جمعیت شناسی
احمد دراهکی؛ معصومه اخوان ارمکی
چکیده
مادر شدن جنبۀ مهمی از زندگی زنان است که با دو کارکرد مهم زایش و پرورش فرزند، نمود پیدا میکند. با ظهور مدرنیته، مادرشدن و مادری کردن بهعنوان نقش اصلی زنان مورد پرسش و بازتعریف قرار گرفته است. بررسی نگرش به هویت مادری در ارتباط با تمایلات فرزندآوری زنان میتواند در شناخت تحولات باروری در ایران کمککننده باشد. در این راستا 385 نفر از ...
بیشتر
مادر شدن جنبۀ مهمی از زندگی زنان است که با دو کارکرد مهم زایش و پرورش فرزند، نمود پیدا میکند. با ظهور مدرنیته، مادرشدن و مادری کردن بهعنوان نقش اصلی زنان مورد پرسش و بازتعریف قرار گرفته است. بررسی نگرش به هویت مادری در ارتباط با تمایلات فرزندآوری زنان میتواند در شناخت تحولات باروری در ایران کمککننده باشد. در این راستا 385 نفر از زنان 18-44 سال دارای حداقل یک فرزند ساکن در مناطق شهری کاشان به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحله انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بیانگر میانگین 2/2 فرزند قصد شده در زنان مطالعه است. میانگین نمره نگرش به هویت مادری پاسخگویان، بالاتر از میانگین مورد انتظار است. این موضوع بیانگر آن است که هنوز هویت مادری برای بخش قابلتوجهی از زنان در اولویت و اهمیت قرار دارد. نتایج تحلیل چند متغیره بیانگر آن است که با کنترل همه متغیرها، متغیر نگرش به هویت مادری بهصورت مثبت و نگرش به برابرطلبی جنسیتی و تحصیلات بهصورت منفی بر قصد فرزندآوری زنان تأثیرگذار هستند. از سوی دیگر نتایج تحلیل مسیر بیانگر نقش میانجی و واسطهای نگرش به هویت مادری در ارتباط با تأثیرگذاری متغیرهای برابرطلبی جنسیتی و تحصیلات بر قصد فرزندآوری زنان است. با توجه به تغییراتی که در مولفههای گفته شده در حال وقوع است، پیشنهاد میشود سیاستگذاران گسترش تسهیلات و برنامههای حمایتی که منجر به کاهش تعارض بین مؤلفههای توانمندی و استقلال زنان با هویت مادری میگردند را در سیاستهای جدید جمعیتی در نظر بگیرند.
جمعیت شناسی
حبیب الله صادقی؛ فاطمه ترابی
چکیده
در دهۀ اخیر، بهدلیل تحولات اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی اشکال ناهمگونی از خانوارها در ایران شکلگرفته است. در این میان افزایش خانوارهای زنسرپرست یکی از تغییرات جمعیتی کشور بهحساب میآید. این مقاله با بهرهگیری از دادههای تمامشماری شهرستانی مرکز آمار ایران و با استفاده از روشهای خودهمبستگی فضایی، خوشهبندی میانگین کا و ...
بیشتر
در دهۀ اخیر، بهدلیل تحولات اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی اشکال ناهمگونی از خانوارها در ایران شکلگرفته است. در این میان افزایش خانوارهای زنسرپرست یکی از تغییرات جمعیتی کشور بهحساب میآید. این مقاله با بهرهگیری از دادههای تمامشماری شهرستانی مرکز آمار ایران و با استفاده از روشهای خودهمبستگی فضایی، خوشهبندی میانگین کا و رگرسیون حداقل مربعات معمولی در چارچوب نظریههای گذار دوم جمعیتی و نابرابری، به ارزیابی نقش دو مکانیسم محرک اختیاری و فشارهای اجباری بر توزیع خانوارهای زنسرپرست در شهرستانهای کشور در سال 1395 میپردازد. نتایج خودهمبستگی فضایی نشان میدهد تمرکز بالاترین مقادیر خانوارهای زنسرپرست در جنوبشرق کشور و تمرکز پایینترین مقادیر خانوارهای زنسرپرست در شمالغرب و در امتداد خطی تا مرکز قابلمشاهده است. مدل خوشهبندی فضایی نیز مشخص کرد خانوارهای زنسرپرست در پنج خوشه قرار میگیرند که یکی از آنها تنها شامل سه شهرستان و خوشهای پرت است. سایر خوشهها عبارتاند از: 1) شهرستانهای شمالغرب، جنوب و شمالشرق و متأثر از محرکهای اقتصادی؛ 2) شهرستانهای مرکزی و شمالی و متأثر از محرکهای اجتماعی و جمعیتی؛ 3) شهرستانهای غربی و جنوبغربی و متأثر از فشارهای جمعیتی و اقتصادی؛ و 4) شهرستانهای جنوبشرق و شرق و متأثر از فشارهای اجتماعی و اقتصادی. نتایج رگرسیون حداقل مربعات معمولی نشان داد 75 درصد از نوسانات فراوانی خانوارهای زنسرپرست بهوسیلۀ متغیرهای مورد بررسی تبیین میشود. بدینترتیب اجرای سیاستهای حمایت مالی، فرهنگی و بنیادی سطح خرد با تأکید بر نقش مکانیسمهای محرک و فشار امری ضروری است.
