علوم سیاسی
حاکم قاسمی؛ گلثومه محمدرضایی
چکیده
فقر چندبعدی زنان روستایی یکی از عوامل روی آوردن به راهبردهای کنشگری غیررسمی است و بسته به ویژگیها و مشکلات برآمده از بستر و موقعیت زنان روستایی در ارتباط با زندگی روزمره، آنان را به اقدام برای مطالبهگری و تلاش برای تغییر سیاسی وا میدارد. در این راستا زنان معترض به مشکل آب در روستای نقدی علیای مشکینشهر برای حل مشکلشان در روند ...
بیشتر
فقر چندبعدی زنان روستایی یکی از عوامل روی آوردن به راهبردهای کنشگری غیررسمی است و بسته به ویژگیها و مشکلات برآمده از بستر و موقعیت زنان روستایی در ارتباط با زندگی روزمره، آنان را به اقدام برای مطالبهگری و تلاش برای تغییر سیاسی وا میدارد. در این راستا زنان معترض به مشکل آب در روستای نقدی علیای مشکینشهر برای حل مشکلشان در روند تجربهی روزانهی کولبری آب و عدم کارایی سازوکارهای نهادی روستایی، راهکاری غیررسمی را جهت مطالبهگری برگزیدند. هدف این پژوهش بررسی تاثیر فقر چندبعدی بر راهبردهای غیررسمی کنشگری سیاسی در میان زنان روستایی با تمرکز بر تجربهی زیستهی زنان روستای نقدی علیای مشکینشهر است. چارچوب نظری پژوهش قومنگاری نهادی است که متمرکز بر تجربیات زیستهی گروههای فرودست میباشد. دادههای پژوهش از طریق مصاحبهی نیمهساختاریافته و مصاحبهی گروه کانونی با زنان معترض و متون نهادی شامل خبرها، دستورالعملهای دولتی و فیلم پخششده زنان جمعآوری شده است. تحلیل دادههای مصاحبه برمبنای تحلیل مضمون (تماتیک) میباشد. یافتههای پژوهش حاکیست زنان معترض روستای نقدی علیای مشکینشهر برای حل مشکل آب روستا، به دلیل ناکارآمدی سازوکارهای نهادی روستایی در انتقال مشکل و پاسخدهی مناسب، اقدام به بستن جادهی اردبیل به مشکینشهر کردند، پخش فیلم اعتراضشان در فضای مجازی آن را به امری سیاسی تبدیل کرد و موجب واکنش سریع مسئولان شد. هرچند زنان روستا از قدرت تاثیرگذاری عملکرد گروهیشان آگاه شدهاند اما لحظهای بودن راهکارغیررسمی همراه با پاسخدهی ناقص مسئولان موجب پایداری مشکل آب گشته است. کلیدواژهها: فقر چندبعدی؛ کنشگری سیاسی؛ کنشگری سیاسی غیررسمی؛ کنشگری زنان؛ زنان روستایی؛ قومنگاری نهادی. مقدمه:
جامعه شناسی
حسین دانش مهر؛ امیر خداکرم محمد علی الزندی؛ کورده احمد محمود
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال روایت فعالین زن از نقش و جایگاه زنان در تغییر ساختار اجتماعی اقلیم کردستان است. این مقاله با تشریح تغییرات ساختاری در بافت اجتماعی سیاسی اقلیم کردستان، عوامل موثر بر نقش و جایگاه زنان در این تغییرات را واکاوی میکند. این پژوهش در سنت روش کیفی قرار داشته و از تحلیل روایت و ذیل آن، مصاحبهی روایی استفاده شده است. ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال روایت فعالین زن از نقش و جایگاه زنان در تغییر ساختار اجتماعی اقلیم کردستان است. این مقاله با تشریح تغییرات ساختاری در بافت اجتماعی سیاسی اقلیم کردستان، عوامل موثر بر نقش و جایگاه زنان در این تغییرات را واکاوی میکند. این پژوهش در سنت روش کیفی قرار داشته و از تحلیل روایت و ذیل آن، مصاحبهی روایی استفاده شده است. بدین منظور راهبرد مصاحبهی «نیمه ساختاریافته» و نمونهگیری هدفمند و همگن برای مصاحبه با هجده نفر از فعالین در انجمنها اتخاذ گردیده است. دادهها در قالب ١١ مضمون اولیه و ٥ مضمون ثانویه مورد تفسیر و تحلیل واقع شدند. نتایج نشان داد که تغییرات ساختار اجتماعی بعد از سال ١٩٩١میلادی، یعنی زمان استقلال اقلیم کردستان به وقوع پیوسته که در نتیجه آن، نقش و جایگاه زنان نیز دستخوش تغییر شده است. از آن زمان تااکنون احزاب سیاسی، به خواستهها و انجمن-های زنانه شکل داده در چهارچوب اهداف حزبی به مسائل زنان نگریستهاند. با وجود سیطره احزاب و توامان با آن سیطره فرهنگ پدرسالارانه، زنان با مشارکت و تصاحب پستهای مدیریتی و سیاسی توانستهاند جایگاه خود را در این ساختار بدست آورده و در این میان نقش آموزش و رسانهها و همچنین انجمنها مهم و تاثیر گذار بوده است. در نهایت این عوامل سبب پررنگشدن نقش و جایگاه زنان، کاهش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و نقشآفرینی آنها در انجمنها، پستهای مدیریتی و سیاسی گردد که ادامه تغییرات ساختاری را برای آنها ممکن کرده است.
اقتصاد
پدرام محمدحسن؛ علیرضا اوریوئی
چکیده
هدف از این مطالعه، بررسی چگونگی اثرگذاری تقاطع هویتهای جنسیت و قومیت، بر وضعیت نابرابری درآمدی در ایران میباشد. بدین منظور از دادههای پیمایش ملّی مصرف کالاهای فرهنگی (پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) سال 1398، و طرح هزینه و درآمد خانوارها (مرکز آمار) طی سالهای 1395 تا 1399 استفاده میگردد. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیونهای چندکی و ...
بیشتر
هدف از این مطالعه، بررسی چگونگی اثرگذاری تقاطع هویتهای جنسیت و قومیت، بر وضعیت نابرابری درآمدی در ایران میباشد. بدین منظور از دادههای پیمایش ملّی مصرف کالاهای فرهنگی (پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) سال 1398، و طرح هزینه و درآمد خانوارها (مرکز آمار) طی سالهای 1395 تا 1399 استفاده میگردد. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیونهای چندکی و حداقل مربعات معمولی، شکاف جنسیتی درآمد در همهی صدکها و همهی اقوام مشاهده میشود؛ بدین معنا که درآمد زنان، کمتر از مردان است. علاوه بر این، متغیر مربوط به تقاطع هویتهای جنسیت (زن بودن) و قومیت (غیرفارس بودن) برای صدکهای کمدرآمد و پردرآمد، معنادار و با علامت منفی تخمین زده شده است؛ بدین معنا که هویت قومی غیرفارس بودن، باعث افزایش در اندازه شکاف جنسیتی درآمد میشود (زن غیرفارس نسبت به زن فارس وضعیت بدتری از شکاف جنسیتی درآمد را تجربه میکند). نتایج نشان میدهند که بیشترین شکاف جنسیتی درآمد، متعلق به زنان طبقات کمدرآمد است؛ و کمترین شکاف جنسیتی درآمد، متعلق به زنان طبقات میانی است. نتایج به دست آمده، بر اهمیت توجه به رویکرد درهمتنیدگی هویتها در هنگام تدوین سیاستها، تأکید مینماید. این مطالعه نشان میدهد که سیاستهایی که به منظور مقابله با شکاف جنسیتی درآمد در جامعه اعمال میشوند اگر همزمان به تنوع هویتهای قومی موجود در کشور توجه نداشته باشند، سیاستهای موثری نخواهند بود.
