جامعه شناسی
مهسا تیزچنگ؛ شراره مهدی زاده
چکیده
مطالعه حاضر به بررسی تجربیات زنان کارگر خانگی از زیست در میان جهانهای متکثر و متفاوت پرداخته است. هدف این مطالعه درک تجربیات زیسته این زنان به منزلهای گروهی خاموش و در حاشیه به دلیل فقدان موقعیتی رسمی در ساختار قانونی و ضعف پژوهش بوده است. رویکرد و روش مبتنی بر پدیدارشناسی اگزیستانسیال موریس مرلوپونتی است که متمرکز بر تجربه سوژهی ...
بیشتر
مطالعه حاضر به بررسی تجربیات زنان کارگر خانگی از زیست در میان جهانهای متکثر و متفاوت پرداخته است. هدف این مطالعه درک تجربیات زیسته این زنان به منزلهای گروهی خاموش و در حاشیه به دلیل فقدان موقعیتی رسمی در ساختار قانونی و ضعف پژوهش بوده است. رویکرد و روش مبتنی بر پدیدارشناسی اگزیستانسیال موریس مرلوپونتی است که متمرکز بر تجربه سوژهی بدنمند در جهان است که ادراکش بر اساس وضعیتِ او در نسبت با دیگران و جهان تعین مییابد. جامعه آماری شامل زنان کارگر خانگی در سن 25 تا 55 سال در تهران بوده است که از طریق گلوله برفی و نمونهگیری وابسته به معیار انتخاب شدهاند. نتایج مطالعه نشان میدهد سطوح برجستهی ادراکی در میان این دست از زنان حاصل از وضعیت بیقدرتی ، ابهام و در آسایش نبودن است که به طور مشخصی منتج از غلبهی روابط غیررسمی، به دور از نظارت قانونی و آمیخته با اعمال فرهنگی قشربندهشده است که ساختاری از سلسلهمراتب قدرت در سطح روزمره را بازتولید میکند. چنین زمینهای نیت یا انگیزه و اعمال روزمرهی هر دو سوی را دچار امکان چندخوانشی بودن مینماید؛ امری که تا حد بسیار زیادی مولود زمینههای فرهنگی و باورهای اجتماعی در خصوص نظامهای اخلاقی، اصول منزلتی و نیز علل جایگیری افراد درون قشربندیهای اجتماعی سلسلهمراتبی است. ما به طور مداوم در حال عمل بر اساس ادراک و آگاهی متاثر از چنین درهمتنیدگیهایی هستیم و بازتولید منظومههایی معرفتی را میسر میسازیم که لزوما اشرافی بر تبعات یا نتایج آن نداریم.
جامعه شناسی
عثمان هدایت
چکیده
هدف پژوهش حاضر درک پدیدارشناسانه از زیستجهان دختران مرزنشین از مواجه با وضعیت فارغ التحصیلی است. پژوهش حاضر تجربیات دختران را دستمایهی تحلیل وضعیت فارغ التحصیلان مناطق مرزی میکند تا به تحلیل تعین چندگانه موقعیت فرودست مرزنشینی، جنسیتی و آموزشیشان بپردازد. برای تحقق این امر، به تجربهی زیسته دختران فارغ التحصیل دانشگاههای ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر درک پدیدارشناسانه از زیستجهان دختران مرزنشین از مواجه با وضعیت فارغ التحصیلی است. پژوهش حاضر تجربیات دختران را دستمایهی تحلیل وضعیت فارغ التحصیلان مناطق مرزی میکند تا به تحلیل تعین چندگانه موقعیت فرودست مرزنشینی، جنسیتی و آموزشیشان بپردازد. برای تحقق این امر، به تجربهی زیسته دختران فارغ التحصیل دانشگاههای دولتی در چهار بُعد بدن زیسته، زمان زیسته، فضای زیسته و روابط انسانی زیسته بعد از فارغالتحصیلی پرداخته شده است. برای این امر از رویکرد هرمنوتیک و روششناسی ماکسوان مانن برای تفسیر و تحلیل تجربیات٣٠ نفر از دختران فارغ التحصیل در رشته-های مختلف دانشگاههای دولتی مناطق روستایی و شهری مرزی شهرستانهای مریوان، سروآباد و بانه استفاده شده است. نتایج نشان داد که مصاحبهشوندگان درکشان از بدنشان، حکایت از بدن فرسوده در حال تحلیل دارد که ورود به آموزش عالی و موقعیت مرزنشینی را سبب آن میدانند. دختران زمان را به صورت استرس و همراه با رنج اجتماعی زیست میکنند و فضای مرز برای آنها بعد از فارغالتحصیلی، به صورت فضای ناامن و بیثباتی درک میشود که نشان از تجربهی وضعیت استثنایی موقعیت آنها در مرز میباشد. آنها همچنین روابط انسانی را به صورت روابط متناقض تفسیر میکنند که حاکی از گسست از روابط قبل و بعد از فارغالتحصیلیشان دارد روابطی که ناپایدار و به صورت انقطاع تجربه می شود. بنابراین آنها اگرچه نتوانستهاند با فارغالتحصیلی، موقعیت خود را تغییر دهند اما درک عمیقی از آن را پیدا نمودهاند که حاکی از زیرسوال بردن نقش آموزش عالی در تغییر زنان در مناطق مرزی دارد.
جامعه شناسی
صدیقه پیری؛ زهرا اسدحیدری
چکیده
پژوهش حاضر در پی پاسخ دادن به این پرسش است که دختران و مادران آن ها چگونه وفاداری را فهم و معنا میکنند، به عبارتی میان فهم و درک دختران و مادرانشان از وفاداری چه تفاوتی وجود دارد. همچنین در امتداد آن، این سوال مطرح میشود که استراتژی این دو گروه هدف در مواجهه با بیوفایی چیست. محققان از خلال پاسخ به این پرسشها و رصد تحولات معنایی ...
بیشتر
پژوهش حاضر در پی پاسخ دادن به این پرسش است که دختران و مادران آن ها چگونه وفاداری را فهم و معنا میکنند، به عبارتی میان فهم و درک دختران و مادرانشان از وفاداری چه تفاوتی وجود دارد. همچنین در امتداد آن، این سوال مطرح میشود که استراتژی این دو گروه هدف در مواجهه با بیوفایی چیست. محققان از خلال پاسخ به این پرسشها و رصد تحولات معنایی و ارزشی مفهوم وفاداری توانستند تفاوت معنادهی، مواجهه و استراتژیهای به کار گرفته شده توسط دختران متأهل و مادرانشان را در مواجهه با فقدان وفاداری مورد مداقه قرار دهند. از مجموعه مفاهیم نظری «عشق سیال» باومن، «رابطه ناب» گیدنز، «سرمایه داری عاطفی» ایلوز، «ستایش عشق» بدیو، «انواع کنشهای معنادار» وبر، مفهوم مدارای اجتماعی و مواردی از این قبیل برای ایجاد حساسیت نظری در کار پژوهش استفاده بعمل آمده است. به کمک مصاحبه نیمهساختاریافته و با استفاده از نمونهگیری هدفمند، دادهها از 24 مصاحبه با دختران 23-33 سالۀ (متاهل) شهر تهران و مادرانشان جمع آوری شد. با استفاده از روش تحلیل تماتیک، 15 مضمون اصلی بدست آمده است، که آنان را در ذیل 3 محور دستهبندی کردهایم. محور اول تصور معنایی از وفاداری است؛ محور دوم شامل استراتژیهاست و محور پایانی را مداخلهگرها نامگذاری کردهایم.
جامعه شناسی
مهدیه اخوندی؛ کرم حبیب پور گتابی؛ زهرا حضرتی صومعه
چکیده
موضوع مشارکت سیاسی زنان در کشورهای درحالتوسعه، پدیده پیچیدهای است و به پویایی و توسعه نظامهای سیاسی مربوط میشود. هدف این پژوهش، درک و تحلیل وضعیت مشارکت سیاسی زنان است که با روششناسی کیفی و روش نظریه زمینهای انجام شد. به این منظور با 17 زن ساکن شهر تهران که با روش نمونهگیری هدفمند و ترکیبی از استراتژیهای گلولهبرفی و حداکثر ...