جمعیت شناسی
مرجان رشوند سرخکوله؛ فاطمه وجدانی
چکیده
مدیریت دقیق رسانههای ارتباطی نوین بهعنوان یکی از عوامل مؤثر بر ارزشها و نگرشهای جوانان نیازمند بررسی علمی و دقیق است.هدف از این تحقیق، بررسی رابطۀ میان مصرف فرهنگی (مطالعۀ کتاب، استفاده از ماهواره و استفاده از شبکههای مجازی) و نگرش جوانان به روابط دوستی دختر و پسر است. همچنین شناسایی متغیرهایی که میتوانند بر شدت و ضعف تأثیرپذیری ...
بیشتر
مدیریت دقیق رسانههای ارتباطی نوین بهعنوان یکی از عوامل مؤثر بر ارزشها و نگرشهای جوانان نیازمند بررسی علمی و دقیق است.هدف از این تحقیق، بررسی رابطۀ میان مصرف فرهنگی (مطالعۀ کتاب، استفاده از ماهواره و استفاده از شبکههای مجازی) و نگرش جوانان به روابط دوستی دختر و پسر است. همچنین شناسایی متغیرهایی که میتوانند بر شدت و ضعف تأثیرپذیری جوانان از این کالاهای فرهنگی مؤثر باشند، مدنظر بوده است.تحقیق حاضر یک پیمایش مقطعی است و جامعۀ آماری آن شامل دختران هرگز ازدواجنکردۀ 20-34 سالۀ شهر تهران است.براساس یافتهها، بیشترین نگرش مثبت به این نوع روابط در میان ردۀ سنی 20-24 ساله مشاهده شد. نتایج تحلیل دومتغیره نشان داد سن افراد، تحصیلات، ابعاد مختلف دینداری و میزان مطالعۀ کتاب با نگرش دختران به روابط دوستی دختر و پسر رابطۀ عکس دارد؛ درحالیکه بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی، استفاده از ماهواره و ساکن مناطق بالابودن و نگرش دختران به روابط دوستی دختر و پسر رابطۀ مستقیم وجود دارد. نتایج تحلیل چندمتغیرۀ یافتهها نشان داد با حضور متغیر دینداری، متغیرهای سن، تحصیلات و منطقۀ محل سکونت معناداری خود را از دست میدهند.با توجه به یافتهها، مهمترین راهبردهای تقویت وضعیت فرهنگی جوانان مربوط به دو حوزۀ مدیریت مصرف شبکههای اجتماعی و تقویت دینداری است.
جمعیت شناسی
عباس عسکری ندوشن؛ محمد ساسانیپور؛ مجید کوششی؛ اردشیر خسروی
چکیده
چرخة عمر و سبک زندگی متفاوت مرد و زن در جمعیتهای انسانی همواره تفاوتهای جنسیتی مهمی را در مرگ دو جنس پدید آورده است. مطالعة حاضر، الگوهای علتـ سن شکاف جنسی مرگومیر در ایران و روند تحولات آن را در ایران طی یک دهة اخیر بررسی میکند. دادههای مطالعه، از سامانة ثبت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اخذ شده و پس از ارزیابی و ...