وحید فیض خواه؛ مهرناز مولوی
چکیده
عدالت یک مفهوم فراگیر و جهانشمول است که همواره به عنوان یکی از مؤلفههای اساسی توسعه مورد توجه بوده است. این مفهوم در نگاه حوزههای متنوع علمی و پژوهشی میتواند تفاسیر متفاوتی به همراه داشته باشد. نظریه حق به شهر هانری لوفور که نظریهای بر پایهی مفهوم عدالت است، یکی از مهمترین نظریهها پیرامون مفهوم عدالت در برنامهریزی ...
بیشتر
عدالت یک مفهوم فراگیر و جهانشمول است که همواره به عنوان یکی از مؤلفههای اساسی توسعه مورد توجه بوده است. این مفهوم در نگاه حوزههای متنوع علمی و پژوهشی میتواند تفاسیر متفاوتی به همراه داشته باشد. نظریه حق به شهر هانری لوفور که نظریهای بر پایهی مفهوم عدالت است، یکی از مهمترین نظریهها پیرامون مفهوم عدالت در برنامهریزی و طراحی شهری به شمار میرود. از سویی دیگر مفهومی به نام «شهر همهشمول جنسیتی» رویکردی است که به دلیل توجه به حقوق زنان در دسترسی به امتیازات و منافع موجود در شهرها و وجود پدیدهای به نام جنسیتی شدن فضا، طی سالیان اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران برنامهریزی و طراحی شهری را به خود جلب کرده است. این پژوهش با مرور نظریه حق به شهر و بررسی مبانی مرتبط و مشابه، سعی دارد تا با استفاده از روش کیفی تحلیل تماتیک و کدگذاری باز، مؤلفههای اصلی دستیابی به شهر همهشمول جنسیتی در شهر رشت بیاید. در این راستا پژوهش حاضر ابتدا در مرحله کدگذاری به ده مضمون محوری رسیده است که با دستهبندی آنها میتوان گفت چهار مؤلفهی اصلی دستیابی به فضای همهشمول جنسیتی در شهر رشت، امنیت، ویژگیهای اجتماعی فضا، ویژگیهای محیطی فضا و فرهنگ برابری جنسیتی را شامل میشوند.
مطالعات زنان
محمد جواد نجفی؛ یحیی بوذری نژاد
چکیده
پیامبر اسلام(ص) در دوران حکمرانی خود جایگاه زنان را ارتقاء بخشید. اما با رحلت ایشان و رویکار آمدن خلفای سهگانه، این جایگاه تضعیف شد و از مسیر نبوی فاصله گرفت. با آغاز خلافت امام علی(ع)، تحولی در وضعیت زنان پدید آمد و آنان نقش فعال در جامعه یافتند. آن حضرت از همان ابتدا با اصلاح بدعتهای گذشته، تلاش کرد جایگاه حقیقی زنان را احیا کند. ...
بیشتر
پیامبر اسلام(ص) در دوران حکمرانی خود جایگاه زنان را ارتقاء بخشید. اما با رحلت ایشان و رویکار آمدن خلفای سهگانه، این جایگاه تضعیف شد و از مسیر نبوی فاصله گرفت. با آغاز خلافت امام علی(ع)، تحولی در وضعیت زنان پدید آمد و آنان نقش فعال در جامعه یافتند. آن حضرت از همان ابتدا با اصلاح بدعتهای گذشته، تلاش کرد جایگاه حقیقی زنان را احیا کند. زنان نیز با استقبال از سیاست دولت علوی با اقدامات آن حضرت همراه شدند و البته در برخی از مواقع با بیمهری برخی از زنان ضربههای جدی به دولت علوی وارد گردید. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانهای و با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال واکاوی رفتار و نحوه تعاملات زنان و دولت علوی با یکدیگر با رویکرد تاریخی و سیاسی است و در پی پاسخگویی به این سؤال است که تعاملات حاکمیت و زنان در خلافت امیر مؤمنان علی(ع) چگونه بوده است؟ یافتههای پژوهش حاکی از آن است که تعامل زنان و حکومت علوی از ابتدای خلافت آن حضرت شکل گرفت که از نتایج آن حضور اثرگذار بانوان در بحرانها و مشکلات حکومت به ویژه جنگهای تحمیلی به آن حضرت بود. دولت علوی حامی زنان بود و حاکمیت در احقاق عدالت برای زنان همچون مردان دغدغهمند عمل کرد. خلیفه آن چنان که برای مردان در دسترس بود برای زنان نیز در دسترس و آنان خلیفه و دولت علوی را پناهگاهی امن برای احیا و ارتقاء جایگاه خود میدانستند. این حمایت و نگاه منزلتبخش، زمینه تعامل مثبت زنان و حکومت علوی را فراهم ساخت.
