جامعه شناسی
شهلا باقری؛ جواد مداحی؛ طاهره لطفی خاچکی
چکیده
تجرد، بالا رفتن سن ازدواج و خیل عظیم دختران مجرد بالای 30 سال، آمار بالای تحصیلکردههای مجرد و گفتمان عمومی جامعه در رابطه با کاهش شدید ازدواج به نظر میرسد پژوهشگران و اندیشمندان را مجاب کرده باشد تا این موضوع را مسئلهای اجتماعی بدانند. هدف پژوهش حاضر کشف معنا و علتهای بالارفتن سن و تأخیر ازدواج در میان دختران است. در ...
بیشتر
تجرد، بالا رفتن سن ازدواج و خیل عظیم دختران مجرد بالای 30 سال، آمار بالای تحصیلکردههای مجرد و گفتمان عمومی جامعه در رابطه با کاهش شدید ازدواج به نظر میرسد پژوهشگران و اندیشمندان را مجاب کرده باشد تا این موضوع را مسئلهای اجتماعی بدانند. هدف پژوهش حاضر کشف معنا و علتهای بالارفتن سن و تأخیر ازدواج در میان دختران است. در بخش روششناسی، از روششناسی کیفی و راهبرد نظریة زمینهای استفاده شد. تعداد 33 دانشجوی دختر بهصورت هدفمند به مدت بیش از یک سال بررسی شدند. پانزده مقولة اصلی و یک مقولة هسته از خلال کدگذاری دادهها استخراج شد: تحصیلات و بازاندیشی فرصتهای فردگرایانه، ادامهتحصیل مشغولیتی بازدارنده، تجربة رابطه با دیگری مهم، واکاوی شکست دیگران (خاطرات منفی)، ترس از طلاق، اعتمادناپذیری و متعهدنبودن مردان، محدودیت شغلی و جبر تحصیلی، سرزنش، تحقیر و اعمال فشار بر دختران مجرد، تحکم و نادیدهانگاری نظر دختر، انگیزههای دوران تجرد، دوران رهایی و مسئولیتناپذیری، جهاز، بازتولید فرهنگی مشقتبار، درآمد و تمکن مالی عاملی مهم برای تشکیل خانواده، روابط عاشقانة مدرن: سبک زندگی غربی، جمود و وسواس ناشی از افزایش سن و بزرگپنداری دافعههای ازدواج. «تجربة تجرد، تأخیری معنادار» بهعنوان مقولة نهایی انتخاب شد و در پایان مدل پارادایمی مستخرج از دادهها طرح شد.
مطالعات زنان
سهیلا صادقی فسایی؛ مرضیه ابراهیمی
چکیده
درحالیکه خشونت مردان در متن زندگی اجتماعی آنها بررسی میشود، خشونت زنان، بدون در نظر گرفتن تأثیر عوامل اجتماعی، به عوامل فردیای چون استرسهای روانی، پرخاشگری یا عصبانیتهای زنانه نسبت داده میشود. برخلاف اینگونه تفسیرهای رایج و متعارف، که سعی میکند خشونت زنان را در قالب تفاسیر فردی و کلیشهای قرار دهد، در این مقاله، ...
بیشتر
درحالیکه خشونت مردان در متن زندگی اجتماعی آنها بررسی میشود، خشونت زنان، بدون در نظر گرفتن تأثیر عوامل اجتماعی، به عوامل فردیای چون استرسهای روانی، پرخاشگری یا عصبانیتهای زنانه نسبت داده میشود. برخلاف اینگونه تفسیرهای رایج و متعارف، که سعی میکند خشونت زنان را در قالب تفاسیر فردی و کلیشهای قرار دهد، در این مقاله، خشونت زنان در ارتباط با تجربیات زندگی آنها توضیح داده میشود. مطالعة حاضر، که از نوع مطالعات کیفی است، با انجامدادن مصاحبههای عمیق با 30 زن، که به علت ارتکاب جرایم خشن در زمان اجرای مصاحبهها (سالهای 1391 تا 1393) در زندان بودهاند، به این مطلب دست یافت که خشونت زنان عمدتاً مواجههای است و تفسیر جرایم خشن زنان بدون توجه به نابرابریهای ساختاری، نابرابریهای جنسیتی، انزوا و بیقدرتی آنها ممکن نیست. روایت زندگی زنان مصاحبهشده نشان میدهد که خشونت زنان انعکاسدهندة سبک زندگی آنهاست که با محرومیتها و تبعیضهای فردی، خانوادگی و اجتماعی درهم تنیده است و به عبارت دیگر، رفتارهای خشن زنان نوعی مقابله با شرایطی است که دائماً آنها را در موضع قربانیشدن قرار داده است. پیشینه و نحوة زندگی زنان مطالعهشده نشان میدهد که بسیاری از آنها در دوران کودکی خشونتهای فیزیکی، عاطفی، روانی و جنسی را تجربه کردهاند یا با ازدواجهای اجباری و زودرس دائماً تحت یک نوع رابطة اجباری و سلطهجویانه درآمدهاند که درواقع منعکسکنندة تعاریف فرهنگی از نقش مردان است.
