جامعه شناسی
قاسم زائری؛ فاطمه یوسفینژاد
چکیده
سیاست «کشف حجاب» اجباری از دی 1314 بهمنزلة سیاست رسمی حکومت پهلوی اول به اجرا درآمد و براساس آن، با اعمال قدرت شهربانی، زنان به بیحجابی ملزم شدند. در شهریور 1322، در دورة پهلوی دوم، دولت به حذف قید «اجباری» در این سیاست حکم داد. این مقاله به بررسی مقاومت عاملان اجتماعی، بهویژه عاملیت زنانه، در مقابل اجرای این قانون اختصاص ...
بیشتر
سیاست «کشف حجاب» اجباری از دی 1314 بهمنزلة سیاست رسمی حکومت پهلوی اول به اجرا درآمد و براساس آن، با اعمال قدرت شهربانی، زنان به بیحجابی ملزم شدند. در شهریور 1322، در دورة پهلوی دوم، دولت به حذف قید «اجباری» در این سیاست حکم داد. این مقاله به بررسی مقاومت عاملان اجتماعی، بهویژه عاملیت زنانه، در مقابل اجرای این قانون اختصاص دارد و نشان خواهد داد که در سه مقطع اصلی، از 1306ـ1314، 1314ـ1320 و 1320ـ1322، سه صورت متفاوت مقاومت در برابر بیحجابی شکل گرفته است. آغاز جنگ جهانی دوم در 1318 و حادثة اشغال ایران از سوی متفقین در 1320 مهمترین تحولات ساختاریاند که زمینه را برای کنشگری عاملان اجتماعی فراهم آورده است. نیاز پهلوی دوم به حمایت یا دستکم عدم مخالفت علما و روحانیت با سلطنتش، تغییر مهم دیگری است که به احیای نهادی روحانیت بهعنوان یک نیروی مهم در موضوع حجاب کمک میکند. مقاله نشان خواهد داد که روند یکنواخت و برنامهریزیشدهای در مواجهة زنان با «کشف حجاب» وجود ندارد و در برآیند تأثیرات نیروهای پراکندة تاریخی و اجتماعی است که زمینه برای «بازگشت به حجاب» در 1322 فراهم میشود. زنان مجموعهای از راهبردها نظیر مقاومت مثبت و نوآوری در طراحی لباس، مقاومت منفی و درگیری فیزیکی با مأموران شهربانی، مهاجرت، خانهنشینی و پذیرش محرومیت اجتماعی و نیز شکواییهنویسی به مراجع قانونی و نظایر آن را در مقابله با سیاست بیحجابی در پیش گرفتند. در جریان همین مقاومت و بازگشت، احکام گفتار بعدی حجاب، مثل «حجاب بهمثابة آزادی» یا مسئولیت دولت به ترویج حجاب، و نظایر آن شکل میگیرد. در این مقاله، از شیوة فوکویی تحلیل روندهای تاریخی استفاده شده و از اسناد دست اول و گزارشهای رسمی شهربانی و وزارت کشور و تاریخ شفاهی در مقاطع زمانی پیشگفته بهره برده شده است.
جامعه شناسی
احمد غیاثوند؛ سیده سارا اسدی
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تجارب زیستة زندگی مشترک زنان ساکن شهر کرمانشاه است که حداقل یک دهه از زندگی مشترک آنها گذشته و تمایلی به جدایی ندارند. روش پژوهش تحلیل روایت و شیوة نمونهگیری هدفمند است و درنهایت با 20 نفر مصاحبه به عمل آمد. نتایج حاصل از تجربة تداوم زندگی در قالب پنج مرحله نشان میدهد که خانوادهها با علاقة بیشتر و حتی ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی تجارب زیستة زندگی مشترک زنان ساکن شهر کرمانشاه است که حداقل یک دهه از زندگی مشترک آنها گذشته و تمایلی به جدایی ندارند. روش پژوهش تحلیل روایت و شیوة نمونهگیری هدفمند است و درنهایت با 20 نفر مصاحبه به عمل آمد. نتایج حاصل از تجربة تداوم زندگی در قالب پنج مرحله نشان میدهد که خانوادهها با علاقة بیشتر و حتی عجولانهتر به ازدواج دخترانشان مینگرند. این اضطرار در خانوادههای گسترده از کارکردهای اصلی خانواده ریشه میگیرد. در مرحلة دوم، دختران با ازدواجکردن زیست مشترک زیر یک سقف را در خانوادة شوهر همراه با اختلافها و چالشهای مختلف تجربه میکنند که به نوبة خود اجتماعیشدن و انطباقپذیری در نقش و جایگاه جدید را به همراه دارد. در مرحلة سوم، بعد از اوج تضاد و جدال، بهتدریج سازگاری و پذیرش همدیگر شروع میشود تا با جداشدن از خانوادة پدرشوهر و مستقلشدن به معنای زندگی مشترک دست یابند. در مراحل بعدی، بهتدریج در پناه پیدایی علاقة مشترک، دلبستگیهای بیشتر و مهارتافزایی زیست مشترک، در زندگی احساس آرامش میکنند. بر این اساس، چنانچه رویدادهای مختلف ثبات زندگی زناشویی زنان مطالعهشده را در قالب روایتی با دو تاروپود تعهد بیرونی خانوادهها و تعهد درونی زوجین در نظر بگیریم، میتوان تأثیر نظارت خانوادهها را در قالب حمایت عینی و الزام ذهنی و در سطح تجریدی دیگر، تعهد درونی زوجین در زندگی زناشویی را در قالب دو مفهوم تابآوری ذهنی و تقلای عینی برای شروع، ساختن، حفظ و دوام آوردن در زندگی زناشویی مورد توجه قرار داد.
