اقتصاد
سعداله دارابی؛ حسین محمودیان
چکیده
هدف از انجام این پژوهش، تحلیل وضعیت طول مدت بیکاری و مقایسه آن در بین زنان و مردان ایرانی در دوره 1398-1392 است. در این مطالعه تلاش شده است تأثیر چهار متغیر جنس و سن، سطح تحصیلات و وضعیت تاهل بر روی طول مدت بیکاری کارجویان 20 تا 45 ساله مراجعهکننده به مراکز کاریابی سراسر کشور بررسی شود. این مطالعه با کمک تکنیک آماری تحلیل پیشینه بقا، از طریق ...
بیشتر
هدف از انجام این پژوهش، تحلیل وضعیت طول مدت بیکاری و مقایسه آن در بین زنان و مردان ایرانی در دوره 1398-1392 است. در این مطالعه تلاش شده است تأثیر چهار متغیر جنس و سن، سطح تحصیلات و وضعیت تاهل بر روی طول مدت بیکاری کارجویان 20 تا 45 ساله مراجعهکننده به مراکز کاریابی سراسر کشور بررسی شود. این مطالعه با کمک تکنیک آماری تحلیل پیشینه بقا، از طریق پالایش و آنالیز حدود دو میلیون رکورد داده، (که توسط کاریابیهای سراسر کشور و با نظارت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گردآوری شده است)، انجام پذیرفته است. یافتههای این مطالعه حاکی از آن است که زنان در مقایسه با مردان طول دوره بیکاری بیشتر و شانس کمتری برای دستیابی به شغل دارند. در تببین این یافته، میتوان گفت؛ احتمالا یکی از دلایل میتواند این باشد که برای مردان مشاغل بیشتری وجود دارد که با شرایط زنان تناسب ندارد. و به عبارتی زنان با محدودیت تنوع شغلی مواجه هستند. تاهل و فرزندآوری و تربیت فرزندان توسط زنان نیز میتواند یکی از دلایل افزایش طول دوره بیکاری آنان در مقایسه با مردان باشد که این موضوع با توجه به تئوریهای جنسیتی قابل توجیه است. چرا که تئوریهای جنسیتی، خصوصاً با فرهنگ ایرانی، وظایف اصلی زنان را عمدتاً تربیت و پرورش فرزندان دانسته و این در حالی است که در این فرهنگ، تأمین درآمد موردنیاز خانوار برعهدۀ مردان گذشته شده است و از اینرو انتظار میرود تحمیل چنین وظیفهای بر مردان، باعث کاهش دورۀ بیکاری برای این گروه گردد.زنان و مردان جویای کار در گروههای سنی 20 تا 24 سال نسبت به سایر گروههای سنی از میانگین طول دوره بیکاری کمتر و شانس بیشتری برای دستیابی به شغل و خروج از بیکاری برخوردار هستند. این یافته به کمک نظریه جستجوی شغل قابل تببین است. زیرا افراد 25 تا 45 سال، احتمالا به دلیل ارتقا سطح تحصیلات و مهارتهای خود، توقع بیشتری برای دریافت شغلهای با دستمزد بالا داشته و همین امر باعث میشود که هر شغل با هر سطح از دستمزد را نپذیرند و بنابراین دست به جستجوی شغلی بیشتری زده، که در نهایت این موضوع باعث افزایش طول دوره بیکاری در میان این افراد میشود.کارجویان متاهل، مطلقه و بیوه (بجز مردان مطلقه و بیوه)، دارای خطر بقای بیکاری کمتری نسبت به افراد مجرد هستند. به نظر میرسد، افراد متاهل، مطلقه و بیوه (بهویژه در بین زنان) به دلیل مسئولیت خانوادگی و بار تکفل، بیشتر از افراد مجرد تحت فشار جهت دریافت شغل به منظور کسب درآمد و رفع مایحتاج خانواده هستند از اینرو معمولاً هر شغلی با هر سطح از دستمزد را میپذیرند. در مقابل افراد مجرد بدلیل داشتن فرصت کافی و خارج از فشارهای مالی، در خصوص پذیرش یا عدم پذیرش شغل پیشنهاد شده تصمیم میگیرند و این امر ممکن است منجر به افزایش طول دوره بیکاری آنها در مقایسه با افراد متاهل شود که این یافته با نظریه جستجوی شغل منطبق است.