جامعه شناسی
عبدالحسین کلانتری؛ سهیلا صادقی فسایی؛ صدیقه رضانیا
چکیده
هرچند ازدواج موقت یکی از اشکال ازدواجهای مشروع به لحاظ تطابق با نهادهای حقوقی و دینی حاکم بر جامعۀ ایران است، در پژوهش حاضر بهمنزلۀ یک سنت اجتماعی و قرائت عرفیشده یک حکم دینی مورد توجه بوده است. در این مطالعه، به درک و تصوری که از عوامل زمینهساز و انگیزههای ازدواج موقت زنان وجود دارد پرداخته شده است. این مهم از طریق روش ...
بیشتر
هرچند ازدواج موقت یکی از اشکال ازدواجهای مشروع به لحاظ تطابق با نهادهای حقوقی و دینی حاکم بر جامعۀ ایران است، در پژوهش حاضر بهمنزلۀ یک سنت اجتماعی و قرائت عرفیشده یک حکم دینی مورد توجه بوده است. در این مطالعه، به درک و تصوری که از عوامل زمینهساز و انگیزههای ازدواج موقت زنان وجود دارد پرداخته شده است. این مهم از طریق روش کیفی و با اتخاذ تکنیک مصاحبۀ عمیق انجام پذیرفته است. یافتههای پژوهش از خلال مصاحبه با 26 زن ساکن شهر تهران، که برخی دارای تجربۀ ازدواج موقت و برخی فاقد این تجربه بودهاند، بهدست آمده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد از نظر مشارکتکنندگان، «فشار اجتماعی»، «تسهیل دینی»، «فشار فرهنگی»، «احساس نیاز اساسی»، «ناکارآمدی تعاملات زناشویی (بهخصوص برای برخی مردان)»، «فراهمنبودن موقعیت ازدواج دائم»، «فرار از تعهدات ازدواج دائم»، «زمینهسازی برای ازدواج دائم»، «تنوعطلبیـ سیالیت»، و «رجحان نسبی ازدواج موقت به رابطۀ خارج از چارچوب»، شرایط و زمینههای تأثیرگذار بر ازدواج موقت زناناند. ذکر این نکته ضروری است که یافتهها، ماهیت بسترمند و موقعیتی دارند و بههیچوجه از تعمیم آماری کمّی برخوردار نیستند.
جامعه شناسی
محمد اسحاقی؛ سیده فاطمه محبی؛ شهربانو پاپینژاد؛ زینب جهاندار
چکیده
در دهههای اخیر، نرخ باروری در ایران، به دلیل عوامل مختلف، تغییرات چشمگیری داشته و در این میان افزایش مشارکت زنان در نیروی کار و اشتغال مدرن نیز تغییراتی را در رفتار باروری ایجاد کرده است. از سوی دیگر، زنان شاغل نیز با چالشهای مختلف در زمینۀ فرزندآوری دست به گریباناند. بر این اساس، پژوهش حاضر در یک مطالعۀ کیفی و برپایۀ روش نظریۀ ...
بیشتر
در دهههای اخیر، نرخ باروری در ایران، به دلیل عوامل مختلف، تغییرات چشمگیری داشته و در این میان افزایش مشارکت زنان در نیروی کار و اشتغال مدرن نیز تغییراتی را در رفتار باروری ایجاد کرده است. از سوی دیگر، زنان شاغل نیز با چالشهای مختلف در زمینۀ فرزندآوری دست به گریباناند. بر این اساس، پژوهش حاضر در یک مطالعۀ کیفی و برپایۀ روش نظریۀ مبنایی و استفاده از شیوة نمونهگیری هدفمند، چالشهای پیش روی زنان شاغل در فرزندآوری را بررسی کرده است. مشارکتکنندگان در این پژوهش را 24 زن متأهل شاغل در بخش دولتی و خصوصی و در سنین 24 تا 36 سال تشکیل میدهند. دادههای پژوهش با استفاده از تکنیک مصاحبۀ عمیق و نیمه ساخت یافته گردآوری شده است. از جمله سؤالات محوری این پژوهش عبارتاند از: عوامل تعیینکنندۀ چالشهای فرزندآوری زنان مطالعهشده چه بوده است؟ راهبردهای زنان شاغل در مواجهه با چالشهای فرزندآوری چه بوده است؟ پیامدهای این وضعیت چیست؟
یافتههای پژوهش نشان میدهد که زنان شاغل با چالشهای برونشغلی و چالشهای درونشغلی در زمینۀ فرزندآوری مواجهاند که کنشهای آنها را به سمت کمفرزندی بهمثابۀ سبک زندگی سوق میدهد. سوژههای پژوهش، کمفرزندی را جزء تفکیکناپذیری از رفتار اجتماعی و سبک زندگی کنونی محسوب میکند.
