اعتقاد بر این است که گسترش دامنه آگاهی های عمومی و تخصصی زنان، تاثیر مستقیمی بر انتشار موارد خشونت و آزار جنسی از سوی آن هاداشته و از این نظر تفاوت جدی با دنیای گذشته دارد. اما مشکل این است که باوجود تلاش های سازمان های غیردولتی، جنبش های اعتراضی زنان و حمایت های بین المللی از حقوق زنان و آسیب دیدگان خشونت، شاهد آن هستیم که این خشونت ها به فضای مجازی هم وارد شده و به عبارت درست تر، می توان گفت که بزهکاران و خشونت ورزان در فضای واقعی جامعه، بخشی از اقدامات خود را به فضای مجازی انتقال دادهاند. اقداماتی که خشونتورزان در فضای مجازی انجام می دهند، متنوع است. معمولا به نام زنان صفحههای جعلی ساخته میشود، زنان ترور شخصیتی میشوند، شماره های تماس زنان در صفحه جعلی به عنوان ارائهکنندگان خدمات جنسی منتشر می شود، به صفحات زنان فعال حمله می شود، با کلمات زشت و تهدید آمیز پیام برای زنان گذاشته می شود و دهها نوع خشونت دیگر که متاسفانه صورت می گیرد.
در ادامه این یادداشت که به قلم عبدالعزیز مولودی دکتری جامعه شناسی سیاسی نگاشته شد، آورده است: این آزار و اذیتها باعث میشود که زنان به طور ناخودآگاه از نظر روانی تحت تاثیر قرار بگیرند و احتمالا اقدام به خودسانسوری بکنند. بسیاری از زنان، با پدیده خشونت به خاطر جنسیت خود مواجه هستند. خشونت علیه زنان مرز مشخصی ندارد و همه جوامع، نژادها و فرهنگ ها را شامل می شود. این امر، هم زنان را قربانی و هم خانواده و جامعه را آسیب پذیر کرده است. در عین حال گسترش دسترسی به اینترنت، انتشار وسیع و سریع اطلاعات و وجود شبکه های اجتماعی، باعث شده است تا خشونت علیه زنان بعد گسترده تری پیدا کند. اعتقاد بر این است که هر نوع تهدید، تحقیر و توهینی که زنان در فضای مجازی تجربه میکنند، تاثیر مستقیم و غیرمستقیم بر زیست روزمره و فعالیتهای فردی و اجتماعی آنان در بسترهای اجتماعی متفاوت از جمله مجازی و غیرمجازی میگذارد و زندگی آنان و در بسیاری از موارد سایر اعضای خانواده آنان را تحتالشعاع قرار میدهد.
** مهار تخریب زیست بوم با فوریت تدوین راهبردهای اصولی
محیط زیست و چالشهای آن همچون خشکسالی و کمآبی، آلودگی هوا، هجوم ریزگردها و ... مدتها است که پررنگتر از گذشته در زندگی ما خودنمایی میکند و همین امر باعث شده است تا به مرور زمان تاثیرات مستقیم آن را بر زندگی روزمره خود احساس کنیم. برای درک ضرورت و فوریت تدوین راهبردهای محیط زیست کشور و متناسب با بحران موجود، تنها تخصص خاصی نیاز نیست بلکه باید با عزمی ملی و همگانی برای جلوگیری از تخریب زیست بوم مسوولانه بکوشیم.