مطالعات زنان
ابوالفضل دلاوری؛ الهه صادقی
چکیده
سیاست در ایران معاص، بهرغم سرشت عمدتاً مردسالارانه، از سویههای معطوف به اصلاح وضعیت زنان خالی نبوده است. این مقاله با بررسی این موضوع در فاصلة سالهای 1270 تا 1320 میکوشد به این سؤال پاسخ دهد که: در دورة پنجاهسالة 1270 تا 1320، ایدهها، جنبشها و سیاستهای معطوف به تغییر و اصلاح وضعیت زنان چه ویژگیها و تحولاتی به خود دید و ...
بیشتر
سیاست در ایران معاص، بهرغم سرشت عمدتاً مردسالارانه، از سویههای معطوف به اصلاح وضعیت زنان خالی نبوده است. این مقاله با بررسی این موضوع در فاصلة سالهای 1270 تا 1320 میکوشد به این سؤال پاسخ دهد که: در دورة پنجاهسالة 1270 تا 1320، ایدهها، جنبشها و سیاستهای معطوف به تغییر و اصلاح وضعیت زنان چه ویژگیها و تحولاتی به خود دید و چگونه و تا چه اندازه به دگرگونی در وضعیت حقوقی و حقیقی زنان منجر شد؟ این مقاله با رویکرد نظری تلفیقی (کنشگرایی تاریخمند) و استفاده از روش تاریخیـ اسنادی و تحلیل طولی نشان داد که سیاست جنسیت در دورة اشارهشده تحولات متعددی به خود دیده است. تحولات مزبور از سه متغیر ناهمزمان و ناهمسوی «ایدهها و جنبشهای معطوف به اصلاحات»، «مقاومت نیروهای محافظهکار» و «جهتگیری و عملکرد حکومت» متأثر بوده است. در دورة پیشامشروطه، نطفههای اولیة ایدهها و تحرکهای معطوف به تغییر وضعیت زنان شکل گرفت؛ اما مقاومت شدید محافظهکاران و بیمیلی دولتمردان مانع تغییر قابل ملاحظه در وضعیت زنان بود. در فاصلة جنبش مشروطیت تا کودتای 1299، با افزایش تحرک اجتماعی خود زنان و حمایت برخی نیروها و نهادهای سیاسی جدید نظیر مجلس و احزاب اصلاحطلب علاوه بر اعطای حق آموزش به زنان، ایدهها و مطالبات جدیدی نظیر برابری حقوقی و حق مشارکت سیاسی زنان نیز مطرح شد. در دورة بیستساله پس از کودتا، که دولت خود عهدهدار تغییر وضعیت زنان شد، گرچه تغییرات قابل ملاحظهای در آموزش، اشتغال و حضور زنان در عرصههای عمومی رخ داد، سرشت آمرانة این تغییرات و ناسازگاری آن با فرهنگ مسلط نهتنها مانع توسعه و تعمیق ایدهها و جنبشهای اصلاحی در حوزة جنسیت بود، بلکه زمینهساز رشد گرایشها و نیروهای واگشتگرا در دورههای بعد شد.
مطالعات زنان
عاطفه خادمی؛ فاطمه تقیزاده
چکیده
پرداختن به موضوع زنان در بدنة دانشی اغلب ناظر بر شبکهای از نظام مسائل آنان صورت میپذیرد و دانش تولیدشده عموماً بر مسائل این قشر به صورت موردی متمرکز است. بدین معنا که همواره در ارتباط با موضوع زنان با طیفی از یافتههای متمرکز بر مسائل فردی، خانوادگی یا اجتماعی مواجهیم که به صورت منفک و ترکیبی مدل روشنی از چیستی زن در گفتمان انقلاب ...