سهیلا صادقی فسایی؛ مریم ایثاری
چکیده
روند رو به رشد طلاق در دهه اخیر و متعاقب آن افزایش تعداد زنان و مردانی که تجربه طلاق داشته اند، لزوم توجه به زندگی پس از طلاق را بیش از پیش آشکار می نماید. در این میان، مطالعه نحوه مواجهه سوژه های مطلقه با زندگی پس از طلاق و نیز درک و تصور آنها به ویژه با اتخاذ رویکردی جنسیتی، حوزه ای عموماً مغفول مانده در جامعه شناسی ایرانی است. از این ...
بیشتر
روند رو به رشد طلاق در دهه اخیر و متعاقب آن افزایش تعداد زنان و مردانی که تجربه طلاق داشته اند، لزوم توجه به زندگی پس از طلاق را بیش از پیش آشکار می نماید. در این میان، مطالعه نحوه مواجهه سوژه های مطلقه با زندگی پس از طلاق و نیز درک و تصور آنها به ویژه با اتخاذ رویکردی جنسیتی، حوزه ای عموماً مغفول مانده در جامعه شناسی ایرانی است. از این رو پژوهش حاضر درصدد است تا با اتخاذ روش شناسی کیفی و با کاربست تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 36 مرد و زن مطلقه ساکن در شهر تهران، به کشف درک سوژه ها از ابعاد گوناگون زندگی پس از طلاق و تفاوتهای جنسیتی موجود در نحوه مواجهه افراد در این ابعاد بپردازد. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که با وقوع طلاق تغییرات متعددی در ابعاد گوناگون زندگی کنشگران ایجاد می گردد؛ از این رو کنشگران بایستی در حیطه های عاطفی، جنسی، اقتصادی، روانشناختی، ارتباطی، اجتماعی و مدیریت فرزند به تعاملات جدیدی در زندگی خود بپردازند. از سویی فرهنگ جنسیتی، نابرابری جنسیتی در دسترسی به انواع سرمایه ها، تمایزات حقوقی، تفاوت در عادت واره ها و نقش های جنسیتی و نیز نحوه جامعه پذیری متمایز زنان و مردان منجر به تعاملات گوناگون و نحوه مواجهه متفاوت آنان پس از طلاق خواهد شد. یافته ها حاکی از آن است که زنان در مقایسه با مردان پیامدهای متفاوتی را پس از طلاق تجربه می کنند و در مجموع با چالش های مضاعفی در زندگی خود پس از طلاق روبرو هستند.
مهدی طالب؛ سید احمد فیروزآبادی؛ صدیقه پیری
دوره 9، شماره 2 ، شهریور 1390، ، صفحه 135-153
چکیده
مسأله فقر به طور کلی و فقر زنان به طور خاص از جمله مسائل اجتماعی است که در سالهای اخیر تلاش گردیده است راهبردهایی جهت کاهش آن اتخاذ گردد. نتایج بررسیهای آماری نشان میدهد فقر و نابرابری در مناطق روستایی بیش از نواحی شهری و در بین زنان بیش از مردان است. این تحقیق درصدد است در یک مطالعه موردی با روش کیفی و بر اساس رهیافت گراندد تئوری ...
بیشتر
مسأله فقر به طور کلی و فقر زنان به طور خاص از جمله مسائل اجتماعی است که در سالهای اخیر تلاش گردیده است راهبردهایی جهت کاهش آن اتخاذ گردد. نتایج بررسیهای آماری نشان میدهد فقر و نابرابری در مناطق روستایی بیش از نواحی شهری و در بین زنان بیش از مردان است. این تحقیق درصدد است در یک مطالعه موردی با روش کیفی و بر اساس رهیافت گراندد تئوری علل اجتماعی و فرهنگی فقر زنان روستایی را مورد مطالعه قرار دهد. نمونه گیری تحقیق، به شیوهی نمونهگیری مبتنی بر هدف بوده است و از زنان متاهل و سرپرست خانوار و نیز دختران جوان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) مصاحبه گروهی انجام شده است. سؤالات محوری این پژوهش عبارتند از: عوامل تعیین کننده فقر از دیدگاه زنان و دختران روستای مورد مطالعه چه بوده است؟ راهبردهای فردی آنها در مواجهه مسأله فقر چه بوده است؟ پیامدهای فقر از نظر آنها چه بوده است؟ یافتههای تحقیق نشان میدهد که تبیینکنندههای فقر از دیدگاه زنان و دختران روستایی، ناآگاهی اجتماعی، تعصبات طایفهای، اولویت رسیدگی به افراد ذکور در خانواده، تقدیرگرایی، فقر بین نسلی، جمعیت زیاد خانواده، محدودیت-های تحصیلی، بیکاری و آثار جنگ تحمیلی میباشد. نتایج تحقیق نشان میدهد که بارزترین علل فقر در منطقه مورد مطالعه، عوامل اجتماعی و فرهنگی است.