روزنامه «قانون» با انتخاب گزارشی با عنوان «جان گرفتن دوباره «جاده ابر» درمنطقه حفاظت شده» آورده است: مافیای جنگل و زمین خوار همچنان در تکاپوست؛ یک بار در «تنگه تکاب» و بار دیگر در «آشوراده» ؛ یک بار در «ناهارخوران» گرگان و این بار در«جنگل باستانی ـ هیرکانی ابر». جنگلی که سرگذشتی عجیب دارد و حالا پس از گذشت ۱۴ سال تکاپو و تلاش فعالان محیط زیست برای نجات آن از احداث جاده و پنج سال از ثبت آن به عنوان «منطقه حفاظت شده ابر»، یک مصوبه در استانداری سمنان تهیه شده که بودجه لازم برای آسفالت این جاده را تامین کند. خبرها بیانگر این هستند که مدیران کل دو دستگاه متولی، یعنی«منابع طبیعی» و «محیط زیست» استان تاکنون هیچ واکنشی به این مصوبه نداشته اند و در جلسه استانداری نیز در برابر تصویب آن سکوت کردهاند؛ درست مانند سکوت اعجابآوری که سالهاست در برابر تخریبهای جنگل ابر در اثر رشد گردشگری بیرویه و نیز اجرای بدون مجوز «طرح انتقال آب گلستان به سمنان» پیشه کردهاند و هیچ ارگان و نهاد ناظری نیز تاکنون آنان را برای چنین سکوت آسیبرسانی، بازخواست نکرده است.
در ادامه این گزارش آمده است: اما فعالانی که بیش از یک دهه برای نجات جنگل ابر تلاش کرده و نبردی تمام عیار را با مافیای زمین خوار در این منطقه به سرانجام رسانده اند میگویند آسفالت این جاده علاوه بر آثار فراوان زیست محیطی، ادامه همان پروژه «جاده ابر» است که مافیای زمین خوار و جنگل خوار سالهاست برای تصرف بخشهایی از جنگل با هدف ویلاسازی و خرید و فروش زمین های منطقه تلاش می کند. این در حالی است که اکنون نزدیک به پنج سال است که جنگل ابر، به عنوان «منطقه حفاظت شده ابر» به ثبت رسمی رسیده و هیچ ارگانی حتی استانداری نمیتواند به طور مستقل و بدون نظارت سازمان حفاظت محیط زیست، برای آن تصمیم گیری یا مصوبه ای تهیه کند. امیرحسین ولیان دبیر «جمعیت دیدهبان طبیعت شاهرود» در این باره به اسکان نیوز گفت:« داخل منطقه حفاظت شده ابر میخواهند یک جاده خاکی را آسفالت کنند. مدیران منابع طبیعی و محیط زیست نیز در هنگام گرفتن مصوبه استانی، دراین باره سکوت کرده اند. در کجای دنیا در منطقه حفاظت شده بدون ارزیابی زیست محیطی، بدون تهیه برنامه جامع و بدون مجوز، جاده را ارتقا می دهند؟
روزنامه «همدلی» با درج گزارشی با عنوان «تبر بر جان بلوطستان» نوشت: «زاگرس دیگر جان ندارد». این را درختان بلوط فریاد میزنند. صرف نظر از مجموعه عوامل غیر زنده که موجب خسارت به بلوطستان شده، این روزها تبر تیز سود جویان امان درختان زاگرس را بریده است. روزانه صدها درخت بلوط برای مشتی اسکناس به خاک میافتند تا اهداف مالی سودجویان تامین شود. اگر چه قلع و قمع درختان زاگرس پیشینه دیرینه دارد و تن بلوطستان با زخم تبر بیگانه نیست، اما از زمانی که قرار شد طرح تنفس در جنگل های شمال اجرا شود، که براساس آن دو الی سه سال کسی حق بهره برداری از درختان جنگل های شمال را نداشته باشد، چوب خواران به سمت درختان جنگل های زاگرس گسیل شدند و همین باعث شد که قلع و قمع درخت های زاگرس و جنگل های غرب کشور به شدت افزایش یابد. تا آنجا که کارشناسان میگویند اگر این روند ادامه داشته باشد، بعید نیست تا چند سال آینده از جنگلهای زاگرس فقط برهوتی به جای بماند.
