اقتصاد
سعداله دارابی؛ حسین محمودیان؛ مجید کوششی؛ حسین راغفر
چکیده
هدف این پژوهش، تحلیل وضعیت مدت بیکاری و مقایسۀ آن در بین زنان و مردان ایرانی مراجعهکننده به مراکز کاریابی است. مطالعۀ حاضر از نوع تحلیل ثانویه و جامعۀ آماری مورد مطالعه، شامل کلیۀ جویندگان کار 15 تا 45 سالۀ مراجعهکننده به کاریابیهای سراسر کشور، از ابتدای سال 1392 تا پایان مهرماه سال 1398 است که با کمک تکنیک آماری تحلیل بقا انجام پذیرفته ...
بیشتر
هدف این پژوهش، تحلیل وضعیت مدت بیکاری و مقایسۀ آن در بین زنان و مردان ایرانی مراجعهکننده به مراکز کاریابی است. مطالعۀ حاضر از نوع تحلیل ثانویه و جامعۀ آماری مورد مطالعه، شامل کلیۀ جویندگان کار 15 تا 45 سالۀ مراجعهکننده به کاریابیهای سراسر کشور، از ابتدای سال 1392 تا پایان مهرماه سال 1398 است که با کمک تکنیک آماری تحلیل بقا انجام پذیرفته است. براساس یافتههای این مطالعه، زنان دورۀ بیکاری طولانیتری از مردان دارند. جویندگان کار گروههای سنی 20 تا 24 سال، دارای میانگین دورۀ بیکاری کوتاهتری از سایر گروههای سنی هستند. کارجویان متأهل، مطلقه و بیوه، احتمال بقای بیکاری کمتری از افراد مجرد دارند. کارجویان بیسواد دارای بیشترین احتمال بیکاری هستند و افراد با سطح تحصیلات کارشناسی ارشد و دکتری در ردۀ دوم بالاترین احتمال بیکاری قرار دارند. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که در فرایند سیاستگذاری و مدیریت بازار کار کشور، توجه به تغییرات ساختار سنی و جنسی جمعیت، نیازمند اهتمام جدی است. زنان نیمی از جمعیت کشور هستند؛ بنابراین ضروری است استفاده از این ظرفیت، بهویژه در شرایط خروج از پنجرۀ جمعیتی و نیز برنامهریزی برای ایجاد اشتغال پایدار و کاهش طول دورۀ بیکاری، ضمن توجه به محدودیت تنوع شغلی و نقش آنان در تأهل و فرزندآوری و تربیت فرزندان، در اولویت قرار گیرد.
حسین محمودیان؛ سراج الدین محمودیانی
چکیده
عمدۀ زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی بهعنوان مهاجر تبعی شناخته میشوند و نقش آنان در فرایند تصمیمگیری مهاجرت مغفول مانده است. مطالعۀ حاضر به دنبال بررسی نقش زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی به استان تهران است. جامعۀ آماری همۀ زنان مهاجری است که در دورۀ 1385 تا 1395 وارد استان تهران شدهاند. با استفاده از تکنیک پیمایش ...
بیشتر
عمدۀ زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی بهعنوان مهاجر تبعی شناخته میشوند و نقش آنان در فرایند تصمیمگیری مهاجرت مغفول مانده است. مطالعۀ حاضر به دنبال بررسی نقش زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی به استان تهران است. جامعۀ آماری همۀ زنان مهاجری است که در دورۀ 1385 تا 1395 وارد استان تهران شدهاند. با استفاده از تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه تعداد 500 نفر زن مهاجر دارای همسر در شهرهای تهران و ملارد پیمایش شدند. یافتهها از آن حکایت دارد که هر اندازه زنان از محل سکونت خود (شهر/ روستا) ناراضی بودهاند، در تصمیمگیری مهاجرت به استان تهران مشارکت بیشتری کردهاند. با افزایش قدرت زنان در خانواده، مشارکت آنان در جریان مهاجرت خانواده بیشتر شده است. زنان بیشترین مشارکت را به ترتیب در مهاجرتهای زنمحور، فرزندمحور و شوهرمحور ایفا کردهاند. مطالعۀ حاضر نشان میدهد که زنان مهاجرت را راهبردی فردی برای رهایی از محدودیتهای مبدأ و نیز راهبردی خانوادگی برای بهبود وضعیت معیشت خانواده و تأمین آیندهای بهتر برای فرزندان خود میبینند. با ادامۀ روند بهبود وضعیت اجتماعی زنان، انتظار میرود نقش و مشارکت آنان در مهاجرت خانوادگی نیز بیشتر شود.
