فاطمه وظیفه شناس؛ محمدمهدی رحمتی؛ هدی حلاج زاده
چکیده
این پژوهش تلاش دارد «زیبایی بدن زنانه» را بهمنزلة یک نظم گفتمانی توصیف کند و به تفسیر گفتمانهای حاضر در این عرصه و همچنین سازوکارهای هژمونیک بازنمایی سوژة زن درون هر گفتمان بپردازد. در این راستا، با رویکردی کیفی و در چارچوب روش تحلیل گفتمان، به بسط تحلیلی گفتمانهای زیبایی بدن زنانه پرداخته شد. دادههای پژوهش با بهرهگیری ...
بیشتر
این پژوهش تلاش دارد «زیبایی بدن زنانه» را بهمنزلة یک نظم گفتمانی توصیف کند و به تفسیر گفتمانهای حاضر در این عرصه و همچنین سازوکارهای هژمونیک بازنمایی سوژة زن درون هر گفتمان بپردازد. در این راستا، با رویکردی کیفی و در چارچوب روش تحلیل گفتمان، به بسط تحلیلی گفتمانهای زیبایی بدن زنانه پرداخته شد. دادههای پژوهش با بهرهگیری از تکنیک مصاحبة نیمهساختیافته در میان 30 نفر از زنانی که به روش نمونهگیری نظری هدفمند انتخاب شدند گردآوری شده است. یافتههای پژوهش به تفسیر بدن بهعنوان سوژه در سه سطح گفتمانهای ورزش، پزشکی و رژیم غذایی منجر شد. مفاهیم ساخت و زنانگی بدن ذیل گفتمان ورزش، استاندارد و اروتیک شدن زیبایی در گفتمان پزشکی و مفاهیم انضباط و شرم بدن ذیل گفتمان رژیم غذایی صورتبندی شده است. تفسیر این سه سطح گفتمانی نشان میدهد که در بالاترین سطح هژمونی گفتمانی، مردسالاری بهمنزلة گفتمان عینیتیافته وجه هژمونیک دارد و ذهنیت زنان را در راستای مدیریت بدن جهتدهی میکند. این گفتمان با طرح مفهوم «زن ایدئال» به دنبال نفی شکلهای دیگر زنانگی بوده و اصولاً گرهگاه زیبایی بدن زنانه را در قالب نگاه هژمونیک مردانه به بدن زنانه برساخت میکند.
قاسم زائری؛ فاطمه یوسفی نژاد
چکیده
این مقاله به جایگاه «حجاب» در جهتگیری نیروهای سیاسی و اجتماعی فعال در نهضت ملیکردن صنعت نفت در اواخر دهة 1320 شمسی (1320ـ1330) اختصاص دارد. دهة 1320 و بهویژه تحولات اواخر این دهه، تحتتأثیر دو دسته روندهای بینالمللی و داخلی است: نخست «چرخش استعماری»، و ظهور نظم تازة جهانی پس از جنگ جهانی دوم و نیز بازخیزی اسلامی درنتیجة ...
بیشتر
این مقاله به جایگاه «حجاب» در جهتگیری نیروهای سیاسی و اجتماعی فعال در نهضت ملیکردن صنعت نفت در اواخر دهة 1320 شمسی (1320ـ1330) اختصاص دارد. دهة 1320 و بهویژه تحولات اواخر این دهه، تحتتأثیر دو دسته روندهای بینالمللی و داخلی است: نخست «چرخش استعماری»، و ظهور نظم تازة جهانی پس از جنگ جهانی دوم و نیز بازخیزی اسلامی درنتیجة افول سلطنتهای ملی در کشورهای اسلامی؛ و دوم، احیای نیروهای سرکوبشدة اجتماعی و سیاسی پس از برکناری رضاخان و بازبینی راهبردهای سیاسی و اجتماعی نیروهای متجدد ملیگرا برای عبور از بحران مشروعیت ناشی از ملیگرایی استبدادی رضاخانی. مقاله نشان خواهد داد که در میانة مناقشات بر سر نفت و انتخابات در تحولات آخر این دهه، چگونه مسئلة زنان تحول یافته است و سه راهبرد در میان نیروهای سیاسی و اجتماعی پیرامون موضوع «حجاب» را شرح خواهد داد: راهبرد نادیدهانگاری سیاسی حجاب، راهبرد بیاثرسازی اجتماعی حجاب و راهبرد الزامیسازی حداکثری حجاب. در این مقاله، برای استخراج داده، به منابع و مواضع جبهة ملی ایران، حزب تودة ایران، جامعة مجاهدین اسلام و جمعیت فداییان اسلام رجوع شده و از منابع دست اول تاریخی و تاریخ شفاهی استفاده شده است.