مطالعات زنان
مرضیه شاکری حسین آباد؛ زهرا نصراللهی
چکیده
خودکشی بهعنوان یک مسأله مرتبط با سلامت عمومی، اگرچه توسط یک فرد انجام میشود اما، نه تنها شرایط خانواده و جامعه در زمینهسازی این رفتار نقش دارد بلکه پس از خودکشی نیز خانواده و جامعه از پیامدهای آن متأثر میشوند. از اینرو و با توجه به اهمیت این پدیده محققان کوشیدهاند تا عوامل مؤثر بر خودکشی را از جنبههای مختلف اقتصادی و اجتماعی ...
بیشتر
خودکشی بهعنوان یک مسأله مرتبط با سلامت عمومی، اگرچه توسط یک فرد انجام میشود اما، نه تنها شرایط خانواده و جامعه در زمینهسازی این رفتار نقش دارد بلکه پس از خودکشی نیز خانواده و جامعه از پیامدهای آن متأثر میشوند. از اینرو و با توجه به اهمیت این پدیده محققان کوشیدهاند تا عوامل مؤثر بر خودکشی را از جنبههای مختلف اقتصادی و اجتماعی مورد بررسی قرار دهند. اما با وجود این، پژوهشهایی که در ایران انجام شدهاند به تأثیر موقعیت زنان در حوزههای مختلف با تعبیر برابری جنسیتی کمتر توجه کردهاند. در حالیکه بر اساس ادبیات موجود، این پدیده میتواند بر خودکشی تأثیر داشته باشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر خودکشی با تأکید بر برابری جنسیتی در بخشهای آموزش و بازار کار طی دوره 1401-1395 طراحی شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اگرچه برابری جنسیتی در دستیابی به آموزش عالی منجر به افزایش خودکشی در استانها شده اما، برابری جنسیتی در میزان مشارکت در بازار کار بهواسطه عواملی مانند دسترسی به منابع بیشتر برای خانواده و کاهش استرسهای مالی میزان خودکشی را کاهش داده است. یافتههای این پژوهش از اهمیت توجه سیاستگذاران به نقش برابری جنسیتی در حوزههای مختلف از جمله آموزش و بازار کار حکایت دارد.
مطالعات زنان
نصیبه اسمعیلی؛ حجیه بی بی رازقی نصرآباد
چکیده
با کاهش باروری به زیر سطح جانشینی، نحوه تقسیم کار جنسیتی در منزل به عنوان یکی از عوامل تعیینکننده تصمیمات و رفتارهای باروری مورد توجه قرار گرفته است. هدف مقاله حاضر، بررسی و پیشبینی نحوه تقسیم کار جنسیتی در منزل بر رفتار باروری زنان استان تهران با استفاده از ابزار مدلسازی عامل بنیان میباشد. برای این منظور، از بخشی از دادههای ...
