مطالعات زنان
حجیه بی بی رازقی نصرآباد؛ سوسن باستانی
چکیده
در سالهای اخیر با توجه به کاهش سطح باروری و تغییر الگوهای فرزندآوری در ایران و پیامدهای جمعیتی اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن، در نظام سیاستگذاری تلاش هایی در جهت حمایت از خانواده و حمایت از زنان شاغل صورت گرفته است. یکی از برنامه و طرحهایی که به منظور حمایت از زنان شاغل و افزایش باروری در کشور انجام شد، افزایش طول مرخصی از شش ماه به ...
بیشتر
در سالهای اخیر با توجه به کاهش سطح باروری و تغییر الگوهای فرزندآوری در ایران و پیامدهای جمعیتی اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن، در نظام سیاستگذاری تلاش هایی در جهت حمایت از خانواده و حمایت از زنان شاغل صورت گرفته است. یکی از برنامه و طرحهایی که به منظور حمایت از زنان شاغل و افزایش باروری در کشور انجام شد، افزایش طول مرخصی از شش ماه به نه ماه بوده است. دراین مطالعه با هدف شناخت درک مادران شاغل از مرخصی زایمان تلاش شد تا از دریچه نگاه مادران شاغل که گروه هدف این سیاست هستند، به درکی از اثرات این سیاست در کاهش نابرابریهای شغلی در بخش دولتی و خصوصی، تداوم مشارکت زنان در بازار کار، ارتقا سلامت اعضای خانواده، توسعه رفاه اقصادی خانواده، حفظ ارزشهای شغلی مادران، رضایت مادران شاغل و کاهش تعارض کار- خانواده دست یابیم.
رویکرد این پژوهش کیفی است. افراد موردمطالعه شامل 25 زن شاغل با تجربه مرخصی زایمان ساکن شهر تهران است که از طریق نمونهگیری هدفمند و با حداکثر تنوع به لحاظ سن، تعداد فرزندان، نوع سمت، نوع قرارداد و بخش شغلی انتخاب و بر اساس سطح اشباع نظری تعیین شدند. شیوهی گردآوری دادهها مصاحبه عمیق است که در پاییز و زمستان سال 1400 انجام شد. این پژوهش در شرایط همهگیری کرونا اجرا شد، لذا این وضعیت هم بر نحوه گردآوری اطلاعات و هم طول مدت اجرای تحقیق تاثیر گذاشت. لذا تعدادی از مصاحبهها حضوری و تعدادی تلفنی انجام شد. روش تحلیل یافتهها، تحلیل مضمون است که به سه شیوه کدگذاری باز، محوری و انتخابی استخراج شدند.
از فرایند تحلیل دادهها مبتنی بر رویکرد براون مقوله هسته «دوگانگی در تجربه مرخصی زایمان » حاصل شد که برخاسته از دو مضمون «تجربه دووجهی زنان از فرصت مرخصی زایمان» و «تناقضات در سیاست و برنامههای اجرایی» است مقوله « تجربه دو وجهی زنان از فرصت مرخصی زایمان » حاصل سه زیر مضمون «تقویت نهاد خانواده»، «تردید در تصمیم گیری» و «ناامنی شغلی» است که تجربه دوگانه را نمایان میسازند. بر اساس یافتهها «مهارتهای مدیریت بدن»، «ارتقاء سلامت زیستی کودک» «ایفای با کیفیت نقش مادری» و «کمک به تعادل کار- خانواده» گویای درک زنان از مرخصی زایمان به مثابه فرصتی برای تقویت نهاد خانواده است، لیکن تردید در تصمیمگیری که ناشی از «ترس از جدایی از فرزند» و «تردید در بازگشت به کار» است و ناامنی و تنزل موقعیت شغلی نیز بخش مهمی از تجربه مادران است. درک مادران شاغل از نحوه اجرای برنامه نیز بیانگر متناقضبودن آن است که از سه زیرمضمون «نابسندگی قانونگذاری»، «تنندادن بخش خصوصی» و «گشودگی بخش دولتی» احصا شد.
بر اساس تجربه زیسته مادران در این مطالعه سیاست مرخصی زایمان از یک سو به بهزیستی و رفاه زنان و خانواده کمک کرده است و رضایت خاطر مادران را از جهت تامین رفاه و آرامش مادر و کودک و ترمیم سلامت آنها فراهم نمودهاست. از سوی دیگر منشا برخی نگرانی ها و ترس ها و عدم اطمینان ها شده است و به دلیل تناقضات در سیاست ها و برنامههای اجرایی در فراهم نمودن امنیت خاطر و رفاه و بهزیستی مادران شاغل نیز دچار ضعفهای متعددی است. البته شرایط خانوادگی، اقتصادی، محیط کار، شرایط جسمی مادر و فرزند و میزان آگاهی و توانمندی مادران در چگونگی درک و مواجهة با مسائل مرتبط با ایفای همزمان نقشهای شغلی و خانوادگی تجربه متنوعی از فرصت مرخصی زایمان را برای زنان رقم زده است.