در هر دو گروه زنان و مردان، کارجویان بیسواد بالاترین خطر بیکاری و افراد با سطح تحصیلات کارشناسی ارشد، و دکتری در رده دوم بالاترین خطر بیکاری قرار دارند. شانس خروج از بیکاری برای افراد با سطح تحصیلی متوسطه، دیپلم، پیش-دانشگاهی و حوزوی در مقایسه با سایر سطوح تحصیلی بیشتر است. این یافته بر اساس نظریه مهارت (تحصیل و آموزش)، قابل تبیین است. بر اساس این نظریه، برنامههای آموزشی و مهارتورزی سبب میشود شانس فرد جویای کار در یافتن شغل افزایش یابد. شرکت در برنامههای آموزشی میتواند علامت مثبت به کارفرمایان ارائه و همچنین نااطمینانی در مورد قابلیت استخدامی متقاضیان شغل را کاهش دهد.. بر اساس دیگر یافتههای این مطالعه، افراد با سطح تحصیلات کارشناسی ارشد و دکتری در رده دوم بالاترین خطر بیکاری قرار دارند. در عوض، شانس خروج از بیکاری برای افراد با سطح تحصیلی متوسطه، دیپلم، پیشدانشگاهی و حوزوی در مقایسه با سایر سطوح تحصیلی بیشتر است بنابراین به نظر میرسد بازار کار ایران، هنوز به مرحلهای از پیچیدگی و بلوغ نرسیده است که خواهان افراد با سطوح تحصیلات بالاتر از دیپلم در سطح وسیع باشد. و تقریباً نیاز مهارتی بازار کار در همان سطوح دیپلم و زیر دیپلم برای اکثر مشاغل، بدلیل عدم نوآوری و رشد بسیار کند مشاغل مهارت محور، متوقف مانده استاز اینرو پیشنهاد میشود در فرایند سیاستگذاری و مدیریت بازار کار کشور، به تغییرات ساختار سنی و جنسی جمعیت اهتمام جدی شود. زنان نیمی از جمعیت کشور هستند بنابراین ضروریست؛ استفاده از این ظرفیت، به ویژه در شرایط خروج از پنجره جمعیتی و نیز برنامهریزی برای ایجاد اشتغال پایدار و کاهش طول دوره بیکاری آنان، در اولویت قرار گیرد. با توجه به عدم تطابق آموزشهای رسمی و رشتههای تحصیلی با مهارتهای شغلی مورد نیاز بازار کار ایران، سیاستهای اصلاحی در این راستا اتخاذ شود. همچنین سیاستگذاران حوزه اشتغال کشور با طراحی و تصویب یک بسته تشویقی، کارفرمایان را مجاب کنند تا زمینه اشتغال افراد مجرد در سنین پایین مهیا و شانس خروج از بیکاری آنان تسهیل گردد.
مهدی فیل سرائی
چکیده
این پژوهش تأثیر تنوع جنسیتی هیأت مدیره بر ناکارآیی سرمایهگذاری شرکت را بررسی میکند. استدلال بر این است که شرکتها با تنوع جنسیتی هیأت مدیره، ناکارآیی سرمایهگذاری کمتری نسبت به شرکتهای با تنوع جنسیتی هیأت مدیره بالا میباشند و وجود مدیران زن در هیأت مدیره با ناکارآمدی سرمایهگذاری رابطهی منفی دارد. در راستای بررسی این موضوع، ...
بیشتر
این پژوهش تأثیر تنوع جنسیتی هیأت مدیره بر ناکارآیی سرمایهگذاری شرکت را بررسی میکند. استدلال بر این است که شرکتها با تنوع جنسیتی هیأت مدیره، ناکارآیی سرمایهگذاری کمتری نسبت به شرکتهای با تنوع جنسیتی هیأت مدیره بالا میباشند و وجود مدیران زن در هیأت مدیره با ناکارآمدی سرمایهگذاری رابطهی منفی دارد. در راستای بررسی این موضوع، فرضیههای پژوهش بر مبنای یک نمونهی آماری متشکل از 108 شرکت طی سالهای 1396 لغایت 1400 (540 مشاهده) و با استفاده از الگوهای رگرسیونی چندمتغیره مورد آزمون قرار گرفت. تجزیه و تحلیل نمونهی پژوهش نشان میدهد که بین تنوع جنسیتی هیأت مدیره با ناکارآمدی سرمایهگذاری رابطهی منفی معناداری وجود دارد. نتایج همچنین نشان داد که استقلال هیأت مدیره، رابطهی بین تنوع جنسیتی هیأت مدیره و ناکارآمدی سرمایهگذاری را تعدیل میکند. اما دورهی تصدی مدیر عامل، رابطهی بین تنوع جنسیتی هیأت مدیره و ناکارآمدی سرمایهگذاری را تعدیل نمیکند.تجزیه و تحلیل نمونهی پژوهش نشان میدهد که بین تنوع جنسیتی هیأت مدیره با ناکارآمدی سرمایهگذاری رابطهی منفی معناداری وجود دارد. نتایج همچنین نشان داد که استقلال هیأت مدیره، رابطهی بین تنوع جنسیتی هیأت مدیره و ناکارآمدی سرمایهگذاری را تعدیل میکند. اما دورهی تصدی مدیر عامل، رابطهی بین تنوع جنسیتی هیأت مدیره و ناکارآمدی سرمایهگذاری را تعدیل نمیکند.
