جامعه شناسی
فاطمه جعفری نعیمی؛ ملیحه علی مندگاری؛ علی روحانی
چکیده
بقا مهمترین دغدغۀ بشر در طول تاریخ بوده است. تحرک مکانی (مهاجرت) یکی از راهکارهای انسان برای دستیابی به بقا بوده است. در فرایند مهاجرت، اولین و مهمترین کنش مهاجران، بهویژه مهاجران فرودست،کنشهای بقا و سازگاریمحور با جامعۀ مقصد است. پژوهش حاضر به دنبال واکاوی چگونگی کنشهای بقامحور در میان زنان مهاجر حاشیهنشین شهر یزد است. ...
بیشتر
بقا مهمترین دغدغۀ بشر در طول تاریخ بوده است. تحرک مکانی (مهاجرت) یکی از راهکارهای انسان برای دستیابی به بقا بوده است. در فرایند مهاجرت، اولین و مهمترین کنش مهاجران، بهویژه مهاجران فرودست،کنشهای بقا و سازگاریمحور با جامعۀ مقصد است. پژوهش حاضر به دنبال واکاوی چگونگی کنشهای بقامحور در میان زنان مهاجر حاشیهنشین شهر یزد است. روش پژوهش کیفی است و در آن، از رویکرد نظریۀ زمینهای استفاده شده است. مشارکتکنندگان 21 نفر از زنان مهاجر به شهر یزد از استانهای مختلف کشور با مدت اقامت بیش از دو سال بودهاند که بهصورت هدفمند و به شیوۀ نمونهگیری نظری انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها مصاحبۀ نیمهساختاریافته است و تحلیل دادهها به شیوۀ کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفته است. یافتهها نشان داد شکاف نسلی و سیاستگذاریهای نامناسب در مبدأهای مهاجرتی با ایجاد تغییرات گسترده بهصورت پیوند بقا به مادیات، زنان را وادار به کنش عقلانی و اتخاذ مهاجرت بهعنوان راهبردی عملی برای دستیابی و حفظ بقا میکند. این مسیر غالباً عقلانی، همراه با اندازهگیری و محاسبه و با محوریت پول است. اما در فرایند دوام و بقا در مقصد، زنان نیازمند مشوقهایی فراتر از پول هستند. هرچند مسیر اصلی سرتاسر محاسبه است، معنویت در زنان با کارکرد امیدزایی و التیامبخشی به آسیبهای روانی، سازگاری زنان مهاجر را افزایش میدهد و پشتوانهای برای ایستادگی و تلاش آنان برای تضمین و تسهیل بقا را فراهم میکند.
حسین محمودیان؛ سراج الدین محمودیانی
چکیده
عمدۀ زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی بهعنوان مهاجر تبعی شناخته میشوند و نقش آنان در فرایند تصمیمگیری مهاجرت مغفول مانده است. مطالعۀ حاضر به دنبال بررسی نقش زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی به استان تهران است. جامعۀ آماری همۀ زنان مهاجری است که در دورۀ 1385 تا 1395 وارد استان تهران شدهاند. با استفاده از تکنیک پیمایش ...
بیشتر
عمدۀ زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی بهعنوان مهاجر تبعی شناخته میشوند و نقش آنان در فرایند تصمیمگیری مهاجرت مغفول مانده است. مطالعۀ حاضر به دنبال بررسی نقش زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی به استان تهران است. جامعۀ آماری همۀ زنان مهاجری است که در دورۀ 1385 تا 1395 وارد استان تهران شدهاند. با استفاده از تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه تعداد 500 نفر زن مهاجر دارای همسر در شهرهای تهران و ملارد پیمایش شدند. یافتهها از آن حکایت دارد که هر اندازه زنان از محل سکونت خود (شهر/ روستا) ناراضی بودهاند، در تصمیمگیری مهاجرت به استان تهران مشارکت بیشتری کردهاند. با افزایش قدرت زنان در خانواده، مشارکت آنان در جریان مهاجرت خانواده بیشتر شده است. زنان بیشترین مشارکت را به ترتیب در مهاجرتهای زنمحور، فرزندمحور و شوهرمحور ایفا کردهاند. مطالعۀ حاضر نشان میدهد که زنان مهاجرت را راهبردی فردی برای رهایی از محدودیتهای مبدأ و نیز راهبردی خانوادگی برای بهبود وضعیت معیشت خانواده و تأمین آیندهای بهتر برای فرزندان خود میبینند. با ادامۀ روند بهبود وضعیت اجتماعی زنان، انتظار میرود نقش و مشارکت آنان در مهاجرت خانوادگی نیز بیشتر شود.