اختصاصی شبکه اجتهاد: تاریخ حوزه‌های علمیه نشان می‌دهد که خواهران طلبه، هیچ‌گاه به لحاظ علمی، به جایگاه درخوری نرسیده‌اند. همین که برای تمثیل به اجتهاد خواهران، همواره به یکی دو مثال مانند بانو مجتهده امین و اخیراً بانو صفاتی اکتفا می‌شود و مثال‌های بانوان مجتهده مشهور، حتی به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، مؤید این ادعاست.

کدام کتاب فقهی یا اصولی یا فلسفی و کلامی مشهور را خواهران نوشته‌اند؟ کدام مجمع حدیثی مشهور، توسط خواهران جمع‌آوری شده است؟ کدام مقاله مورد اعتنا و جامع‌الاطراف توسط بانوان طلبه به نگارش درآمده است؟ پاسخ همه این سؤالات، «هیچ» است.

اما چه شد که به اینجا رسیدیم؟ آیا سیستم برنامه‌ریزی حوزه خواهران نادرست است یا آن‌که خواهران طلبه، برخلاف برادران، از استعداد کافی برای یادگیری مطالب برخوردار نیستند و یا اینکه میزان وظایف بانوان طلبه با توقعاتی که از آن‌ها می‌رود همخوانی ندارد؟ شاید هم باز ماجرای قدیمی کمبود امکانات و بودجه مطرح است؟

چرا بانوان مسلمان، در رشته‌های دیگر نظیر پزشکی و مهندسی و تعلیم و تربیت، صاحب‌نظر و تأثیرگذارند، اما به حوزه که می‌رسند هیچ‌گاه به درجات بالای علمی نائل نمی‌شوند؟ حتی از همین دو بانوی مجتهده مشهور، کدام کتاب ماندگار و قابل‌اعتنا باقی مانده است؟ چرا این مجتهدان، حتی توانایی نگارش متون درسی حوزه خواهران را نداشته‌اند، برادرانش پیشکش!

باری، برای عدم نیل خواهران به درجات بالای علمی، علل متعددی می‌تواند تأثیرگذار باشد، اما به باور من، مهم‌ترین علت آن، برنامه‌ریزی نادرست حوزه‌های علمیه برای خواهران طلبه در مقابل حجم وظایفی است که به‌عهده آن‌ها می‌گذارد.

وقتی بنا بر آموزه‌های صحیح اسلامی، همواره تأکید می‌شود که فرزندآوری، تربیت فرزند، خانه‌داری و حضور حداکثری در منزل، وظیفه اصلی بانوان است، طبیعی است که فرصت چندانی برای علم‌آموزی باقی نمی‌ماند، آن هم علوم سطح بالای حوزوی که تسلط بر آن‌ها برای بسیاری از برادران طلبه که تمام وقت به علوم حوزوی مشغولند نیز میسر نیست.

در رابطه با خواهران طلبه البته، عدم همکاری بسیاری از شوهران در اموری مانند نگهداری فرزند و خانه‌داری که موجب باز شدن مختصری از وقت بانوان برای تعلم و یادگیری می‌شود نیز تأثیرگذار است، اما باز هم نمی‌توان طلاب خواهر را طلابی دانست که امکان تمحّض تمام وقت و یا حتی نیمه‌وقت در امور علمی را داشته باشند. اگر هم کسی توانسته است وقت زیادی را برای امور درسی بگذارد، در غالب موارد، از انجام صحیح و کامل وظایفش در منزل، کوتاهی کرده و سرباز زده است.

با این وصف، روشن می‌شود که چرا خواهران طلبه با آن‌که به لحاظ استعداد و توانایی، هیچ تفاوتی با بانوانی که در رشته‌های دیگر نظیر پزشکی و مهندسی تحصیل می‌کنند ندارند، اما به لحاظ نیل به درجات بالای علمی، هیچ‌گاه موفقیت‌های آنان را کسب نمی‌کنند؛ چراکه التزام به آموزه‌های دینی نظیر نگهداری فرزند و خانه‌داری، عملاً فرصت چندانی را برای یادگیری آن‌ها باقی نمی‌گذارد، امری که افراد موفق در رشته‌های دیگر، غالباً در آن کوتاهی کرده و آثار آن نظیر آسیب‌های روابط با همسر و شیوه تربیت فرزند را نیز در آینده دیده‌اند.

حال پرسش این است: با توجه به آموزه‌های دینی در رابطه با وظایف بانوان ‌که عملاً امکان وقت‌گذاری کامل و تمحض آن‌ها در مباحث علمی را سلب می‌کند، برای حوزه‌های علمیه خواهران چه تدبیری باید اندیشید؟

برخی، بر همین اساس، حکم به برچیده شدن حوزه‌های علمیه خواهران می‌دهند؛ چراکه خروجی این حوزه‌ها را طلابی با سطح علمی پایین و البته مدعیاتی بالا می‌انگارند، درحالی‌که هیچ تأثیری نیز در جامعه خود ندارند.

این نکته اما نادرست است؛ زیرا وجود مادرانی با تحصیلات و دانش دینی مناسب، قطعاً در تربیت فرزندان تأثیرگذار است. علاوه بر اینکه تعداد بالای جلسات مذهبی خواهران ‌که وجود مبلّغ خواهر، امکان برقراری ارتباط بهتری با حاضران در جلسه را فراهم می‌کند، خود، دلیل محکمی بر لزوم تربیت خواهران طلبه است. وجود ادّعاهای گزاف در میان دانش‌پژوهان خواهر نیز به نظر می‌رسد بیشتر از دانش‌پژوهان برادر نیست و لذا در این فقره، نیاز به تدبیر اخلاقی اساسی است، نه تدبیری صرفاً در رابطه با حوزه خواهران.

با این وصف، به نظر می‌رسد بهترین راه‌حل، تمرکز حوزه خواهران بر دو رشته تبلیغ و فقه بانوان است؛ دو رشته‌ای که تخصص در آن‌ها، نه‌تنها کارگشاست، بلکه موفقیت خواهران در این دو رشته، به مناسبت ارتباط مستقیم آن‌ها با جنیست زنانه، به‌مراتب بیشتر از برادران است.

باری، خواهرانی که به دلیل زمان ناکافی برای تحصیل، هیچ‌گاه فرصت نیل به درجات عالی در علوم اسلامی را نمی‌یابند، با برنامه‌ریزی منسجم، در طول زمانی کمتر از پنج یا حداکثر ده سال، می‌توانند به‌راحتی به مبلغینی توانمند و متخصصینی در عرصه فقه بانوان تبدیل شوند؛ آنگاه سایر عرصه‌های علوم اسلامی را به برادرانی واگذارند که به مدد ازخودگذشتگی آن‌ها در رسیدگی به امور خانه و تربیت فرزندان، از فرصت بیشتری برای علم‌آموزی و پیش بردن علوم اسلامی برخوردارند.