بیشتر
موضوع مشارکت سیاسی زنان در کشورهای درحالتوسعه، پدیده پیچیدهای است و به پویایی و توسعه نظامهای سیاسی مربوط میشود. هدف این پژوهش، درک و تحلیل وضعیت مشارکت سیاسی زنان است که با روششناسی کیفی و روش نظریه زمینهای انجام شد. به این منظور با 17 زن ساکن شهر تهران که با روش نمونهگیری هدفمند و ترکیبی از استراتژیهای گلولهبرفی و حداکثر تغییرات انتخاب شده بودند، مصاحبههای عمیق و نیمهساختاریافته انجام شد. پس از تحلیل دادهها، 85 کد اولیه، 7 مقوله محوری و یک مقوله هسته از خلال نظام کدگذاری دادهها استخراج شد: شرایط علّی (مسائل و چالشهای اقتصادی، حکمرانی برابرمحور)، شرایط زمینهای (ساختار سیاسی نابرابر و چالشهای مردسالارانه)، شرایط مداخلهگر (عوامل شخصیتی- روحی)، استراتژیها (شایستهسالاری و ایجاد بستر شکوفایی) و پیامدها (کنشگری فعال سیاسی زنان و طرد انفعال سیاسی). همچنین، «مشارکت سیاسی زنان؛ کنشی معنادار و چندوجهی» بهعنوان مقوله هسته احصاء شد و درنهایت مدل پارادایمی مستخرج از دادهها تنظیم شد. یافتهها بر این دلالت دارند که زنان در مشارکت سیاسی عاملان و کنشگرانی فعال بوده و دست به کنشهای مبتنی بر زمینههای سیاسی میزنند؛ کنشی از نوع مشارکت که با شناسایی موانع و عوامل تسهیلگر میتواند راهگشای مشارکت سیاسی فعال آنان به عنوان شهروندانی اثرگذار در حوزه سیاست بدل گردد.
جامعه شناسی
جمال محمدی؛ فاطمه بازگیر
چکیده
تلاش این پژوهش مطالعۀ کیفی تجارب زیستۀ زنان سالمند از طرد اجتماعی در سرای سالمندان شهر خرمآباد است. برای نیل به این هدف، از نظریۀ زمینهای استفاده شده تا علل، شرایط مداخلهگر و پیامدهای تجربۀ طرد اجتماعیِ زنانِ سالمند بهشیوهای ژرفنگرانه واکاوی شود. سوژهها به شیوۀ نمونهگیری هدفمند از میان ساکنین سرای سالمندان حاج صدیق ...
بیشتر
تلاش این پژوهش مطالعۀ کیفی تجارب زیستۀ زنان سالمند از طرد اجتماعی در سرای سالمندان شهر خرمآباد است. برای نیل به این هدف، از نظریۀ زمینهای استفاده شده تا علل، شرایط مداخلهگر و پیامدهای تجربۀ طرد اجتماعیِ زنانِ سالمند بهشیوهای ژرفنگرانه واکاوی شود. سوژهها به شیوۀ نمونهگیری هدفمند از میان ساکنین سرای سالمندان حاج صدیق و فرزانگان شهر خرم-آباد انتخاب شدهاند و با آنها مصاحبۀ عمیق فردی انجام شده است. نتایج تحلیل مصاحبهها بیانگر آن است که نابرخورداری زنان از پایگاه اقتصادیِ مستقل (نداشتن پشتوانۀ مالی و ازدستدادن توان کار)، افول همبستگیهای سنتی در خانواده (زوال اقتدار مادرانگی، شکاف نسلی و رشد فردگرایی) و دگردیسی سبکهای زندگی (تغییر نوع و چیدمان وسایل خانگی، تغییر معنای کار خانگی و سیطرۀ مناسبات جنسیتی) اصلیترین شرایطیاند که خانوادهها در بستر آنها تصمیم میگیرند زنان سالمند را به سرای سالمندان تحویل بدهند. این شرایط علی، بهموازات تداوم سکونت و زیست زنان در سرای سالمندان، بهمیانجی برخی شرایط مداخلهگر به عوامل شکلدهندۀ تجربۀ طردشدگی زنان سالمند بدل میشوند. بدبینی مفرط (کاهش اعتماد به جامعه، حالت شکنندگی درونی) و احساس تنهایی (حسرت روابط گذشته، احساس فراموششدگی) دو مورد از مهمترین شرایط مداخلهگری هستند که مجرای اثرگذاری شرایط علی بوده و زنان سالمند را بهتدریج در وضعیتی ذهنی ـ روانی فرو میبرند که پیامدهایی اساسی برای آنها و تأثیر عمیقی بر شخصیتشان دارد. بدین معنا که در پی اثرگذاری این دو نوع شرایط آنچه در سرای سالمندان عاید زنان میشود احساس کندهشدن از جهان زندگی و افتادن در فرایند مرگ تدریحی است.
جامعه شناسی
محمود محمدی
چکیده
ادراک و تجربه از جنسیت بهمثابۀ الگوی تثبیتشده میتواند در کنشهای اجتماعی و تربیتی افراد نقش مهمی داشته باشد. این مقاله به بررسی تجربیات زیستۀ دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان از دخترانگی میپردازد. روش پژوهش، کیفی و رویکرد آن پدیدارشناسی است. نمونههای مورد بررسی 22 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان هستند. تعداد نمونهها ...
بیشتر
ادراک و تجربه از جنسیت بهمثابۀ الگوی تثبیتشده میتواند در کنشهای اجتماعی و تربیتی افراد نقش مهمی داشته باشد. این مقاله به بررسی تجربیات زیستۀ دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان از دخترانگی میپردازد. روش پژوهش، کیفی و رویکرد آن پدیدارشناسی است. نمونههای مورد بررسی 22 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان هستند. تعداد نمونهها براساس اصل اشباع نظری تعیین شد. جمعآوری دادهها نیز به روش مصاحبۀ نیمهساختاریافته صورت گرفت. روش تحلیل دادهها، روش تحلیل مضمون است. پس از جمعآوری دادهها، روایتهای دانشجویان از دخترانگی کدگذاری و مقولهبندی شدند. پس از کدگذاری، شش مقوله و سه مضمون اصلی استخراج شدند. مضامین اصلی استخراجشده شامل ویژگیهای دخترانگی، مسائل دخترانگی و عاملیت دخترانگی است. بررسی تجربیات زیستۀ دختران نشان میدهد اگرچه نمونههای بررسیشده برخی از ویژگیهای احساسی و رفتاری مرسوم دخترانگی را بازتولید میکنند، روایتهای دانشجویان از دخترانگی نشان میدهد آنها بهدلیل دختربودن با محدودیتها و محرومیتهایی در جامعه مواجه هستند. همچنین آنها در زندگی اجتماعی و روزمره احساس بیعدالتی و تبعیض میکنند. دانشجویان مورد بررسی از تصورات غلط اجتماعی که نسبت به دختران وجود دارد ناراضیاند و خواستار عاملیت و کنشگری بیشتر دختران در جامعه هستند.
جامعه شناسی
علی فیض اللهی
چکیده
خشونت خانگی در تمامی جوامع، در تمامی گروهها و طبقات اجتماعی مشاهده میشود و گزارشهای متعددی بر مسئلهبودن آن در ایران صحه گذاشتهاند. هدف این پژوهش، شناخت نحوۀ درک زنان از شرایط، زمینهها و پیامدهای خشونت خانگی در زندگی آنان است. این پژوهش کیفی و مبتنی بر روش نظریۀ زمینهای است. پاسخگویان از طریق روش نمونهگیری هدفمند با معیار ...