در همین ارتباط مرور سیاستهای مرتبط با حمایت از زنان شاغل نشان میدهد قوانین حمایتی خوبی در کشور وجود دارد. قوانین موجود از جمله ساعت شیردهی، خدمت پاره وقت، خدمات نگهداری کودکان، کاهش ساعات کار بانوان دارای شرایط خاص میتواند در کنار مرخصی زایمان تاثیر زیادی در پیشگیری از بروز مسائل فردی و خانوادگی داشته باشد، بااینحال علاوه بر ابهام در قوانین، ضمانت اجرایی این سیاست ها و قوانین مشخص نشده و بعضا اجرای آن را به اختیار سازمان شغلی واگذار نموده است و از این رو باعث عدم تحقق مطلوب سیاستهای حمایتی مختلف از مادران شاغل شدهاست. نتیجه اینکه سیاست مرخصی زایمان با توجه به نیازها و شرایط مادران، کودکان و کارفرمایان نیازمند بررسی، نظارت و بازطراحی است.
جامعه شناسی
فاطمه منصوریان راوندی؛ نرگس نیکخواه قمصری؛ محمد گنجی؛ سوسن باستانی
چکیده
هدف اصلی این پژوهش بررسی و طرح نظرات زنان و مردان دانشآموختۀ شاغل و چگونگی برساخت جنسیت در فضای کسبوکار است. این پژوهش ضمن اجتناب از نگاه تکبعدی و جزیرهای در تحلیل موضوع اشتغال و جنسیت، از روش نظریۀ دادهمحور استفاده نموده است. دادههای کیفی با کمک ابزار مصاحبۀ نیمهساختیافته و با روش نمونهگیری هدفمند از 22 نفر از زنان و ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش بررسی و طرح نظرات زنان و مردان دانشآموختۀ شاغل و چگونگی برساخت جنسیت در فضای کسبوکار است. این پژوهش ضمن اجتناب از نگاه تکبعدی و جزیرهای در تحلیل موضوع اشتغال و جنسیت، از روش نظریۀ دادهمحور استفاده نموده است. دادههای کیفی با کمک ابزار مصاحبۀ نیمهساختیافته و با روش نمونهگیری هدفمند از 22 نفر از زنان و مردان دانشآموختۀ شاغل در شهر تهران و با نرمافزار MAXQDA و روش نظریۀ دادهمحور تفسیر شده است. مدل پارادایمی حاصل از تفسیر نظرات جامعۀ هدف این پژوهش نشانگر آن است که در تعامل با مجموعهای از شرایط همچون شرایط علّی (مناسبات جنسیتی حاکم بر فضای کار، باورهای جنسیتی و قواعد ساختدهنده)، شرایط زمینهای (چالشهای فضای کار، ماهیت فضای کار و حمایت شبکههای ارتباطی)، شرایط مداخلهگر (آشنایی با جایگاه حرفهای، کیفیت شغلی و پارادوکس دانشگاه و بازار کار)، و پدیدۀ هسته (ساخت جنسیتی اشتغال) معنا مییابد. زنان شاغل وقتی در شرایط دسترسی نابرابر به فرصتها و منابع قرار میگیرند، با استراتژی کنشگری فعال خود میتوانند نحوۀ دسترسی به منابع را تغییر دهند؛ اما این به معنای آزادی مطلق نیست و ساختار حاکم بر فضای کار با قواعد و منابعی مانند مناسبات جنسیتی، باورهای جنسیتی، قواعد ساختدهنده، فقدان حمایت شبکههای ارتباطی، فضای کار آمرانه، چالشهای محیط کار و تناقض بین خروجی دانشگاه و نیازهای بازار کار، کنش آنها را تغییر داده و با محدود کردن زنان، الزامآور بودن خود را نشان میدهد. مردان همچون زنان به وجود نوعی سلطۀ مردانه در کار، وجود قوانین تبعیضآمیز، چالشهای فضای کار، و پارادوکس دانشگاه و بازار کار در به حاشیه راندن زنان اذعان داشتند. بر مبنای این نتایج و نگاه چندمتغیره به برساخت جنسیت در فضای کار، دست یافتن زنان به امکان مشارکت بیشتر و سوق یافتن فضای کار بهسمت بیسالاری جنسیتی، در تعامل با بازاندیشی در سیاستگذاریهای اشتغال، اصلاح نگرش مدیران، و برقراری توازن قدرت در خانواده امکانپذیر خواهد شد.