مطالعات زنان
امیر عسگری؛ صاحبه مسعودی؛ مائده تقی زاده طبرسی
چکیده
توانمندسازی زنان از موضوعاتی است که در طیف گستردهای از برنامهها و سیاستگزاریهای نهادهای مختلف در سرتاسر جهان جای میگیرد، ولی با این حال، توجه به ویژگیهای شناختی و پژوهشهای حوزه علوم شناختی و اساسا مساله شناخت و توانمندیهای شناختی در بسیاری از این سیاستگزاریها مغفول مانده است. در این راستا، پژوهش حاضر با استفاده از روشی ...
بیشتر
توانمندسازی زنان از موضوعاتی است که در طیف گستردهای از برنامهها و سیاستگزاریهای نهادهای مختلف در سرتاسر جهان جای میگیرد، ولی با این حال، توجه به ویژگیهای شناختی و پژوهشهای حوزه علوم شناختی و اساسا مساله شناخت و توانمندیهای شناختی در بسیاری از این سیاستگزاریها مغفول مانده است. در این راستا، پژوهش حاضر با استفاده از روشی دو مرحله ای مبتنی بر مرور دامنه و تحلیل محتوا به ارائه چارچوبی برای توانمندسازی زنان در حکمرانی براساس مطالعات حوزه علوم شناختی می پردازد. خروجیهای این پژوهش از جمله 18 عنصرکلیدی توانمندسازی زنان براساس مطالعات شناختی در کنار چارچوب مفهومی ارائه شده، می تواند بسیاری از متخصصین، پژوهشگران و علاقهمندان مطالعات حوزه توانمندسازی، حکمرانی و زنان را در مسیر رسیدن به پاسخهایشان برای سیاستگزاری و تصمیمگیری در حوزههای مربوطه و انجام پژوهش های کاربردی و همچنین ایجاد شبکهای از مفاهیم مرتبط یاری دهد. پژوهش حاضر همچنین در خصوص ایجاد طرحواره هایی از پژوهش های کاربردی با هدف ایجاد ارتباط مابین حوزههای مختلف مطالعات حکمرانی و همچنین مطالعات علوم شناختی از این جهت حائز اهمیت است که می تواند خلاءهای مفهومی و همچنین مسیرهایی برای مطالعات بیشتر برای علاقه مندان مطالعات بینارشته ای در طیف گسترده ای از موضوعات و مفاهیم فراهم آورد.
مطالعات زنان
مریم احمدی نژاد؛ الهه مرندی
چکیده
بهرغم این واقعیت پذیرفتهشده که خانواده مطلوب بهعنوان پایه و سلول اصلی جامعه، تأثیر مستقیم بر پیشرفت جامعه دارد، امروزه با شکاف ایجادشده مابین عملکرد برخی جوامع و سنتهای اخلاقی-دینی، با تهدیدات جدی نسبت به بنیان خانواده مواجهیم. یکی از این تهدیدات، گرایشهای نامتعارف و غیرطبیعی جنسی افراد نسبت به همجنس است که در سالهای ...
بیشتر
بهرغم این واقعیت پذیرفتهشده که خانواده مطلوب بهعنوان پایه و سلول اصلی جامعه، تأثیر مستقیم بر پیشرفت جامعه دارد، امروزه با شکاف ایجادشده مابین عملکرد برخی جوامع و سنتهای اخلاقی-دینی، با تهدیدات جدی نسبت به بنیان خانواده مواجهیم. یکی از این تهدیدات، گرایشهای نامتعارف و غیرطبیعی جنسی افراد نسبت به همجنس است که در سالهای اخیر بهشدت در حال قبحزدایی است. باوجود نهی شدید و مؤکد ادیان خصوصاً دین اسلام نسبت به گرایشهای نامتعارف جنسی، در عرصه حقوقی بینالمللی شاهد این هستیم که مراجع بینالمللی متعددی در رویه قضایی خویش تبعیض و نابرابری نسبت به نهادهای مدنیای که بر اساس این گرایشهای نامتعارف شکلگرفتهاند را با نهاد مقدس خانواده برنمیتابند و به حدی متأثر از این نگاه غیرطبیعی خویش گشتهاند که علاوه بر حذف مجازاتهای تاریخی نسبت به این رویه غیراخلاقی، برای نفرت از همجنسگرایی، جرمانگاری نمودهاند. این امر بهگونهای پیش رفته که حتی برخی از کشورها «ازدواج» را که از جهت تاریخی و طبیعی مختص روابط بین زن و مرد میباشد، برای روابط مبتنی بر گرایشهای جنسی غیرطبیعی به رسمیت شناختهاند؛ این در حالی است که گرایشهای جنسی نامتعارف و غیرطبیعی یا به عبارتی همجنسگرایی در طول تاریخ بهعنوان یک امر قبیح و ناپسند و غیرطبیعی بوده و از منظر تعالیم اسلامی نیز تحت عنوان فحشا و از گناهان بزرگی است که سختترین مجازاتها را به خود اختصاص داده است..