بیشتر
چرخة عمر و سبک زندگی متفاوت مرد و زن در جمعیتهای انسانی همواره تفاوتهای جنسیتی مهمی را در مرگ دو جنس پدید آورده است. مطالعة حاضر، الگوهای علتـ سن شکاف جنسی مرگومیر در ایران و روند تحولات آن را در ایران طی یک دهة اخیر بررسی میکند. دادههای مطالعه، از سامانة ثبت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اخذ شده و پس از ارزیابی و تصحیح به روش تعدیلشده براسـ تراسل و روش بنتـ هوریوشی مورد استفاده قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهد تفاوت جنسی امید زندگی در سال 1385 حدود 5/3 سال بوده که در سال 1390 به 9/2 سال کاهش یافته و سپس با اندکی افزایش در سال 1394 به 3 سال رسیده است. در طول دورة مطالعهشده، حدود 80 درصد از تفاوت جنسی مرگومیر مربوط به تفاوتهای مرگومیر مردان و زنان در سنین 20 تا 64 سالگی بوده است. حوادث غیرعمدی در هر سه دوره نقشی مسلط در شکاف جنسی مرگومیر داشتند، اما سهم آن در طول زمان کاهش یافته و از 60 درصد به حدود 42 درصد در فاصلۀ سالهای 1385 تا 1394 رسیده است. درمقابل، در این دوره، نقش بیماریهای قلبی عروقی در تبیین فزونی امید زندگی زنان نسبت به مردان، از 9 درصد به 20 درصد و نقش سرطانها از 10 درصد به 15 درصد افزایش یافته است. مطالعة تفاوت جنسی در علل مرگومیر میتواند ضمن نشاندادن ظرفیتهای کاهش مرگومیر مردان، به شناسایی نقاط بحرانی مرگومیر زنان برحسب علت و سن نیز کمک کند. بر این مبنا، میتوان با تمرکز برنامهریزیهای بهداشتی و پیشگیری از بیماریها در جهت مشخص، تفاوت جنسی مرگومیر را کاهش داد و درضمن، امید زندگی در هر دو جنس را بهبود بخشید.
جمعیت شناسی
حسین محمودیان؛ سراج الدین محمودیانی
چکیده
عمدۀ زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی بهعنوان مهاجر تبعی شناخته میشوند و نقش آنان در فرایند تصمیمگیری مهاجرت مغفول مانده است. مطالعۀ حاضر به دنبال بررسی نقش زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی به استان تهران است. جامعۀ آماری همۀ زنان مهاجری است که در دورۀ 1385 تا 1395 وارد استان تهران شدهاند. با استفاده از تکنیک پیمایش ...
بیشتر
عمدۀ زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی بهعنوان مهاجر تبعی شناخته میشوند و نقش آنان در فرایند تصمیمگیری مهاجرت مغفول مانده است. مطالعۀ حاضر به دنبال بررسی نقش زنان در جریان مهاجرتهای خانوادگی به استان تهران است. جامعۀ آماری همۀ زنان مهاجری است که در دورۀ 1385 تا 1395 وارد استان تهران شدهاند. با استفاده از تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه تعداد 500 نفر زن مهاجر دارای همسر در شهرهای تهران و ملارد پیمایش شدند. یافتهها از آن حکایت دارد که هر اندازه زنان از محل سکونت خود (شهر/ روستا) ناراضی بودهاند، در تصمیمگیری مهاجرت به استان تهران مشارکت بیشتری کردهاند. با افزایش قدرت زنان در خانواده، مشارکت آنان در جریان مهاجرت خانواده بیشتر شده است. زنان بیشترین مشارکت را به ترتیب در مهاجرتهای زنمحور، فرزندمحور و شوهرمحور ایفا کردهاند. مطالعۀ حاضر نشان میدهد که زنان مهاجرت را راهبردی فردی برای رهایی از محدودیتهای مبدأ و نیز راهبردی خانوادگی برای بهبود وضعیت معیشت خانواده و تأمین آیندهای بهتر برای فرزندان خود میبینند. با ادامۀ روند بهبود وضعیت اجتماعی زنان، انتظار میرود نقش و مشارکت آنان در مهاجرت خانوادگی نیز بیشتر شود.