بیشتر
خشونت خانگی در تمامی جوامع، در تمامی گروهها و طبقات اجتماعی مشاهده میشود و گزارشهای متعددی بر مسئلهبودن آن در ایران صحه گذاشتهاند. هدف این پژوهش، شناخت نحوۀ درک زنان از شرایط، زمینهها و پیامدهای خشونت خانگی در زندگی آنان است. این پژوهش کیفی و مبتنی بر روش نظریۀ زمینهای است. پاسخگویان از طریق روش نمونهگیری هدفمند با معیار اشباع نظری از بین زنان مراجعهکننده به مراکز مثبت زندگی سازمان بهزیستی شهر ایلام انتخاب شدهاند. از معیار مقبولیت برای اعتباریابی و برای اطمینانپذیری از روش ممیزی استفاده شد. دادهها از طریق مصاحبۀ نیمهساختاریافته با 30 زن متأهل خشونتدیده، گردآوری شده و کدگذاری دادهها با استفاده از نرمافزار Nvivo12 انجام شده است. یافتهها حاکی از نقش عوامل خانوادگی همچون برهمکنش تنشآلود و ناهمترازی پایگاهی، عوامل اجتماعی نظیر مواجهۀ شبهکارناوالی با ازدواج و عوامل فرهنگی مانند تصورات مردسالارانه است. واکنشهای زنان عمدتاً انفعالی است و عادیانگاری نقش قربانی منفعل برای زنان، پیامد آن است. از برآیند مقولهها، مقولۀ هستۀ «خشونت خانگی علیه زنان محصول همآیندی درماندگی تجربهشدۀ زنان و تصورات مردسالارانه» حاصل شد که حاصل مدیریت خانواده در بستر حفظ کارکردهای سنت مردسالارانه در کنار انتقال ساختاری خشونت در سازوکاری فرهنگی و مبتنی بر جامعهپذیری جنسیتی است.
جامعه شناسی
عباس لطفی زاده؛ محمدجواد زاهدی مازندرانی
چکیده
در سالهای اخیر، دگرگونیهای گستردهای در روابط اجتماعی و صمیمی جامعۀ ایرانی بهویژه در میان زنان رخ داده است و امروزه زنان جوان دیدگاه و رویکرد متفاوتی در مقایسه با زنان نسلهای قبلی نسبت به روابط صمیمی از خود نشان میدهند.مقالۀ حاضر، تجربههای صمیمی سه نسل از زنان تبریزی را در ارتباط با شرایط اجتماعی دوران جوانیشان بررسی ...
بیشتر
در سالهای اخیر، دگرگونیهای گستردهای در روابط اجتماعی و صمیمی جامعۀ ایرانی بهویژه در میان زنان رخ داده است و امروزه زنان جوان دیدگاه و رویکرد متفاوتی در مقایسه با زنان نسلهای قبلی نسبت به روابط صمیمی از خود نشان میدهند.مقالۀ حاضر، تجربههای صمیمی سه نسل از زنان تبریزی را در ارتباط با شرایط اجتماعی دوران جوانیشان بررسی میکند و ابعاد جدیدی از صمیمیت زناشویی را برجسته و تحلیل میکند.روش تحقیق از نوع کیفی است. برای جمعآوری اطلاعات، از مصاحبههای روایتی و برای تحلیل دادهها از رویکرد نظریهپردازی زمینهای استفاده شده است.در این مقاله مدعی هستیم که در طول سه نسل مورد بررسی، نوعی دگرگونی در شیوههای صمیمیت رخ داده است. تحلیل یافتهها نشان میدهد در نسل اول و تا حدی نسل دوم، نظارت اجتماعی شدید روی برهمکنشهای اجتماعی منجر به تنظیمشدهبودن زندگی صمیمی شده بود، اما در نسل سوم با اشاعۀ نیروهای مدرن، بهتدریج صمیمیتهای ناب ظهور مییابند. همچنین در نسلهای اول و دوم، برهمکنشهای صمیمی در پشتصحنۀ زندگیهای اجتماعی انجام میگرفت، ولی با اشاعۀ نیروهای مدرن و کاهش آستانۀ شرم، پردههای اجتماعی حوزۀ صمیمیت نازکتر شده است؛ بهطوریکه در نسل سوم، ابراز علنی صمیمیت، نشانهای از مدرنبودن تلقی میشود. میتوان الگوی رایج در نسلهای اول و دوم را با اصطلاح «صمیمیت سنتی» و الگوی رایج در نسل سوم را با اصطلاح «صمیمیت مدرن» توصیف کرد.
جامعه شناسی
احمدرضا اصغرپور ماسوله؛ فریبا فیروزی؛ غلامرضا صدیق اورعی
چکیده
فرایند شغلیابی و نگهداشت موقعیت شغلی متأثر از عناصر متعدد از جمله جنس است. زنان، و بهویژه زنانی که سرپرست خانوادهاند، با دغدغههای فراوان در فرایند جستوجو و حفظ موقعیت شغلی مواجهاند. این پژوهش، که مشارکتکنندگان آن زنان سرپرست خانوار مددجوی کمیتة امدادند، تلاش نموده، با بهرهمندی از روش نظریة زمینهای، ادراکی از فرایند ...
بیشتر
فرایند شغلیابی و نگهداشت موقعیت شغلی متأثر از عناصر متعدد از جمله جنس است. زنان، و بهویژه زنانی که سرپرست خانوادهاند، با دغدغههای فراوان در فرایند جستوجو و حفظ موقعیت شغلی مواجهاند. این پژوهش، که مشارکتکنندگان آن زنان سرپرست خانوار مددجوی کمیتة امدادند، تلاش نموده، با بهرهمندی از روش نظریة زمینهای، ادراکی از فرایند کاریابی و تجربهزیستة این گروه از زنان در فرایند شغلیابی ارائه کند. یافتههای تحقیق نشان میدهد موقعیتهای شغلی زنان مطالعهشده در عمدة موارد به شکلی فرساینده و متزلزل است که کمتر میتوان آن را روشنگر آیندة مددجو دانست. در زندگی این زنان چالشهایی که در این فرایند بروز و ظهور میکند بیش از نقاط قوت احتمالی است. آنان به دلیل فعالیت شغلی بیش از سنین بازنشستگی مرسوم دچار فرسایش جسمی و روحی میشوند و وضعیت جسمیشان در آینده در معرض خطر قرار میگیرد. بهعلاوه، این زنان در محیط کار با چالشهایی مواجه میشوند که ویژة زنان است و محیط کاری را برای آنان ناایمن میکند. این ناامنی ایشان را برای پذیرش موقعیت شغلی مردد میکند. درنتیجه، تأکید بر آموزشهایی با محوریت مهارتآموزی پایدار بهمنزلة یکی از راهبردهای اثربخش بر بهبود اوضاع ایشان گزارش میشود.
