اقتصاد
سعداله دارابی؛ حسین محمودیان
چکیده
هدف از انجام این پژوهش، تحلیل وضعیت طول مدت بیکاری و مقایسه آن در بین زنان و مردان ایرانی در دوره 1398-1392 است. در این مطالعه تلاش شده است تأثیر چهار متغیر جنس و سن، سطح تحصیلات و وضعیت تاهل بر روی طول مدت بیکاری کارجویان 20 تا 45 ساله مراجعهکننده به مراکز کاریابی سراسر کشور بررسی شود. این مطالعه با کمک تکنیک آماری تحلیل پیشینه بقا، از طریق ...
بیشتر
هدف از انجام این پژوهش، تحلیل وضعیت طول مدت بیکاری و مقایسه آن در بین زنان و مردان ایرانی در دوره 1398-1392 است. در این مطالعه تلاش شده است تأثیر چهار متغیر جنس و سن، سطح تحصیلات و وضعیت تاهل بر روی طول مدت بیکاری کارجویان 20 تا 45 ساله مراجعهکننده به مراکز کاریابی سراسر کشور بررسی شود. این مطالعه با کمک تکنیک آماری تحلیل پیشینه بقا، از طریق پالایش و آنالیز حدود دو میلیون رکورد داده، (که توسط کاریابیهای سراسر کشور و با نظارت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گردآوری شده است)، انجام پذیرفته است. یافتههای این مطالعه حاکی از آن است که زنان در مقایسه با مردان طول دوره بیکاری بیشتر و شانس کمتری برای دستیابی به شغل دارند. در تببین این یافته، میتوان گفت؛ احتمالا یکی از دلایل میتواند این باشد که برای مردان مشاغل بیشتری وجود دارد که با شرایط زنان تناسب ندارد. و به عبارتی زنان با محدودیت تنوع شغلی مواجه هستند. تاهل و فرزندآوری و تربیت فرزندان توسط زنان نیز میتواند یکی از دلایل افزایش طول دوره بیکاری آنان در مقایسه با مردان باشد که این موضوع با توجه به تئوریهای جنسیتی قابل توجیه است. چرا که تئوریهای جنسیتی، خصوصاً با فرهنگ ایرانی، وظایف اصلی زنان را عمدتاً تربیت و پرورش فرزندان دانسته و این در حالی است که در این فرهنگ، تأمین درآمد موردنیاز خانوار برعهدۀ مردان گذشته شده است و از اینرو انتظار میرود تحمیل چنین وظیفهای بر مردان، باعث کاهش دورۀ بیکاری برای این گروه گردد.
زنان و مردان جویای کار در گروههای سنی 20 تا 24 سال نسبت به سایر گروههای سنی از میانگین طول دوره بیکاری کمتر و شانس بیشتری برای دستیابی به شغل و خروج از بیکاری برخوردار هستند. این یافته به کمک نظریه جستجوی شغل قابل تببین است. زیرا افراد 25 تا 45 سال، احتمالا به دلیل ارتقا سطح تحصیلات و مهارتهای خود، توقع بیشتری برای دریافت شغلهای با دستمزد بالا داشته و همین امر باعث میشود که هر شغل با هر سطح از دستمزد را نپذیرند و بنابراین دست به جستجوی شغلی بیشتری زده، که در نهایت این موضوع باعث افزایش طول دوره بیکاری در میان این افراد میشود.کارجویان متاهل، مطلقه و بیوه (بجز مردان مطلقه و بیوه)، دارای خطر بقای بیکاری کمتری نسبت به افراد مجرد هستند. به نظر میرسد، افراد متاهل، مطلقه و بیوه (بهویژه در بین زنان) به دلیل مسئولیت خانوادگی و بار تکفل، بیشتر از افراد مجرد تحت فشار جهت دریافت شغل به منظور کسب درآمد و رفع مایحتاج خانواده هستند از اینرو معمولاً هر شغلی با هر سطح از دستمزد را میپذیرند. در مقابل افراد مجرد بدلیل داشتن فرصت کافی و خارج از فشارهای مالی، در خصوص پذیرش یا عدم پذیرش شغل پیشنهاد شده تصمیم میگیرند و این امر ممکن است منجر به افزایش طول دوره بیکاری آنها در مقایسه با افراد متاهل شود که این یافته با نظریه جستجوی شغل منطبق است.