بیشتر
پرداختن به موضوع زنان در بدنة دانشی اغلب ناظر بر شبکهای از نظام مسائل آنان صورت میپذیرد و دانش تولیدشده عموماً بر مسائل این قشر به صورت موردی متمرکز است. بدین معنا که همواره در ارتباط با موضوع زنان با طیفی از یافتههای متمرکز بر مسائل فردی، خانوادگی یا اجتماعی مواجهیم که به صورت منفک و ترکیبی مدل روشنی از چیستی زن در گفتمان انقلاب اسلامی ارائه نمیدهد. فقدان رویکرد منظومهای و مدل روشن و واضح از زن در گفتمان انقلاب اسلامی از خلأهای مهم محسوب میشود. لذا این پژوهش، فارغ از نگاه موردی و گزینشی به مسائل زنان، با هدف ترسیم مدل مفهومی منظومة فکری رهبر انقلاب در موضوع زن به دنبال یافتن پاسخ به این پرسش اساسی است که زن در منظومة فکری رهبر انقلاب در چه الگوی مفهومی تصویر میشود. برای پاسخ به این پرسش، با اتخاذ روش تحلیل محتوای کیفی در چارچوب رویکرد منظومهای، دو مفهوم کلیدی الگوی سوم و انسان انقلابی بهدست آمد که هریک از این مفاهیم ابعاد تصویر را نمایان میکند و تصویر تولیدشده مبین نگاه فراجنسیتی اما با ملاحظات جنسیتی رهبر انقلاب به موضوع زن در کلانمنظومة فکری ایشان است.
مطالعات زنان
بهروز روستاخیز؛ عطیه آذرشب؛ امیلیا نرسیسیانس
چکیده
برخلاف بسیاری از پژوهشهای گذشته، که بیشتر با الهام از نوعی گفتمان پزشکی و آسیبشناختی به دنبال بررسی پیامدهای مصرف قلیان و مواد دخانی بر سلامت مصرفکنندگان بودهاند، هدف پژوهش حاضر فهم دلالتهای معنایی چنین امری بین زنان بلوچ ساکن در روستای دامن شهرستان ایرانشهر است. با توجه به مسئلهمحوری پژوهش و مهمترین هدفی که ...
بیشتر
برخلاف بسیاری از پژوهشهای گذشته، که بیشتر با الهام از نوعی گفتمان پزشکی و آسیبشناختی به دنبال بررسی پیامدهای مصرف قلیان و مواد دخانی بر سلامت مصرفکنندگان بودهاند، هدف پژوهش حاضر فهم دلالتهای معنایی چنین امری بین زنان بلوچ ساکن در روستای دامن شهرستان ایرانشهر است. با توجه به مسئلهمحوری پژوهش و مهمترین هدفی که اشاره شد، در بعد روششناختی از نوعی رویکرد کیفی متناسب با کار انسانشناختی، یعنی «مردمنگاری»، بهره بردهایم. درنهایت، یافتهها نشان میدهند که تمایل به مصرف قلیان در جامعة مطالعهشده صرفاً تمایلی فردی و آنی نیست و عملی ضد اجتماعی و ناهنجار بهشمار نمیآید. بهعکس، این عمل را باید در امتداد بسترهای فرهنگیِ ویژهای دید که دلالتهای معنایی خاصی را نیز به دنبال دارد. این موضوع به دنبال ارائة شش مقولة محوری مورد بحث قرار گرفته است: 1. مصرف قلیان و تداوم سنتها؛ 2. مصرف قلیان، تأیید و هویتیابی اجتماعی؛ 3. مصرف قلیان، رهایی از تنش و عاملیت زنانه؛ 4. مصرف قلیان و اوقات فراغت؛ 5. مصرف قلیان و درمان بیماری؛ 6. مصرف قلیان، تقویت و تداوم انسجام گروه.
روانشناسی
فاطمه فرزادی؛ احمد مرادی؛ ناصر بهروزی
چکیده
پدیدة وانمودگرایی در مورد افرادی است که توانایی و قابلیتهای علمی و هنری بسیار بالایی دارند، اما این موفقیتها و تواناییها را درونی نکرده و اعتقادی به آنان ندارند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و مقایسة رابطة علّی نقشهای جنسیتی مردانگی و زنانگی و انعطافپذیری خانوادگی با وانمودگرایی با میانجیگری خوددلسوزی در دختران و پسران کارشناسی ...
