حسین بهروان
دوره 7، شماره 2 ، مرداد 1388
چکیده
مقاله به این پرسش پاسخ میدهد که آیا میزان احساس ناامنی اجتماعی و اقتصادی همسران ایثارگر
در ابعاد و زمینههای مختلف در مقایسه با زنان عادی کمتر است؟ روش تحقیق، پیمایشی و جامعهی آماری،
کلیهی همسران خانوادههای ایثارگر (شهید، جانباز و آزاده) و نیز همسران عادی همجوار آنان در شهرهای
استان خراسان رضوی است. حجم نمونه 1176 نفر است که نیمی از ...
بیشتر
مقاله به این پرسش پاسخ میدهد که آیا میزان احساس ناامنی اجتماعی و اقتصادی همسران ایثارگر
در ابعاد و زمینههای مختلف در مقایسه با زنان عادی کمتر است؟ روش تحقیق، پیمایشی و جامعهی آماری،
کلیهی همسران خانوادههای ایثارگر (شهید، جانباز و آزاده) و نیز همسران عادی همجوار آنان در شهرهای
استان خراسان رضوی است. حجم نمونه 1176 نفر است که نیمی از آنرا ایثارگران و نیمی دیگر را همسران
عادی تشکیل میدهند که با ترکیب روشهای نمونهگیریِ چندمرحلهای، طبقهای متناسب، خوشهای و تصادفی
سیستماتیک از فهرست همسران انتخاب میشود. اطلاعات از طریق پرسشنامهی محقق ساخته با پرسشهای
بسته جمعآوری میشود. چارچوب نظری شامل نظریهی نیازها و تضاد فمینیستی است. نتایج نشان میدهد که
میزان احساس نگرانی همسران ایثارگر در ابعاد مسکن، استقلال مالی، احساس خطر و تهدید در خیابان و
تهدید شغلی، کمتر از همسران عادی اما در ب?عد بیماری شوهر، مشکلات فرزند، مشکلات جنسی و نقش
مردم، بیشتر از همسران عادی است. ضمناً در ابعاد نگرانی از کمبود مالی، جانی، سلامت جسمی، اقتدار بر
فرزند، نقش شوهر، نقش فامیل، نقش قانون و نیز در شاخص کل نگرانی، تفاوتی بین دو گروه مشاهده نمیشود.
نتایج، تأثیر مثبت برنامههای حمایتی بنیاد شهید در کاهش نگرانیهای عمدتاً اقتصادی و فیزیولوژیک
ایثارگران را نشان میدهد، اما فقدان توجه کافی به نگرانیهای اجتماعی زنان بهویژه در منزل در ارتباط با نقش
شوهر و فرزند و نیز در سطح کل جامعه مشهود است.
مریم (آزاده) مردانی؛ فضیله خانی
دوره 7، شماره 2 ، مرداد 1388
چکیده
در مطالعه حاضر تلاش می کنیم تا تفاوت زنان در مناطق روستایی استان های مختلف کشور را در سطح باروری و نیز امکانات بهداشتی و پزشکی در حین باروری با توجه به رتبه متفاوت این مناطق در شاخص توسعه انسانی و جنسیتی در سال های عنوان شده را مطالعه کنیم. از آنجا که متغیرهای باروری بیانگر وضعیت خاص زنان است و اَشکال و علل محرومیتها و نیازهای غیرمشترک ...
