جامعه شناسی
جمال محمدی؛ فاطمه بازگیر
چکیده
تلاش این پژوهش مطالعۀ کیفی تجارب زیستۀ زنان سالمند از طرد اجتماعی در سرای سالمندان شهر خرمآباد است. برای نیل به این هدف، از نظریۀ زمینهای استفاده شده تا علل، شرایط مداخلهگر و پیامدهای تجربۀ طرد اجتماعیِ زنانِ سالمند بهشیوهای ژرفنگرانه واکاوی شود. سوژهها به شیوۀ نمونهگیری هدفمند از میان ساکنین سرای سالمندان حاج صدیق ...
بیشتر
تلاش این پژوهش مطالعۀ کیفی تجارب زیستۀ زنان سالمند از طرد اجتماعی در سرای سالمندان شهر خرمآباد است. برای نیل به این هدف، از نظریۀ زمینهای استفاده شده تا علل، شرایط مداخلهگر و پیامدهای تجربۀ طرد اجتماعیِ زنانِ سالمند بهشیوهای ژرفنگرانه واکاوی شود. سوژهها به شیوۀ نمونهگیری هدفمند از میان ساکنین سرای سالمندان حاج صدیق و فرزانگان شهر خرم-آباد انتخاب شدهاند و با آنها مصاحبۀ عمیق فردی انجام شده است. نتایج تحلیل مصاحبهها بیانگر آن است که نابرخورداری زنان از پایگاه اقتصادیِ مستقل (نداشتن پشتوانۀ مالی و ازدستدادن توان کار)، افول همبستگیهای سنتی در خانواده (زوال اقتدار مادرانگی، شکاف نسلی و رشد فردگرایی) و دگردیسی سبکهای زندگی (تغییر نوع و چیدمان وسایل خانگی، تغییر معنای کار خانگی و سیطرۀ مناسبات جنسیتی) اصلیترین شرایطیاند که خانوادهها در بستر آنها تصمیم میگیرند زنان سالمند را به سرای سالمندان تحویل بدهند. این شرایط علی، بهموازات تداوم سکونت و زیست زنان در سرای سالمندان، بهمیانجی برخی شرایط مداخلهگر به عوامل شکلدهندۀ تجربۀ طردشدگی زنان سالمند بدل میشوند. بدبینی مفرط (کاهش اعتماد به جامعه، حالت شکنندگی درونی) و احساس تنهایی (حسرت روابط گذشته، احساس فراموششدگی) دو مورد از مهمترین شرایط مداخلهگری هستند که مجرای اثرگذاری شرایط علی بوده و زنان سالمند را بهتدریج در وضعیتی ذهنی ـ روانی فرو میبرند که پیامدهایی اساسی برای آنها و تأثیر عمیقی بر شخصیتشان دارد. بدین معنا که در پی اثرگذاری این دو نوع شرایط آنچه در سرای سالمندان عاید زنان میشود احساس کندهشدن از جهان زندگی و افتادن در فرایند مرگ تدریحی است.
جمال محمدی؛ لطیفه پاشایی
چکیده
همزمان با گشایش نسبی فضای سیاسی و برآمدن گفتمان جامعۀ مدنی و گسترش تقریبی حوزۀ عمومی در اواسط دهۀ 1370، زنان شهرنشین جامعۀ کردستان این امکان را یافتند که با ورود به حوزۀ عمومی تشکلهایی اجتماعی با محوریت امر زنانه و به قصد پیگیری مطالبات، حقوق و خواستهای زنان پیریزی کنند. این تشکلها از آن زمان تاکنون، بهرغم محدویتها ...
بیشتر
همزمان با گشایش نسبی فضای سیاسی و برآمدن گفتمان جامعۀ مدنی و گسترش تقریبی حوزۀ عمومی در اواسط دهۀ 1370، زنان شهرنشین جامعۀ کردستان این امکان را یافتند که با ورود به حوزۀ عمومی تشکلهایی اجتماعی با محوریت امر زنانه و به قصد پیگیری مطالبات، حقوق و خواستهای زنان پیریزی کنند. این تشکلها از آن زمان تاکنون، بهرغم محدویتها و موانع ساختاری بسیار، به حیات و فعالیت خود ادامه دادهاند. موضوع این پژوهش چگونگی برساختهشدن سوبژکتیویتۀ زنانه در این تشکلها، بهمثابة نمادی از حوزۀ عمومی، است؛ یعنی این مسئله که سوبژکتیویتۀ زنانه در این تشکلها در متن چه زمینهها، مؤلفهها و فعالیتهایی و در مواجهه با کدام نوع قواعد و عرفها شکل میگیرد؟ و زنان چگونه در تقلای تثبیت موقعیت سوژگی خود از نو خود را در برابر دیگریِ مذکر تعریف میکنند؟ برای پاسخ به این پرسشها، با هجده نفر از فعالترین اعضا و بعضاً پایهگذاران تشکلهای زنانه، در چهار شهر مهم استان کردستان، مصاحبههای عمیق به عمل آمده است. طبق نتایج بهدستآمده، از میان مؤثرترین زمینههای شکلگیری این تشکلها در کردستان میتوان به پیشنیههای تاریخی کنشگری عمومی زنان، رشد فزایندۀ ورود دختران به دانشگاهها، رواج نگرشهای فمینیستی و پیوستن روزافزون زنان به نیروی کار اشاره کرد. همچنین، تعاملها، مناسبات و فضاهایی که سوبژکتیویتۀ زنان در این تشکلها در متن آنها شکل میگیرد واجد مؤلفههایی مثل روابط افقی اعضا، زنانگی معطوف به مقاومت، محوریت فعالیتهای مدنی و خشونتپرهیزی است. دستآخر اینکه فرایند تثبیت موقعیت سوژگی زنان در این تشکلها عمدتاً از خلال تلاش آنها برای ازـ آنِـ خودـ کردنِ فضاهای عمومیِ مردانه، بازپسگیری گسترههای فعالیت مدنی از دیگریِ مذکر و تمرین فردیت و خودآیینی در پیشگاه عموم میگذرد. به باور زنان، بسط این تشکلها یگانه کورسوی امید رهایی آنان از کهنالگوی مردسالاریِ بازتولیدشده در وضعیت کنونی جامعۀ کردستان است.