در هر دو گروه زنان و مردان، کارجویان بیسواد بالاترین خطر بیکاری و افراد با سطح تحصیلات کارشناسی ارشد، و دکتری در رده دوم بالاترین خطر بیکاری قرار دارند. شانس خروج از بیکاری برای افراد با سطح تحصیلی متوسطه، دیپلم، پیش-دانشگاهی و حوزوی در مقایسه با سایر سطوح تحصیلی بیشتر است. این یافته بر اساس نظریه مهارت (تحصیل و آموزش)، قابل تبیین است. بر اساس این نظریه، برنامههای آموزشی و مهارتورزی سبب میشود شانس فرد جویای کار در یافتن شغل افزایش یابد. شرکت در برنامههای آموزشی میتواند علامت مثبت به کارفرمایان ارائه و همچنین نااطمینانی در مورد قابلیت استخدامی متقاضیان شغل را کاهش دهد.. بر اساس دیگر یافتههای این مطالعه، افراد با سطح تحصیلات کارشناسی ارشد و دکتری در رده دوم بالاترین خطر بیکاری قرار دارند. در عوض، شانس خروج از بیکاری برای افراد با سطح تحصیلی متوسطه، دیپلم، پیشدانشگاهی و حوزوی در مقایسه با سایر سطوح تحصیلی بیشتر است بنابراین به نظر میرسد بازار کار ایران، هنوز به مرحلهای از پیچیدگی و بلوغ نرسیده است که خواهان افراد با سطوح تحصیلات بالاتر از دیپلم در سطح وسیع باشد. و تقریباً نیاز مهارتی بازار کار در همان سطوح دیپلم و زیر دیپلم برای اکثر مشاغل، بدلیل عدم نوآوری و رشد بسیار کند مشاغل مهارت محور، متوقف مانده است
از اینرو پیشنهاد میشود در فرایند سیاستگذاری و مدیریت بازار کار کشور، به تغییرات ساختار سنی و جنسی جمعیت اهتمام جدی شود. زنان نیمی از جمعیت کشور هستند بنابراین ضروریست؛ استفاده از این ظرفیت، به ویژه در شرایط خروج از پنجره جمعیتی و نیز برنامهریزی برای ایجاد اشتغال پایدار و کاهش طول دوره بیکاری آنان، در اولویت قرار گیرد. با توجه به عدم تطابق آموزشهای رسمی و رشتههای تحصیلی با مهارتهای شغلی مورد نیاز بازار کار ایران، سیاستهای اصلاحی در این راستا اتخاذ شود. همچنین سیاستگذاران حوزه اشتغال کشور با طراحی و تصویب یک بسته تشویقی، کارفرمایان را مجاب کنند تا زمینه اشتغال افراد مجرد در سنین پایین مهیا و شانس خروج از بیکاری آنان تسهیل گردد.
جمعیت شناسی
حسین محمودیان؛ سراج الدین محمودیانی
چکیده
عمدۀ زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی بهعنوان مهاجر تبعی شناخته میشوند و نقش آنان در فرایند تصمیمگیری مهاجرت مغفول مانده است. مطالعۀ حاضر به دنبال بررسی نقش زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی به استان تهران است. جامعۀ آماری همۀ زنان مهاجری است که در دورۀ 1385 تا 1395 وارد استان تهران شدهاند. با استفاده از تکنیک پیمایش ...
بیشتر
عمدۀ زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی بهعنوان مهاجر تبعی شناخته میشوند و نقش آنان در فرایند تصمیمگیری مهاجرت مغفول مانده است. مطالعۀ حاضر به دنبال بررسی نقش زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی به استان تهران است. جامعۀ آماری همۀ زنان مهاجری است که در دورۀ 1385 تا 1395 وارد استان تهران شدهاند. با استفاده از تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه تعداد 500 نفر زن مهاجر دارای همسر در شهرهای تهران و ملارد پیمایش شدند. یافتهها از آن حکایت دارد که هر اندازه زنان از محل سکونت خود (شهر/ روستا) ناراضی بودهاند، در تصمیمگیری مهاجرت به استان تهران مشارکت بیشتری کردهاند. با افزایش قدرت زنان در خانواده، مشارکت آنان در جریان مهاجرت خانواده بیشتر شده است. زنان بیشترین مشارکت را به ترتیب در مهاجرتهای زنمحور، فرزندمحور و شوهرمحور ایفا کردهاند. مطالعۀ حاضر نشان میدهد که زنان مهاجرت را راهبردی فردی برای رهایی از محدودیتهای مبدأ و نیز راهبردی خانوادگی برای بهبود وضعیت معیشت خانواده و تأمین آیندهای بهتر برای فرزندان خود میبینند. با ادامۀ روند بهبود وضعیت اجتماعی زنان، انتظار میرود نقش و مشارکت آنان در مهاجرت خانوادگی نیز بیشتر شود.
