جامعه شناسی
عباس لطفی زاده؛ محمدجواد زاهدی مازندرانی
چکیده
در سالهای اخیر، دگرگونیهای گستردهای در روابط اجتماعی و صمیمی جامعۀ ایرانی بهویژه در میان زنان رخ داده است و امروزه زنان جوان دیدگاه و رویکرد متفاوتی در مقایسه با زنان نسلهای قبلی نسبت به روابط صمیمی از خود نشان میدهند.مقالۀ حاضر، تجربههای صمیمی سه نسل از زنان تبریزی را در ارتباط با شرایط اجتماعی دوران جوانیشان بررسی ...
بیشتر
در سالهای اخیر، دگرگونیهای گستردهای در روابط اجتماعی و صمیمی جامعۀ ایرانی بهویژه در میان زنان رخ داده است و امروزه زنان جوان دیدگاه و رویکرد متفاوتی در مقایسه با زنان نسلهای قبلی نسبت به روابط صمیمی از خود نشان میدهند.مقالۀ حاضر، تجربههای صمیمی سه نسل از زنان تبریزی را در ارتباط با شرایط اجتماعی دوران جوانیشان بررسی میکند و ابعاد جدیدی از صمیمیت زناشویی را برجسته و تحلیل میکند.روش تحقیق از نوع کیفی است. برای جمعآوری اطلاعات، از مصاحبههای روایتی و برای تحلیل دادهها از رویکرد نظریهپردازی زمینهای استفاده شده است.در این مقاله مدعی هستیم که در طول سه نسل مورد بررسی، نوعی دگرگونی در شیوههای صمیمیت رخ داده است. تحلیل یافتهها نشان میدهد در نسل اول و تا حدی نسل دوم، نظارت اجتماعی شدید روی برهمکنشهای اجتماعی منجر به تنظیمشدهبودن زندگی صمیمی شده بود، اما در نسل سوم با اشاعۀ نیروهای مدرن، بهتدریج صمیمیتهای ناب ظهور مییابند. همچنین در نسلهای اول و دوم، برهمکنشهای صمیمی در پشتصحنۀ زندگیهای اجتماعی انجام میگرفت، ولی با اشاعۀ نیروهای مدرن و کاهش آستانۀ شرم، پردههای اجتماعی حوزۀ صمیمیت نازکتر شده است؛ بهطوریکه در نسل سوم، ابراز علنی صمیمیت، نشانهای از مدرنبودن تلقی میشود. میتوان الگوی رایج در نسلهای اول و دوم را با اصطلاح «صمیمیت سنتی» و الگوی رایج در نسل سوم را با اصطلاح «صمیمیت مدرن» توصیف کرد.
جامعه شناسی
محمدجواد زاهدی؛ پروانه دانش؛ فیروز راد؛ رضا مجرب قوشچی
چکیده
شواهد موجود نشان میدهد زنان فقیر شهری به شکلهای گوناگونی از طرد اجتماعی رنج میبرند. این مقاله در سطح خُرد و زندگی روزمره به جستوجوی ریشههای طرد اجتماعی در زندگی آنها پرداخته و سعی کرده است بعضی از ابعاد این مسئله را روشن کند. روش تحقیق کیفی است و دادههای تحقیق از مصاحبههای عمیق با 32 زن تحت پوشش کمیتۀ امداد شهرستان ارومیه ...
بیشتر
شواهد موجود نشان میدهد زنان فقیر شهری به شکلهای گوناگونی از طرد اجتماعی رنج میبرند. این مقاله در سطح خُرد و زندگی روزمره به جستوجوی ریشههای طرد اجتماعی در زندگی آنها پرداخته و سعی کرده است بعضی از ابعاد این مسئله را روشن کند. روش تحقیق کیفی است و دادههای تحقیق از مصاحبههای عمیق با 32 زن تحت پوشش کمیتۀ امداد شهرستان ارومیه به دست آمده و نتایج با استفاده از رهیافت گراندد تئوری تحلیل شدهاند. نتایج بهدستآمده نشان میدهد در زندگی این دسته از زنان، 5 مقولۀ عمده در شکلگیری طرد اجتماعی نقش دارد که عبارتاند از: «ضعف سرمایۀ فرهنگی»، «محدودیتهای مادی»، «رویکرد منفی به فقرا»، «طرد ناشی از تجرد» و «حوادث منفی زندگی». دو مقولۀ عمدۀ «اجتناب از ادغام اجتماعی» و «عواطف منفی» از پیامدهای این مسئلهاند که باعث تقویت و تداوم این پدیده میشود. مقولۀ نهایی هسته، که دربرگیرندۀ کل فرایند شکلگیری طرد اجتماعی است، با عنوان «شکست هنجارـ پیوند» مطرح شده است. درخصوص شیوههای ایجاد طرد اجتماعی، شکلهای بسیار ظریفی از خوارسازی و محرومیت در زندگی زنان فقیر وجود دارد که با رویکردهای کمّی یا اقتصادی قابل شناسایی نیستند.