رحمت الله قلی پور سوته؛ فرشته امین؛ مریم السادات موسوی
چکیده
شایستگیِ فرانیاز نیروی کار پس از بحران اقتصادی در سال 2008 بهعنوان دغدغهای مهم در پژوهشهای اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی مطرح شد، زیرا پیامدهایی جدی در سطوح کلان، سازمانی و فردی به دنبال داشت. با توجه به تفاوت در میزان فراگیری شایستگیِ فرانیاز، ابعاد و پیامدهای آن در زنان و همچنین تفاوت در جوامع و فرهنگهای مختلف در این زمینه، شایستگیِ ...
بیشتر
شایستگیِ فرانیاز نیروی کار پس از بحران اقتصادی در سال 2008 بهعنوان دغدغهای مهم در پژوهشهای اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی مطرح شد، زیرا پیامدهایی جدی در سطوح کلان، سازمانی و فردی به دنبال داشت. با توجه به تفاوت در میزان فراگیری شایستگیِ فرانیاز، ابعاد و پیامدهای آن در زنان و همچنین تفاوت در جوامع و فرهنگهای مختلف در این زمینه، شایستگیِ فرانیاز زنان، بهخصوص در جوامع شرقی، بهعنوان یکی از خلأهای پژوهشی در این زمینه مطرح شده است. لذا پژوهش حاضر با انتخاب زنان دارای شایستگیِ فرانیاز، که در سازمانهای دولتی ایران شاغلاند، به بررسی عوامل سازمانی که از دیدگاه آنان در کاهش ادراک شایستگیِ فرانیاز و پیامدهای منفی آن مؤثر است، با استفاده از روش دادهبنیاد گلیزر میپردازد. نتایج بهدستآمده حکایت از محوریت مقولة معناداری شغل در کاهش ادراک شایستگیِ فرانیاز و پیامدهای منفی نگرشی آن دارد. در الگوی استخراحشده معناداری در دو سطح معناداری شغل و معناداری محیط کار در قالب پنج متغیر معرفی میشود که عبارتاند: از تقدیر شغل، آزادی عمل، هدفگذاری و چالش مداوم (عوامل معناداری شغل)، روابط توسعهیافته و تمامیت فردی (عوامل معناداری محیط کار). در پایان، با استفاده از نتایج این پژوهش با محوریت معناداری متغیرهای ادبیات پژوهشی در مورد شایستگیِ فرانیاز تبیین شده است. نتایج حاصل علاوه بر توجه به خلأ پژوهشی دربارة شایستگیِ فرانیاز زنان و استفاده از رویکرد کیفی که تا کنون کمتر در این حوزه استفاده شده، سازمانها را قادر میسازد بهرغم همة محدودیتها، در بهبود شرایط کارکنان زن دارای شایستگیِ فرانیاز خود و استفاده از توانمندیهای آنان قدم بردارند.
معصومه اسمعیلی
چکیده
در فرایند پذیرش موقعیت بحران، افراد میتوانند احساس خوشایندتری را تجربه کنند و در خلق محیطهای خانوادگی، شغلی و اجتماعی نقشی برجسته را ایفا کنند. این پژوهش با هدف بررسی فرایند پذیرش موقعیت بحران در مناطق روستایی با تأکید بر نقش زنان انجام گرفت.جامعة آماری پژوهش شامل زنان روستایی بود که پس از زلزلة کرمانشاه در روستای خود باقی ماندند ...