بیشتر
در مطالعه حاضر تلاش می کنیم تا تفاوت زنان در مناطق روستایی استان های مختلف کشور را در سطح باروری و نیز امکانات بهداشتی و پزشکی در حین باروری با توجه به رتبه متفاوت این مناطق در شاخص توسعه انسانی و جنسیتی در سال های عنوان شده را مطالعه کنیم. از آنجا که متغیرهای باروری بیانگر وضعیت خاص زنان است و اَشکال و علل محرومیتها و نیازهای غیرمشترک زنان مانع قرارگیری آن ها در یک گروه همگن با نیازهای یکسان می شود، دست یابی به اطلاعات تفکیکی در مورد گروههای مختلف زنان در درون هر یک از مناطق خیلی اهمیت دارد. در این مطالعه استدلال می کنیم که قرار گرفتن یک منطقه در گروه مناطق روستایی نمیتواند دلیلی بر همگونی و تشابه این مناطق باشد. نامتوازن بودن سطوح توسعه انسانی و جنسیتی در مناطق روستایی، انزوای جغرافیایی برخی از مناطق روستایی و شرایط متفاوت اقلیمی، جایگاه متفاوتِ آنها را در سطح باروری (محرومیت باروری) و شاخص میزان دسترسی به امکانات بهداشتی در حین حاملگی و پس از آن (بهره مندی باروری) را به دنبال دارد. تئوری های مورد توجه در این پژوهش شامل؛ تئوری های اقتصادی باروری، تئوری تعیین کننده های بلافصل و تئوری فرهنگی باروری است. در این پژوهش از روش اسنادی-آماری و به منظور تحلیل اطلاعات و روابط علّیِ بین متغیرها از آزمونهای آماری و ضرایب همبستگی پیرسون، آزمون رگرسیونِ چندگانه و تحلیل خوشه ای و برای شاخص سازی از تحلیل عاملی استفاده میکنیم. نتایج این مطالعه نشان میدهد که بین سطوح توسعه انسانی و جنسیتی با سطح محرومیت باروری رابطهای منفی و با سطح بهرهمندی باروری رابطه ای مثبت و معنادار وجود دارد. گرچه از شدت رابطه در سال 1385 در مقایسه با 1375 کاسته شده، اما رابطه همچنان معنادار است. رابطه بین محرومیت و سطح بهرهمندی باروری بیانگر آن است که یکی از دلایل کاهش سطح باروری در برخی مناطق، به خصوص در سال 1385، میتواند سطح بهره مندی باروری باشد؛ چون در هر کجا که زنان بیشتر به امکانات بهداشتی در حین حاملگی و پس از آن دسترسی دارند، تمایل به سطح باروری پایینتری را نشان میدهند.
حاتم حسینی؛ محمّدجلال عبّاسی شوازی
دوره 7، شماره 2 ، مرداد 1388
چکیده
همسو با روند کلی تحولات باروری در ایران، آذربایجان غربی در طول سالهای اخیر کاهش باروری گستردهای را تجربه کرده است. در این مطالعه، ضمن تحلیل همگروه تغییرات اجتماعی و اندیشهای، تلاش میکنیم تا تأثیر تعاملی این متغیرها بر رفتار و ایدهآلهای باروری زنان کُرد و تُرک را تحلیل کنیم. روش تحقیق، پیمایشی است. جمعیت آماری زنان 49-15 ...
بیشتر
همسو با روند کلی تحولات باروری در ایران، آذربایجان غربی در طول سالهای اخیر کاهش باروری گستردهای را تجربه کرده است. در این مطالعه، ضمن تحلیل همگروه تغییرات اجتماعی و اندیشهای، تلاش میکنیم تا تأثیر تعاملی این متغیرها بر رفتار و ایدهآلهای باروری زنان کُرد و تُرک را تحلیل کنیم. روش تحقیق، پیمایشی است. جمعیت آماری زنان 49-15 سالهی متعلق به یکی از خانوارهای معمولی ساکن در شهرستان ارومیه است که حداقل یکبار ازدواج کردهاند. حجم کل نمونه 768 خانوار است که در نهایت پرسشنامههای مربوط به 739 زنِ واجد شرایط تحلیل خواهد شد. روش نمونهگیری، ترکیبی از روشهای خوشهایِ چندمرحلهای، تصادفی و تصادفیِ سیستماتیک است. تکنیک گردآوری دادهها پرسشنامهی ساختیافته است. یافتهها از عمومیت تغییرات اجتماعی و تحولات خانواده در میان گروههای قومی مورد مطالعه بهویژه در گروههای همدورهی اخیرتر ازدواج حکایت دارد. بر اساس این مطالعه، تغییرات اندیشهای محسوس در زمینهی ازدواج و فرزندآوری و نیز رفتار و ایدهآلهای باروری زنان گروههای قومی بهوجود میآید. نتایج گویای آن است که تغییرات اجتماعی و تحولات خانواده ملازم با تغییر در نگرشها و ایستارهای مرتبط با ازدواج و فرزندآوری و در نهایت رفتار و ایدهآلهای باروری است. یافتهها از نتایج تحقیقات پیشین مبنی بر اشاعهی ارزشها و هنجارهای باروری پایین و همگرایی رفتار و ایدهآلهای باروری گروههای قومی حمایت میکند.
حلیمه عنایت؛ مریم سروش
دوره 7، شماره 2 ، مرداد 1388
چکیده
زندگی روزمره علاوه بر اینکه بستر اعمال قدرت در جامعه محسوب میشود پتانسیلهایی نیز برای عملِ رهاییبخش و خلاقیت و استقلال سوژه فراهم میکند. خانواده بهعنوان یکی از مهمترین عرصههای زندگی روزمره است که زنان در آن نقشآفرین اصلی شمرده میشوند. با توجه به اینکه این حوزه نیز خالی از مناسبات قدرت نیست مانند بقیهی عرصههای ...