در ادامه این مطلب آمده است: رنج بلوطستان فقط به قاچاقچیان چوب و قلع و قمع درختان محدود نمیشود، بلکه ناقوس مرگ جنگلهای زاگرس از خیلی وقت پیش به صدا در آمده است. آفت و بیماری، گرد و غبار، سوزاندن جنگل برای تهیه ذغال و ... در دل بلوطستان ریشه دوانده و از آنان فقط شبحی بر جا گذاشته است، اکنون نیز تبر تیز سود جویان و قاچاقچیان چوب، امید را برای نجات بلوطستان به یاس تبدیل کرده است. جنگل های زاگرس با گستردگی در ۱۱ استان کشور با ۶ میلیون هکتار مساحت، ۴۰ درصد جنگل های ایران را تشکیل میدهند و حدود ۷۰ درصد تیپ گونه های جنگلی زاگرس را بلوط ها شامل میشوند. بر اساس آخرین آمار و بررسیهای صورت گرفته در استانهای زاگرس نشین کشور بالغ بر ۱ میلیون و ۴۰۰ هزار هکتار از سطح جنگلهای زاگرس تاکنون بر اثر عوامل مختلف از بین رفتهاند یا در معرض نابودی هستند.
روزنامه «صبح نو» با انتخاب گزارشی با عنوان «نگاه نگران خزر به سرنوشت ارومیه» می نویسد: قرارگیری ایران در سرزمینی که اقلیمی خشک دارد، تجربه ای هزاران ساله است که حتی پیشینیان این قوم نیز به آن توجه داشتهاند. اینکه ایرانیان مبدعان قنات بوده و هزاران سال قبل به فکر انتقال آب بودهاند، نشاندهنده تدبیر و چارهاندیشی آنان است؛ اما افزایش جمعیت و تغییرات اقلیمی که در دهههای اخیر تمام محیطزیست کره زمین را تحت تاثیر قرار داده است، موجب شده منابع آبی در ایران نیز با تهدید و محدودیت مواجه شوند. در چنین شرایطی طرحهای انتقال آب از دریاهای شمال و جنوب کشور به استان های مرکزی از ایده هایی است که همیشه کارشناسان با آن مخالفت کردهاند. انتقال آب از دریای خزر که از اواسط دهه۸۰ مورد توجه قرار گرفت، در چندین سال گذشته بارها سر و صدا به پا کرده است. از همان زمان که کلنگ احداث این طرح به زمین زده شد سیل انتقادات کارشناسان هم به راه افتاد. این طرح برای چند سال به حاشیه رفت، اما دوباره در هفتههای اخیر موجب افزایش انتقادها شده است.
در ادامه این گزارش آمده است: موضوع انتقال آب از دریای خزر به استان سمنان در دورههای مختلف مورد انتقاد نمایندگان استان های شمالی نیز بوده است. آقای غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، نماینده مردم رشت در یکی از نطقهای خود در صحن مجلس خطاب به دکتر روحانی گفته است: لایحه انتقال آب دریای خزر در برنامه ششم رأی نیاورد و حذف شد. چرا نظر و وعده خلاف قانون به مردم زادگاه تان دادید؟ شما رییسجمهوری ایران هستید. برای آب رسانی به سمنان و قلب کویر حاضر شدید، قلب مردم شمال کشور را جریحه دار کنید. آقای علیاصغر یوسف نژاد، نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی هم با انتقاد از طرح انتقال آب خزر به استان سمنان در تذکر شفاهی خود خطاب به رییسجمهوری گفت: «مردم استان مازندران قطعاً اجازه انجام چنین کاری را نخواهند داد. هر استانی که با بحران آب مواجه شود مدعی انتقال آب از دریاچه خزر خواهد شد و بهتدریج خزر را خشک میکنند؛ چراکه این دریاچه اصلاً ظرفیت دستکاری را ندارد.»
