وقتی بیل به زمین کوبیده می شود تا گِل ها را از خانه بیرون ببرد، همه فکر می کنند که دستان تنومند و قوی یک مرد پشت این بیل است که چنان با قدرت خاک و گِل را بیرون می اندازد اما همیشه این طور نیست اینجا دست های یک زن است که در کنار مردان بیل می زنند.

زنی که در مناطق سیل زده ایستاده است. دلش فقط خانه اش را می خواهد خانه ای که تا سقف پوشیده از گِل است، گِلی که خشک شده است و دستانی پر زور و قدرتمند می خواهد یا وسیله ای که بتواند این همه گِل را از خانه خارج کند. حجم سیل و فرو رفتن خانه ها در زیر گِل به حدی است که بسیاری از مرم شهرهای مختلف سیل زده به ویژه زنان در لرستان مجبورند خودشان این کار را انجام دهند.

گِل و خاکی که خانه اش را پوشانده است هم قد زن است، چاره ای جز این ندارد که خاک را بیرون بیندازد. مانند برخی سیل زده ها نیست که هیچ چیز از زندگیش باقی نمانده است امید دارد که ستون های خانه هنوز پابرجا است، اگر چه اسباب و اثاثیه ای برایش نمانده است و سیل همه چیزش را برد اما امیدوار است با تکیه بر ستون های خانه، دستان توانمندش و امیدی که به خدا دارد، دوباره چراغ خانه اش را روشن کند.

غرق در خاک و گِل است اما دست از کار نمی کشد تا خانه اش را تمیز کند، مانند روز اول نمی شود اما چنان بیل را در خاک فرو می برد که انگار چندین سال است که کار ساختمانی و کارگری کرده است. می خواهد سرپناهی داشته باشد.

سیل در پلدختر و معمولان حالا به گِل های انباشته و سفت شده، تبدیل شده است. در گلستان همچنان دریایی از آب در جریان است و خوزستان نیز بسیاری از شهرهایش زیر آب است، همه نیازمند یاری هستند، در میان این همه مشکلات، باز هم زنان پیشقدم هستند. زنانی که در هر عرصه ای بوده اند و این بار سیل نیز نیازمند دستان گرم آنها برای یاری رساندن است.

زنان دیگری که تا زانو و برخی تا کمر در گل فرو رفته اند چنان تلاش می کنند تا گِل را از خانه بیرون کنند که گویی سال های سال برای ساختن، بیل و کلنگ در دست گرفته اند. بانوان آق قلا و گمیشان و خوزستان که هنوز آب میهمان ناخوانده زندگیشان است، نیز هر روز بخشی از آب را از خانه بیرون می اندازند اما حجم آب به حدی است که دوباره بازگشت دارد. انگار تلاش بیهود می کنند.

آنان نیز مانند دیگر سیل زده ها، برای بازسازی و بازگشت به خانه تلاش دارند، اما چون همچنان آب در زندگی شان جریان دارد، نمی توانند در خانه سکونت داشته باشند و در بخش های مختلف و جاهای امن اسکان دارند.

کبری یکی از این زنان است که در آبی گِل آلود و کثیف ظرف هایش را می شوید. زنی دیگر فرشی را که از سیل برایش باقیمانده روی سنگ هایی که آنجا چیده است پهن کرده است تا بشوید اما آیا این همه گِل، لابه لای تار و پود فرش را می توان شست.

وی که همه دار و ندار زندگی اش را از دست داده است و تا زانو در گِل و لای فرو رفته است، نظاره گر وسایلی است که از بین رفته است و دیگر ندارد. زندگی از هم پاشیده است. کانون گرم خانواده ای که دیگر نمانده و ترس همه وجودش را فرا گرفته است. روزهای گرم سال در راه است و این منطقه گرمسیر در لرستان را بدون هیچ امکاناتی را باید چگونه بگذراند.

شیر زنان لر، مازندرانی، عرب خوزستان و گلستانی ها، پا به پای مردان ایستاده اند؛ شب و روز در حال تلاش برای پاکسازی خانه هایی هستند که یا زیر آب است یا گِل و خاک سطح آن را پوشانده است. هیچ ابایی از کار سخت ندارند و استوار همپای مردان، زندگی شان را سامان می دهند. همه این زنان و مردان دلشان می خواهد که بار دیگر گرمای خانه را احساس کنند.

دهها تُن خاک شهرهای گرفتار سیل را اسیر خود کرده است، دست سیل چنان سیلی محکمی به برخی از خانه ها زده است که به این راحتی ها ستون هایش استوار نمی شود. اما دل زنان و مردان این سرزمین چنان قوی است که با وجود اینکه هیچ چیز از زندگی شان باقی نمانده است، اما دلشان گرم است. امید دارند. امیدی که شاید برای آنهایی که آب خانه هایشان را برده است، زندگی جدید و نو می سازد.

زنان با تمام وجود در میان گِل و لای، زندگی را ادامه می دهند، در میان این همه خاک، به دلیل قطعی آب، هر آنچه که از زندگی شان باقیمانده است را شست و شو می کنند، زندگی سختی است و ادامه دارد در هر شرایطی زندگی باید کرد.