حسین محمودیان؛ مرجان رشوند
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت اشتغال زنان فارغ التحصیل آموزش عالی و عوامل جمعیتی اجتماعی مؤثر بر آن صورت گرفته است. در این مطالعه از روش تحلیل ثانویه دادههای نمونه 2 درصدی سرشماری 1385 استفاده شده است. جامعه آماری، کلیه فارغ التحصیلان (آموزش عالی) زن و فعال 20 سال و بیشتر شهر تهران میباشد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که زنان بیش ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت اشتغال زنان فارغ التحصیل آموزش عالی و عوامل جمعیتی اجتماعی مؤثر بر آن صورت گرفته است. در این مطالعه از روش تحلیل ثانویه دادههای نمونه 2 درصدی سرشماری 1385 استفاده شده است. جامعه آماری، کلیه فارغ التحصیلان (آموزش عالی) زن و فعال 20 سال و بیشتر شهر تهران میباشد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که زنان بیش تر در رشته علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق فارغ التحصیل شدهاند. بیش از 90 درصد زنان شاغل، مزد و حقوق بگیر بخش عمومی و خصوصی هستند و کمتر از 10 درصد زنان فارغ التحصیل صاحب پستهای مدیریتی میباشند. زنان بیش تر در بخش آموزش و بعد از آن در بخش بهداشت و مددکاری اجتماعی حضور دارند. نتایج تحلیل دو متغیره نشان داد که به جز متغیر مهاجرت اخیر، بین تمامی متغیرهای مستقل (سن، وضعیت تأهل، داشتن فرزند، تعداد فرزندان، سطح تحصیلات، رشته تحصیلی و مهاجرت طول عمر) و میزان اشتغال زنان فارغ التحصیل آموزش عالی رابطه معنیدار وجود دارد. نتایج تحلیل چند متغیره نشان داد که احتمال اشتغال برای زنان فارغ التحصیل 49-35 ساله بیش از سایر گروههای سنی است. هم چنین زنان فارغ التحصیلی که طی ده سال گذشته (85-1375) مهاجرت به شهر تهران نداشتهاند، از اشتغال بیشتری برخودار هستند. از نظر رشته تحصیلی، زنان فارغ التحصیل رشته علوم تربیتی در مقایسه با زنان فارغ التحصیل رشتههای علوم انسانی و هنر اشتغال بالاتری دارند.
حسین محمودیان؛ حجیهبیبی رازقی نصرآباد؛ محمّدرضا کارگر شورکی
دوره 7، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
یکی از مهمترین روندها در مهاجرت، ورود زنان به جریانهای مهاجرت است. این مقاله با تأکید بر زنانه شدن مهاجرت بهعنوان پدیدهای خاص که در طول دو قرن اخیر در حال رشد بوده است به مطالعه وضعیت زنانِ مهاجر با تحصیلات دانشگاهی در تهران میپردازد. هدف اصلی این پژوهش جستوجو، توصیف، تفسیر و کسبِ بینش عمیقتر و وسیعتر در مورد تجربهی ...
