زهره خسروی؛ میترا خاقانی فرد
دوره 8، شماره 3 ، مهر 1389
چکیده
پژوهش حاضر به منظور مطالعه ی عوامل پیش بینی کنندهی خشونت علیه زنان در دو گروه از زنان مراجعه-کننده به دادگاهها و زنان گروه کنترل در شهر تهران انجام شد. بر این اساس، به طور تصادفی 184 زن که مورد خشونت قرار گرفته اند و به مجتمع قضایی خانواده، پزشکی قانونی و مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند و 228 زن که مورد خشونت قرار گرفته اند و به علت هایی ...
بیشتر
پژوهش حاضر به منظور مطالعه ی عوامل پیش بینی کنندهی خشونت علیه زنان در دو گروه از زنان مراجعه-کننده به دادگاهها و زنان گروه کنترل در شهر تهران انجام شد. بر این اساس، به طور تصادفی 184 زن که مورد خشونت قرار گرفته اند و به مجتمع قضایی خانواده، پزشکی قانونی و مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند و 228 زن که مورد خشونت قرار گرفته اند و به علت هایی به مراکز فوق مراجعه نکرده بودند انتخاب شدند. از پرسشنامههای سنجش خشونت، پرسشنامهی جامعهپذیری، پرسشنامهی حمایتهای اجتماعی که میزان حمایت های اجتماعی واقعی و ادراکشدهی زنان را میسنجد و پرسشنامهی سرمایههای اجتماعی استفاده شد. یافتهها نشان داد که اعمال انواع خشونت از سوی مردان علیه همسرانشان در گروه مراجعهکننده به دادگاه بیشتر از گروه کنترل است. همچنین حمایتهای اجتماعی واقعی ادراکشده و سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در زنان خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه کردهاند، کمتر از زنان خشونتدیدهای است که به دادگاهها مراجعه نکردهاند. زنانی که دسترسی بیشتری به منابع شغلی، تحصیلی و حمایت های خانوادگی دارند کمتر از سوی همسرانشان مورد خشونت قرار میگیرند. همچنین نتایج رگرسیون نشان میدهد که جامعهپذیری، حمایتهای اجتماعی و سرمایههای اجتماعی، سهمیتعیینکننده در پیشبینی اعمال خشونت علیه زنان دارند.
بهجت یزدخواستی؛ حسینعلی میرزایی؛ لاله فتحی
دوره 7، شماره 2 ، مرداد 1388
چکیده
یکی از مباحث مطرح در حوزهی توسعه، میزان مشارکت فعال زنان در عرصههای مختلف اجتماع از جمله در تصمیمگیریهای کلان جامعه است. نابرابریهای جنسیتی بهویژه در حوزهی مدیریتی سبب شده تا آنگونه که شایسته است از نیروی بالقوهی زنان استفاده نشود، البته این نابرابریها با توجه به سطح توسعهی کشورها متفاوت است. در تحقیق حاضر بهمنظور ...
بیشتر
یکی از مباحث مطرح در حوزهی توسعه، میزان مشارکت فعال زنان در عرصههای مختلف اجتماع از جمله در تصمیمگیریهای کلان جامعه است. نابرابریهای جنسیتی بهویژه در حوزهی مدیریتی سبب شده تا آنگونه که شایسته است از نیروی بالقوهی زنان استفاده نشود، البته این نابرابریها با توجه به سطح توسعهی کشورها متفاوت است. در تحقیق حاضر بهمنظور تبیین نابرابریهای جنسیتی نظریههایی گوناگون ارایه، اما بر نظریهی نئوکلاسیک بیشتر تأکید میشود. بر اساس این نظریه مسئولیتهای خانوادگی زنان، ویژگیهای جسمی و جنسیتی آنان و شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه و سازمانها باعث ایجاد نابرابریهای جنسیتی و تداوم آنها میشود. در نتیجه، نگرشی مثبت نسبت به واگذاری مشاغل مدیریتی به زنان وجود ندارد. این پژوهش با هدف محوری «شناخت نگرش شاغلان سازمانهای دولتی استان آذربایجان شرقی به موضوع مدیریت زنان» و بهشیوهی پیمایشی و با نمونهی 408 نفر انجام میشود. مهمترین نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که موانع نامریی و به تعبیری «سقف شیشهای» بهگونهای محسوس در سازمانهای مورد مطالعه وجود دارد. نتایج آزمون ضریب همبستگی و رگرسیون چندمتغیره نشان میدهد که به ترتیب؛ پذیرش باورها و کلیشههای مربوط به «ویژگیهای جسمی و جنسیتی زنان»، «مسئولیتهای خانوادگی»، «وضعیت اجتماعی حاکم بر جامعه و سازمانها» و سپس متغیرهای «سطح تحصیلات»، «تعداد اعضای خانوار» و «سن» مهمترین عوامل مرتبط با نگرش جامعهی آماریِ مورد مطالعه نسبت به تصدی پستهای مدیریتی توسط زنان است.