یکی از زنان آسیب دیده از این سیل در لرستان که خانه اش را به طور کامل آب برده است، می گوید: زندگی در شرایط سخت امروز گریبان همه سیل زده ها را گرفته است اما چیزی که دردناک تر است نبود خانه برای آنهایی است که سیل خانه شان را برده است. حتی در برخی از مکان ها سیل زمین افرادی که در ساحل رودخانه زندگی می کردند برده است و آنها زیر آسمان خدا هیچ چیزی ندارند.

و که خود را ناهید معرفی می کند، می گوید: زنان شهرهای غربی و جنوبی ایران در دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی همیشه پیشگام بوده اند، امروز هم که سیل زندگی خیلی از مردم را نابود کرده است، ما به یاری هم می شتابیم تا دردهای آنها کمتر شود اما چه باید کرد که مشکلات و خسارات ناشی از سیل بسیار فراوان و گاهی جبران ناپذیر است.

این زن که در معمولان از توابع پلدختر است، می گوید: وقتی خانه و وسایلت را همه با هم آب ببرد، دیگر یعنی چیزی نداریم. زندگی در این شرایط اقتصادی یعنی نبودن. من برای خودم ناراحت نیستم نگرانیم برای فرزند پسر ۱۸ ساله ام است که این وضعیت را نمی تواند تحمل کند. ما چون در شرایط سخت زندگی کرده ایم آستانه تحمل بیشتری داریم. انتظار ما کمک به این فرزندان ماست.

خدیجه یکی از این زنان با حسرت به اطراف نگاه می کند، با بغضی در گلو و نوحه هایی غم انگیز که از گلویش خارج می شود چنان برای زندگی و همه وسایل و خانه اش که از دست رفته است گریه می کند، که انگار عزیزی را از دست داده است و در نهایت می گوید: زندگی ام رفت. او اما همچنان امید دارد و پا به پای همسر و پسرش به دیگر سیل زده ها کمک می کند و آنها را تنها نمی گذارد.

شهرها ویران و در گل نشسته است. زنی که تمام وسایل زندگی اش را آب برده با گریه می گوید: احساس می کنیم «خودمان را هم آب برده است». این چه بلایی بود که به سرمان آمد. نمی دانیم کجا برویم و نمی دانیم کجاییم. هیچ چیز برایمان باقی نمانده حتی قاشقی برای غذا خوردن نداریم.

اینها همه دردهایی است که زنان سیل زده بیان می کنند اما استوار ایستاده اند چون می دانند زندگی جریان دارد و باید پس از این همه مشکلات و نابسامانی ها و با وجود همه نداشته هایشان، زندگی کنند.

سکینه بانویی که در استان گلستان سرپرست خانوار است می گوید: زندگی در شرایط سخت، سخت است اما شرایط ما بحرانی است چون من بدون هیچ سرپرستی همه زندگی ام را از دست داده ام، توقع کمک و یاری از سوی هموطنان دارم. دستمان را بگیرید چون این شرایط بسیار طاقت فرسا و مشکل است.

مریم بانویی دیگر فقط برای دختر نوعروسش گریه می کند که همه جهیزیه دخترش که تازه ازدواج کرده است آب خراب کرده است، او با تلاش شبانه روزی همه جهیزیه دخترش را از زیر آب و خاک و گِل خارج می کند اما حیف که دیگر این اثاثیه زندگی قابل استفاده نیست، چون تلویزیون، یخچال و همه وسایل برقی آنها سوخته است.

عمق فاجعه سیل به حدی است که زنان بیشتر از مردان تلاش می کنند تا زندگی شان را از میان این همه آب، خاک و گِل نجات دهند اما با این همه تلاش شاید روزها و ماهها طول بکشد که به حداقل امکانات زندگی برگردند. اما این زنان و مردان پا به پای هم سعی می کنند که دیگر بار شهرشان را بسازند و زندگی را به جریان بیندازند.

دل همه برای مردم سیل زده می تپد تا جایی هم که می توانند برای کمک به آنها تلاش می کنند اما در این میان صحبت های یک مرد با همسرش پس از دیدن وسایل زندگی اش در سیل دل خیلی ها را به درد آورد. او در این کلیپ می گوید: «دستم به خانه نمی ‌رسه. نگاه کن زودپز قشنگِ قدیمیت رفت. جهازت بود. ببین. بمیرم واسه کتریت. به جون تو غصه این چیزا رو می‌خورم و کاری از دستم ساخته نیست و آب داره بالاتر میاد»

برخی از زنان که خود سیل زده هستند در مکان هایی دیگر به جمع آوری کمک های مردمی برای دیگر سیل زده ها کمک می کنند. دلشان برای دیگر مردم سیل زده هم به درد می آید، بحران است دیگر همه باید کنار هم باشند تا شاید بتوانند دردی از آلام هم کم کنند.

در دیگر شهرهای کشور که بحران سیل کمتر است، زنان در گروه های چندین نفره یا مشغول جمع آوری کمک یا بسته بندی کمک های مردمی هستند تا در این شرایط بحرانی گامی برای کمک به سیل زدگان بردارند. جشن نیکوکاری شروع شده است و زنان در جلوی صف ایستاده اند.