بیشتر
در فرایند پذیرش موقعیت بحران، افراد میتوانند احساس خوشایندتری را تجربه کنند و در خلق محیطهای خانوادگی، شغلی و اجتماعی نقشی برجسته را ایفا کنند. این پژوهش با هدف بررسی فرایند پذیرش موقعیت بحران در مناطق روستایی با تأکید بر نقش زنان انجام گرفت.جامعة آماری پژوهش شامل زنان روستایی بود که پس از زلزلة کرمانشاه در روستای خود باقی ماندند و تلاش کردند با شرایط پس از زلزله کنار بیایند. از میان جامعة ذکرشده نمونهگیری بهصورت هدفمند تا حد اشباع (12 نفر زن روستایی) ادامه یافت. در این پژوهش، برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش پدیدارشناسی استفاده شد. به این ترتیب که با کمک مصاحبة ساختارنیافته اطلاعات مرتبط با افراد نمونه جمعآوری شدند.فرایند پذیرش موقعیت بحران در زنان روستایی طی شش مرحله و ذیل مضامین اصلی «مواجهه با تهدید (قبل از زلزله)، مواجهه با بحران (بعد از زلزله)، تلاش برای بازسازی زندگی، مرحلة استقراریافتن در شرایط، پیوند با فراز و نشیبهای زندگی و مرحلة توانافزایی» طبقهبندی شد. این بررسی نشاندهندة فرایندی است که زنان در روستا طی کردند تا به پذیرش موقعیت بحران دست یافتند؛ فرایندی که از ابتدا تا به انتها نیازمند کوشش و تلاش خاصی از سوی زنان با توجه به ویژگیهای زنانة خود است.
کامران ربیعی؛ طاهره شریعت منش
چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر فهم تجربة زیسته و ادراکات فضایی زنان از پاتوقهای زنانه و نقش این پاتوقها در بازتولید ساختار اجتماعی است. به منظور دستیابی به این اهداف، با تکیه بر سنت پدیدارشناسی، مصاحبه و مشاهده بهمنزلة تکنیکهای جمعآوری اطلاعات در نظرگرفته شد. در این زمینه، چهار نوع پاتوق زنانه انتخاب شد و از طریق نمونهگیری هدفمند، ...
بیشتر
هدف اصلی پژوهش حاضر فهم تجربة زیسته و ادراکات فضایی زنان از پاتوقهای زنانه و نقش این پاتوقها در بازتولید ساختار اجتماعی است. به منظور دستیابی به این اهداف، با تکیه بر سنت پدیدارشناسی، مصاحبه و مشاهده بهمنزلة تکنیکهای جمعآوری اطلاعات در نظرگرفته شد. در این زمینه، چهار نوع پاتوق زنانه انتخاب شد و از طریق نمونهگیری هدفمند، 27 نفر از زنان پاتوقنشین شهر اصفهان در این پاتوقها مصاحبه شدند. پژوهش حاضر نشان میدهد که پاتوقنشینی و مصرف مکانهایی نظیر کوچه و جلسات مذهبی میتواند بهعنوان ابزاری در جهت بازتولید مناسبات قدیمی زنان در جامعه به کار گرفته شود. درواقع، این دو فضا «بازتولید و استمرار پرکتیس فضایی سنتی» را در خود دارند که به «بازتولید ایدئولوژیکی فضای جمعی» منجر میشود. در مقابل این دو فضا، کافه و محافل شعر و موسیقی بهمثابة پاتوقهایی عمل میکنند که در آنها شکل جدیدی از زیست روزمره تولید میشود که مبتنی بر بازتولید ارزشهای مردسالارانه یا استمرار ارزشهای سنتی جامعه نیست. چنین پاتوقهایی را میتوان «تولید نشانهشناسانة فضای اجتماعی مدرن» دانست که در برخی موارد مانند محافل ادبی و هنری به «تولید فضای روشنفکرانه و مقاومت فرهنگی» منجر میشود.
زهره قدرتی اصفهانی؛ اعظم مرادی
چکیده
هدف این پژوهش بررسی و مقایسة اثربخشی آموزش سرمایههای روانشناختی و درمان فعالسازی رفتاری بر امید دانشجویان دختر خوابگاههای دانشگاه اصفهان در نیمسال دوم سال تحصیلی 1397ـ1398 بود. طرح پژوهش نیمهتجربی از نوع پیشآزمونـ پسآزمون همراه با گروه گواه بود. برای اندازهگیری امید از پرسشنامة امید اشنایدر و همکاران (1991) استفاده شد. ...