بیشتر
یکی از مهمترین روندها در مهاجرت، ورود زنان به جریانهای مهاجرت است. این مقاله با تأکید بر زنانه شدن مهاجرت بهعنوان پدیدهای خاص که در طول دو قرن اخیر در حال رشد بوده است به مطالعه وضعیت زنانِ مهاجر با تحصیلات دانشگاهی در تهران میپردازد. هدف اصلی این پژوهش جستوجو، توصیف، تفسیر و کسبِ بینش عمیقتر و وسیعتر در مورد تجربهی زندگی زنان مهاجر در تهران است. به همین دلیل، با بهکارگیری تکنیک مصاحبهی عمیق با 25 زنِ مهاجر با تحصیلات دانشگاهی در تهران، تجارب زنان مهاجر را مطالعه میکند. در این مطالعه انگیزههای مهاجرت زنان؛ جستوجوی کار، دستیابی به شغل بهتر، یافتن همسر مناسب و رهایی از مشکلات ناشی از تجرد است و در مجموع، تجربهی زندگی زنان مهاجر در تهران مشتمل بر احساس توانمندی و استقلال اقتصادی و اجتماعی بیشتر، افزایش سطح آگاهیها، افزایش حق انتخاب، همچنین تبعیض جنسیتی، تغییر از وضعیت عامل به قربانی و درگیری در پارادوکسی از محرومیت و مطلوبیت است. یافتههای این مطالعه بیانگر این مطلب است که مهاجرت نتایجی متباین دارد؛ در عین حال که سبب بهدست آوردن امتیازاتی میشود، میتواند باعث از دست دادن برخی مزایا نیز بشود. به دیگر سخن، فرصتها و تهدیدهای مهاجرت زنان باید بهصورت همزمان مد نظر قرار گیرد. همچنین اکثر زنان مهاجر تمایلی به از دست دادن استقلالی که در محل مهاجرت بهدست آورده بودند، نداشتند.
حسین محمودیان
دوره 3، شماره 2 ، مرداد 1384
چکیده
بهبود موقعیت زنان شرطی لازم برای توسعه پایدار می باشد. جهت نیل به چنین توسعه ای ، تلاش زیادی ، چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی ، برای توانمندسازی زنان انجام گرفته است. بر اثر تحولات و تغییرات اقتصادی و اجتماعی، موقعیت زنان در ایران در دهه های اخیر بهبود قابل توجه ای را نشان می دهد. اگرچه این بهبود همچنین ، برای مردان نیز صادق است، ...
بیشتر
بهبود موقعیت زنان شرطی لازم برای توسعه پایدار می باشد. جهت نیل به چنین توسعه ای ، تلاش زیادی ، چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی ، برای توانمندسازی زنان انجام گرفته است. بر اثر تحولات و تغییرات اقتصادی و اجتماعی، موقعیت زنان در ایران در دهه های اخیر بهبود قابل توجه ای را نشان می دهد. اگرچه این بهبود همچنین ، برای مردان نیز صادق است، شدت و قدرت بیشتر آن برای زنان( در بعضی ز بخش های زندگی آن ها)، به کمتر شدن شکاف جنسیتی در وضعیت اقتصادی و اجتماعی بین مردان و زنان منجر شده است. این مقاله بر آن است تا با استفاده از داده های سرشماری ( از سال 1345 ) و سایر منابع ( طرح آمارگیری از ویژگی های اقتصادی و اجتماعی خانوارها در ایران که توسط مرکز آمار ایران در سال 1380 انجام شده است) بهبود موقعیت زنان را در مقایسه با مردان مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. یافته ها بهبود بیشتر موقعیت زنان در زمینه های آموزش ،بهداشت و تصمیم گیری در خانواده را نشان می دهند. با این حال موقعیت زنان برحسب مشارکت اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی در جامعه تغییر چندانی را به دنبال نداشته است. تلاش در جهت افزایش عدالت جنسیتی در خانواده ها، سیاست های جمعیتی و توسعه ای دولت جهت افزایش توانمندی زنان، تاکید ویژه دین اسلام بر رعایت حقوق زنان و عدالت جنسیتی ، و انگیزه قوی زنان برای بهبود موقعیت خود از مهم ترین عوامل تبیین کننده بهبود موقعیت زنان می باشند. ماهیت نا متجانس این توانمندسازی می تواند عواقب متعددی را به همراه داشته و راهکارهای متفاوتی را مطالبه کند. زنان توانمند از طریق افزایش مهارت ها، تخصص ها و ایده های نو، در طلب مشارکت بیشتر اقتصادی و اجتماعی خواهند بود. با توجه به مشارکت کم آن ها ، بسترسازی حضور چنین حجم بزرگی از جمعیت نیازمند تغییرات ساختاری در شرایط اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه است . توانمندی بیشتر زنان ، در عوض ، این بسترسازی را تقویت خواهد کرد. این تعامل به سطوح بالاتری از برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان ، با توجه به اهداف توسعه هزاره منجر خواهد شد.