جمعیت شناسی
توکل آقایاری هیر؛ فاطمه گلابی؛ مهدی شفیعی زازلی
چکیده
تحولات جمعیتی میتواند همۀ ابعاد توسعه، و از جمله برابری جنسیتیـ بهعنوان یکی از مؤلفههای مهم توسعهـ را تحتتأثیر قرار دهد. مقالۀ حاضر با هدف بررسی رابطۀ بین تحولات در ترکیب جمعیت و برابری جنسیتی در ایران در دورۀ زمانی 1335ـ1390 نگاشته شده است. رابطۀ مذکور، با اتخاذ رویکردی توصیفیـ تحلیلی و با استفاده از دادههای ثانوی ...
بیشتر
تحولات جمعیتی میتواند همۀ ابعاد توسعه، و از جمله برابری جنسیتیـ بهعنوان یکی از مؤلفههای مهم توسعهـ را تحتتأثیر قرار دهد. مقالۀ حاضر با هدف بررسی رابطۀ بین تحولات در ترکیب جمعیت و برابری جنسیتی در ایران در دورۀ زمانی 1335ـ1390 نگاشته شده است. رابطۀ مذکور، با اتخاذ رویکردی توصیفیـ تحلیلی و با استفاده از دادههای ثانوی و کاربرد مدلهای سری زمانی در سطح ملی مطالعه شده است. دادههای استفادهشده از سریهای زمانی جمعیتی و اطلاعات سرشماریهای متعدد از مرکز آمار ایران گرفته شده و با استفاده از نرمافزار SPSS تحلیل شدهاند. براساس نتایج، میزان شاخص ترکیبی برابری جنسیتی در طول دورۀ بررسیشده، بهبود درخور ملاحظهای یافته و متغیرهای میزان شهرنشینی، ساختار سنی جمعیت و میانگین سن ازدواج زنان تأثیر معناداری بر شاخص کل برابری جنسیتی داشتهاند. همچنین، جزء AR(1) و MA(2) مدل آریمای نهایی نیز تأثیر معناداری بر تغییرات برابری جنسیتی نشان دادهاند. متغیرهای پیشبین درمجموع توانستهاند 33 درصد از تغییرات برابری جنسیتی در دورۀ بررسیشده را تبیین کنند.
جمعیت شناسی
فاطمه ترابی؛ سجاد مسگر زاده
چکیده
گسترش بیکاری و افزایش وقوع طلاق از مصادیق جامعة مخاطرهآمیزند که میتوانند تصمیمات زنان و مردان را دربارۀ تشکیل خانواده تحتتأثیر قرار دهند. مطالعة حاضر با هدف بررسی رابطة بین شاخصهای جامعة مخاطرهآمیز با میانگین سن زنان و مردان در نخستین ازدواج و با استفاده از دادههای سرشماری 1390 در سطح شهرستان انجام شده است. نتایج تحقیق ...
بیشتر
گسترش بیکاری و افزایش وقوع طلاق از مصادیق جامعة مخاطرهآمیزند که میتوانند تصمیمات زنان و مردان را دربارۀ تشکیل خانواده تحتتأثیر قرار دهند. مطالعة حاضر با هدف بررسی رابطة بین شاخصهای جامعة مخاطرهآمیز با میانگین سن زنان و مردان در نخستین ازدواج و با استفاده از دادههای سرشماری 1390 در سطح شهرستان انجام شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که این شاخصها نسبت درخور توجهی از تفاوتهای شهرستانی موجود در سن ازدواج را تبیین میکند (51درصد از واریانس میانگین سن مردان و 38درصد از واریانس میانگین سن زنان در نخستین ازدواج). بهطورخاص، شاخصهای اقتصادی (متغیرهای میزان بیکاری و میزان بیکاری بین افراد دارای تحصیلات عالیه) با میانگین سن زنان و مردان در نخستین ازدواج بیشترین رابطة مستقیم را دارند. درصد مردان طلاقگرفته از دیگر متغیرهایی است که با میانگین سن هر دو جنس در نخستین ازدواج رابطة مستقیم دارد. براساس این یافتهها، میتوان انتظار داشت اقدامات مؤثر در اشتغالزایی و افزایش پایداری ازدواج، از طریق کاهش مخاطرهآمیزی جامعه، ازدواج و تشکیل خانواده را در کشور تسهیل کند.
جمعیت شناسی
زینب کاوه فیروز؛ بیژن زارع؛ حسین شمس الدینی
چکیده
ایران طی دهههای اخیر با مسئلهای جمعیتی به نام کاهش شدید باروری مواجه شده است. با توجه به حرکت جامعۀ ایران به سمت مدرنیته و درنتیجه تغییر سبک زندگی افراد، سؤال اساسی این تحقیق آن است که تغییر در سبک زندگی چه اندازه میتواند نگرش کنشگران در معرض باروری را تحتتأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف تأثیر مؤلفههای سبک زندگی بر نگرش ...