بیشتر
هدف این پژوهش بررسی و مقایسة اثربخشی آموزش سرمایههای روانشناختی و درمان فعالسازی رفتاری بر امید دانشجویان دختر خوابگاههای دانشگاه اصفهان در نیمسال دوم سال تحصیلی 1397ـ1398 بود. طرح پژوهش نیمهتجربی از نوع پیشآزمونـ پسآزمون همراه با گروه گواه بود. برای اندازهگیری امید از پرسشنامة امید اشنایدر و همکاران (1991) استفاده شد. روش نمونهگیری داوطلبانه بود. ابتدا روی 45 نفر داوطلب شرکت در تحقیق پیشآزمون اجرا شد. سپس آنها بهطور تصادفی به سه گروه واگذار شدند و از سه گروه، به صورت تصادفی دو گروه بهعنوان گروه آزمایشی 1 و 2 و گروه دیگر بهمنزلة گروه گواه در نظر گرفته شد. آنگاه دو گروه آزمایشی به ترتیب تحت درمان فعالسازی رفتاری و آموزش سرمایههای روانشناختی قرارگرفتند، اما گروه گواه هیچ مداخلهای دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات مداخله، برای هر سه گروه (جمعاً 38 نفر) پسآزمون اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج نشاندهندة معنادار بودن تفاوت نمرههای پسآزمون امید مجموع گروههاست (008/0=P). مقایسة زوجی نشان داد که هر دو نوع مداخلة آموزش سرمایههای روانشناختی و درمان فعالسازی رفتاری موجب افزایش معنادار امید در مقایسه با گروه گواه شده است (به ترتیب 003/0=P و 019/0=P)، اما دو گروه آزمایشی از نظر نمرههای امید با یکدیگر تفاوت معناداری نداشتند. از یافتهها چنین نتیجه گرفته میشود که بهرغم اینکه درمان فعالسازی رفتاری از روشهای سنتی مبتنی بر درمان اختلالات روانشناختی و آموزش سرمایههای روانشناختی از مداخلات مبتنی بر روانشناسی مثبت است، هر دوی این مداخلهها بر متغیر امید تأثیر دارند و میتوان از هر دوی آنها برای افرایش امید استفاده کرد.
سیما رییسی؛ حسین تفضلی؛ محمد توحید فام؛ احمد رضا طاهری
چکیده
دستیابی به توسعۀ سیاسی، مشارکت سیاسی گروههای اجتماعی جامعه را میطلبد و مشارکت سیاسی زنان در این خصوص اهمیت بالایی دارد. تحقق مشارکت مطلوب زنان در حوزۀ سیاست در هر جامعهای با موانع خاص خود مواجه است. بر این اساس، در این پژوهش مشارکت سیاسی زنان منطقۀ بلوچستان با استفاده از روشهای پژوهش کیفی و رویکرد نهادگرایی مورد مطالعه ...
بیشتر
دستیابی به توسعۀ سیاسی، مشارکت سیاسی گروههای اجتماعی جامعه را میطلبد و مشارکت سیاسی زنان در این خصوص اهمیت بالایی دارد. تحقق مشارکت مطلوب زنان در حوزۀ سیاست در هر جامعهای با موانع خاص خود مواجه است. بر این اساس، در این پژوهش مشارکت سیاسی زنان منطقۀ بلوچستان با استفاده از روشهای پژوهش کیفی و رویکرد نهادگرایی مورد مطالعه قرار گرفته است. مصاحبههای کیفی با نخبگان بلوچستان مقولات و تمهایی را در اختیار پژوهشگران قرار داد که امکان تبیین وضعیت مشارکت سیاسی زنان این قوم را فراهم کرد. یافتههای پژوهش حاضر بیانگر آن است که موانع مشارکت سیاسی زنان منطقۀ بلوچستان از دو نگاه درخور توجه هستند؛ نگاه نخست متوجه موضعگیری نهادهای رسمی به زنان است و نگاه دوم فرهنگ بلوچ را در نسبت با زنانشرح میدهد. نتایج بهدستآمده موانع اصلی را نهادهای غیررسمی یا ناملموس همانند فرهنگ پدر/ مردسالاری و بخشی از باورهای سنتی تعریف میکند؛ باورهایی که از سویی علت خودناباوری زنان در فعالیتهای سیاسی است. با وجود این، نهادهای مشارکتی از جمله شوراهای اسلامی شهر و روستا موفق شدهاند اثربخشی نفوذ نهادهای غیررسمی را با مرور زمان بر مشارکت سیاسی زنان بلوچ کاهش دهد.