جامعه شناسی
فاطمه منصوریان راوندی؛ نرگس نیکخواه قمصری؛ محمد گنجی؛ سوسن باستانی
چکیده
هدف اصلی این پژوهش بررسی و طرح نظرات زنان و مردان دانشآموختۀ شاغل و چگونگی برساخت جنسیت در فضای کسبوکار است. این پژوهش ضمن اجتناب از نگاه تکبعدی و جزیرهای در تحلیل موضوع اشتغال و جنسیت، از روش نظریۀ دادهمحور استفاده نموده است. دادههای کیفی با کمک ابزار مصاحبۀ نیمهساختیافته و با روش نمونهگیری هدفمند از 22 نفر از زنان و ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش بررسی و طرح نظرات زنان و مردان دانشآموختۀ شاغل و چگونگی برساخت جنسیت در فضای کسبوکار است. این پژوهش ضمن اجتناب از نگاه تکبعدی و جزیرهای در تحلیل موضوع اشتغال و جنسیت، از روش نظریۀ دادهمحور استفاده نموده است. دادههای کیفی با کمک ابزار مصاحبۀ نیمهساختیافته و با روش نمونهگیری هدفمند از 22 نفر از زنان و مردان دانشآموختۀ شاغل در شهر تهران و با نرمافزار MAXQDA و روش نظریۀ دادهمحور تفسیر شده است. مدل پارادایمی حاصل از تفسیر نظرات جامعۀ هدف این پژوهش نشانگر آن است که در تعامل با مجموعهای از شرایط همچون شرایط علّی (مناسبات جنسیتی حاکم بر فضای کار، باورهای جنسیتی و قواعد ساختدهنده)، شرایط زمینهای (چالشهای فضای کار، ماهیت فضای کار و حمایت شبکههای ارتباطی)، شرایط مداخلهگر (آشنایی با جایگاه حرفهای، کیفیت شغلی و پارادوکس دانشگاه و بازار کار)، و پدیدۀ هسته (ساخت جنسیتی اشتغال) معنا مییابد. زنان شاغل وقتی در شرایط دسترسی نابرابر به فرصتها و منابع قرار میگیرند، با استراتژی کنشگری فعال خود میتوانند نحوۀ دسترسی به منابع را تغییر دهند؛ اما این به معنای آزادی مطلق نیست و ساختار حاکم بر فضای کار با قواعد و منابعی مانند مناسبات جنسیتی، باورهای جنسیتی، قواعد ساختدهنده، فقدان حمایت شبکههای ارتباطی، فضای کار آمرانه، چالشهای محیط کار و تناقض بین خروجی دانشگاه و نیازهای بازار کار، کنش آنها را تغییر داده و با محدود کردن زنان، الزامآور بودن خود را نشان میدهد. مردان همچون زنان به وجود نوعی سلطۀ مردانه در کار، وجود قوانین تبعیضآمیز، چالشهای فضای کار، و پارادوکس دانشگاه و بازار کار در به حاشیه راندن زنان اذعان داشتند. بر مبنای این نتایج و نگاه چندمتغیره به برساخت جنسیت در فضای کار، دست یافتن زنان به امکان مشارکت بیشتر و سوق یافتن فضای کار بهسمت بیسالاری جنسیتی، در تعامل با بازاندیشی در سیاستگذاریهای اشتغال، اصلاح نگرش مدیران، و برقراری توازن قدرت در خانواده امکانپذیر خواهد شد.
جامعه شناسی
فاطمه غنی پور خندابی؛ محمد حسین اسدی داود آبادی؛ امید علی احمدی؛ علی روشنایی
چکیده
کار و اشتغال بهعنوان شالودۀ تأمین درآمد و مایحتاج روزمره و بستر بروز خلاقیتها و توانمندیهای انسانی در طول تاریخ، فارغ از تأثیرات جنسیتی، سنی و طبقاتی نبوده است. محدودۀ نفوذ این متغیرهای اجتماعی را گفتمان غالب بر هر دوره، طی فرایند تاریخی و درون بافت اجتماعی- فرهنگی خاصی از طریق اعمال قدرتهای موجود اجتماعی مشخص میکند. پژوهش ...
بیشتر
کار و اشتغال بهعنوان شالودۀ تأمین درآمد و مایحتاج روزمره و بستر بروز خلاقیتها و توانمندیهای انسانی در طول تاریخ، فارغ از تأثیرات جنسیتی، سنی و طبقاتی نبوده است. محدودۀ نفوذ این متغیرهای اجتماعی را گفتمان غالب بر هر دوره، طی فرایند تاریخی و درون بافت اجتماعی- فرهنگی خاصی از طریق اعمال قدرتهای موجود اجتماعی مشخص میکند. پژوهش حاضر با انتخاب نظریه و روش تحلیل گفتمان براساس خوانش لاکلا و موفه، جستاری در تاریخ اشتغال زنان و اثرات آن بر حیات فردی و اجتماعی زنان و خانواده ایرانی است. مبنای این تحلیل، اسناد و دادههای تاریخی دورههای مختلف ایران در مقاطع پیشامدرن، دورۀ اقتصاد امتیازی قاجاریه، پهلوی و انقلاب اسلامی است.نتایج تحلیل نشان میدهد در گفتمان انقلاب اسلامی با دال مرکزی «تساوی و عدم تشابه حقوقی زن و مرد» نظامی معنایی از دالهای عفاف و حجاب، تفکیک جنسیتی مشاغل و محل اشتغال و اولویت حضور زنان در خانواده شکل گرفته است. تأکید بر محیط سالم و امن شغلی و ایفای همزمان و دور از تنش نقش همسری و مادری در کنار نقش شغلی موجب تمایز و برتری اشتغال زنان در دورۀ پس از انقلاب با دورۀ پهلوی و دورههای قبل از آن بوده است.
جامعه شناسی
قاسم زائری؛ فاطمه یوسفینژاد
چکیده
سیاست «کشف حجاب» اجباری از دی 1314 بهمنزلة سیاست رسمی حکومت پهلوی اول به اجرا درآمد و براساس آن، با اعمال قدرت شهربانی، زنان به بیحجابی ملزم شدند. در شهریور 1322، در دورة پهلوی دوم، دولت به حذف قید «اجباری» در این سیاست حکم داد. این مقاله به بررسی مقاومت عاملان اجتماعی، بهویژه عاملیت زنانه، در مقابل اجرای این قانون اختصاص ...
بیشتر
سیاست «کشف حجاب» اجباری از دی 1314 بهمنزلة سیاست رسمی حکومت پهلوی اول به اجرا درآمد و براساس آن، با اعمال قدرت شهربانی، زنان به بیحجابی ملزم شدند. در شهریور 1322، در دورة پهلوی دوم، دولت به حذف قید «اجباری» در این سیاست حکم داد. این مقاله به بررسی مقاومت عاملان اجتماعی، بهویژه عاملیت زنانه، در مقابل اجرای این قانون اختصاص دارد و نشان خواهد داد که در سه مقطع اصلی، از 1306ـ1314، 1314ـ1320 و 1320ـ1322، سه صورت متفاوت مقاومت در برابر بیحجابی شکل گرفته است. آغاز جنگ جهانی دوم در 1318 و حادثة اشغال ایران از سوی متفقین در 1320 مهمترین تحولات ساختاریاند که زمینه را برای کنشگری عاملان اجتماعی فراهم آورده است. نیاز پهلوی دوم به حمایت یا دستکم عدم مخالفت علما و روحانیت با سلطنتش، تغییر مهم دیگری است که به احیای نهادی روحانیت بهعنوان یک نیروی مهم در موضوع حجاب کمک میکند. مقاله نشان خواهد داد که روند یکنواخت و برنامهریزیشدهای در مواجهة زنان با «کشف حجاب» وجود ندارد و در برآیند تأثیرات نیروهای پراکندة تاریخی و اجتماعی است که زمینه برای «بازگشت به حجاب» در 1322 فراهم میشود. زنان مجموعهای از راهبردها نظیر مقاومت مثبت و نوآوری در طراحی لباس، مقاومت منفی و درگیری فیزیکی با مأموران شهربانی، مهاجرت، خانهنشینی و پذیرش محرومیت اجتماعی و نیز شکواییهنویسی به مراجع قانونی و نظایر آن را در مقابله با سیاست بیحجابی در پیش گرفتند. در جریان همین مقاومت و بازگشت، احکام گفتار بعدی حجاب، مثل «حجاب بهمثابة آزادی» یا مسئولیت دولت به ترویج حجاب، و نظایر آن شکل میگیرد. در این مقاله، از شیوة فوکویی تحلیل روندهای تاریخی استفاده شده و از اسناد دست اول و گزارشهای رسمی شهربانی و وزارت کشور و تاریخ شفاهی در مقاطع زمانی پیشگفته بهره برده شده است.
