نجات محمدی فر؛ علی مرادی
چکیده
هدف اصلی این پژوهش نقش توانمندی سیاسی زنان در رفتارهای محیطزیستی آنهاست. روش تحقیق حاضر از لحاظ رویکردی، کمی و از نظر راهبردی و گردآوری دادهها، همبستگی و توصیفی از نوع پیمایشی است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه است و جامعة آماری زنان شهر کرمانشاه هستند. حجم نمونه 200 نفر بود که با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش نقش توانمندی سیاسی زنان در رفتارهای محیطزیستی آنهاست. روش تحقیق حاضر از لحاظ رویکردی، کمی و از نظر راهبردی و گردآوری دادهها، همبستگی و توصیفی از نوع پیمایشی است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه است و جامعة آماری زنان شهر کرمانشاه هستند. حجم نمونه 200 نفر بود که با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از دو نرمافزار SPSS و AMOS استفاده شد. براساس یافتههای پژوهش، توانمندی سیاسی زنان در بُعد انتخاب معنادار، اما در بُعد عاملیت و مشارکت غیرمعنادار و در کل با رفتارهای محیطزیستی دارای ارتباط معنادار است. نتایج حاصل از تحلیل متغیرهای زمینهای نیز نشان میدهد که گروههای سنی، مقطع تحصیلی و وضعیت درآمدی پاسخگویان در میزان رفتارهای محیطزیستی زنان تأثیرگذارند. ارتباط بین این مفاهیم نشان میدهد که اگر زنان از آزادیهای مدنی (انتخاب)، تحصیلات و درآمد بیشتری برخوردار باشند، میتوانند در حفظ محیطزیست نقشی مؤثر ایفا کنند. میتوان استدلال کرد توانمندی سیاسی زنان به خروجی تصمیماتی منجر میشود که با منافع دغدغة اجتماعی انسان سازگارتر است و باعث تمایل آنها به اتخاذ برخی سیاستهای سختگیرانه در تغییر اوضاع برای حفاظت از محیطزیست و تحقق توسعه پایدار خواهد شد.
شایسته کرمخانی؛ عالیه شکربیگی؛ احسان رحمانی خلیلی
چکیده
بلایای طبیعی به یک اندازه بر جمعیت درگیر تأثیر نمیگذارند. زنان سرپرست خانوار از گروههای اجتماعی آسیبپذیر در موقعیت بحرانزا هستند. نحوة مواجهة زنان با موقعیت بحران ارتباط بسیار زیادی با زمینة فرهنگی، سازوکارهای قدرت و موضوعات مرتبط با جنسیت دارد. از طرفی، عاملیت زنان نیز در این مواجهه اهمیت دارد. مقالة حاضر به تشریح تجربهزیستة ...
بیشتر
بلایای طبیعی به یک اندازه بر جمعیت درگیر تأثیر نمیگذارند. زنان سرپرست خانوار از گروههای اجتماعی آسیبپذیر در موقعیت بحرانزا هستند. نحوة مواجهة زنان با موقعیت بحران ارتباط بسیار زیادی با زمینة فرهنگی، سازوکارهای قدرت و موضوعات مرتبط با جنسیت دارد. از طرفی، عاملیت زنان نیز در این مواجهه اهمیت دارد. مقالة حاضر به تشریح تجربهزیستة زنان سرپرست خانوار از زلزله با هدف ارائة مدل مفهومی «فرایند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در بحران» میپردازد. این مطالعه کیفی و با روش «نظریة زمینهای» است. دادههای میدانی از طریق نمونهگیری نظری و مصاحبة عمیق با 15نفر از زنان سرپرست خانوار در مناطق هشتگانة زلزلهزدة کرمانشاه از جمله ثلاث باباجانی و سرپلذهاب تا حد اشباع نظری جمعآوری و با روش نظریة زمینهای تحلیل شده است. درنهایت، دادهها به 363 مفهوم، 20 مقولة عمده و مقولة هسته تشدید بنیادهای اجتماعی ناتوانساز کدگذاری و تحلیل شد. پدیدة برساختشدة «فقر قابلیتیـ تهدید فرصتها» (زنان ناتوان) ناشی از بستر نظامهای ارزشی و ایدئولوژیهای سرکوبگر حاکم بر زنان، ضعف مدیریت بحران، فقر و محرومیت منطقه و کمبود دانش فنی و مهارت است که راهبردهای تابآوری و کنش فعال، کنش منفعل و... را به دنبال داشت. درماندگی و دلزدگی، چالش قدرت، تهدید و ناامنی، احساس رهاشدگی، آسیبهای جسمی و روانی و چالش فرزندان پیامدهای ناشی از پدیدة ذکرشده است که نظریة زمینهای آن در قالب مدل پارادایمیک ارائه شده است. نتایج نشان میدهد فرایند «قدرتمندشدن» زنان سرپرست خانوار در بلایا مشروط به شرایطی است از جمله اینکه فرصتها از طریق ساختارهای حمایتی قابل دسترسی باشند و موانع و نیروهای بازدارنده آنقدر تهدیدکننده و قوی نباشد که جلوی فرصتها را بگیرد و به محرومیت از قابلیتها منجر شوند و زنان نیز خود را واجد «عاملیت» بدانند.
مطالعات زنان
منصوره زارعان؛ معصومه زارعی؛ عطیه هنردوست
چکیده
بررسی سیاستهای برنامة چهارم، پنجم و ششم توسعه در مورد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار موضوع این مقاله است. از زنان مطلقه، بیوه، مجرد خودسرپرست و زنان شوهردار، که به دلایل گوناگون همچون ناتوانی شوهر سرپرست خانوارند، ذیل عنوان کلی زنان سرپرست خانوار یاد میشود. توانمندسازی این گروه از زنان مستلزم توجه به دو مؤلفة «پیشرفت» ...
بیشتر
بررسی سیاستهای برنامة چهارم، پنجم و ششم توسعه در مورد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار موضوع این مقاله است. از زنان مطلقه، بیوه، مجرد خودسرپرست و زنان شوهردار، که به دلایل گوناگون همچون ناتوانی شوهر سرپرست خانوارند، ذیل عنوان کلی زنان سرپرست خانوار یاد میشود. توانمندسازی این گروه از زنان مستلزم توجه به دو مؤلفة «پیشرفت» و «قدرت و عاملیت» زنان در متن سیاستگذاری است، لذا مسئلة اصلی پژوهش بررسی شاخصهای مؤلفههای یادشده در برنامههای مذکور و ارزیابی مواد قانونی این برنامهها در جهت توانمندسازی زنان سرپرست خانوار است. نتایج این تحقیق، که به روش تحلیل محتوای کیفی جمعآوری شده، نشان میدهد برنامههای توسعه اقدام مؤثری برای افزایش عاملیت زنان در ناحیة دسترسی به منابع و حضور در شبکههای اجتماعی و بازار نداشته و فقط به حمایتهای اندک مالی و تا حدودی حمایتهای اجتماعی بسنده کرده است؛ سیاستی که نمیتواند به کاهش فقر و بهبود زندگی این زنان در درازمدت منجر شود.