جامعه شناسی
امید قادرزاده؛ فرشته خیراندیش
چکیده
ججامعهپذیری جنسیتی از سازههای مفهومی و نظری راهگشا در فهم مردسالاری و فرودستی زنان است. پژوهش حاضر در نظر دارد تا به میانجی روایت زنان، به ابعاد جامعهپذیری جنسیتی و منابع آن بپردازد. پژوهش حاضر با روششناسی کیفی و روش تحلیل تماتیک در میان نمونهای از زنان سنندجی به انجام رسیده است. در نمونة پژوهش،30 نفر زن مشارکت داشتند. یکی ...
بیشتر
ججامعهپذیری جنسیتی از سازههای مفهومی و نظری راهگشا در فهم مردسالاری و فرودستی زنان است. پژوهش حاضر در نظر دارد تا به میانجی روایت زنان، به ابعاد جامعهپذیری جنسیتی و منابع آن بپردازد. پژوهش حاضر با روششناسی کیفی و روش تحلیل تماتیک در میان نمونهای از زنان سنندجی به انجام رسیده است. در نمونة پژوهش،30 نفر زن مشارکت داشتند. یکی از ابعاد جامعهپذیری جنسیتی، نقشهای جنسیتی است که بر مبنای تحلیل اظهارات زنان، به 4 تم اصلیِ «هویتیابی بر مدار خانه»، «نقشهای ابزاری»، «نظم مراقبتی مردسالار» و «سقف شیشهای و دشواری ارتقای زنان شاغل» دست یافتیم. دومین بُعد جامعهپذیری جنسیتی، کلیشههای جنسیتی است. بر مبنای روایت زنان، کلیشههای جنسیتی بر خودپنداره و شخصیت زنان سیطره دارد و ردپای آن را میتوان در فضاهای همگانی، مدیریت خانواده، ازدواج دختران و روابط زناشویی پیدا کرد. «جنسیتیشدن فضای همگانی» و «نا امنی فضای همگانی و مقصرانگاری زنان» از جمله کلیشههای مستتر در فضاهای همگانی و «هویت ابرازی» و «جنسیتی شدن کار و تحصیل» کلیشههای مربوط به شخصیت زنان را شکل داده-اند. همچنین، «ریسکناپذیری و تصمیمگیری وابسته» و «تفکیک جنسیتی مدیریت و برنامهریزی در خانواده» ناظر بر کلیشههای حوزة مدیریت خانواده و «تعجیل و سختگیری در ازدواج»، «زن بهمثابه ابژه جنسی» و «زن بهمثابه ناموس»، کلیشة جنسیتی حاکم بر انتخاب همسر و مسائل و روابط زناشویی محسوب میشود. الگوپذیری از «خانواده و بستگان» و «رسانههای ارتباط جمعی»، اصلیترین منابع جامعهپذیری جنسیتی زنان مورد مطالعه را شکل دادهاند.
انسان شناسی
نرجس رودگر
چکیده
هدف از این پژوهش تبیین بعد اجتماعی مفهوم جنسیت بر اساس نظریه «انسان مُکتسَب» در حکمت متعالیه با روش اکتشافی و تحلیلی است. آنچه درآثار فلاسفه اسلامی در مسأله جنسیت مشاهده می شود تنها بحث از ذکورت و انوثت است که به تفاوتهای فیزیکی و طبیعی دو جنس اشاره دارد. تعریف مفهوم جنسیت مبتنی بر نظام فلسفی ، نیازمند قواعدی است که بتواند عنصر ...
بیشتر
هدف از این پژوهش تبیین بعد اجتماعی مفهوم جنسیت بر اساس نظریه «انسان مُکتسَب» در حکمت متعالیه با روش اکتشافی و تحلیلی است. آنچه درآثار فلاسفه اسلامی در مسأله جنسیت مشاهده می شود تنها بحث از ذکورت و انوثت است که به تفاوتهای فیزیکی و طبیعی دو جنس اشاره دارد. تعریف مفهوم جنسیت مبتنی بر نظام فلسفی ، نیازمند قواعدی است که بتواند عنصر تغییر و تأثیر اجتماع در هویت انسان را توضیح دهد. مبانی و اصول نظریه «انسان مُکتسَب» در حکمت متعالیه حاوی ظرفیت های تبیینی مناسبی در این خصوص است. طبق اصل اختیار و حرکت جوهری ، به علاوه اصل اتحاد علم و عالم و عمل و عامل، هر آنچه انسان از نظر و عمل به آن اقدام می کند ابعاد مختلف هویتی او از جمله هویت جنسیتی او را می سازد. رفتارشناسی درحکمت متعالیه نیز مؤید آنست که هر رفتار جنسیتی اولاٌ ابعاد اکتسابی دارد ثانیاٌ هویت جنسیتی زن و مرد را شکل می دهد. در نهایت، طبق اصول حکمت متعالیه گرچه عنصر اکتساب، هویت جنسیتی را تعریف می کند اما این تعریف از نظر ارزشگذاری خنثی نیست بلکه می تواند مورد قضاوت ارزشی قرار بگیرد. همچنین حدود این تغییرات نیز در چارچوب فطرت و طبیعت بوده، فراتر از آن وارد عرصه ناهنجاریهای فردی یا اجتماعی می شود.