بیشتر
ایران طی دهههای اخیر با مسئلهای جمعیتی به نام کاهش شدید باروری مواجه شده است. با توجه به حرکت جامعۀ ایران به سمت مدرنیته و درنتیجه تغییر سبک زندگی افراد، سؤال اساسی این تحقیق آن است که تغییر در سبک زندگی چه اندازه میتواند نگرش کنشگران در معرض باروری را تحتتأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف تأثیر مؤلفههای سبک زندگی بر نگرش به فرزندآوری بین زنان در آستانۀ ازدواج مراجعهکننده به شبکههای بهداشت درمانی شهر تهران انجام گرفته است. با استفاده از تکنیک پرسشنامه، 384 نفر از زنان شهر تهران بررسی شدند. طبق نتایج تحقیق، 3/83درصد زنان بررسیشده نگرش متوسط و ضعیفی به فرزندآوری و کارکردهای آن دارند. همچنین، بین مؤلفههای سبک زندگی (مدیریت بدن، اوقات فراغت، مصرف فرهنگی و پایگاه اقتصادی اجتماعی) با نگرش به فرزندآوری رابطۀ معناداری وجود دارد و 32درصد از تغییرات نگرش به فرزندآوری با متغیرهای مستقل تبیین میشود. بین مؤلفههای سبک زندگی، متغیر پایگاه اقتصادی اجتماعی قویترین متغیر پیشبین متغیر وابسته است. به عبارتی، متغیر مذکور علاوه بر اثر مستقیم بر نگرش زنان شهر تهران به فرزندآوری، بر همۀ ابعاد سبک زندگی اثرگذار است و متغیر مصرف فرهنگی نیز علاوه بر تأثیر بلافصل بر نگرش زنان، تحتتأثیر سایر ابعاد و مؤلفههای سبک زندگی است. همچنین، مؤلفۀ مدیریت بدن بعد از پایگاه اقتصادی اجتماعی، بر نگرش زنان به فرزندآوری اثرگذار بوده است.
جمعیت شناسی
زینب کاوه فیروز؛ شهلا کاظمی پور؛ مرتضی رنجبر
چکیده
هدف کلی این تحقیق، شناخت متغیرهای اجتماعیـ جمعیتی مؤثر بر افزایش سن ازدواج دختران دانشگاههای تهران و مورد مطالعه، زنان دانشجوی مقطع تحصیلات تکمیلی دانشگاههای تهران بوده است. با استفاده از روش پیمایشی و با تکنیک پرسشنامه، 387 زن ازدواجکردۀ شاغل به تحصیل در دانشگاههای تهران با روش نمونهگیری خوشهای مورد سؤال قرار گرفتند. ...
بیشتر
هدف کلی این تحقیق، شناخت متغیرهای اجتماعیـ جمعیتی مؤثر بر افزایش سن ازدواج دختران دانشگاههای تهران و مورد مطالعه، زنان دانشجوی مقطع تحصیلات تکمیلی دانشگاههای تهران بوده است. با استفاده از روش پیمایشی و با تکنیک پرسشنامه، 387 زن ازدواجکردۀ شاغل به تحصیل در دانشگاههای تهران با روش نمونهگیری خوشهای مورد سؤال قرار گرفتند. متغیرهای استفادهشده برای تبیین افزایش سن ازدواج دختران دانشگاههای تهران عبارتاند از: مقطع تحصیلی، محل سکونت، درجۀ توسعهیافتگی زادگاه جغرافیایی، اختلاف نگرش با والدین در امر ازدواج، توقعات اجتماعی، توقعات اقتصادی، میزان دسترسی و استفاده از وسایل ارتباطجمعی، موافقت با تسهیل روابط دختر و پسر، شیوههای انتخاب همسر و پایگاه اقتصادی اجتماعی والدین. تحلیل مدل رگرسیونی نشان داد که متغیرهای جمعیتی اجتماعی بررسیشده در حدود 33درصد از تغییرات افزایش سن ازدواج دختران دانشگاههای تهران را تبیین میکند. نتایج تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر نشان داد در بین متغیرهای مورد بررسی، مهمترین متغیر اثرگذار بر سن ازدواج دختران، متغیر دسترسی و استفاده از وسایل ارتباطجمعی با ضریب بتای 435/0 بوده است و بعد از این متغیر، متغیرهای اختلاف نگرش دختران با والدین و نیز توقعات اجتماعی بیشترین سهم را در افزایش سن ازدواج دختران دارند. این در حالی است که متغیرهای توقعات اقتصادی و پایگاه اقتصادی اجتماعی والدین نقش بسیار ناچیزی در افزایش سن ازدواج دختران دارد.