** ارتقای فرهنگ کتابخوانی با بهره مندی از راهبردهای متولیان فرهنگی
ترویج فرهنگ کتابخوانی ضرورتی انکارناپذیر است زیرا بر پایه آمارها میزان مطالعه در کشور با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد و این در حالی است که افراد با مطالعه نقش و تاثیر بسیار خوبی در رشد و توسعه جامعه دارد. بنابراین برای تحقق این مهم افزون بر خانوادهها باید نهادهای مرتبط همانند آموزش وپرورش با بهره مندی از راهبردهای متخصصان مجرب، گامهایی موثر در راستای تدوین برنامههایی جامع و کاربردی به منظور افزایش فرهنگ مطالعه برای افراد در دستور کار خویش قرار دهند.
روزنامه «آرمان» با درج یادداشتی با عنوان «گوشه دنج کتابخوانی» می نویسد: گنج خلوت گزیدن و لب نگزیدن از سروصدای جهان کیمیایی است کمیاب که این روزان و شبان کمتر پیش می آید، در عصر امواج تلویزیونی و مجازی که از در و دیوار بر ساخت جان وجهان آدم می بارند و مجال در خود چرخه زدن و گلگشت در آینه را از او می گیرند. در اعصار و ازمنه ماضی، این امکان خلوت گزینی و جلوت گریزی بیشتر و بهیه تر از عصر موشک و پوشک بود. مثلا همین حضرت حافظ معروف را در قرن هشتم بنگرید. تامجالی می یافت کتابی بر می داشت و رفیق صدا می زد و در گوشه ای خوش و خرم خلوت می نمود و بالصراحه می فرمود: دویار زیرک و ازباده کهن دومنی فراغتی و کتابی و گوشه چمنی» برو حالشو ببر ما تصور می کنیم که لابد منظور دو نفر رفیق فابریک اهل فکر و فرهنگ و گفت وگو بوده است که بشود دو سه کلمه با او مثل آدم صحبت کرد و چنین نباشد که تا دید مخالف نظر او حرف می زنید چماقش را در بیاورد که شما را به زور قانع کند.
در ادامه این یادداشت که به قلم رضا رفیع نگاشته شد، می خوانیم: و اما می رسیم به مواد و موارد بعدی برای خلوتی نشینی که جناب حافظ بدان اشارت کرده و گفته است: از باده کهن دو منی. در تفسیری می توان گفت مراد حافظ و عرقیات سنتی شیراز بوده است که معروف است و عموما هم خاصیت آرام بخشی و تمدد اعصاب و روان دارند و شاعر را آماده خالق اثر می سازند و در عین حال ما یک پیاله چای دبش قندپهلو را ترجیح می دهیم. چای یارم قند پهلوگر نباشد گو مباش... و اما از امکانات و مواد لازم مورد اشاره خواجه شیراز برای خلوت گزینی می ماند فراغتی و کتابی و گوشه جمنی که هر چند به سختی اما گاهی گیر می آید.
روزنامه «ابتکار» در گزارشی با عنوان «قاچاق کتاب همچنان ادامه دارد» نوشت: چند ماهی است که برخورد با پدیده مخرب «قاچاق کتاب» آغاز شده است. اتحادیه ناشران با همکاری ضابطان قضایی هر هفته مقادیر قابل توجهی از این کتابها را پیدا و ضبط میکنند اما انگار این کتابهای قارچگونه تمامی ندارند... هفتهای نیست که خبر ضبط کتابهای قاچاق از یک انبار، کتابفروشی یا چاپخانه منتشر نشود اما انگار باندهای انتشار و توزیع این کتابها بسیار گستردهتر از آن است که به نظر بیننده میآید. همین چند روز پیش بود که کارگروه صیانت از حقوق ناشران، مولفان و مترجمان اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران اعلام کرد، چهار عنوان کتاب را که به شیوه غیرقانونی (قاچاق) تکثیر شده و در حال صحافی بوده کشف کرده است. بنابه گفته این کارگروه، شمارگان هرکدام از چهار عنوان کتاب قاچاق در این کارگاه صحافی حدود هزار نسخه بود. کتابهای عنوانشده البته با حکم قضایی ضبط، صورتجلسه و به انبار ویژه کتابهای قاچاق منتقل شد و با تشکیل پرونده، مدیرمسئول این کارگاه صحافی که در محدوده خیابان ۱۷ شهریور جنوبی قرار دارد و همینطور سرمایهگذار انتشار کتابهای یادشده تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند.