مطالعات زنان
زهرا سادات میرهاشمی
چکیده
کار زن در خانه از نظرفقه اسلامی، تکلیف نیست بلکه فضیلتی است که اگر به صورت رایگان در اختیار خانواده قرار دهد مأجور خواهد بود و اگر بخواهد در قبال آن دستمزدی دریافت کند شارع برای او حق مطالبه قرار داده است؛ ولی در فرهنگ عرفی حق زنان نادیده گرفته شده و در برخی موارد مطالبه آن قبیح دانسته میشود؛ لذا پژوهش حاضر با هدف تبیین اثر و ارتباط ...
بیشتر
کار زن در خانه از نظرفقه اسلامی، تکلیف نیست بلکه فضیلتی است که اگر به صورت رایگان در اختیار خانواده قرار دهد مأجور خواهد بود و اگر بخواهد در قبال آن دستمزدی دریافت کند شارع برای او حق مطالبه قرار داده است؛ ولی در فرهنگ عرفی حق زنان نادیده گرفته شده و در برخی موارد مطالبه آن قبیح دانسته میشود؛ لذا پژوهش حاضر با هدف تبیین اثر و ارتباط سیاستگذاری در راستای اجرای حکم اخذ اجرت المثل خانهداری زن با توسعه استحکام خانواده و رفع مشکلات عدم استقلال مالی و پوچ انگاری فعالیتهای زنان خانهدار اجرا شده است. تحقیق از نوع توصیفی و روش آن مطالعه اسنادی است و به این نتیجه رسیده که عدم ارزشگذاری و دستمزد برای خانهداری زن در عرف موجب بروز مشکلات عمدهای همچون احساس پوچی، افسردگی و خستگی و تمایل به فعالیت های اقتصادی خارج از محیط خانه و پیامدهای آن همچون کاهش میزان فرزندآوری می شود، در حالی که با اجرای کامل و مدبرانه سیاستی که قانونگذار اسلام از قرار دادن حق مطالبه اجرت المثل پیش گرفته است، از مشکلات عدم استقلال مالی زن در خانواده و پوچ انگاری فعالیتهای زنان خانهدار پیشگیری و از این رهگذر استقلال و امنیت مالی برای زنان تامین می گردد و تمرکز زنان بر خانواده و تربیت فرزند را بیشتر خواهد کرد؛ لذا ضروری است بر اساس الگوی توسعهای خانواده محور و افزایش جمعیت، ساز و کار مناسب و بسترسازی فرهنگی جهت اجرای کامل حکم اجرت المثل در نظر گرفته شده و بر اساس آن قانون گذاری شود.
اقتصاد
مهدی حاج امینی؛ آمنه زارع؛ ابوالفضل دهقانی؛ مسعود نیکوقدم
چکیده
در دنیای کنونی، موقعیتهای اجتماعی-اقتصادی زنان و مردان متحول شده؛ اما کماکان رگه هایی از ایدئولوژی های مردانه به ویژه در کشورهای توسعه نیافته و درحال توسعه مشاهده می شود. گروهی معتقدند بقای این نابرابری فرصتها به لحاظ تاریخی و نهادی، به نقش دولت ها به عنوان سپری که از منافع مردان پاسداری می کرده مربوط ...