بیشتر
زندگی روزمره علاوه بر اینکه بستر اعمال قدرت در جامعه محسوب میشود پتانسیلهایی نیز برای عملِ رهاییبخش و خلاقیت و استقلال سوژه فراهم میکند. خانواده بهعنوان یکی از مهمترین عرصههای زندگی روزمره است که زنان در آن نقشآفرین اصلی شمرده میشوند. با توجه به اینکه این حوزه نیز خالی از مناسبات قدرت نیست مانند بقیهی عرصههای اعمال استراتژیهای قدرت مقاومتهایی را نیز در خود جای میدهد. مقالهی حاضر میزان و نوع مقاومت زنان را در مواجهه با ساختار قدرت مردسالار در خانواده اندازه گرفته است. نتایج تحقیق نشان داده است که زنان، مقاومتی کم و متوسط را در پنج شکل از خود نشان می دهند. مقاومت و قدرت زناشویی در خانواده رابطهای منفی و معنادار با هم نشان دادهاند. یعنی هر چه زنان در خانواده از قدرتی بیشتر برخوردار باشند مقاومتی کمتر از خود نشان میدهند. بهعلاوه اگر زنان در سن بالاتر ازدواج کنند، شاغل باشند و با شوهری تحصیلکردهتر زندگی کنند از قدرتی بیشتر در خانواده برخوردار هستند و مقاومتی کمتر نشان میدهند. نتایج تحقیق نشان میدهد که زنان بهدنبال تفاهم و مشارکت هستند و اگر مردان آنها را به رسمیت بشناسند و قدرت مجابسازی بیشتری داشته باشند با مقاومتی کمتر روبهرو میشوند و خانواده جوّی آرامتر را تجربه خواهد کرد.
بهجت یزدخواستی؛ حسینعلی میرزایی؛ لاله فتحی
دوره 7، شماره 2 ، مرداد 1388
چکیده
یکی از مباحث مطرح در حوزهی توسعه، میزان مشارکت فعال زنان در عرصههای مختلف اجتماع از جمله در تصمیمگیریهای کلان جامعه است. نابرابریهای جنسیتی بهویژه در حوزهی مدیریتی سبب شده تا آنگونه که شایسته است از نیروی بالقوهی زنان استفاده نشود، البته این نابرابریها با توجه به سطح توسعهی کشورها متفاوت است. در تحقیق حاضر بهمنظور ...
بیشتر
یکی از مباحث مطرح در حوزهی توسعه، میزان مشارکت فعال زنان در عرصههای مختلف اجتماع از جمله در تصمیمگیریهای کلان جامعه است. نابرابریهای جنسیتی بهویژه در حوزهی مدیریتی سبب شده تا آنگونه که شایسته است از نیروی بالقوهی زنان استفاده نشود، البته این نابرابریها با توجه به سطح توسعهی کشورها متفاوت است. در تحقیق حاضر بهمنظور تبیین نابرابریهای جنسیتی نظریههایی گوناگون ارایه، اما بر نظریهی نئوکلاسیک بیشتر تأکید میشود. بر اساس این نظریه مسئولیتهای خانوادگی زنان، ویژگیهای جسمی و جنسیتی آنان و شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه و سازمانها باعث ایجاد نابرابریهای جنسیتی و تداوم آنها میشود. در نتیجه، نگرشی مثبت نسبت به واگذاری مشاغل مدیریتی به زنان وجود ندارد. این پژوهش با هدف محوری «شناخت نگرش شاغلان سازمانهای دولتی استان آذربایجان شرقی به موضوع مدیریت زنان» و بهشیوهی پیمایشی و با نمونهی 408 نفر انجام میشود. مهمترین نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که موانع نامریی و به تعبیری «سقف شیشهای» بهگونهای محسوس در سازمانهای مورد مطالعه وجود دارد. نتایج آزمون ضریب همبستگی و رگرسیون چندمتغیره نشان میدهد که به ترتیب؛ پذیرش باورها و کلیشههای مربوط به «ویژگیهای جسمی و جنسیتی زنان»، «مسئولیتهای خانوادگی»، «وضعیت اجتماعی حاکم بر جامعه و سازمانها» و سپس متغیرهای «سطح تحصیلات»، «تعداد اعضای خانوار» و «سن» مهمترین عوامل مرتبط با نگرش جامعهی آماریِ مورد مطالعه نسبت به تصدی پستهای مدیریتی توسط زنان است.
پروانه گلرد
دوره 7، شماره 2 ، مرداد 1388
چکیده
توجه به استعداد و نقش زنان در توسعهی کشورها ضرورت دارد. بسیاری از دولتها در بحرانهای اقتصادی توانستهاند با اتخاذ تدابیر و سیاستهایی و با بهرهمندی از نیرویِ کار زنان بر بحرانهای جامعهی خود فایق آیند و در مسیر توسعه موفق شوند. تئوریهای اجتماعی بیان میدارند که محیط کار، خانواده و ساختار زندگی اجتماعی بر دسترسی زنان ...