جامعه شناسی
احمد غیاثوند؛ سیده سارا اسدی
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تجارب زیستة زندگی مشترک زنان ساکن شهر کرمانشاه است که حداقل یک دهه از زندگی مشترک آنها گذشته و تمایلی به جدایی ندارند. روش پژوهش تحلیل روایت و شیوة نمونهگیری هدفمند است و درنهایت با 20 نفر مصاحبه به عمل آمد. نتایج حاصل از تجربة تداوم زندگی در قالب پنج مرحله نشان میدهد که خانوادهها با علاقة بیشتر و حتی ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی تجارب زیستة زندگی مشترک زنان ساکن شهر کرمانشاه است که حداقل یک دهه از زندگی مشترک آنها گذشته و تمایلی به جدایی ندارند. روش پژوهش تحلیل روایت و شیوة نمونهگیری هدفمند است و درنهایت با 20 نفر مصاحبه به عمل آمد. نتایج حاصل از تجربة تداوم زندگی در قالب پنج مرحله نشان میدهد که خانوادهها با علاقة بیشتر و حتی عجولانهتر به ازدواج دخترانشان مینگرند. این اضطرار در خانوادههای گسترده از کارکردهای اصلی خانواده ریشه میگیرد. در مرحلة دوم، دختران با ازدواجکردن زیست مشترک زیر یک سقف را در خانوادة شوهر همراه با اختلافها و چالشهای مختلف تجربه میکنند که به نوبة خود اجتماعیشدن و انطباقپذیری در نقش و جایگاه جدید را به همراه دارد. در مرحلة سوم، بعد از اوج تضاد و جدال، بهتدریج سازگاری و پذیرش همدیگر شروع میشود تا با جداشدن از خانوادة پدرشوهر و مستقلشدن به معنای زندگی مشترک دست یابند. در مراحل بعدی، بهتدریج در پناه پیدایی علاقة مشترک، دلبستگیهای بیشتر و مهارتافزایی زیست مشترک، در زندگی احساس آرامش میکنند. بر این اساس، چنانچه رویدادهای مختلف ثبات زندگی زناشویی زنان مطالعهشده را در قالب روایتی با دو تاروپود تعهد بیرونی خانوادهها و تعهد درونی زوجین در نظر بگیریم، میتوان تأثیر نظارت خانوادهها را در قالب حمایت عینی و الزام ذهنی و در سطح تجریدی دیگر، تعهد درونی زوجین در زندگی زناشویی را در قالب دو مفهوم تابآوری ذهنی و تقلای عینی برای شروع، ساختن، حفظ و دوام آوردن در زندگی زناشویی مورد توجه قرار داد.
جامعه شناسی
شهلا باقری؛ جواد مداحی؛ طاهره لطفی خاچکی
چکیده
تجرد، بالا رفتن سن ازدواج و خیل عظیم دختران مجرد بالای 30 سال، آمار بالای تحصیلکردههای مجرد و گفتمان عمومی جامعه در رابطه با کاهش شدید ازدواج به نظر میرسد پژوهشگران و اندیشمندان را مجاب کرده باشد تا این موضوع را مسئلهای اجتماعی بدانند. هدف پژوهش حاضر کشف معنا و علتهای بالارفتن سن و تأخیر ازدواج در میان دختران است. در ...
بیشتر
تجرد، بالا رفتن سن ازدواج و خیل عظیم دختران مجرد بالای 30 سال، آمار بالای تحصیلکردههای مجرد و گفتمان عمومی جامعه در رابطه با کاهش شدید ازدواج به نظر میرسد پژوهشگران و اندیشمندان را مجاب کرده باشد تا این موضوع را مسئلهای اجتماعی بدانند. هدف پژوهش حاضر کشف معنا و علتهای بالارفتن سن و تأخیر ازدواج در میان دختران است. در بخش روششناسی، از روششناسی کیفی و راهبرد نظریة زمینهای استفاده شد. تعداد 33 دانشجوی دختر بهصورت هدفمند به مدت بیش از یک سال بررسی شدند. پانزده مقولة اصلی و یک مقولة هسته از خلال کدگذاری دادهها استخراج شد: تحصیلات و بازاندیشی فرصتهای فردگرایانه، ادامهتحصیل مشغولیتی بازدارنده، تجربة رابطه با دیگری مهم، واکاوی شکست دیگران (خاطرات منفی)، ترس از طلاق، اعتمادناپذیری و متعهدنبودن مردان، محدودیت شغلی و جبر تحصیلی، سرزنش، تحقیر و اعمال فشار بر دختران مجرد، تحکم و نادیدهانگاری نظر دختر، انگیزههای دوران تجرد، دوران رهایی و مسئولیتناپذیری، جهاز، بازتولید فرهنگی مشقتبار، درآمد و تمکن مالی عاملی مهم برای تشکیل خانواده، روابط عاشقانة مدرن: سبک زندگی غربی، جمود و وسواس ناشی از افزایش سن و بزرگپنداری دافعههای ازدواج. «تجربة تجرد، تأخیری معنادار» بهعنوان مقولة نهایی انتخاب شد و در پایان مدل پارادایمی مستخرج از دادهها طرح شد.
جامعه شناسی
نفیسه فقیهی مقدس؛ فهیمه مومنی راد؛ سعید شریفی
چکیده
نوجوانی از مراحل مهم رشد و تکامل انسان است که ویژگیهای رشدی آن میتواند زمینهساز بروز انواع انحرافات و اختلالات شود. دختران به دلیل ویژگیهای جسمی و روانی خاص خود زودتر از پسران وارد مرحلة رشد جسمی و جنسی میشوند و مشکلات آنها در ابعاد بهداشتی، روانی و اجتماعی به دلایل تفاوتهای فیزیولوژیک، نقشهای اجتماعی و سنتهای حاکم ...
بیشتر
نوجوانی از مراحل مهم رشد و تکامل انسان است که ویژگیهای رشدی آن میتواند زمینهساز بروز انواع انحرافات و اختلالات شود. دختران به دلیل ویژگیهای جسمی و روانی خاص خود زودتر از پسران وارد مرحلة رشد جسمی و جنسی میشوند و مشکلات آنها در ابعاد بهداشتی، روانی و اجتماعی به دلایل تفاوتهای فیزیولوژیک، نقشهای اجتماعی و سنتهای حاکم در جامعه بیش از پسران است. با توجه به اینکه تاکنون پژوهشی در جهت کشف و تبیین چگونگی رفتارهای انحرافی نوجوانان دختر انجام نگرفته است، پژوهش حاضر در نظر دارد با روش کیفی استقرایی به تحلیل رفتارهای منحرفانة جنسی نوجوانان دختر بپردازد. این تحقیق با استفاده از روش نمونهگیری نظری و مشارکت 17 نوجوان دختر بین 12ـ15 سال به صورت هدفمند انجام شد. در این تحقیق، تکنیک استفادهشده برای جمعآوری دادهها مصاحبة نیمهساختاریافته و عمیق بود و از روش گراندد (سیستماتیک: استراوس و کوربین) برای تحلیل دادهها استفاده شد. تحلیل درنهایت به 9 مقولة اصلی کنش جنسیشدة فناوریمحور، فراغت خطرساز، خودتحریکی انفعالی، اختلالات هیجانی، سیستم نامطلوب حمایتی والدـ والدینی، فقدان آموزش جنسی مطلوب، فقدان مهارتهای خودتنظیمی انگیزشی، بیهویتی دینی و محرکهای محیطی خودتحریکی و مقولة هستة «جامعهپذیری جنسی نابهنجار» انجامید.
جامعه شناسی
منصوره زارعان؛ امالبنین چابکی
چکیده
مصرفگرایی یکی از شاخصههای دنیای مدرن است که به مصارف کالایی اکتفا نکرده و به ارتباطات و حتی ارتباط عاطفی زوجین نیز سرایت کرده است. هدف این مقاله بررسی رابطۀ فرهنگ مصرفگرایی کالایی بر مصرفگرایی ارتباطی زوجین یا سیالیت عشق است. این نوشته از نوع توصیفیـ تبیینی است. روش این بررسی پیمایش و جامعة آماری شامل همة زنان و مردان ...