بیشتر
در دنیای کنونی، موقعیتهای اجتماعی-اقتصادی زنان و مردان متحول شده؛ اما کماکان رگه هایی از ایدئولوژی های مردانه به ویژه در کشورهای توسعه نیافته و درحال توسعه مشاهده می شود. گروهی معتقدند بقای این نابرابری فرصتها به لحاظ تاریخی و نهادی، به نقش دولت ها به عنوان سپری که از منافع مردان پاسداری می کرده مربوط می شود. به همین دلیل، پژوهش حاضر با دو روش تجزیه واریانس و جنگل تصادفی و بکارگیری بیش از 2500 مشاهده (94 کشور طی دوره زمانی 1970-2020) به بررسی نقش ساختار سیاسی و قدرت در نابرابری های جنسیتی پرداخته است. بدین منظور از شاخص های حقوق سیاسی و آزادی های مدنی و همچنین ابعاد ششگانه فرهنگی هافستد استفاده شده است. بر اساس نتایج تجزیه واریانس، دو بعد ساختار سیاسیِ دموکراتیک (حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی) در توضیح تفاوت میان توسعه جنسیتی و نابرابری جنسیتی کشورها نقش معنی داری داشتند و به ویژه، تفاوت اصلی بین کشورهای غیرآزاد و نیمه آزاد با کشورهای آزاد است. یافته های جنگل تصادفی نیز تأیید کرد که تأکید بر آزادیهای مدنی و حقوق سیاسی جهت برخورداری از جامعهای با تبعیض جنسیتی محدود، امری ضروری است. در مقابل، نتایج مربوط به نقش و اهمیت ویژگی های فرهنگی، بسیار شکننده است و بسته به نمونه یا شاخص جنسیتی مورد استفاده تغییر خواهد کرد. سیاستگذاران با یک مبادله سیاستی میان آزادی و رفع تبعیض مواجه نیستند، بلکه یک انتخاب همه یا هیچ دارند و تلاش برای نظام سیاسی آزاد و کاهش نابرابری جنسیتی و بهبود توسعه انسانی دو روی یک سکه هستند.
علوم سیاسی
محمودرضا رهبرقاضی؛ رضا محموداوغلی
چکیده
احساس برابری جنسیتی توسط شهروندان از آن جهت دارای اهمیت است که باعث ایجاد ادراکی از عدالت اجتماعی، کاهش نابرابری و ترویج مردمسالاری توسط شهروندان شده و فضای اجتماعی-سیاسی کشور را برای توسعه فراهم میکند. محققان معتقدند که عوامل مختلفی میتوانند بر روی این پدیده تاثیرگذار باشند. در این راستا، به نظر میرسد یکی از پدیدههایی ...
بیشتر
احساس برابری جنسیتی توسط شهروندان از آن جهت دارای اهمیت است که باعث ایجاد ادراکی از عدالت اجتماعی، کاهش نابرابری و ترویج مردمسالاری توسط شهروندان شده و فضای اجتماعی-سیاسی کشور را برای توسعه فراهم میکند. محققان معتقدند که عوامل مختلفی میتوانند بر روی این پدیده تاثیرگذار باشند. در این راستا، به نظر میرسد یکی از پدیدههایی که بر روی برابری جنسیتی تاثیرگذار است، رسانههای آنلاین میباشد. هدف این پژوهش آزمون تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم رسانههای آنلاین بر روی برابری جنسیتی از طریق ارزشهای فرهنگی صدای مردم و حق انتخاب، با استفاده از دادههای موج هفتم پیمایش ارزشهای جهانی برای کشور ایران که شامل 1499 نفر حجم نمونه میباشد، است. نتایج این پژوهش که با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری و روش حداقل مربعات جزئی و با استفاده از نرمافزار اسمارت پی.ال.اس صورت گرفته است، نشان میدهد که اولا رسانههای آنلاین به طور مستقیم بر روی تمایل شهروندان به برابری جنسیتی، تاثیر مثبت و معنیداری داشتند. دوم اینکه، نتایج حاکی از آن است که رسانههای آنلاین به طور غیرمستقیم و از طریق ارزشهای فرهنگی صدای مردم و حق انتخاب، میتوانند باعث افزایش تمایل شهروندان به برابری جنسیتی شوند. بنابراین نتایج نشان میدهد که مدل نظری پژوهش از طریق دادههای تجربی مورد تایید و پشتیبانی قرار میگیرد.
مطالعات زنان
چنور عنایت زاده؛ مرضیه موسوی خامنه؛ یعقوب موسوی
چکیده
هنگام تحقیق در مورد فضای شهر، مهم است که نه تنها خود فضا، بلکه افرادی که از آن استفاده میکنند و در واقع چگونه از آن استفاده میکنند، در نظر گرفته شود. پژوهش حاضر بر زنان شهرستان سقز متمرکز میشود تا ابعاد مختلف تجربههای آنان از حضور در فضاهای عمومی شهری را بیش از پیش روشن سازد و تجربیات ظریف زنان در حین حرکت در فضاهای عمومی و چگونگی ...