حسین محمودیان؛ مرجان رشوند
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت اشتغال زنان فارغ التحصیل آموزش عالی و عوامل جمعیتی اجتماعی مؤثر بر آن صورت گرفته است. در این مطالعه از روش تحلیل ثانویه دادههای نمونه 2 درصدی سرشماری 1385 استفاده شده است. جامعه آماری، کلیه فارغ التحصیلان (آموزش عالی) زن و فعال 20 سال و بیشتر شهر تهران میباشد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که زنان بیش ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت اشتغال زنان فارغ التحصیل آموزش عالی و عوامل جمعیتی اجتماعی مؤثر بر آن صورت گرفته است. در این مطالعه از روش تحلیل ثانویه دادههای نمونه 2 درصدی سرشماری 1385 استفاده شده است. جامعه آماری، کلیه فارغ التحصیلان (آموزش عالی) زن و فعال 20 سال و بیشتر شهر تهران میباشد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که زنان بیش تر در رشته علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق فارغ التحصیل شدهاند. بیش از 90 درصد زنان شاغل، مزد و حقوق بگیر بخش عمومی و خصوصی هستند و کمتر از 10 درصد زنان فارغ التحصیل صاحب پستهای مدیریتی میباشند. زنان بیش تر در بخش آموزش و بعد از آن در بخش بهداشت و مددکاری اجتماعی حضور دارند. نتایج تحلیل دو متغیره نشان داد که به جز متغیر مهاجرت اخیر، بین تمامی متغیرهای مستقل (سن، وضعیت تأهل، داشتن فرزند، تعداد فرزندان، سطح تحصیلات، رشته تحصیلی و مهاجرت طول عمر) و میزان اشتغال زنان فارغ التحصیل آموزش عالی رابطه معنیدار وجود دارد. نتایج تحلیل چند متغیره نشان داد که احتمال اشتغال برای زنان فارغ التحصیل 49-35 ساله بیش از سایر گروههای سنی است. هم چنین زنان فارغ التحصیلی که طی ده سال گذشته (85-1375) مهاجرت به شهر تهران نداشتهاند، از اشتغال بیشتری برخودار هستند. از نظر رشته تحصیلی، زنان فارغ التحصیل رشته علوم تربیتی در مقایسه با زنان فارغ التحصیل رشتههای علوم انسانی و هنر اشتغال بالاتری دارند.
حسین محمودیان؛ حجیهبیبی رازقی نصرآباد؛ محمّدرضا کارگر شورکی
دوره 7، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
یکی از مهمترین روندها در مهاجرت، ورود زنان به جریانهای مهاجرت است. این مقاله با تأکید بر زنانه شدن مهاجرت بهعنوان پدیدهای خاص که در طول دو قرن اخیر در حال رشد بوده است به مطالعه وضعیت زنانِ مهاجر با تحصیلات دانشگاهی در تهران میپردازد. هدف اصلی این پژوهش جستوجو، توصیف، تفسیر و کسبِ بینش عمیقتر و وسیعتر در مورد تجربهی ...