بیشتر
مصرفگرایی یکی از شاخصههای دنیای مدرن است که به مصارف کالایی اکتفا نکرده و به ارتباطات و حتی ارتباط عاطفی زوجین نیز سرایت کرده است. هدف این مقاله بررسی رابطۀ فرهنگ مصرفگرایی کالایی بر مصرفگرایی ارتباطی زوجین یا سیالیت عشق است. این نوشته از نوع توصیفیـ تبیینی است. روش این بررسی پیمایش و جامعة آماری شامل همة زنان و مردان متأهل شهر تهران است که از میان آنها 384 نفر به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند و به پرسشنامۀ محققساخته پاسخ دادند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج در سطح اطمینان 95 درصد نشان داد بین مصرفگرایی و سیالیت عشق رابطة معنادار وجود دارد. آزمون رگرسیون گامبهگام نیز نشان داد متغیرهای مستقل مصرفگرایی و نگاه کالایی به انسان، 1/10 درصد از واریانس متغیر سیالیت عشق را پیشبینی میکنند. این یافتهها نشاندهندۀ آن است که فرهنگ مصرفگرایی و نگاه کالایی به انسان میتواند روابط بین زوجین را تحت تأثیر قرار دهد و تداوم زندگی زناشویی را متزلزل کند.
جامعه شناسی
وحید قاسمی؛ سمیه عربخراسانی؛ علی ربانی خوراسگانی
چکیده
بررسی رابطة میان جنسیت و نهاد خانواده، معنای زنانه از ازدواج و زندگی خانوادگی، در وضعیت تحولات حاضر، که با ازهمگسست فزایندة زندگیهای تأهلی همراه است، بیانگر آن است که زنان در حال تجربة خروج از سایه و کشف هویتی جدید از خودند. مطالعة حاضر با مشارکت 28 نفر از زنان تهرانی باسابقة حداقل یکبار ازدواج و جدایی با استفاده از روش دادهبنیاد ...
بیشتر
بررسی رابطة میان جنسیت و نهاد خانواده، معنای زنانه از ازدواج و زندگی خانوادگی، در وضعیت تحولات حاضر، که با ازهمگسست فزایندة زندگیهای تأهلی همراه است، بیانگر آن است که زنان در حال تجربة خروج از سایه و کشف هویتی جدید از خودند. مطالعة حاضر با مشارکت 28 نفر از زنان تهرانی باسابقة حداقل یکبار ازدواج و جدایی با استفاده از روش دادهبنیاد (رویکرد سیستماتیک) صورت گرفته است. زنان باتجربة جدایی واجد سه تجربه هستند که برای این مطالعه ضروری است: تصورات پیش از ازدواج، تجربة زیسته از زندگی تأهلی و تجربة جدایی. بررسی این تجربیات سهگانه بیانگر فرایندی از شکلگیری معنای ازدواج و زندگی خانوادگی است که از بازتعریف فضای زیست و ابعاد هویتی جدید حکایت دارد. زنان با درخواست توجه بیشتر به رابطة همسرانه و صمیمیت و با توجه به افزایش سرمایة اجتماعی و فرهنگی در مسیر حرکت به سمت تغییر فضای تکجنسیتی در عرصة خصوصی و عمومیاند. این امر به دلیل ناشناختهبودن مختصات و ابعاد آن از یک طرف، غفلت سنگین مردانه از توجه به تغییرات از طرف دیگر و درنهایت به دلیل نبود زبان مشترک سبب ابهام موقعیتی برای زنان و مردان شده است که نتیجة آن در زندگیهای آشفته یا ازهمگسسته نمود دارد.
جامعه شناسی
محمدرضا قائمی نیک؛ طیبه نجفی
چکیده
دربارۀ مواجهۀ جامعۀ ایران با پدیدۀ حجاب (بهخصوص حجاب زنانه)، دو دیدگاه بهظاهر متفاوت وجود دارد؛ اول مقاومت مردم در برابر بیحجابی اجباری (کشف حجاب) در دورۀ رضاخان پهلوی و دوم مطابق با برخی از دیدگاهها، واکنش به حجاب اجباری یا قانون حجاب در دورۀ جمهوری اسلامی. در دورۀ اول، در ذیل سیاستهای «تجدد آمرانۀ» غربی، بیحجابی ...
بیشتر
دربارۀ مواجهۀ جامعۀ ایران با پدیدۀ حجاب (بهخصوص حجاب زنانه)، دو دیدگاه بهظاهر متفاوت وجود دارد؛ اول مقاومت مردم در برابر بیحجابی اجباری (کشف حجاب) در دورۀ رضاخان پهلوی و دوم مطابق با برخی از دیدگاهها، واکنش به حجاب اجباری یا قانون حجاب در دورۀ جمهوری اسلامی. در دورۀ اول، در ذیل سیاستهای «تجدد آمرانۀ» غربی، بیحجابی و در دورۀ دوم حجاب امری تحمیلی محسوب میشود. بین این دو دوره، حکومت 37 سالۀ پهلوی دوم قرار دارد که بهرغم استمرار سیاستهای تحمیل بیحجابی، کمتر مورد تحلیل قرار گرفته است. تحمیل بیحجابی در این دوره، برخلاف دورۀ پهلوی اول، مستقیماً در صحنۀ واقعی اجتماعی نبود، بلکه از طریق گسترش تصاویر رسانهای و تبلیغاتی و تأثیر بر ناخودآگاه ذهن کنشگران اجتماعی صورت گرفت. بهعلاوه، این سیاستها از دهۀ 1340 با طرح توسعۀ سرمایهداری پیوند خورد. در این مقاله، برای بیان ویژگی تصویری بیحجابی، از تعبیر «تصویر بیحجابی» استفاده شده است. این تصویر از اندام زنانه یا مردانه عمدتاً تحت تأثیر صنایع سینما و موسیقی پس از جنگ جهانی دوم گسترش یافت. پیش از آن، آشکارشدنِ تصاویر بیحجاب از اندام زنانه یا مردانه چندان رایج نبود یا حداقل نشانۀ تجدد، ترقی و شخصیت تلقی نمیشد. در مقالۀ حاضر، با استفاده از نظریۀ انتقادی مکتب فرانکفورت و چارچوب روشی صنعت فرهنگ، که در نیمۀ دوم قرن بیستم صورتبندی شد، به بررسی وضعیت تصویر بیحجابی و تأثیر سیاستهای پهلوی دوم بر آن خواهیم پرداخت. در نتیجهگیری، اولاً اشاره خواهیم کرد که توجه به ویژگی تصویری تحمیل بیحجابی، که از دورۀ پهلوی دوم شروع شد، میتواند دو دیدگاه بهظاهر متضاد دربارۀ واکنش جامعۀ ایران به حجاب را توضیح دهد. ثانیاً، با توجه به استمرار تصاویر رسانهای در دورۀ جمهوری اسلامی، پژوهش دربارۀ منازعۀ تصویر باحجابـ تصویر بیحجاب ضرورت دارد.
جامعه شناسی
فرهاد درویشی سهتلانی؛ زهره همتی
چکیده
مشارکت و فعالیت سیاسی زنان در تاریخ سیاسی ایران به شیوههای مختلف انجام پذیرفته است؛ موضوعی که نقشی درخور توجه در سیر تحولات تاریخی ایران داشته و بدیهی است در آیندة مشارکت سیاسی این کشور نیز تأثیرگذار خواهد بود. مقالة حاضر، که از نوع تحقیقات کاربردی است، با اتکا بر روشی توصیفیـ پیمایشی در صدد است به این پرسش پاسخ گوید که روند حضور ...