جمعیت شناسی
حجیه بی بی رازقی نصرآباد؛ حسن سرایی
چکیده
هدف از این مقاله، بررسی تفاوتهای ارزش فرزند در سه کوهورت (همدوره) تولد دهههای 1340، 1350 و 1360 به بعد و شناسایی عوامل مؤثر بر آن است. به منظور دستیابی به اهداف تحقیق، از دادههای طرح پیمایشی«شمار فرزندان موجود و فرزندان ایدهآل و شکاف میان آنها در سه استان منتخب در سال 1391» استفاده شده است. روش نمونهگیری در این طرح ترکیبی ...
بیشتر
هدف از این مقاله، بررسی تفاوتهای ارزش فرزند در سه کوهورت (همدوره) تولد دهههای 1340، 1350 و 1360 به بعد و شناسایی عوامل مؤثر بر آن است. به منظور دستیابی به اهداف تحقیق، از دادههای طرح پیمایشی«شمار فرزندان موجود و فرزندان ایدهآل و شکاف میان آنها در سه استان منتخب در سال 1391» استفاده شده است. روش نمونهگیری در این طرح ترکیبی از روشهای نمونهگیری طبقهای چندمرحلهای و نمونهگیری تصادفی سیستماتیک بوده است. جامعة آماری 405 زن ازدواجکرده ساکن استان سمنان است. یافتههای مطالعه نشان میدهد که متولدان همدورۀ دهۀ 1340 بالاترین ارزش را به فرزند میدهند. ارزش فرزند به جهت منافع حمایتی، عاطفی، و تداوم و پیوستگی خانواده از ویژگیهای این همدوره است. کمترین نمرۀ ارزش فرزند، متعلق به متولدان سالهای 1360 به بعد است. تأکید بر هزینههای اقتصادی و هزینۀ فرصت ازدسترفته و اهمیت زیاد به منافع عاطفی و روانی فرزندان از ویژگیهای متولدان همدورۀ 1360 به بعد است. براساس این مطالعه، ملازم با تغییرات اجتماعی، تغییرات محسوسی در زمینۀ ارزش فرزند در سه نسل پدید آمده است. بااینحال، متولدان همدورۀ 1360 به بعد نیز، که بیش از هر نسل دیگر ارزشها و رفتارهای مدرن فرزندآوری را تولید میکند، به کارکرد عاطفی فرزندان اهمیت میدهند و فرزندآوری یکی از اهداف و ارزشهای آنهاست. نتایج تحلیل طبقهبندی چندگانه نشان داد که با کنترل عوامل مرتبط با نوسازی و برخی ویژگیهای جمعیتی افراد، میانگین ارزش فرزند در بین سه همدوره تغییر میکند. بخش زیادی از تفاوت بین همدورهها تحتتأثیر متغیر تحصیلات است. با ورود این متغیر، شدت رابطۀ ارزش فرزند و همدوره بهطور درخور توجهی کم میشود. بااینحال، تفاوت در میانگین ارزش فرزند در دورههای مختلف، همچنان به لحاظ آماری معنادار باقی میماند.
جمعیت شناسی
علی یار احمدی؛ فاطمه روستا
چکیده
سبک زندگی ارتقادهندة سلامت، عاملی ارزشمند برای کاهش شیوع و تأثیر مشکلات سلامت، و بهبود کیفیت زندگی است. از آنجا که زنان وظایف مراقبت از سایر اعضای خانواده را برعهده دارند، سلامتی آنها امری محوری است. ازاینرو، توجه به وضعیت سلامتی آنان، از جمله سبک زندگی ارتقادهندة سلامت، بین آنها بسیار حائز اهمیت است. هدف این پژوهش، مطالعۀ ...