بیشتر
یکی از مهمترین روندها در مهاجرت، ورود زنان به جریانهای مهاجرت است. این مقاله با تأکید بر زنانه شدن مهاجرت بهعنوان پدیدهای خاص که در طول دو قرن اخیر در حال رشد بوده است به مطالعه وضعیت زنانِ مهاجر با تحصیلات دانشگاهی در تهران میپردازد. هدف اصلی این پژوهش جستوجو، توصیف، تفسیر و کسبِ بینش عمیقتر و وسیعتر در مورد تجربهی زندگی زنان مهاجر در تهران است. به همین دلیل، با بهکارگیری تکنیک مصاحبهی عمیق با 25 زنِ مهاجر با تحصیلات دانشگاهی در تهران، تجارب زنان مهاجر را مطالعه میکند. در این مطالعه انگیزههای مهاجرت زنان؛ جستوجوی کار، دستیابی به شغل بهتر، یافتن همسر مناسب و رهایی از مشکلات ناشی از تجرد است و در مجموع، تجربهی زندگی زنان مهاجر در تهران مشتمل بر احساس توانمندی و استقلال اقتصادی و اجتماعی بیشتر، افزایش سطح آگاهیها، افزایش حق انتخاب، همچنین تبعیض جنسیتی، تغییر از وضعیت عامل به قربانی و درگیری در پارادوکسی از محرومیت و مطلوبیت است. یافتههای این مطالعه بیانگر این مطلب است که مهاجرت نتایجی متباین دارد؛ در عین حال که سبب بهدست آوردن امتیازاتی میشود، میتواند باعث از دست دادن برخی مزایا نیز بشود. به دیگر سخن، فرصتها و تهدیدهای مهاجرت زنان باید بهصورت همزمان مد نظر قرار گیرد. همچنین اکثر زنان مهاجر تمایلی به از دست دادن استقلالی که در محل مهاجرت بهدست آورده بودند، نداشتند.
حسین محمودیان
دوره 3، شماره 2 ، مرداد 1384
چکیده
بهبود موقعیت زنان شرطی لازم برای توسعه پایدار می باشد. جهت نیل به چنین توسعه ای ، تلاش زیادی ، چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی ، برای توانمندسازی زنان انجام گرفته است. بر اثر تحولات و تغییرات اقتصادی و اجتماعی، موقعیت زنان در ایران در دهه های اخیر بهبود قابل توجه ای را نشان می دهد. اگرچه این بهبود همچنین ، برای مردان نیز صادق است، ...
بیشتر
بهبود موقعیت زنان شرطی لازم برای توسعه پایدار می باشد. جهت نیل به چنین توسعه ای ، تلاش زیادی ، چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی ، برای توانمندسازی زنان انجام گرفته است. بر اثر تحولات و تغییرات اقتصادی و اجتماعی، موقعیت زنان در ایران در دهه های اخیر بهبود قابل توجه ای را نشان می دهد. اگرچه این بهبود همچنین ، برای مردان نیز صادق است، شدت و قدرت بیشتر آن برای زنان( در بعضی ز بخش های زندگی آن ها)، به کمتر شدن شکاف جنسیتی در وضعیت اقتصادی و اجتماعی بین مردان و زنان منجر شده است. این مقاله بر آن است تا با استفاده از داده های سرشماری ( از سال 1345 ) و سایر منابع ( طرح آمارگیری از ویژگی های اقتصادی و اجتماعی خانوارها در ایران که توسط مرکز آمار ایران در سال 1380 انجام شده است) بهبود موقعیت زنان را در مقایسه با مردان مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. یافته ها بهبود بیشتر موقعیت زنان در زمینه های آموزش ،بهداشت و تصمیم گیری در خانواده را نشان می دهند. با این حال موقعیت زنان برحسب مشارکت اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی در جامعه تغییر چندانی را به دنبال نداشته است. تلاش در جهت افزایش عدالت جنسیتی در خانواده ها، سیاست های جمعیتی و توسعه ای دولت جهت افزایش توانمندی زنان، تاکید ویژه دین اسلام بر رعایت حقوق زنان و عدالت جنسیتی ، و انگیزه قوی زنان برای بهبود موقعیت خود از مهم ترین عوامل تبیین کننده بهبود موقعیت زنان می باشند. ماهیت نا متجانس این توانمندسازی می تواند عواقب متعددی را به همراه داشته و راهکارهای متفاوتی را مطالبه کند. زنان توانمند از طریق افزایش مهارت ها، تخصص ها و ایده های نو، در طلب مشارکت بیشتر اقتصادی و اجتماعی خواهند بود. با توجه به مشارکت کم آن ها ، بسترسازی حضور چنین حجم بزرگی از جمعیت نیازمند تغییرات ساختاری در شرایط اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه است . توانمندی بیشتر زنان ، در عوض ، این بسترسازی را تقویت خواهد کرد. این تعامل به سطوح بالاتری از برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان ، با توجه به اهداف توسعه هزاره منجر خواهد شد.