بیشتر
هنگام تحقیق در مورد فضای شهر، مهم است که نه تنها خود فضا، بلکه افرادی که از آن استفاده میکنند و در واقع چگونه از آن استفاده میکنند، در نظر گرفته شود. پژوهش حاضر بر زنان شهرستان سقز متمرکز میشود تا ابعاد مختلف تجربههای آنان از حضور در فضاهای عمومی شهری را بیش از پیش روشن سازد و تجربیات ظریف زنان در حین حرکت در فضاهای عمومی و چگونگی استفاده و مذاکره زنان از این فضاها را در سلسلهمراتب جنسیتی، طبقاتی و اجتماعی-فضایی منعکس نماید.از میان رویکردهای متعدد تحقیق کیفی برای بررسی تجارب زیسته زنان از فضاهای عمومی شهری، رویکرد پدیدارشناسی برگزیده شد تا به ارائه گزارش عمیق و دقیقتر افراد از تجاربشان بپردازد. جمعیت مورد مطالعه در این تحقیق شامل زنانی بود که در شهر سقز زندگی کردهاند و تجربه حضور در فضاهای عمومی را داشتهاند. روش نمونهگیری که در پدیدارشناسی استفاده میشود، نمونهگیری هدفمند است، زیرا افرادی انتخاب میشوند که از پدیدههای مربوطه آگاهی داشته باشند تا امکان درک تجربه زیسته زنان در فضای عمومی را فراهم میکند. حجم نمونه تا شرکت کننده 20 ادامه یافت و تحلیل دادههای پژوهش با روش پدیدارشناسی توصیفی کولایزی انجام گرفت. نتایج حاصل از مطالعه در قالب 7 مضمون «برهم کنشی فضای عمومی-خصوصی»، «مرزبندیهای فضایی»، «از ضرورت تا لذت حضور»، «دربرگیری و طرد فضایی»، «از کلیشههای حضور تا مقاومت فضایی»، «حس مکان» و «ادراک از شهر و الگوی ایدهآل زنانه» با 19 دسته مضمونی ارائه گردید و به توصیف جامعی از هر یک از این مضامین پرداخته شد.
علوم سیاسی
حاکم قاسمی؛ گلثومه محمدرضایی
چکیده
فقر چندبعدی زنان روستایی یکی از عوامل روی آوردن به راهبردهای کنشگری غیررسمی است و بسته به ویژگیها و مشکلات برآمده از بستر و موقعیت زنان روستایی در ارتباط با زندگی روزمره، آنان را به اقدام برای مطالبهگری و تلاش برای تغییر سیاسی وا میدارد. در این راستا زنان معترض به مشکل آب در روستای نقدی علیای مشکینشهر برای حل مشکلشان در روند ...
بیشتر
فقر چندبعدی زنان روستایی یکی از عوامل روی آوردن به راهبردهای کنشگری غیررسمی است و بسته به ویژگیها و مشکلات برآمده از بستر و موقعیت زنان روستایی در ارتباط با زندگی روزمره، آنان را به اقدام برای مطالبهگری و تلاش برای تغییر سیاسی وا میدارد. در این راستا زنان معترض به مشکل آب در روستای نقدی علیای مشکینشهر برای حل مشکلشان در روند تجربهی روزانهی کولبری آب و عدم کارایی سازوکارهای نهادی روستایی، راهکاری غیررسمی را جهت مطالبهگری برگزیدند. هدف این پژوهش بررسی تاثیر فقر چندبعدی بر راهبردهای غیررسمی کنشگری سیاسی در میان زنان روستایی با تمرکز بر تجربهی زیستهی زنان روستای نقدی علیای مشکینشهر است. چارچوب نظری پژوهش قومنگاری نهادی است که متمرکز بر تجربیات زیستهی گروههای فرودست میباشد. دادههای پژوهش از طریق مصاحبهی نیمهساختاریافته و مصاحبهی گروه کانونی با زنان معترض و متون نهادی شامل خبرها، دستورالعملهای دولتی و فیلم پخششده زنان جمعآوری شده است. تحلیل دادههای مصاحبه برمبنای تحلیل مضمون (تماتیک) میباشد. یافتههای پژوهش حاکیست زنان معترض روستای نقدی علیای مشکینشهر برای حل مشکل آب روستا، به دلیل ناکارآمدی سازوکارهای نهادی روستایی در انتقال مشکل و پاسخدهی مناسب، اقدام به بستن جادهی اردبیل به مشکینشهر کردند، پخش فیلم اعتراضشان در فضای مجازی آن را به امری سیاسی تبدیل کرد و موجب واکنش سریع مسئولان شد. هرچند زنان روستا از قدرت تاثیرگذاری عملکرد گروهیشان آگاه شدهاند اما لحظهای بودن راهکارغیررسمی همراه با پاسخدهی ناقص مسئولان موجب پایداری مشکل آب گشته است. کلیدواژهها: فقر چندبعدی؛ کنشگری سیاسی؛ کنشگری سیاسی غیررسمی؛ کنشگری زنان؛ زنان روستایی؛ قومنگاری نهادی. مقدمه:
جامعه شناسی
حسین دانش مهر؛ امیر خداکرم محمد علی الزندی؛ کورده احمد محمود