مطالعات زنان
سوسن باستانی؛ شهره روشنی؛ نهله غروی نائینی
چکیده
هدف پژوهش حاضر مطالعۀ نحوۀ مواجهه با اختلال در احساس آرامش در زندگی زناشویی بین زنان متأهل ساکن شهر تهران بوده است. این پژوهش با استفاده از روش نظریۀ زمینهای و بهکارگیری تکنیک مصاحبة عمیق انجام شده است. زنان در مواجهه با اختلال در احساس آرامش، که حاصل شکاف بین هستها و خواستها بوده، به مجموعهای از راهبردها با دو رویکرد کلی ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر مطالعۀ نحوۀ مواجهه با اختلال در احساس آرامش در زندگی زناشویی بین زنان متأهل ساکن شهر تهران بوده است. این پژوهش با استفاده از روش نظریۀ زمینهای و بهکارگیری تکنیک مصاحبة عمیق انجام شده است. زنان در مواجهه با اختلال در احساس آرامش، که حاصل شکاف بین هستها و خواستها بوده، به مجموعهای از راهبردها با دو رویکرد کلی «تغییر هستها» شامل اصلاح رابطة همسری، مدیریت مشکلات تعاملی با خانوادهها، بهبودبخشی وضعیت فرزندان، پرداختن به خویشتن و رفع موانع ساختاری، با هدف تغییر وضعیت موجود به مطلوب و «تغییر خواستها» شامل تقلیل خواستهها، گذشت صبورانه و انتخاب رابطة تهی، با هدف پذیرش وضعیت موجود، روی آوردهاند که انتخاب راهبردها و اثربخشی آنها متأثر از مجموعهای از شرایط با عنوان «عوامل تصمیمساز» شامل رویکرد همسر، باورهای اعتقادی، غلبة عاطفه و جبر بیرونی بوده است.
جامعه شناسی
خدیجه سفیری؛ سوسن باستانی؛ لیلا قرانی دامداباجا
چکیده
هدف اصلی مطالعۀ حاضر بررسی رابطۀ حمایت شبکههای اجتماعی غیررسمی و رضایت شغلی زنان متأهل است. علاوه بر این، در این مطالعه، به بررسی رابطۀ اندازۀ شبکه و فراوانی تماس با حمایت اجتماعی و رضایت شغلی زنان نیز پرداخته میشود. برای بررسی این رابطه از مدل تأثیر مستقیم حمایت اجتماعی، نظریۀ آنومی دورکیم، و دیدگاه تحلیل شبکه استفاده شده است. ...
بیشتر
هدف اصلی مطالعۀ حاضر بررسی رابطۀ حمایت شبکههای اجتماعی غیررسمی و رضایت شغلی زنان متأهل است. علاوه بر این، در این مطالعه، به بررسی رابطۀ اندازۀ شبکه و فراوانی تماس با حمایت اجتماعی و رضایت شغلی زنان نیز پرداخته میشود. برای بررسی این رابطه از مدل تأثیر مستقیم حمایت اجتماعی، نظریۀ آنومی دورکیم، و دیدگاه تحلیل شبکه استفاده شده است. این مطالعه با روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه انجام گرفت. جامعۀ آماری را زنان متأهلِ شاغل (20ـ55 ساله) شهر اردبیل در سال 1390 تشکیل میدهند. حجم نمونه 356 نفر است که با روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شد. ضریب آلفای 70/0 برای متغیر رضایت شغلی و 79/0 برای متغیر حمایت اجتماعی نشاندهندۀ پایاییِ مناسب برای این ابزارها بوده و این متغیرها از اعتبار صوری (نظر استادان) برخوردارند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که میزان رضایت شغلی زنان در حد بالا و میزان حمایت دریافتی از شبکههای غیررسمی در حد متوسط است. بعد از همسر، در بین شبکههای غیررسمی، شبکۀ خویشاوندی در حمایت عاطفی و همکار در حمایت ابزاری و اطلاعاتی بیشترین میزان حمایت و شبکۀ همسایگی کمترین میزان حمایت را داشتهاند. نتایج ضریب همبستگی نشان میدهد که حمایت اجتماعی بهمنزلۀ متغیر واسط در بین روابط اندازۀ شبکه و فراوانی تماس با رضایت شغلی زنان عمل میکند. نتایج رگرسیون نیز نشان میدهد که متغیرهای سن، اندازۀ شبکه، فراوانی تماس، و حمایت شبکههای غیررسمی متغیرهای تأثیرگذار بر رضایت شغلی زنان متأهلاند.