بیشتر
مشارکت و فعالیت سیاسی زنان در تاریخ سیاسی ایران به شیوههای مختلف انجام پذیرفته است؛ موضوعی که نقشی درخور توجه در سیر تحولات تاریخی ایران داشته و بدیهی است در آیندة مشارکت سیاسی این کشور نیز تأثیرگذار خواهد بود. مقالة حاضر، که از نوع تحقیقات کاربردی است، با اتکا بر روشی توصیفیـ پیمایشی در صدد است به این پرسش پاسخ گوید که روند حضور زنان در عرصة سیاست ایران در دهة آینده چگونه خواهد بود؟ در این پژوهش، ابتدا با استفاده از پرسشنامة باز، از استادان و صاحبنظران درخصوص شاخصهای فعالیتهای زنان ایرانی در عرصة سیاست نظرسنجی به عمل آمد و گویههای بهدستآمده با استفاده از روش تحلیل محتوای استقرایی در 7 مقوله شاخصهای فردیـ روانشناختی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، ارتباطی و ویژگیهای نهادی طبقهبندی شد. در ادامه، براساس گامهای سناریونگاری شوارتز، ابعاد سهگانة مستخرج از 7 مقولة یادشده، سناریوهای چهارگانة آیندة فعالیت زنان ایرانی در عرصة سیاستـ یعنی سناریوی اول: حضور کمرنگ و کماثر زنان؛ سناریوی دوم: تحول نهادی و شکلگیری الگوی سکولار مشارکت در ایران؛ سناریوی سوم: پیشتازی زنان با ایجاد فرصتهای برابر سیاسی، اقتصادی و رفع نارساییهای فرهنگی اجتماعی؛ سناریوی چهارم: ارتقای وضع فعلی مشارکت زنانـ تدوین شدند. بررسیهای انجامشده نشان میدهند که نمیتوان روند ده سال آیندة فعالیت زنان در عرصة سیاست را حضوری صرفاً کمرنگ و کماثر دانست، بلکه رشد تدریجی مشارکت آنان محتمل و مطابق با واقع خواهد بود. درنهایت، چنین به نظر میرسد که با اتکا بر توضیحاتی که در ارتباط با هریک از سناریوها ارائه شد، ظهور و بروز سناریوی چهارم محتملترین گزینه خواهد بود.
جامعه شناسی
ناهید حسینی؛ سید محمد سید میرزایی؛ باقر ساروخانی
چکیده
کاهش ازدواج جوانان توجه اجتماعی را در سطوح خرد و کلان برانگیخته است. مقالة حاضر حاصل پژوهش با هدف شناخت دلالتهای معنایی ازدواج و تصویر ذهنی جوانان و راهبرد آنان به ازدواج است. رویکرد پژوهش کیفی است و از روش پدیدارشناسی استفاده شده است. مشارکتکنندگان با نمونهگیری نظری و هدفمند به تعداد 28 نفر از جوانان مجرد در سن ازدواج از مناطق ...
بیشتر
کاهش ازدواج جوانان توجه اجتماعی را در سطوح خرد و کلان برانگیخته است. مقالة حاضر حاصل پژوهش با هدف شناخت دلالتهای معنایی ازدواج و تصویر ذهنی جوانان و راهبرد آنان به ازدواج است. رویکرد پژوهش کیفی است و از روش پدیدارشناسی استفاده شده است. مشارکتکنندگان با نمونهگیری نظری و هدفمند به تعداد 28 نفر از جوانان مجرد در سن ازدواج از مناطق مختلف شهر تهران در سال 1396 انتخاب شدهاند. گردآوری دادهها با تکنیک مصاحبة عمیق نیمهساختاریافته و هستة محوری تحقیق با مقولهبندی دادهها به شیوة کدگذاری باز، محوری و انتخابی بهدست آمده است. مشارکتکنندگان «واپسزدگی» به ازدواج ناشی از چهار مقولة ترس، بیمیلی، افول ارزشهای فرامادی و لذتگرایی را تجربه میکنند با دلایل معنایی در سه مقولة الگوی معیشت شامل اقتصاد ناایمن مرد، عدم توان مدیریت هزینهها، استقلال مالی زنان؛ مناسبات ارزشی نوپدید شامل ارزشهای اخلاقی و مناسبات اجتماعیـ ارتباطی شامل وضعیت اجتماعی و چگونگی ارتباطات دو جنس با یکدیگر قابل تفسیر است. توجه به معیشت جوانان، ایجاد شغل و درآمدزایی باید در اولویت برنامههای دولت و بخشهای خصوصی قرار گیرد. ترمیم زیرساختارهای فرهنگی ارزشی بازتولیدشده در مناسبات ارتباطی متأثر از کنش کنشگران، جامعهپذیری مجدد از سوی نهادهای ذیربط را لازم دارد.
جامعه شناسی
منیژه نویدنیا؛ ابراهیم شاملو
چکیده
یکی از آسیبهای اجتماعی که جامعه را تهدید میکند همسرآزاری است که خود را به اشکال مختلف در نهاد خانواده نشان میدهد. مقالة حاضر با هدف شناسایی ارتباط بین عوامل اجتماعی مؤثر بر همسرآزاری در سال 1395 نگاشته شده است. رابطۀ مذکور، با اتخاذ رویکرد توصیفیـ تحلیلی و با استفاده از ابزار پرسشنامه مطالعه و با استفاده از نرمافزار SPSS تحلیل ...
بیشتر
یکی از آسیبهای اجتماعی که جامعه را تهدید میکند همسرآزاری است که خود را به اشکال مختلف در نهاد خانواده نشان میدهد. مقالة حاضر با هدف شناسایی ارتباط بین عوامل اجتماعی مؤثر بر همسرآزاری در سال 1395 نگاشته شده است. رابطۀ مذکور، با اتخاذ رویکرد توصیفیـ تحلیلی و با استفاده از ابزار پرسشنامه مطالعه و با استفاده از نرمافزار SPSS تحلیل شده است. جامعة آماری شامل 120 نفر از زنان متأهل مراجعهکننده به مجتمع قضایی شهرستان شاهرود بود که به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدهاند. نتایج بهدستآمده نشان میدهد نگرش مردسالارانه ارتباط مؤثر و معناداری بر همسرآزاری دارد. همچنین، تفاوت معناداری بین همسرآزاری در سنین مختلف بهدست آمد. نتیجة نهایی پژوهش این بود که با توجه به شاخصهای نظام مردسالاری، هرقدر روابط نابرابر قدرت، سلطة مردان بر زنان، نظام سلطة پدرسالارانه، برتری طبقة مردان بر زنان و ستم بر زنان در جامعه بیشتر باشد، میزان همسرآزاری در خانواده و نقش نظام مردسالاری در شکلگیری و شیوع آن نیز بیشتر میشود.
جامعه شناسی
جواد شجاعی؛ بهجت یزدخواستی
چکیده
آمارها حاکی از کاهش میزان باروری به زیر سطح جایگزینی است. بهموازات این روند کاهنده، شاهد افزایش نسبت خانوادههای تکفرزند هستیم. این تغییر در ساختار خانواده و کاهش تعداد فرزند، تغییر در روابط درونی خانواده و شیوه زندگی تکفرزند را بههمراه دارد که بهمنزلۀ پدیدهای اجتماعی باید دقیقاً مطالعه شود. مطالعات موجود بیشتر ...