بیشتر
پدیدة وانمودگرایی در مورد افرادی است که توانایی و قابلیتهای علمی و هنری بسیار بالایی دارند، اما این موفقیتها و تواناییها را درونی نکرده و اعتقادی به آنان ندارند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و مقایسة رابطة علّی نقشهای جنسیتی مردانگی و زنانگی و انعطافپذیری خانوادگی با وانمودگرایی با میانجیگری خوددلسوزی در دختران و پسران کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. جامعة آماری کلیة دانشجویان کارشناسی مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 1396ـ1397 بودند که از این تعداد 200 (120 پسر و 80 دختر) نفر با روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند. ابزارهای استفادهشده در این پژوهش شامل پرسشنامة فرم کوتاه خوددلسوزی (SCS) رایس و همکاران (2011)، پرسشنامة نقش جنسیتی بم (BSRI)، مقیاس پدیدة وانمودگرایی کلانس (CIPS) (1985) و مقیاس انعطافپذیری خانوادة شاکری (1382) بود. نتایج نشان داد که در کل نمونه، در هر دو گروه نمونة دانشجویان دختر و پسر، الگوی مفروض نقش واسطهای خوددلسوزی در رابطة بین نقشهای جنسیتی و انعطافپذیری خانوادگی با وانمودگرایی برازش مطلوبی داشت. علاوه بر این، نتایج تخصیص گروهی روابط ساختاری بین متغیرهای چندگانه نشان داد که روابط بین نقشهای جنسیتی (مردانگی و زنانگی)، انعطافپذیری خانوادگی، وانمودگرایی و خوددلسوزی در دو گروه دانشجویان دختر و پسر همارز بودند. درنهایت، نتایج نشان داد که در مدل کلی و مدلهای مربوط به هریک از دو گروه دختر و پسر، همة وزنهای رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند و متغیرهای پیشبین حدود 18 درصد از پراکندگی متغیر وانمودگرایی را تبیین کردند. همچنین، نتایج نشان داد دانشجویان دختر نقش جنسیتی زنانگی و نمرههای بالاتری در وانمودگرایی و سطوح پایینتری از خوددلسوزی را نسبت به مردان نشان دادند. اما مردان با نقش جنسیتی مردانگی و سطوح بالای خوددلسوزی و نمرههای کمتری در وانمودگرایی همراه بودند.
رحمان باقری؛ داریوش رضاپور؛ اسفندیار غفارینسب
چکیده
خودکشی یکی از آسیبهای اجتماعی موجود در جوامع مختلف است که به شیوههای گوناگونی انجام میشود؛ خودسوزی یکی از این شیوههای دردناک است. مقالة حاضر با هدف مطالعة تجربة زیستة زنان نجاتیافته از خودسوزی در بخش کوهنانی شهرستان کوهدشت، که طی سالهای 1383 تا 1396 به خودسوزی اقدام کردهاند، صورت گرفته است. محققان در این پژوهش کیفی ...
بیشتر
خودکشی یکی از آسیبهای اجتماعی موجود در جوامع مختلف است که به شیوههای گوناگونی انجام میشود؛ خودسوزی یکی از این شیوههای دردناک است. مقالة حاضر با هدف مطالعة تجربة زیستة زنان نجاتیافته از خودسوزی در بخش کوهنانی شهرستان کوهدشت، که طی سالهای 1383 تا 1396 به خودسوزی اقدام کردهاند، صورت گرفته است. محققان در این پژوهش کیفی از روش پدیدارشناسی تفسیری، نمونهگیری هدفمند و تکنیک مصاحبة عمیق با 10 زن برای جمعآوری اطلاعات بهره جستهاند. همة مصاحبهها ضبط و بلافاصله روی کاغذ نگاشته و با رویکرد تفسیری تحلیل شد. یافتههای پژوهش، که حاصل استخراج از مصاحبههاست، شامل مقولههای «سنتگرایی فرهنگی»، «چالشهای اقتصادی»، «کمبود مهارتهای ارتباطی»، «خشونت شوهران علیه زنان»، «ناخوشایندی طلاق»، «ابراز خود و رهایی» و «دسترسی آسان به مواد خودسوزی» است. نتایج پژوهش بیانگر تعامل ابعاد مختلف فرهنگیـ اجتماعی، اقتصادی و روانی در فرایند اقدام به خودسوزی زنان روستایی و موقعیتمند بودن این ابعاد است. در آخر، پیشنهادهایی متناسب با ظرفیتهای موجود ارائه شد.