بیشتر
توجه به استعداد و نقش زنان در توسعهی کشورها ضرورت دارد. بسیاری از دولتها در بحرانهای اقتصادی توانستهاند با اتخاذ تدابیر و سیاستهایی و با بهرهمندی از نیرویِ کار زنان بر بحرانهای جامعهی خود فایق آیند و در مسیر توسعه موفق شوند. تئوریهای اجتماعی بیان میدارند که محیط کار، خانواده و ساختار زندگی اجتماعی بر دسترسی زنان به فرصتهای شغلی و عملکرد آنان مؤثر است. خانوادهها میتوانند فرصتها یا محدودیتهایی را بهصورت عوامل بازدارنده یا تقویتکننده بهوجود آورند که بر روی کوششهای فردی زنان در کسبوکار تأثیرگذار باشد. مقالهی حاضر شرایط خانوادگی زنان کارآفرین و حمایتهای خانوادهی زنان را از فعالیتهای کارآفرینانهی آنان را مطالعه میکند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که نیازهای اقتصادی خانواده مهمترین عامل در ورود زنان به کارآفرینی محسوب میشود و بعد از آن، خانوادهی کارآفرین، حمایت عاطفی خانواده، فوت همسر، متارکه، حمایت مالی و در نهایت حمایت شبکهای خانواده از عوامل مهم و تأثیرگذار در توسعهی کارآفرینی زنان است.
احمد محمدپور؛ داریوش بوستانی؛ رسول صادقی؛ مهدی رضایی
دوره 7، شماره 2 ، مرداد 1388
چکیده
بنیان روش?شناسی فمینیستی در نقد علوم طبیعی و اجتماعی بهعنوان دانش?های دوجنسی?گرا قرار دارد. فمینیست?ها بر این باورند که سؤالها، نظریهها، مفاهیم، روش?شناسی?ها و داعیه?های معرفتی دانش متعارف که فرض می?شود فراغت ارزشی-جنسیتی دارند، در حقیقت درکی مخدوششده و ناعادلانه، هم از طبیعت و هم از زندگی اجتماعی، بهدست داده?اند. بهعلاوه، ...
بیشتر
بنیان روش?شناسی فمینیستی در نقد علوم طبیعی و اجتماعی بهعنوان دانش?های دوجنسی?گرا قرار دارد. فمینیست?ها بر این باورند که سؤالها، نظریهها، مفاهیم، روش?شناسی?ها و داعیه?های معرفتی دانش متعارف که فرض می?شود فراغت ارزشی-جنسیتی دارند، در حقیقت درکی مخدوششده و ناعادلانه، هم از طبیعت و هم از زندگی اجتماعی، بهدست داده?اند. بهعلاوه، تجربههای مرتبط و مبتنی بر جهان اجتماعی در دانش اثبات?گرایی، حذف یا در بهترین حالت دستِکم گرفته شده است. به همین علت، از میانهی دوم قرن بیستم، فمینیسم خواه بهعنوان نوعی نقد و خواه بهعنوان یک رویکردِ نظری مبتنی بر پارادایم انتقادی یا به مثابه یک پارادایم مستقل در علوم اجتماعی و رفتاری معاصر، اصول و مفروضات پارادایمیِ وفاق سنتی-اثبات?گرایی را به چالش کشاند و بر همین اساس، بدیل?های هستی?شناختی، معرفت?شناختی و روش?شناختی خاص خود را عرضه کرد. از منظر رویکردِ فمینیستی، دانش دارای خصلتی محلی، موقعیتی، بسترگرا و تاریخی و نه موجودیتی جهان شمول و فرابستری است. این مقاله قصد دارد مبانی پارادایمی و مجادلههای انتقادی در تحقیق فمینیستی را مطالعه کند. در این راستا، ابتدا ضمن مرور اجمالی بر رویکرد عمومی فمینیسم و روند پیدایش تاریخی آن، سه خُرده?رهیافت تجربه?گرایی فمنیستی، نظریهی دیدگاه فمینیستی، و پست?مدرنیسم فمینیستی مطالعه می?شوند. سپس، مواضع پارادایمیکِ تحقیق فمینیستی در قالب مباحث هستی?شناسی، معرفت?شناسی و روش?شناسی بحث و مطالعه میشوند. بخش آخر مقاله به نقدهای روش?شناختی فمینیستی از پارادایم اثباتی و نیز معرفی و تشریح اصول روش تحقیق فمینیستی اختصاص دارد.