بیشتر
آمارها حاکی از کاهش میزان باروری به زیر سطح جایگزینی است. بهموازات این روند کاهنده، شاهد افزایش نسبت خانوادههای تکفرزند هستیم. این تغییر در ساختار خانواده و کاهش تعداد فرزند، تغییر در روابط درونی خانواده و شیوه زندگی تکفرزند را بههمراه دارد که بهمنزلۀ پدیدهای اجتماعی باید دقیقاً مطالعه شود. مطالعات موجود بیشتر بر تبیینهای کمّی تغییر رفتار باروری تمرکز کرده و معنای این رفتارها کمتر شناخته شده است. همچنین، معدود مطالعاتی که دربارة تکفرزندی انجام شده پیشفرضهای «چرایی» دارد؛ بسیار مهم است که «ماهیت» تکفرزندی شناسایی شود. این پژوهش با اتخاذ رویکرد پدیدارشناسی به توصیف تجربۀ زیستۀ تکفرزندان ساکن شهر تهران میپردازد. دادهها از طریق مصاحبۀ عمیق با بیست تکفرزند دختر بالای 18 سال با نمونهگیری هدفمند جمعآوری و با استفاده از تکنیک ششمرحلهای اسمیت تحلیل شد. از تحلیل دادهها دوازده مضمون استخراج شد. این تمها عبارتاند از: حکمرانی در خانواده، در حسرت موقعیت دیگری، توقعات افراطی، تنهایی: فقط خودتی و خودت، نیاز به حمایت خانوادگی، در جستوجوی جبران، پیوند اعتباری، ضعف در روابط احساسی، نگرانیهای مخرب، برخورد تربیتی والدین، تعدیل خود و مواجهه با باورهای کلیشهای. یافتههای این مطالعه توانست تصویری روشن از تجربۀ تکفرزندی ارائه دهد. در یک نتیجهگیری کلی، تجربۀ زیستۀ کنشگران نشان میدهد که تکفرزندها معمولاً به لحاظ مهارتهای زندگی و توانمندیهای فردی، متفاوتاند و این تفاوت اغلب خود را به صورت افراط یا تفریط نشان میدهد. البته باید توجه داشت که تکفرزندها به دلیل فقدان تضاد منافع معمولاً از امکانات و رفاه بیشتری برخوردارند که این خود سبب ظهور برخی مضمونهای اختصاصی پیشگفته میشود.
جامعه شناسی
یسری محمودی؛ حسن محدثی گیلوایی
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی و فهم جامعهشناسانۀ صنعت بدن و انجامدادن جراحیهای زیبایی زنان است. پژوهش با رویکرد کیفی و روش گرانددتئوری انجام شده است. ابزار استفادهشده برای گردآوری دادهها، مصاحبة نیمهساختیافته بوده است. جهت انتخاب افراد مصاحبهشونده از روش نمونهگیری هدفمند و برای تشخیص تعداد افراد از نمونهگیری نظری ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر، بررسی و فهم جامعهشناسانۀ صنعت بدن و انجامدادن جراحیهای زیبایی زنان است. پژوهش با رویکرد کیفی و روش گرانددتئوری انجام شده است. ابزار استفادهشده برای گردآوری دادهها، مصاحبة نیمهساختیافته بوده است. جهت انتخاب افراد مصاحبهشونده از روش نمونهگیری هدفمند و برای تشخیص تعداد افراد از نمونهگیری نظری استفاده شده است. جامعة بررسیشده، زنان ساکن شهر تهراناند که جراحی زیبایی داشتهاند. تعداد نمونة بررسیشده 27 نفر از زنان 20ـ60 ساله است که تجربة جراحی زیبایی داشتهاند. براساس یافتهها، شرایط علی این پژوهش، ترس از طردشدن و تصویر ذهنی منفی به بدن بوده است. میل به زیبایی و ابرازگرایی بدنی، پدیدة محوری پژوهش است که در بستر ارزشهای اجتماعی و شرایط خانوادگی اتفاق افتاده است. محدودیتهای اجتماعی و حس تعارض شرایط مداخلهگر و تبلیغات و ترغیب دیگران به جراحی شرایط تسهیلگر این پدیده است. پیامدها و آثار مطالعة صنعت بدن در این پژوهش، افزایش اعتمادبهنفس، صرفهجویی در زمان و صرفهجویی اقتصادی است.
جامعه شناسی
سهیلا علیرضانژاد؛ الهه خاکپور مروستی
چکیده
این پژوهش در پی بررسی تأثیر افزایش پول در دسترس زنان و نقش آن در پایداری خانواده است. برای این منظور از روش ترکیبی (مرکب از مطالعۀ میدانی و پیمایش) استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبۀ نیمهساختیافته در بخش مطالعۀ میدانی و پرسشنامه در پیمایش است. یافتهها نشان میدهد که درآمد زن میتواند بر نقش سنتی مرد بهمثابۀ نانآور ...
بیشتر
این پژوهش در پی بررسی تأثیر افزایش پول در دسترس زنان و نقش آن در پایداری خانواده است. برای این منظور از روش ترکیبی (مرکب از مطالعۀ میدانی و پیمایش) استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبۀ نیمهساختیافته در بخش مطالعۀ میدانی و پرسشنامه در پیمایش است. یافتهها نشان میدهد که درآمد زن میتواند بر نقش سنتی مرد بهمثابۀ نانآور تأثیرگذار باشد. ناتوانایی مرد در اجرای نقش نانآوری موجب چالش در خانواده میشود، زیرا زنان و مردان مشارکتکننده در پژوهش آن را وظیفهای مردانه تلقی میکنند. ایفانکردن این نقش از سوی مرد در سالهای اول ازدواج ممکن است موجب ظهور اندیشۀ جدایی و در مواردی جدایی شود. با افزایش سن ازدواج و گسترش تعامل اقتصادی زوجین و نیل خانواده به نوعی تعادل اقتصادی، تمایل به جدایی در زنان، حتی با وجود پارهای مشکلات مالی، کاهش مییابد، زیرا زنان مایل به حفظ تعادل اقتصادی و بهرهبردن از آناند. ازاینرو، پول بهمثابۀ کاتالیزور تأثیری دوگانه در تمایل به جدایی نزد زنان دارد.
جامعه شناسی
سعید خانی؛ فرشید خضری؛ کتایون یاری
چکیده
نرخ جمعیت زنان سرپرست خانوار در دهههای اخیر رشد گستردهای داشته است. در کنار افزایش نرخ رشد جمعیت، این گروه تغییرات کیفیـ مانند تغییر ترکیب سنی، تحصیلی، درآمدی و فقر اقتصادیـ را نیز تجربه کردهاند که مسائل مبتلا به آنان را بهمرور از یک پدیدۀ اجتماعی نسبتاً طبیعی به موضوع اجتماعی از جنس آسیب تبدیل کرده است. هدف این مقاله ...
بیشتر
نرخ جمعیت زنان سرپرست خانوار در دهههای اخیر رشد گستردهای داشته است. در کنار افزایش نرخ رشد جمعیت، این گروه تغییرات کیفیـ مانند تغییر ترکیب سنی، تحصیلی، درآمدی و فقر اقتصادیـ را نیز تجربه کردهاند که مسائل مبتلا به آنان را بهمرور از یک پدیدۀ اجتماعی نسبتاً طبیعی به موضوع اجتماعی از جنس آسیب تبدیل کرده است. هدف این مقاله بررسی و تحلیل آسیبپذیری اجتماعی زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنان در مقایسه با زنان دارای سرپرست است. چارچوب نظری مسئله از نظریههای فشار، پیوندهای اجتماعی و نظریۀ زنانهشدن فقر برگرفته شده است. پژوهش حاضر تحقیقی شبهآزمایشی و برمبنای تکنیک پیمایش انجام گرفته است. پژوهش دو جامعۀ آماری دارد. جامعۀ آماری نخست، شامل زنان سرپرست خانواری است که در کلینیک مددکاری اجتماعی ستایش مهر منطقۀ سلطانآباد تهران در سال 1394 دارای پروندۀ فعال بودهاند. روش نمونهگیری این جامعۀ آماری تمامشماری است. جامعۀ آماری دوم، زنان دارای سرپرست همین منطقه هستند که برای مقایسه با گروه نخست به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدهاند. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام گرفته است. نتایج نشان میدهد که به لحاظ آماری تفاوت معناداری بین انزوای اجتماعی، گرایش به اعتیاد، بزهکاری فرزندان و فقر اقتصادی زنان سرپرست خانوار و زنان دارای سرپرست وجود دارد. این شواهد ملازم با چارچوب نظری نشاندهنده موقعیت زنان سرپرست خانوار در ساختار اجتماعی-اقتصادی جامعه است. فقر و فقدان پیوندهای اجتماعی و درنتیجه، تجربۀ آنها از فشار و عدم دریافت حمایت مناسب، چه از نوع رسمی و چه از نوع غیررسمی، این زنان و فرزندانشان را در معرض آسیب قرار میدهد.