در ادامه این گزارش آمده است: اما چرا با وجود برخوردهای قاطع مراجع ذیصلاح، باز هم سوداگران به قاچاق کتاب ادامه میدهند؟ علیرضا بهشتی، مدیر انتشارات روزنه در اینباره می گوید: قاچاق کتاب قطعا کار صحیحی نیست و به نشر لطمه میزند. هر ناشر موفقی را که در نظر بگیرید، از تعداد معدودی از کتابهایش که پرفروش شده، سود میبرد؛ مثلا نشر ققنوس ممکن است ۵۰ درصد از فروشش به خاطر پنج تا از کتابهایش باشد یا آقای مرادی انتشارات نگاه به من میگفت قسمت عمده بار این نشر بر دوش ۱۰ تا از نویسندهها است. افست کردن کتاب هم کار راحتی است زیرا نه هزینه تایپ میدهند، نه ویراستاری، نه طرح جلد و نه حق تالیف و به یکباره قسمت سودآور ۵۰ ناشر را ازآن خود میکنند که فکر میکنم سودش از زدن بانک هم بیشتر است. طبعا برخی تحریک میشوند تا این کار را انجام بدهند و اگر با آنها برخورد نشود، رویشان زیاد شده و کارشان را علنی میکنند. به نظرم باید به صورت جدی قاچاق کتاب پیگیری شود و اینکه فقط بخواهند کسانی را که در کنار خیابان کتاب میفروشند جمع کنند، کافی نیست زیرا قاچاق کتاب فراتر از یک کتاب و دو کتاب و ۱۰ کتاب و فروختن آن در کنار خیابان است. آنطور که من فهمیدهام، سیستمی پشت این ماجرا وجود دارد که کتابها را در تیراژهای بالا منتشر میکند و کاملا موازی با سیستم نشر پیش میرود، باید سرچشمه آن پیدا شود؛ اینکه کدام چاپخانه آنها را چاپ میکند و سرمایهگذارش کیست و چه کسی پول میدهد تا این کتابها را چاپ و پخش کنند؟ چه کسی دستفروشهای معمولی کنار میدان انقلاب را بیرون کرده و کتابهای قاچاق را دسته به دسته و در روز روشن برای فروش میگذارد؟
روزنامه «نقش» با درج مطلبی با عنوان «نظام آموزشی ما باید بر مبنای دوستی با کتاب باشد» به گفت وگو با غلامرضا شریعتی فعال فرهنگی پرداخت و آورد: توسعه و رشد در مسیر فرهنگ منوط به پیشرفت و تعالی در نظام آموزش و پرورش با رویکرد تحلیل و محتوای کتابهای غیر درسی است. باید تلاش ما بر این باشد که نگرش کودکان و نوجوانان را کتاب محور آموزش دهیم تا از این طریق دوستی و الفت با کتاب ایجاد شود. استمرار و گسترش باشگاههای کتابخوانی باید در کل مدارس استان نهادینه و زنگی در مدارس به عنوان زنگ کتابخوانی در برنامههای درسی گنجانده شود تا از طریق این حرکت کودکان و نوجوانان ما بتوانند با اشتیاق به تولید علم بپردازند.
در ادامه این مطلب می خوانیم: انسان به عنوان محور توسعه باید بتواند زیرساختها را آماده کرده و سپس با فراهم کردن شرایط توسعه انسانی، زمینه رشد متعادل را در جامعه متوازن ایجاد کند. آغاز یک رشد متوازن کتاب به تدریج و ناخودآگاه حرکت مربیان را به سمت کتاب شهروندی ارتقا میدهد. تاسیس باشگاههای کتابخوانی در استان ها می تواند تاثیرگذار در حوزه کتاب به ویژه در مناطق کمبرخورداری باشد.