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال روایت فعالین زن از نقش و جایگاه زنان در تغییر ساختار اجتماعی اقلیم کردستان است. این مقاله با تشریح تغییرات ساختاری در بافت اجتماعی سیاسی اقلیم کردستان، عوامل موثر بر نقش و جایگاه زنان در این تغییرات را واکاوی میکند. این پژوهش در سنت روش کیفی قرار داشته و از تحلیل روایت و ذیل آن، مصاحبهی روایی استفاده شده است. ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال روایت فعالین زن از نقش و جایگاه زنان در تغییر ساختار اجتماعی اقلیم کردستان است. این مقاله با تشریح تغییرات ساختاری در بافت اجتماعی سیاسی اقلیم کردستان، عوامل موثر بر نقش و جایگاه زنان در این تغییرات را واکاوی میکند. این پژوهش در سنت روش کیفی قرار داشته و از تحلیل روایت و ذیل آن، مصاحبهی روایی استفاده شده است. بدین منظور راهبرد مصاحبهی «نیمه ساختاریافته» و نمونهگیری هدفمند و همگن برای مصاحبه با هجده نفر از فعالین در انجمنها اتخاذ گردیده است. دادهها در قالب ١١ مضمون اولیه و ٥ مضمون ثانویه مورد تفسیر و تحلیل واقع شدند. نتایج نشان داد که تغییرات ساختار اجتماعی بعد از سال ١٩٩١میلادی، یعنی زمان استقلال اقلیم کردستان به وقوع پیوسته که در نتیجه آن، نقش و جایگاه زنان نیز دستخوش تغییر شده است. از آن زمان تااکنون احزاب سیاسی، به خواستهها و انجمن-های زنانه شکل داده در چهارچوب اهداف حزبی به مسائل زنان نگریستهاند. با وجود سیطره احزاب و توامان با آن سیطره فرهنگ پدرسالارانه، زنان با مشارکت و تصاحب پستهای مدیریتی و سیاسی توانستهاند جایگاه خود را در این ساختار بدست آورده و در این میان نقش آموزش و رسانهها و همچنین انجمنها مهم و تاثیر گذار بوده است. در نهایت این عوامل سبب پررنگشدن نقش و جایگاه زنان، کاهش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و نقشآفرینی آنها در انجمنها، پستهای مدیریتی و سیاسی گردد که ادامه تغییرات ساختاری را برای آنها ممکن کرده است.
اقتصاد
پدرام محمدحسن؛ علیرضا اوریوئی
چکیده
هدف از این مطالعه، بررسی چگونگی اثرگذاری تقاطع هویتهای جنسیت و قومیت، بر وضعیت نابرابری درآمدی در ایران میباشد. بدین منظور از دادههای پیمایش ملّی مصرف کالاهای فرهنگی (پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) سال 1398، و طرح هزینه و درآمد خانوارها (مرکز آمار) طی سالهای 1395 تا 1399 استفاده میگردد. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیونهای چندکی و ...
بیشتر
هدف از این مطالعه، بررسی چگونگی اثرگذاری تقاطع هویتهای جنسیت و قومیت، بر وضعیت نابرابری درآمدی در ایران میباشد. بدین منظور از دادههای پیمایش ملّی مصرف کالاهای فرهنگی (پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) سال 1398، و طرح هزینه و درآمد خانوارها (مرکز آمار) طی سالهای 1395 تا 1399 استفاده میگردد. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیونهای چندکی و حداقل مربعات معمولی، شکاف جنسیتی درآمد در همهی صدکها و همهی اقوام مشاهده میشود؛ بدین معنا که درآمد زنان، کمتر از مردان است. علاوه بر این، متغیر مربوط به تقاطع هویتهای جنسیت (زن بودن) و قومیت (غیرفارس بودن) برای صدکهای کمدرآمد و پردرآمد، معنادار و با علامت منفی تخمین زده شده است؛ بدین معنا که هویت قومی غیرفارس بودن، باعث افزایش در اندازه شکاف جنسیتی درآمد میشود (زن غیرفارس نسبت به زن فارس وضعیت بدتری از شکاف جنسیتی درآمد را تجربه میکند). نتایج نشان میدهند که بیشترین شکاف جنسیتی درآمد، متعلق به زنان طبقات کمدرآمد است؛ و کمترین شکاف جنسیتی درآمد، متعلق به زنان طبقات میانی است. نتایج به دست آمده، بر اهمیت توجه به رویکرد درهمتنیدگی هویتها در هنگام تدوین سیاستها، تأکید مینماید. این مطالعه نشان میدهد که سیاستهایی که به منظور مقابله با شکاف جنسیتی درآمد در جامعه اعمال میشوند اگر همزمان به تنوع هویتهای قومی موجود در کشور توجه نداشته باشند، سیاستهای موثری نخواهند بود.