بیشتر
با کاهش باروری به زیر سطح جانشینی، نحوه تقسیم کار جنسیتی در منزل به عنوان یکی از عوامل تعیینکننده تصمیمات و رفتارهای باروری مورد توجه قرار گرفته است. هدف مقاله حاضر، بررسی و پیشبینی نحوه تقسیم کار جنسیتی در منزل بر رفتار باروری زنان استان تهران با استفاده از ابزار مدلسازی عامل بنیان میباشد. برای این منظور، از بخشی از دادههای طرح تحولات باروری در استان تهران (سال 1396) استفاده شده است. نتایج شبیهسازی حاکی از روند سریع کاهش باروری در ده سال آینده در استان تهران است. بر اساس این نتایج، پیشبینی میشود که میزان باروری کل در استان تهران در سال 1408 به عدد 06/1 فرزند برسد. در ادامه، سناریوهای کاهش و افزایش در مشارکت مردان در تقسیم کار جنسیتی در منزل در نرمافزار انیلاجیک پیادهسازی شد و بر اساس این سناریوها، به پیشبینی میزان باروری کل استان تهران تا سال 1408 پرداخته شد. نتایج شبیهسازی عامل بنیان نشان داد که در صورت کاهش 15 درصدی مشارکت مردان در تقسیم کار جنسیتی در منزل، میزان باروری کل در استان تهران به 03/1 فرزند خواهد رسید. در مقابل، در صورت افزایش 15 درصدی مشارکت مردان در تقسیم کار جنسیتی در منزل، میزان باروری کل به 09/1 فرزند در سال 1408 خواهد رسید. در بخش پیشنهادها، بر اساس نتایج، مهم است که سیاستهای افزایش جمعیت و سیاستهای دوستدار خانواده، شامل مجموعهای از ارزشهای فرهنگی و اجتماعی در زمینه مشارکت مردان در امور منزل باشد؛ تا بتوان روند کاهش نابرابری جنسیتی را با هدف افزایش باروری تقویت نمود.
علوم سیاسی
عالیه عباسی؛ محمودرضا رهبرقاضی؛ امیرمسعود شهرام نیا
چکیده
این مقاله به بررسی فرآیند هویتیابی زنان در شهر یاسوج با رویکرد فمینیستی پرداخته است. با بهرهگیری از روش زمینهای اشتراوس و کوربین، دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته با 27 نفر از زنان این شهر گردآوری و تحلیل شدهاند. نتایج در بخش شرایط علی نشان میدهد که هویت زنان تحت تأثیر دیگریسازی جنسیتی، انسداد افق انتخابها، ...
بیشتر
این مقاله به بررسی فرآیند هویتیابی زنان در شهر یاسوج با رویکرد فمینیستی پرداخته است. با بهرهگیری از روش زمینهای اشتراوس و کوربین، دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته با 27 نفر از زنان این شهر گردآوری و تحلیل شدهاند. نتایج در بخش شرایط علی نشان میدهد که هویت زنان تحت تأثیر دیگریسازی جنسیتی، انسداد افق انتخابها، پدرسالاری هژمونیک، گفتمان اقتدار مذهبی و بازتولید اجتماعی جنسیتی شکل میگیرد. همچنین، نظام هنجاری گفتمانی، نظم نمادین مذهبی، بدنمندی جنسیتی، نظام پوششی هژمونیک، و نظام خانواده جنسیتمحور به عنوان شرایط زمینهای، نقش مهمی در تثبیت هویت سنتی زنان ایفا میکنند. از سوی دیگر، تبعیض نهادی جنسیتی، بازدارندگی هنجاری، روابط قدرت درون خانوادگی، بازنمایی کنترل بدن و سرمایهداری پدرسالارانه به عنوان کدهای شرایط مداخلهگر استخراج شدند. این مطالعه در بخش استراتژیهای تحقیق، با ارائه تحلیلی از تأثیرات گفتمانهای قدرت بر هویت زنان، به تبیین نقش مقاومت و پذیرش در شکلگیری هویت زنان پرداخته و مقولات پیامدهای این پدیده به سه شکل پیامدهای منفی (گفتمان قدرت و نظارت اجتماعی، از دست دادن خودمختاری، درونیسازی هنجارها)، پیامد های ترکیبی (گفتمان مقاومت و پذیرش، دوگانگی نقشها، تعارض سوژه و نظم اجتماعی)، و پیامدهای مثبت (بازسازی هویت و بدنمندی، مقاومت علیه گفتمانهای مسلط، خودمختاری و کنترل بدن) استخراج شدند.