بیشتر
سبک زندگی ارتقادهندة سلامت، عاملی ارزشمند برای کاهش شیوع و تأثیر مشکلات سلامت، و بهبود کیفیت زندگی است. از آنجا که زنان وظایف مراقبت از سایر اعضای خانواده را برعهده دارند، سلامتی آنها امری محوری است. ازاینرو، توجه به وضعیت سلامتی آنان، از جمله سبک زندگی ارتقادهندة سلامت، بین آنها بسیار حائز اهمیت است. هدف این پژوهش، مطالعۀ سبک زندگی ارتقادهندة سلامت زنان سنین باروری است. جامعة آماری این پژوهش شامل زنان سنین باروری 15ـ49 سال ساکن شهر شیراز است و حجم نمونه 392 نفر، با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شده است. نتایج ضریب آلفای کرونباخ برای آزمون روایی شاخصهای مختلف مطالعه شامل سلامت عمومی، خودکارآمدی، آگاهی از رفتار سالم، حمایت اجتماعی، سبک زندگی سلامتمحور به ترتیب 77/0، 72/0، 64/0، 91/0 و 87/0 است. یافتهها نشان میدهد که بین تحصیلات، میزان مطالعه در حوزة سلامت، میزان استفاده از وسایل ارتباطی، هویت طبقاتی، حمایت اجتماعی، خودکارآمدی، سلامت عمومی خودگزارششده، و آگاهی از رفتار سلامتی با سبک زندگی سلامتمحور رابطة معناداری وجود دارد. از طرفی نتایج مطالعه نشان میدهد بین سن پاسخگویان، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، بعد خانواده، درآمد، و تجربه برخی بیماریهای خاص با متغیر وابسته رابطۀ معناداری وجود ندارد. نتایج مدلهای رگرسیونی نشان میدهد 4 متغیر شامل خودکارآمدی سلامت، سلامت عمومی خودگزارششده، مطالعه در حوزۀ سلامت، و آگاهی از رفتار سلامتی 51 درصد از تغییرات سبک زندگی ارتقادهندة سلامت زنان در سنین باروری را تبیین میکند که در این میان خودکارآمدی سلامت، مؤثرترین متغیر است.
جمعیت شناسی
مریم سروش؛ شعله بحرانی
چکیده
با توجه به کاهش شدید نرخ باروری، براساس دادههای سرشماری سال 1390، این سؤال مطرح میشود که عوامل فرهنگی از جمله سطح دینداری در این وضعیت تا چه حد مؤثر است و تعداد ایدهآل فرزند از نظر زنان متأهل چقدر است و دینداری چه ارتباطی با نگرش به فرزند و نگرشهای جنسیتی زنان متأهل دارد. برای پاسخ به این پرسش، با استفاده از روش پیمایشی و ...
بیشتر
با توجه به کاهش شدید نرخ باروری، براساس دادههای سرشماری سال 1390، این سؤال مطرح میشود که عوامل فرهنگی از جمله سطح دینداری در این وضعیت تا چه حد مؤثر است و تعداد ایدهآل فرزند از نظر زنان متأهل چقدر است و دینداری چه ارتباطی با نگرش به فرزند و نگرشهای جنسیتی زنان متأهل دارد. برای پاسخ به این پرسش، با استفاده از روش پیمایشی و پرسشنامة محققساخته، این موضوع در بین 400 نفر از زنان متأهل شیراز با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای بررسی شد. نتایج تحقیق نشان میدهد که گرچه دینداری رابطة معناداری با تعداد واقعی فرزندان دارد، دربارة تعداد ایدهآلِ فرزند وفاق چشمگیری بین زنان متأهل وجود دارد و این امر ارتباطی با میزان دینداری آنها نداشته است. نگرش به نقشهای جنسیتی رابطة معناداری با تعداد ایدهآل فرزند داشته است که این رابطه با کنترل متغیرهای زمینهای هم معنادار باقی میماند. نتایج تحلیلهای چندمتغیره نشان میدهد دینداری سهم ناچیزی در تعیین تعداد فرزند داشته و فقط 4/1 درصد از واریانس را تبیین میکند و نکتة درخور توجه آنکه تحصیلات بهتنهایی تعیینکنندۀ 40 درصد از واریانس تعداد فرزندان است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که کاهش نرخ رشد جمعیت از عوامل فرهنگی نظیر فرایند جهانیشدن و چرخش ارزشهای جمعگرایانه به فردگرایانه تأثیر پذیرفته است.